چند رباعي جديد
چند رباعي جديد
جان از تپش پرندگان مي گيريم
ياد از روش پرندگان مي گيريم
ما را نتوان کرد زمين گيرٍ هوا!
بال از وزش پرندگان مي گيريم
ما جان عبور هم نداريم دگر
سامان عبور هم نداريم دگر
مانند پرنده اي که حسش مرده است
ايمان عبور هم نداريم دگر !
با بانگ خوش زنجره مهمان شماست
با لقمه اي از حنجره مهمان شماست
مرگ است که ناخوانده ترين مهمان است
از در رود از پنجره مهمان شماست
دل را به جهان هاي دگر کوچ دهيد
به اوج نهان هاي دگر کوچ دهيد
اي عقربه ها دوباره برگرديد و
ما را به زمان هاي دگر کوچ دهيد
در ظلمت خود غرق شدي بي فانوس
با پنجره ها نشد نگاهت مانوس
ژرفاي تو را تراخمي پوچ گرفت
اي خالي تنگ! اين که نشد اقيانوس !