دوشنبه 28 دي ماه 83/20 خبر برگزيدگان چهارمين دوره جايزه "شعر كارنامه" معرفي شدند
خبرگزاري فارس: برگزيدگان چهارمين دوره جايزه "شعر كارنامه" عصر امروز معرفى شدند.
به گزارش خبرگزاري فارس، در اين مراسم كه در فرهنگسراي نياوران برگزار شد، كتابهاى شعر "رامش" اثر شهين خسروىنژاد، "شعبده باز" اثر حسين مزاجى و "كنار جاده بنفش كودكيام را ديدم" اثر شهراب مقربين، به عنوان سه كتاب برگزيده، در اين دوره از جايزه شعر كارنامه، تنديس، سكه و خودنويس طلا دريافت كردند.
همچنين در اين دوره از جايزه شعر كارنامه، "سمفونى آنيما" اثر م .ا.آنيما و "سنگهاى 9 ماهه" اثر روجا چمنكار، لوح تقدير و تنديس دريافت كردند.
بر اساس اين گزارش، هيات داوران چهارمين دوره جايزه شعر كارنامه در بخش نخستين كتاب(كتاب اوليها)، دو كتاب "داشت ميميرد" اثر افشين كريمىفرد و "خلسه هاى كبود" اثر على عابدى را شايسته تقدير دانستند.
در اين دوره از جايزه شعر كارنامه از "محمد حقوقى" به خاطر يك عمر فعاليت در زمينه شعر و نقد ادبي تقدير شد و "حنا مخملباف" شاعر كتاب "يك لحظه ويزا"، به عنوان جوانترين شاعر مورد تحسين قرار گرفت.
هيات داوران چهارمين جايزه شعر كارنامه را "مراد فرهادپور"، "رضا چايچى"، "هوشيار انصارىفرد"، "منوچهر آتشى"، "حافظ شيرازى" و "نازنين نظام شهيدى" تشكيل داده بودند.
انتهاي پيام/
برگزيدگان جايزه شعر امروز ايران: شهين خسروينژاد، حسين مزاجي و شهاب مقربين
مدير مؤسسه كارنامه: اين جايزه تمام جريانها و سليقهها را شامل نميشود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
نتايج چهارمين دوره جايزه شعر امروز ايران (كارنامه) تعيين شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، هيات داوران چهارمين دوره جايزه شعر امروز ايران، از ميان 123 مجموعه شعر منتشر شده در سال 1382 سه مجموعه ”رامش” سروده شهين خسروينژاد، ”شعبدهباز” سروده حسين مزاجي و ”كنار جاده بنفش كودكيام را ديدم” سروده شهاب مقربين را به عنوان آثار برگزيده خود اعلام كرد.
دو اثر ”خلسههاي كبود” سروده علي عابدي و ”داشت ميميرد” سروده افشين كريمي فرد نيز از ميان كتابهاي اول منتشر شده در سال 82 به عنوان آثار برتر معرفي شدند.
هيات داوران اين جايزه همچنين از ”سمفونيهاي آنيما” سروده ميم. الف. آنيما و ”سنگهاي نهماهه” سروده روجا چمنكار تقدير كرد و كتاب ”يك لحظه ويزا” سروده حنا مخملباف، جوانترين شاعر شركتكننده در اين دوره، را درخور تقدير دانست.
به گزارش ايسنا، در بيانيه هيات داوران جايزه كارنامه شامل منوچهر آتشي، مراد فرهادپور، هوشيار انصاريفرد، حافظ موسوي، رضا چايچي و نازنين نظامشهيدي آمده است: شعر فارسي در دو دهه گذشته مسيري چنان پر پيچ و خم را پشت سر گذاشته است كه بسياري از خوانندگان و منتقدان ادبي را دچار ابهام و سردرگمي كرده است؛ طرح موضوعهايي چون «بحران شعر» ، «بحران مخاطب» و اعلام «پايان دوران طلايي شعر فارسي»، در حالي كه گروهي ديگر همزمان بر اين عقيدهاند كه دو دهه اخير، از شكوفاترين و پربارترين دورههاي شعر فارسي است، گواهي بر اين مدعاست.
وجود ديدگاههايي چنين متفاوت و متضاد كه هر يك طرفداران بسياري نيز دارد، امر داوري درباره شعر امروز ايران را، به گونهاي كه رضايت اكثريت را در برداشته باشد، غيرممكن ساخته است.
هيات داوران چهارمين دوره جايزه شعر امروز ايران - كارنامه ـ با قبول اين كه گزينش ايشان، مانند هر گزينش ديگري، از سوي داوراني ديگر، خالي از خطا نخواهد بود، حاصل تامل خود را درباره كارنامه يك ساله شعر نو فارسي (در سال 1382) به جامعه ادبي كشور عرضه ميدارد، با اين اميد كه در رونق شعر امروز ايران كه هنوز هم ركن اصلي فرهنگ و ادبيات اين مرز و بوم و حوزه فرهنگي زبان فارسي است مؤثر افتد.
در ادامه اين متن هيات داوران برشمردن نكاتي را در خصوص نحوه داوري اين دوره جايزه ضروري دانسته است: الف - از بين كتابهاي شعر نو منتشر شده در سال 1382، كه احتمالا بيش از 200 عنوان بوده است، دسترسي به بيش از 123 عنوان كتاب براي هيات داوران مقدور نشد.
ب - 123 عنوان كتاب فوقالذكر در دو مرحله از سوي پنج نفر از دوران مورد بررسي قرار گرفت كه در مرحله اول 48 كتاب براي بررسي در مرحله دوم انتخاب و در مرحله دوم از بين اين آثار 12 اثر به شرح زير براي گزينش نهايي نامزد شد كه اسامي آنها در رسانهها درج شد: آدمهاي مثلثي از خيابانها آمدهاند (حسن گوهرپور)،
خانه سياه است (هادي محيط)، رامش (شهين خسروينژاد)، زمين به اوراد عاشقان محتاج است (رؤيا زرين)،
سنگهاي نهماهه (روجا چمنكار)، شعبدهباز (حسين مزاجي)، كنار جادهي بنفش كودكيام را ديدم (شهاب مقربين)، مبدا تاريخ پرستوها (هوشنگ ملكي)، نام ابوالفضل من پاشاست (ابوالفضل پاشا)، سمفونيهاي آنيما (ميم. الف. آنيما)، خلسهها كبود (علي عابدي) و داشت ميميرد ( افشين كريميفرد).
درخصوص فهرست يادشده توضيح اين نكته ضروري است كه هيات داوران در يكي از آخرين جلسات مرحله دوم بر اساس همفكري و مشاوره و نهايتا رايگيري درباره نه اثر به توافق رسيد كه خبر آن در رسانهها منعكس شد. با اين حال در جلسه بعدي از سوي سه نفر از داوران، پيشنهادي مبني بر بررسي مجدد شش اثر مطرح شد كه مورد قبول قرار گرفت و درنتيجه سه اثر از آثار پيشنهاد شده واجد شرايط براي راه يافتن به مرحله نهايي شناخته شد كه اسامي آنها در اطلاعيه بعدي درج شد.
نگار اسكندرفر ـ مدير مؤسسه كارنامه ـ در گفت و گويي با خبرنگار ايسنا با تاكيد بر اينكه اهداف جايزه شناسايي استعدادها، تشويق آنها و ايجاد تحرك در فضاي شعري امروز است كه به شدت مهجور مانده، متذكر شد: البته اين جايزه پاسخگوي نيازهاي مختلف شعري نيست، چراكه با نگاه شش داور كتابهايي را بررسي ميكند و درنتيجه تمام جريانها و سليقهها را شامل نميشود.
او سپس با اشاره به استمرار برگزاري اين جايزه يادآور شد: به رغم تلاشهاي زياد موفق نشديم مانند دوره قبل اسپانسري داشته باشيم؛ جلب توجه نهادهاي اقتصادي به مساله فرهنگ و ادبيات، به ويژه شعر، كار هر كسي نيست.
او ابراز اميدواري كرد نهادهاي ديگري به فكر برگزاري چنين جوايزي بيفتند.
مراسم اهداي جوايز اين جايزه عصر امروز برگزار ميشود.
انتهاي پيام
:: فضا و شعر مدرن ايران
«محمد شمس لنگرودي» ، شاعر، رمان نويس و تحليل گر ادبي، روز يكشنبه، 27 دي ماه، در بيست و يكمين جلسهي گروه انديشهي ايرانشهر دربارهي «فضا و شعر مدرن ايران» سخنراني كرد.
به گزارش سايت خبري خانهي هنرمندان ايران، لنگرودي كه مدتهاست كه سخنراني نميكند، شركت در اين جلسه را به اين علت پذيرفته كه موضوع برايش جالب بوده است.
در اين جلسه شمس با ارائهي تعاريفي از سه واژهي فضا، شعر و مدرن به بررسي ارتباط اين واژگان و تأثير آنها بر يكديگر پرداخت.
به گفتهي لنگرودي «دومين تعبيري كه از فضا در ذهن متبادر ميشود به فضاي كهكشاني و فيزيكي است در صورتي كه اصولاً كلمهي فضا در جاهايي استفاده ميشود كه ربطي به فيزيك ندارد. فضا در فرهنگ ما بيشتر بار فرهنگي دارد تا فيزيكي. فضا اصولاً يك مكان نيست بلكه يك مكان هنري شده است.»
او با مثال آوردن بناهاي تاريخي، به دو فضاي فيزيكي و معماري اشاره كرد و گفت:«در فضاي فيزيكي جنبههاي هنري و زيباشناختي نداريم ولي در فضاي معماري جنبههاي زيباشناختي دخيل است.»
شمس لنگرودي با آوردن مثالهايي از دورانهاي مختلف شعري ايران مثلاً «دوران شعر سرخوشانه در زمان غزنويان، دوران شعر درونگرايانه و غم انگيز بعد از حملهي مغول» گفت:«فضا در ادبيات معني وسيعتري دارد و آن عبارت است از يك وضعيت معنوي كه زيرمجموعهي فرهنگ يك ملت است و عناصر زندگي ملت در آن وجود دارد.»
او با ارائهي چنين تعريفي به بررسي پارامترهاي مدرنيته و علل و چگونگي ظهور آن در ايران پرداخت.
به گفتهي شمس «فرديت» كه يكي از شاخصههاي مدرنيته است براي اولين بار در شعر شاعران دورهي مشروطه نمايان شد و قبل از آن تمام شاعران از يك الگوي واحد خيالي پيروي ميكردند. او به طور خاص به «نيما» به عنوان شاعري كه فرديت در اشعارش به وضوح قابل رؤيت است، اشاره ميكند و علت سمبوليك بودن شعر نيما را فضاي آن دوره يعني اختناق دوران رضاشاهي و مسائل قبل از آن، ميداند.»
پس از آن لنگرودي با بيان تحليلي- تاريخي مختصري به دههي 30 و خصوصاً سال 32 ميرسد كه جريان غالب هنري در آن گرتهبرداري از هنر مدرن غرب است. اما بعد از كودتاي مرداد «فرديت ناشي از مدرنيته آشكار ميشود» و آن موقع است كه شاعران مدرن ايران مثل شاملو، اخوان، فروغ و سهراب شكوفا ميشوند.
به گفتهي شمس لنگرودي «اين شاعران با اين كه محصول يك فضا هستند، اما چند نوع شعر متفاوت ميسرايند، زيرا فرديت آنها فرق ميكند.»
در اينجا لنگرودي به اين مسأله اشاره ميكند كه «در هيچ دورهي تاريخي در ايران اين فرديت وجود نداشته ، زيرا قبل از مشروطه فرديت اصلاً معني نداشت و يك تفكر مسلط و غالب حكم فرما بود. اما در سالها ي 39 و 40 رگههاي تحول پديد ميآيد و انفجار هنري در ايران صورت ميگيرد.»
لنگرودي با اشاره به خصلت پراكندگي و در هم ريختگي و منفجر شدن دوران مدرنيزم به اين نكته اشاره كرد كه «در جامعهاي مثل جامعهي ايران كه مدرنيزم مراحل رشدش را آرام طي نكرده مسألهاي كه پيش ميآيد اين است كه همان آدمهاي سنتي اشعاري ميگويند در تقابل با هر چه در جلو راهشان است و شعر آرام آرام به هذيان تبديل ميشود.»
به گفتهي لنگرودي «فقط كساني از اين كمدي نجات پيدا ميكنند كه بفهمند كجا هستند، زيرا هنرمند در بينظمي مطلق نظم خودش را به وجود ميآورد.»
در اينجاست كه به شعر فروغ ميرسيم. شعري كه فرديت به وضوح در آن ديده ميشود و به گفتهي لنگرودي «هندسهي مدرن در آن ديده ميشود.» فروغ در هرج و مرج نظم خودش را دارد.»
به گفتهي لنگرودي مشكل در اينجاست كه در شعرها كلمات مدرن هستند اما نگاه شاعر مدرن نيست. او دو راه براي سامان دادن به اين زندگي از هم گسسته ارائه ميدهد: 1- آشنايي عميق با تاريخ، 2- فهم و درك مفهوم مدرن همان طور كه روشنفكران آمريكايي لاتين انجام دادند.
اين جلسه كه برگزار كنندهي آن گروه انديشهي ايرانشهر بود با هدف پيوند انديشه در ساير حوزهها با مفاهيم معماري برگزار شده است.
انتقاد يک شاعر به ضعف داوري در جشنواره ي ضامن آهو
شکايت " سعيد بيابانکي " از يک جشنواره
سعيد بيابانکي - شاعر ، از بخش شعر جشنواره ي " ضامن آهو " به وزارت آموزش و پرورش شکايت کرد .
شاعر مجموعه شعر " نه ترنجي - نه اناري " که در اصفهان سکونت دارد ، در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با اعلام اين خبر افزود : يک نفر در بخش شعر اين جشنواره ، شعر " خوشه ي پروين " مرا به عنوان سروده ي خود معرفي کرده و رتبه اي را هم به دست آورده است که متاسفانه هيئت داوران ، متوجه اين سرقت ادبي نشده اند !
اين شاعر تصريح کرد : شعر " خوشه ي پروين " که موضوعي ديني و مذهبي دارد ، درکتاب شعر " نيمي از خورشيد " من منتشر شده و اصولا ده سال است که اين شعر را سروده ام .
سعيد بيابانکي ياد آور شد : يکي از مصاديق جدي نگرفتن شعر و ادبيات ، همين است که به کيفيت و اصول اوليه دربرگزاري جشنواره هاي ادبي ، داوري آثار ، ارزيابي شاعران و ... اهميت چنداني داده نمي شود و اتفاق هايي از اين دست رخ مي دهد که نه زيبنده ي شعر است و نه باعث تحرک بخشي به جشنواره هاي ادبي و فرهنگي در کشور ما . زيرا سرقت ادبي از آفت هايي است که در ادبيات امروز ما به کاري معمولي تبديل شده است .
جشنواره ي فرهنگي ، ادبي ضامن آهو ، دي ماه امسال توسط وزارت آموزش و پرورش درمشهد مقدس برگزار شده است .
پس از مدت ها وقفه
کليات طرح " اعطاي مدرک معادل به نويسندگان و شاعران " تصويب شد
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : کليات طرح " اعطاي مدرک معادل به نويسندگان و شاعران " تصويب شد ، با تصويب اين طرح، نويسندگان و شاعران مي توانند از مزاياي شغلي و استخدامي مدرک معادل بهره مند شوند ، مدرک معادل اهل قلم، بر مبناي سوابق قلمي ، تعداد آثار ، جوايز کسب شده و ...محاسبه خواهد شد.
به گزارش خبرنگارفرهنگ و ادب مهر ، کليات طرح « اعطاي مدرک معادل به نويسندگان و شاعران»، هفته ي گذشته به تصويب « شوراي هنر » (وابسته به شوراي عالي انقلاب فرهنگي) رسيد.
اين گزارش حاکي است که درزمستان سال 1378، محمد رضا سرشار( رضا رهگذر ) - مدير انجمن قلم ايران ، طرح پيشنهادي خود را در اين زمينه ارائه و پس ازتصويب درهيات مديره ي « انجمن قلم ايران » به نگارش جزئيات تفصيلي آن اقدام کرد و طي همان سال، آن را به شوراي هنر ارائه کرد .
کارشناسي اين طرح در کميته ي ادبيات شوراي هنر بيش از يک سال به طول انجاميد که سرشار به عنوان طراح آن، در تمامي اين جلسات حضوريافت و پس از پايان کارشناسي طرح، سرشار در يک جلسه ي شوراي هنر نيز حاضر شد و از اين طرح و مزاياي آن براي اهالي قلم دفاع کرد. اما به دلايلي نامعلوم، تصويب اين خواسته ي ديرين جامعه اهل قلم کشور، تا هفته ي گذشته به تعويق افتاد.
لازم به ذکر است که از سال 1363 تا کنون، هنرمندان کليه رشته هاي هنري - حتي هنرهاي دستي مانند فرش بافي، گچ بري، آينه کاري و ... - از امتياز دريافت مدرک معادل برخوردار بوده اند اما اهل قلم از داشتن چنين امتيازي محروم مانده بودند.
نويسندگان و شاعران، مدرك معادل ميگيرند
كليات طرح «اعطاي مدرك معادل به نويسندگان و شاعران» تصويب شد.
به گزارش پايگاه اينترنتي http://www.sarshar.org كليات طرح «اعطاي مدرك معادل به نويسندگان و شاعران»، هفته گذشته به تصويب «شوراي هنر» (وابسته به شوراي عالي انقلاب فرهنگي) رسيد.
با تصويب اين طرح، نويسندگان و شاعران خواهند توانست از مزاياي شغلي و استخدامي «مدرك معادل» بهرهمند شوند. قرار است مدرك معادل اهل قلم، بر مبناي عواملي همچون سابقه قلمي، تعداد آثار، جوايز كسب شده و مانند آن محاسبه شود.
بنا بر اين گزارش، در زمستان سال 1378، محمد رضا سرشار اين طرح را به «انجمن قلم ايران» پيشنهاد داد. با تصويب طرح در هيأت مديره اين انجمن، خود سرشار (رضا رهگذر) جزئيات تفصيلي اين طرح را نوشت و در همان سال، به عنوان رئيس هيأت مديره انجمن قلم ايران، آن را به «شوراي هنر» ارائه داد.
كارشناسي اين طرح در كميته ادبيات شوراي هنر بيش از يك سال به طول انجاميد كه محمد رضا سرشار به عنوان طراح آن، در تمامي اين جلسات حضور داشت.
پس از پايان كارشناسي طرح، سرشار در يك جلسه شوراي هنر نيز حاضر شد و از اين طرح و مزاياي آن براي اهالي قلم دفاع كرد. اما به دلايلي نامعلوم، تصويب اين خواسته ديرين جامعه اهل قلم كشور، تا هفته گذشته به تعويق افتاد.
گفتني است، از سال 1363 تاكنون، هنرمندان كليه رشتههاي هنري ـ حتي هنرهاي دستي مانند فرشبافي، گچبري، آينهكاري و ... ـ از امتياز دريافت مدرك معادل برخوردار بودهاند اما اهل قلم از داشتن چنين امتيازي محروم مانده بودند.
دو نفر از اعضاي كميته ادبيات شوراي هنر، خبر تصويب كليات طرح «اعطاي مدرك معادل به نويسندگان و شاعران» را تأييد كردهاند.
يازدهمين جشنواره كتاب كودك و نوجوان
نامزدهاي دريافت جايزه بخش شعر معرفي شدند
خبرگزاري فارس: 10 عنوان كتاب براي دريافت جوايز بخش شعر يازدهمين جشنواره كتاب كودك و نوجوان با يكديگر رقابت ميكنند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اين جشنواره طي روزهاي سوم تا هشتم بهمن در تهران با برپايي برنامههايي مانند نمايشگاه كتابهاي برگزيده يازده دوره مراسم بزرگداشت زنده ياد كيومرث صابري فومني و اهداي جوايز به برگزيدگان كتاب كودك و نوجوان در سالهاي 1381 و 1382 برگزار ميشود.
بنابراين گزارش براساس راي هيأت داوران بخش شعر اين جشنواره از ميان 75 اثر راه يافته به دور نهايي نام كتابهاي «قدقد هر روزت چي شده؟» سروده مصطفي رحماندوست از انتشارات شباويز، «كلاغه به خنده افتاد» سروده شكوه قاسمنيا از انتشارات زيتون، «موهاي شش متري» سروده ناصر كشاورز، «كوله پشتيات كجاست؟» سروده عرفان نظرآهاري و «آسمان فرو ريخت» سروده داوود لطفالله هر سه از انتشارات بهنشر در ميان آثار نامزد دريافت جايزه قرار گرفته است.
همچنين داوران اين بخش شامل بيوك ملكي، افشين اعلاء و جعفر ابراهيمي همچنين كتابهاي «جوجه من كو؟» سروده مصطفي رحماندوست از انتشارات مدرسه كوچه باراني سروده عبدالرضا رضايينيا از انتشارات قو، بچهها دلم برايتان تنگ ميشود سروده عزت الله الوندي از انتشارات سوره مهر و دو كتاب نردباني از ستاره سروده بابك نيك طلب و پرنده و فال سروده داوود لطفالله از انتشارات كانون را به عنوان ديگر نامزدهاي دريافت جايزه اين بخش معرفي كردند.
دراين روز همچنين برگزيدگان بخشهاي داستان تأليفي، داستان ترجمهاي، علمي و آموزشي و تصويرگري جايزه خواهند گرفت.
گفتني است يازدهمين جشنواره كتاب كودك و نوجوان روز سوم بهمن در تهران آغاز ميشود.
انتهاي پيام/
انتقاد يک شاعر به " شيوع نثرهاي پلکاني در شعر امروز " در گفت و گو با مهر
قادر طهماسبي : ادبيات معاصر به " اسطوره " هاي ناکارآمد احتياجي ندارد / ايران ، يک ميليون " خرابکار ادبي " دارد
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : قادر طهماسبي - مشهور و متخلص به " فريد " گفت : اگر شاعري را " اسطوره " بناميم ، در واقع به او ظلم کلامي کرده ايم ، چرا که با دست خودمان ، شاعر را به ويتريني برده ايم که صرفا بايد او را تماشا کنيم و نمي توانيم توقع کار خلاقه و پويا از " اسطوره " اي که ساخته ايم ، داشته باشيم .
اين شاعر و محقق ادبيات در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب افزود : صراحتا مي گويم که " شعر امروز ايران " به اسطوره و اسطوره سازي ، هيچ نيازي ندارد ، ما در اين مقطع ، بيشتر به " رود " احتياج داريم تا جوشنده و خلاق باشد و غنابخشي نمايد .
قادر طهماسبي " فريد " که مثنوي مشهور " شهادت " را سروده است ، تصريح کرد : چندي پيش در يکي از روزنامه ها شاعري ، شاعر ديگر را " اسطوره " خوانده بود ، در حالي که وقت اين حرف ها گذشته است ، واقعيت هاي موجود درنسل هاي جديد ديگر بايد از اين فضاهاي اغراق آميز و مبالغه آميزو نان قرض دادن هاي معمول در شعرامروز فاصله گرفت
ادبيات هم گوياي اين نکته است که ديگر بايد از اين فضاهاي اغراق آميز و مبالغه آميزو نان قرض دادن هاي معمول فاصله گرفت ، از سويي ديگر ما با اسطوره خواندن کسي ، در حقيقت او را " ناکارآمد " معرفي کرده ايم ، اگر مي خواهيم از خلاقيت ، تفکر و پويايي کسي حرف بزنيم ، بهتر است به او نسبت " آبشار " و " رود " بدهيم .
اين شاعر و محقق ادبيات خاطرنشان ساخت : ما در حال حاضر به شعر تپنده نياز داريم ، شعري که مانند قهرماني در سطح جامعه حرکت مي کند و به معرفي و تبليغ خودش مي پردازد ، متاسفانه مدت هاست شعري توليد نشده که به ميان کوچه و بازار برود و خودش را به عام و خاص معرفي کند ، در جايي گفته شده بود که يک ميليون شاعر در ايران داريم ، اما به اعتقاد من بايد مي گفتند يک ميليون خرابکار ادبي داريم ، چرا که معيار شاعري صرفا مشق کردن و نوشتن چند سطر شعرواره نيست .
هيچگاه حاضر نشده ام به دروغ ، کساني را شاعر بنامم ، اما متاسفانه دوستان شاعر - به هر دليلي - به اين کار تن مي دهند و افرادي را در توهم " شاعري " غرق مي کنند که اين عمل اشکال اخلاقي دارد .
طهماسبي گفت : کساني پيدا شده اند که چيزهايي را به اسم " شعر " به خورد مردم مي دهند ، وقتي هم که زير سوال مي روند ، مي گويند که " شعر سپيد " گفته ايم ! هيچکدام از اينها امتحان تاريخي نداده اند و اصولا نمي دانند که شعر چيست . خود من هيچگاه حاضر نشده ام به خاطر دلخوشي صاحبان اين نوع آثار ، به دروغ آنها را شاعر و اثرشان را " شعر " بنامم ، زيرا برخي از اين آثار ، همه چيز هستند به جز شعر ! هرچند متاسفانه برخي از دوستان شاعر - به هر دليلي - به اين کار تن مي دهند و اين افراد را در توهم " شاعر شدن " غرق مي کنند که به اعتقاد من اين عمل از حيث اخلاقي اشکال دارد .
اعتراضي ديگر به اقدام موسسه ي نشنال ژئوگرافيک
مجموعه شعر " جاودان ، خليج فارس " منتشر مي شود
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " نشر فراگاه " ، در اعتراض به اقدام موسسه ي نشنال ژئوگرافيک ، مجموعه شعري با عنوان " جاودان ، خليج فارس " به انضمام تازه ترين آثار " شاعران جوان ايران " منتشر مي کند .
به گزارش خبرنگارگروه فرهنگ و ادب خبرگزاري مهر ، مدير نشر فراگاه - هادي خوانساري که خود نيز در زمره ي شاعران معاصر ايران است ، طي فراخواني از همه ي شاعران و اهل قلم جوان کشور خواسته است تا آثار ادبي خود رابا موضوع " خليج فارس " به نشر فراگاه ارسال کنند .
به گزارش مهر ، از خوانساري تا امروز کتاب هايي چون : گزيده ي ادبيات معاصر ( انتشارات نيستان به مديريت سيد مهدي شجاعي ) ، کلاوياي شکسته ، چريک هاي جوان و تظاهرات يک نفره منتشر شده است .
شاعران جوان مي توانند با نشاني کرج - صندوق پستي 138 - 31485 مکاتبه کنند .
بهزاد زرينپور:
شاعران كارگاهي از روي دست هم مينويسند
كارگاههاي شعر فقط در توليد انبوه شعر تاثير داشتهاند
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
بهزاد زرينپور معتقد است: اگر كسي اساسا هوش شاعرانه نداشته باشد، هيچ كارگاهي نميتواند از او شاعر بسازد.
اين شاعر با بيان اين نكته كه عوامل مؤثر در خلق شعر نيز مثل هر پديده ديگري به دو بخش ذاتي و اكتسابي تقسيم ميشود، به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) گفت: براي شاعري، اول بايد ژن يا هوش هنري (در شخص) وجود داشته باشد؛ ضمن اينكه منشاء آفرينش هنر فقط هوش نيست، حساسيتهاي عاطفي و دروني خاص هم بايد غريزي در هنرمند باشد. بعد از ژن، تمرين و ممارست لازم است.
زرينپور توضيح داد: ممكن است كسي هوش هنري بالايي داشته باشد؛ ولي به دليل پيگيري نكردن و ممارست نداشتن، هنرمند متوسطي از او حاصل شود و از طرف ديگر اين امكان وجود دارد كه كسي هوش هنري متوسطي داشته؛ ولي به دليل تكرار و ممارست پيشرفت قابل توجهي داشته باشد. اما اگر كسي به طور كلي هوش شاعرانه نداشته باشد، هزار كارگاه هنري هم كه برود، فايدهاي ندارد. هيچ كارگاهي نميتواند شاعر بسازد.
وي با اشاره به اين كه هيچ الزامي وجود ندارد كه يك شاعر براي تكامل تكنيكها و سطح دانش زيباييشناسياش به كارگاه برود، بلكه با تمرين و ممارست و خواندن آثار بزرگان ميتواند موفق شود، افزود: كارگاه پديدهاي معاصر محسوب ميشود؛ محلي براي كسب درآمد و نيز مطرح كردن صاحبان كارگاههاست. ما نشنيدهايم كه حافظ هيچ وقت به كارگاه رفته باشد. كارگاههاي شعري پيش از آنكه براي هنرآموز نفع و اعتبار داشته باشند، براي كساني كه اين كارگاهها را برگزار ميكنند اعتبار ميآورند كه به جامعه بگويند ما شاعر ميسازيم.
زرينپور گفت: وقتي صحبت از كارگاه شعري ميشود، اين كارگاه يك معلم هم دارد كه قطعا با مانيفست و معيارهاي قابل قبول خودش شاگردانش را تربيت و سليقه اعمال ميكند. تجربه شده است كه اگر شاعر خوبي به اين كارگاهها وارد شود، ولي كارش با استانداردهاي معلم كارگاه مطابقت نكند، معلم او را مجبور ميكند تا به شيوهاي كه او ميخواهد و ميپسندد، شعر بگويد. ما آموزش دهندهاي نداشتهايم كه با كنار گذاشتن مانيفست زيباييشناسي خودش كارگاهي را اداره كند و نخواهد شاگردان متحدالشكلي كه مثل خودش باشند را تربيت كند، اين قدرت و قابليت را داشته باشد كه به شاگردانش اجازه و امكان دهد كه با آموختن مباني كلي مقدماتي شعر و متناسب با ديد و سليقه خودشان سبكي نو بيافرينند! معمولا معلم سبك خودش را ديكته ميكند. شاگردان هم معمولا از معلمشان بت ميسازند و بعدها به سختي ميتوانند از چنبره اصول آن معلم خودشان را رهانده و خلاقيتشان را به كار گيرند. تيپ شاعران كارگاهي داراي اين خصيصه است كه انگار از روي دست هم مينويسند و اين با اصول ماهيت و جوهره شعر و شاعري منافات دارد؛ چراكه اساسا به كسي ميگوييم شاعر كه اين هنر را داشته باشد كه بتواند چيزي را بيافريند كه زيباييشناسي خاص خود او را داشته و قبل از او تجربه نشده باشد.
وي تاكيد كرد: شاعران نبايد كارگاه برگزار كنند؛ بلكه كساني بايد بيايند كه شاعران و افراد صاحب صلاحيت را به كار گيرند و در يك كارگاه چند شاعر و منتقد جلسات را اداره كنند. به اين ترتيب، فرصت براي مقايسه، تطبيق و پيدا كردن راه جديدي از ميان نظريات و ديدگاههاي متفاوت مطرح شده در كلاس به وجود ميآيد. يك كارگاه شعر اگر ميآيد تا افراد را با اصول و تكنيكهاي شعر آشنا كند، بايد ويژگيهاي يك دانشكده را داشته و براي هر درس مثلا عروض، قافيه و... يك معلم وجود داشته باشد. كارگاههاي فعلي، كارگاه شبيهسازي است. يك نفر ميآيد و ميخواهد همه علوم و فنون شاعري را خودش تعليم بدهد؛ بدون آنكه در همه آنها تخصص داشته باشد. آن وقت براساس تئوريهايي جديد افرادي مثل دريدا، بارت، فوكو و... يك تئوري استخراج كرده و براي چگونگي شعر گفتن دستورالعمل صادر ميكند.
اين شاعر خاطرنشان كرد: شعري كه بر اساس دستورالعمل ساخته ميشود فاقد ارزش شاعرانه است. شعري شعر است كه خودش موجب صدور دستورالعملهاي خاص خود باشد و معيارهاي زيباييشناس جديدي را خلق كند. اگر قبل از آن شعر دستورالعمل آن وجود داشته باشد، آن شعر نميتواند ويژگيهاي يك شعر اصيل و خلاقانه را داشته باشد.
زرينپور گفت: در كارگاههاي شعر فعلي نه تنها نتوانستهاند جريان شعر معاصر را پوياتر كنند، كه فقط در توليد انبوه شعر تاثير داشتهاند. اين به نفع كارگاهداران نيست كه به هنرآموزان بگويند با خودشان روراست باشند و اگر ميبينند استعداد شاعري ندارند، به كارگاه نيايند؛ چراكه به اين ترتيب از تعداد آنان و طبيعتا از ميزان شهريه دريافتي كارگاهداران كم ميشود.
وي عواملي را كه بيشتر از اين كارگاهها ميتواند در جريان شعر مؤثر و مفيد باشد، وجود انجمنها و محافل فعالي دانست كه بتوانند فارغ از فضاي معلم و شاگردي و رابطه مريد و مرادي، ميان شاعران تراز اول و هنرآموزان حوزه شعر امكان گفت و گو و تبادل تجربه فراهم كنند و تصريح كرد: از طرف ديگر، نقش رسانههاي ادبي در اين ميان بسيار مهم است كه متاسفانه من مرگ كامل رسانههاي ادبي را در ايران اعلام ميكنم؛ چراكه هيچ نشريهاي نداريم كه به بحثهاي روز ادبيات و جريانهاي زنده ادبي و انتقال تجربيات و اطلاعات ميان نسلهاي مختلف شاعران و نويسندگان بپردازد. هيچ ديالوگ زنده و سازندهاي بين نسل گذشته و جديد وجود ندارد. رابطه معلم و شاگردي ميان آنها برقرار است يا هيچ رابطهاي برقرار نيست. يك شاعر تازهكار اگرچه بايد چيزهايي بياموزد؛ ولي مطمئنا چيزهايي هم براي ياد دادن دارد. حتا ميتواند با نگاه تازه خود تحولي در انگارههاي نسلهاي گذشته ايجاد كند.
انتهاي پيام
دانشگاه علوم پزشكي ايران ميزبان دومين جشنواره «شعر و داستان» دانشجويان دانشگاههاي تهران
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس صنفي
دانشگاه علوم پزشكي ايران ميزبان دومين جشنواره « شعر و داستان» دانشجويان دانشگاههاي استان تهران است.
ساناز پارسا، دبير جشنواره و دبير كانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشكي ايران، با بيان اين مطلب گفت: در اين جشنواره «محمدرضا گودرزي» درباره ادبيات داستاني و سبك مدرنيسم و «اسماعيل اميني» درباره جايگاه شعر در دنياي امروز سخنراني ميكنند، در ضمن كارگاه شعر و داستان نيز براي دانشجويان برپا ميشود.
وي افزود: جشنواره ادبي دانشجويي ميتواند بطور كامل بيانگر و منعكس كننده روحيات دانشجويي، افكار و عقايد دانشجويان در گرايشهاي مختلف اعتقادي، ديني، اخلاقي، اجتماعي و سياسي باشد.
دبير جشنواره و دبير كانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشكي ايران در پايان در بيان اسامي برگزيدگان گفت: در زمينه «شعر كلاسيك» مژگان عباسلو از دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي، حسين جلال پور كارشناس ارشد ادبيات دانشگاه آزاد، رضا سيرجاني مهندسي برق دانشگاه خواجه نصير، سيد حميد سهرابي از دانشگاه علوم پزشكي تهران، در «شعر نو» ناما جعفري، كاوه سميعي كارشناس ارشد معماري دانشگاه تربيت مدرس، فرزانه كنعانيان صنايع غذايي دانشگاه شهيدبهشتي و در «داستان» نيز مژگان عباسلو از دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي، فرزام حقيقي ادبيات فارسي دانشگاه شهيد بهشتي و توحيد نظري از دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي به عنوان برگزيده انتخاب شدند.
انتهاي پيام
بي بي سي
جايزه شعر بيژن جلالي به سيمين بهبهاني اهدا شد
سيمين بهبهاني پس از خواندن تازه ترين سروده خود درباره فاجعه سونامي، جايزه نقدي خود را به فاجعه ديدگان سونامي تقديم کرد.
جايزه سومين دوره شعر بيژن جلالي به پاس عمري فعاليت در زمينه شعر، نقد و شناساندن شعر معاصر ايران به سيمين بهبهاني اهدا شد.
در اين مراسم که در پنجمين سالروز درگذشت بيژن جلالي شاعر، در حضور جمعي از اهل ادب و فرهنگ و هنر ايران برگزار شد؛ هيئت داوران به اتفاق آرا سيمين بهبهاني را به خاطر يک عمر شاعري و انتشار کتاب هاي متعدد که در آنها لايه هايي از حيات فردي و اجتماعي شاعر و مقاطع حساسي از شادي ها و رنج هاي مردم ايران در يک سرنوشت جمعي تجسم يافته است، از شايسته ترين کسان براي اعتبار بخشيدن به جايزه بيژن جلالي دانستند.
سيمين دانشور، نويسنده سرشناس ايراني براي اين مراسم پيامي فرستاده بود. خانم دانشور در پيامش سيمين بهبهاني را خردورزي دانسته که خردورزي توام با احساس و برداشت قوي از جامعه، شعرش را ممتاز کرده است. به گفته خانم دانشور، سيمين بهبهاني تصويرساز خوبي است که زندگي مردم کشورش را به تصوير مي کشد و تفسير مي کند.
صفدر تقي زاده و جواد مجابي جايزه را به سيمين بهبهاني اهدا کردند. خانم بهبهاني ضمن قدرداني از بيژن جلالي، او را نخستين شاعري دانست که شعرش به عنوان شعر سپيد مقبول جامعه شد و گفت او آنقدر ازخود گذشته، بي ادعا و فروتن بود که به هيچ وجه براي شعرش تبليغي نکرد.
خانم بهبهاني سپس از مقالاتي که در يکي از روزنامه هاي تندرو مکررا برعليه او نوشته مي شود، به طنز به عنوان جايزه هاي خود ياد کرد و گفت:"تاکنون دو جايزه نيز از سازمانهاي حقوق بشر به من اهدا شده که از نظر جهاني از اعتبار خاصي برخوردار است، اما اين جايزه براي من ارزش از بالايي برخوردار است، چرا که اين جايزه از سوي بنياد شاعري به من تعلق مي گيرد که به هيچ يک از باندهاي سياسي تعلق نداشته است."
يکي از بزرگترين ويژگي هاي شعر بهبهاني در به کارگيري و ابداع اوزاني تازه است.
سيمين بهبهاني پس از خواندن تازه ترين سروده خود درباره فاجعه سونامي، جايزه نقدي خود را به فاجعه ديدگان سونامي تقديم کرد.
در اين مراسم دکتر احمد ابو محبوب، صفدر تقي زاده، دکتر محمد حقوقي، بهاءالدين خرمشاهي، محمدعلي سپانلو و احسان نراقي در باره اشعار سيمين بهبهاني و جايگاه او در شعر ايران سخن گفتند.
سيمين بهبهاني غزلسرايي است که مضامين اجتماعي را در قالب غزل که قالبي عاشقانه است، جاي داده است. به گفته منتقدان نگاه بهبهاني به انسان و جهان پس از انقلاب عميقتر و حساستر شده و مضامين انسان دوستانه، وطن پرستانه و آزادي خواهانه همراه با لحني گاه معترض در اشعار او نمود بيشتري يافته است. اما يکي از بزرگترين ويژگي هاي شعر بهبهاني در به کارگيري و ابداع اوزاني تازه است.
نکته درخور توجه در سخنان اساتيد حاضر، اختلاف نظردر تعداد اين اوزان جديد بود. محمد حقوقي گفت که بهبهاني بيش از ۴۰ وزن به اوزان رايج غزل اضافه کرده است. اما بهاءالدين خرمشاهي تعداد اين اوزان جديد را ۱۷۰ وزن اعلام کرد.
به هر روي تعداد اين اوزان هر چه باشد، با توجه به استقبال خوانندگان از کتاب هاي خانم بهبهاني مي توان نتيجه گرفت که مخاطبان با اشعار او ارتباط خوبي برقرار مي کنند. حتي تعدادي از غزل هاي پس از انقلاب او که بيانگر دردهاي اجتماعي و سياسي مانند مهاجرت هاي اجباري، جنگ، وطن پرستي و انسان دوستي است، ورد زبان اهل ادب و فرهنگ و دوستداران شعر و ايران است.
مراسم سومين دوره جايزه بيژن جلالي در يک رستوران برگزار شد و به گفته دکتر مهرداد جلالي، برادر بيژن جلالي و باني اين جايزه، مراسم سال آينده در بنياد بيژن جلالي برگزار خواهد شد.
داوران اين دوره از جايزه صفدرتقي زاده، احمد جليلي، بهاءالدين خرمشاهي، محمد شمس لنگرودي، کاميار عابدي، کامران عابدي، جواد مجابي و علي ميرزايي بودند.
در دوره اول اين جايزه به محمد حقوقي، محمد شمس لنگرودي و کاميار عابدي به عنوان سه منتقد از سه نسل و در دوره دوم به سيروس شميسا و جواد مجابي به دليل فعاليت عمده شان در زمينه نقد ادبيات کلاسيک و معاصر اهدا گرديد.
بيژن جلالي ۱۳۰۶ در تهران متولد شد. از دهه چهل فعاليت ادبي خود را آغاز کرد. او شعر سپيد مي سرود و از معدود شاعراني است که اشعارش در اين سبک مورد استقبال قرار گرفت. به گفته خرمشاهي تاثير سبک و بيان او بر اشعار دهه هفتاد به خوبي نمود دارد.
جلالي شاعري منزوي و بي سر و صدا بود. او در بيست و چهارم دي ماه ۱۳۷۸ به دليل سکته مغزي درگذشت. کتاب هاي روزها، دل ما و جهان، رنگ آب ها، آب و آفتاب، بازي نور، روزانه ها، درباره شعر، ديدارها، نقش جهان و شعر سکوت از آثار به جا مانده اوست.
سيمين بهبهاني ۲۸ تير ۱۳۰۶ در تهران متولد شده و در دانشگاه حقوق خوانده است. نخستين کتاب او به نام سه تار شکسته در ۱۳۳۰ انتشار يافت. از ۱۳۵۰ به کشف و ابداع اوزان تازه در غزل فارسي پرداخته است. پس از انقلاب تا چند سال گزيده اشعار او اجازه چاپ نداشت و در ۱۳۶۴ با حذف تعدادي از اشعار منتشر شد.
در ۱۳۷۷ بنياد جهاني پژوهش هاي زنان بهبهاني را به عنوان زن سال برگزيد و در ۱۳۷۸ جايزه ليليان هيلمن و داشيل هامت از طرف سازمان نظارت برحقوق بشر به او اعطا شد و در همين سال ۱۰۳ شعر او توسط دکتر فرزانه ميلاني و دکتر کاوه صبا با عنوان فنجاني از آفتاب به زبان انگليسي و دو سال بعد ترجمه آلماني ۱۰۲ شعر او در کتابي با عنوان آن سوي واژه ها در آلمان منتشر شد.
کتابهاي جاي پا، چلچراغ، مرمر، رستاخيز، خطي زسرعت و آتش، دشت ارژن، آن مرد، مرد همراهم، کاغذين جامه، يک دريچه آزادي، عاشق تر از هميشه بخوان، کولي و نامه و عشق، با قلب خود چه خريدم، ياد بعضي نفرات، يکي مثلا اين که، کليد و خنجر از آثار اوست.
غزلي از سيمين بهبهاني در باره جنگ
مردي که يک پا ندارد
شلوارتا خورده دارد مردي که يک پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش، يعني: تماشا ندارد
رخساره مي تابم از او به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شايد از بيست بالا ندارد
بادا که چون من مبادا چل سال رنجش پس از اين
- خود گرچه رنج است بودن " بادا مبادا " ندارد -
با پاي چالاک پيما ديدي چه دشوار رفتم
تا چون او که پايي چالاک پيما ندارد؟
تق تق کنان چوبدستش روي زمين مي نهد مهر
با آن که ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
لبخند مهرم به چشمش خاري شد و دشنه يي شد
اين خويگر با درشتي نرمي تمنا ندارد
بر چهره ي سرد و خشکش پيدا خطوط ملال است
يعني که با کاهش تن جاني شکيبا ندارد
گويم که با مهرباني خواهم شکيبايي از او
پندش دهم مادرانه گيرم که پروا ندارد
رو مي کنم سوي او باز تا گفت و گويي کنم ساز
رفته ست و خالي ست جايش مردي که يک پا ندارد...
بينالملل/
در سالروز تولد اوسيپ ماندلشتام؛ شاعري در پوستين داغ دشتهاì سيبرì كه امور شخصياش برايش بيگانه بود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
يكصد و 14 سال از تولد “اوسيپ ماندلشتام” مìگذرد. شاعرì كه بسيارì او را بزرگترين شاعر قرن بيستم روسيه مìدانند.
به گزارش ايسنا، شاعران خوب بسيارند؛ اما كسانì كه اشعار خوب مìسرايند، الزاماð شاعران بزرگì نيستند.
زندگì شاعر، عشق شاعر، حقانيت شاعر، بيمارì شاعر و مهمتر از همه مرگ شاعر نقش تعيينكنندهاì در ارزيابì جايگاه او دارد. تفاوت زندگì و مرگ او با ديگران، بهمعناì آسمانì بودنش نيست. پاì شاعر بر روì زمين است. اما او بر زمين، از فراز قرون و اعصار با ما حرف مìزند. حقانيت شاعر فراتاريخìست. زندگìاش شعر بلندìست و مرگش ”آخرين حلقه، حلقه پايانì موفقيتهاì هنري” او.
ماندلشتام شعرهايì عالì ساخت، آنها را زندگì كرد، و در ”پوستين داغ دشتهاì سيبرì”" آخرين شعر خود را سرود.
اوسيپ اميلهويچ ماندلشتام در 15 ژانويه 1891 ? سوم ژانويه تقويم قديم ? در ورشو متولد شد. پدرش يهودì و مادرش ويلنيوسì بود. كودكì را در پاولفسك ? 30 كيلومترì مسكو ? و بعد در پترزبورگ گذراند. تا قبل از 20 سالگì، عمدتاð براì تحصيل، در فرانسه، سوييس، آلمان و ايتاليا بود. در پاريس در كلاسهاì درس هنرì برگسون حاضر شد و زبان فرانسه قديم را نزد “فريتز نويمن” در هايدلبرگ آلمان فرا گرفت. اولين شعرهاì خود را در خانه “وياچسلاو ايوانف” موسوم به ”برج” خواند و در همانجا بود كه با ”ياور خشن”، دوست دوران زندگì خود، “آنا آخماتووا”، شاعره بزرگ روس آشنا شد.
شعر ماندلشتام به مضمونهاì فرهنگì، تاريخì و اساتيرì نظر دارد، اما نمادهايì كه به كار مìگيرد، همگì بسترì عينì ـ تاريخì دارند. تصويرهاì شعرìاش بكر و واقعìاند و نمادهاì شعرìاش گاه تجارب تاريخìاì هستند كه توسط شاعر از متن زمان شكار شدهاند.
ماندلشتام چون معمارì مجرب به ”نمايش سهبعدì جهان خاكي” مìپردازد؛ تناسب اين معمارì كه بهشكلì چند معنايì ارايه مìشود، خيرهكننده است. زيربناì اين معمارì اما چيزì نيست مگر مكاشفه و درك عميقاð فردì شاعر.
وي در خود به جستوجوì دوران مìرود. خودش مìنويسد: من نمìخواهم از خودم حرف بزنم، بلكه مìخواهم دوران را، همهمه و ظهور زمان را دنبال كنم. براì ذهن من هر آنچه شخصìست، بيگانه است.
نوامبر 1933 ماندلشتام ”هجويه عليه استالين” را مìنويسد و ”مفسد روح و قصاب دهقانان” را به مسخره مìگيرد. دورانì كه بهگفته پاسترناك ”ديوار گوش دارد و شايد سنگفرشها هم بتوانند بشنوند و سخن بگويند”.
اوسيپ ماندلشتام دو بار دستگير شد و روانه تبعيد گرديد و در 27 دسامبر 1938 در اردوگاه كار اجبارì در ولادìوستوك بهعلت سكته قلبì درگذشت.
با هم شعرì از او را مìخوانيم كه آن را در كنار “هجويه عليه استالين” يكì از علل دستگيرì و مغضوب شدن شاعر مìدانند:
براì شجاعت غران قرنهاì آينده،
براì نسل عالì مردم، من،
پيالهام را در ضيافت پدران
و شادì و حرمت خود را ز كف دادم.
قرن گرگ بر شانهام مìجهد،
اما من از خون گرگ نيستم؛
همچون كلاهì در آستين، مرا بìدغدغه
به پوستين داغ دشتهاì سيبرì فرو كن،?
تا نبينم استخوانهاì خونين را در چرخ،
نامردمì را و لجن ناتوان،
تا كه تمامì شب بر من بتابند
روباههاì خاكسترì با زيبايì اوليهشان.
مرا شبانه بدانجا ببر كه نسيمì جارìست
بدانجا كه كاج به ستاره مìرسد،
چرا كه من از خون گرگ نيستم
و مرا تنها همنوع من خواهد كشت
مصفا: موقوف كردن دكتري ادبيات به دانستن تافل صحيح نيست
فرزاد: امتحان تافل در دانشگاهها ضرورت دارد
كزازي: گونهاي تنگمايگي در زبان و ادبيات فارسي گسترش يافته
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
از چند سال پيش براي ورود به دوره دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي، گذراندن دوره تافل زبان انگليسي در برخي از دانشگاهها ضرورت پيدا كرد كه البته تعدادي ديگر از دانشگاهها دانستن زبان انگليسي را تا اين درجه چندان ضروري ندانسته و اين شرط را نپذيرفتند؛ اما دانشگاههايي چون دانشگاه تهران كماكان گذراندن دوره تافل را براي ورود به دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي ضروري ميدانند.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ديدگاه تعدادي از استادان ادبيات را در اينباره جويا شد:
دكتر مظاهر مصفا - استاد دانشگاه تهران - معتقد است: اگر قرار است كه گذراندن تافل در اين مقطع ضروري باشد، پس بايد از ابتدا زبان انگليسي را جدي بگيرند. وقتي در دوره راهنمايي و دبيرستان و حتا دانشگاه، زبان انگليسي را در حد خواندن و نوشتن ياد ميدهند، چگونه انتظار دارند كه افراد بعد از دوره كارشناسي ارشد، بهخوبي زبان انگليسي را آموخته باشند؟
وي با يادآوري اين مطلب كه موقوف كردن دكتري ادبيات فارسي به دانستن تافل كار چندان صحيحي نيست، گفت: ياد گرفتن زبان انگليسي بسيار خوب است؛ اما اينكه اين موضوع شرطي براي ورود به اين رشته باشد را قبول ندارم؛ چراكه بسياري از كساني كه در اين رشته تخصص دارند، ممكن است به زبان انگليسي مسلط نباشند و اين امر باعث حذفكنندگي اين افراد شود.
اما جلالالدين كزازي ـ استاد دانشگاه علامه طباطبايي ـ در اينباره گفت: از دو ديد به اين قضيه مي توان نگريست؛ ابتدا اينكه آموختن زباني بيگانه نه تنها زيانبار نيست، بلكه بسيار سودمند و كمابيش ناگزير است؛ زيرا دانشجو به ياري اين زبان بيگانه به آبشخورها و سرچشمههاي بيشتري مي تواند دسترسي داشته باشد؛ به ويژه در اين روزگار كه رسانهها ابزارهاي آگاهي هستند.
وي افزود: از ديدي ديگر اگر ما به اين نكته باريك ميانديشيم كه جوان ايراني و از آن ميان، دانشجويان ما پيش و پيش از آنكه دانشجو باشند، هر دانشي بياموزند و هر پيشهاي را برگزينند، بايد به خودآگاهي و خويشتن شناسي رسيده باشند، شايد نياز روزگار ما آن است كه براي آموزش زبان پارسي برنامهاي كاراتر بريزيم، سپس دانشجويان را هر زمان كه ميخواهند به آزموني دست بيازند، از اين ديد بسنجيم؛ زيرا زبان پارسي بستر چيستي فرهنگي و منشي ما ايرانيان است. به سخن ديگر، اگر آن واژهاي براي زباني ميبايد نهاد، نخست آن زبان، زبان فارسي است.
كزازي ادامه داد: به دريغ بسيار بايد گفت حتا فرهيختگان و دانشآموختگان ما بدان سان كه ميبايد با زبان مادري خود آشنايي ندارند و از توانها و كاركردهاي اين زبان ناآگاهند؛ براي همين است كه به شيوايي و روشني اين زبان را در گفتار و نوشتار نميتوانند بهكار بگيرند.
وي با اعت