چهارشنبه 30 دي ماه 83/12 خبر شاعر «سهشنبهها برف ميبارد» سهشنبه صبح رفت
تهران _ 30 دي 1383 _ ميراث خبر:
گروه هنر _ شاعر سهشنبهها برف ميبارد در سهشنبه ابري به ابديت پيوست.
«نازنين نظام شهيدي»، يكي از زنان شاعر معاصر كه با مجموعههاي «ماه را روشن كن»، «سهشنبه برف ميبارد» و «اما من معاصر بادها هستم» بامداد سهشنبه 29 دي ماه در تهران در اثر سكته قلبي درگذشت.
وي در اول اسفند 1339 در اروميه به دنيا آمد. اصليت او مشهدي جد بزرگش ميرزا حبيب خراساني شاعر مشهور دوره قاجاريه بود. او شعر را از كودكي و به همراه مادرش و سيد حبيباللهي از شاعران مشهد كه دفاتر باغ تنهايي، نيستان را به چاپ رسانده بود، آموخت.
در كنار مشق شعر از پدربزرگش نويد خراساني عربي و از مادرش فرانسه و برادرش ادبيات معاصر را آموخت و در جلسات ادبي كه در خانه عمه مادرش «دنيا طاهري» شركت كرد.
علاقه او به ادبيات باعث شد موفق به كسب درجه فوق ليسانس در رشته عربي از دانشگاه تهران شود.
وي در خصوص شعر اعتقاد داشت: «شعر برايم بيشتر يك سلوك است و راهيابي به حقيقت و حقيقتي كه هيچكس نميداند كيست و چيست.»
به اعتقاد نظام شهيدي: «زندگي تنها در دنياي ادبيات شكل ميگيرد و مفهوم مييابد و عجيبترين و عميقترين اتفاقات زندگي گويي فقط ميتواند در پرتو كلمات شكل راستين يابد.»
در اشعار او تصويرسازي و گرايش به ساخت اثري استعاري و استفاده از كلمات كمي مهجور در شعر او به چشم ميخورد. عنصر قوي در شعرش عنصر انديشه و نوعي تفكر فلسفي و عرفاني بود.
از هيچ يك از شاعران معاصر تاثير نگرفته و سبك خود را داشت اما چشمانداز شعر معاصر را خوب ميشناخت و از آن بهره ميبرد.
وي دوشنبه گذشته براي آخرين بار به عنوان داور در جشنواره شعر كارنامه در فرهنگسراي نياوران شركت كرد و در همان شب در اثر سكته مغزي درگذشت. قرار است پيكر نازنين نظام شهيدي دوم بهمن ماه در مشهد تشييع و به خاك سپرده شود.
نازنين نظامشهيدي ـ شاعر معاصر ـ درگذشت
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
نازنين نظامشهيدي ـ شاعر معاصر ـ شامگاه گذشته در سن 50 سالگي بر اثر عارضه سكته مغزي درگذشت.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، وي عصر روز گذشته بهعنوان يكي از اعضاي هيات داوران جايزه شعر امروز ايران (كارنامه) بيانيه اين هيات را در مراسم اهداي جوايز، در سالن اجتماعات فرهنگسراي نياوران خوانده بود.
از نظامشهيدي سه مجموعه شعر ”ماه را دوباره روشن كن” ، ”بر سهشنبه برف ميبارد” و ”اما من معاصر بادها هستم” منتشر شده است. او فارغالتحصيل مقطع كارشناسي ارشد ادبيات عرب بود.
پيكر اين شاعر معاصر صبح روز پنجشنبه اول بهمنماه آتي در بهشت زهراي تهران تشييع و براي خاكسپاري به مشهد منتقل ميشود.
نظامشهيدي متولد تهران و داراي اصالت مشهدي بود.
انتهاي پيام
يک شاعر :
" عرفان " ، مثل يک عامل ژنتيکي وارد خون ما شده است
ايرانيان از آن جهت که هم فلسفه و هم عرفان را پذيرفته اند و نيز به اين دليل که فلسفه در تربيت ما نقش داشته و همچون يک عامل ژنتيکي وارد خون و توراث ما شده است ، حالتي را در ما ايجاد کرده که ناخوداگاه به طرف شور و شوق خدايي برانگيخته مي شويم و از آن جهت که خداوند را در درون خود داريم ، خداي دروني مان ما را به طرف امر خير حرکت مي دهد و اين حرکت يعني اشراق .
به گزارش گروه فرهنگ وادب مهر ، منوچهر آتشي شاعر ؛ با بيان اين مطلب درگفت وگو با ستاد خبري همايش " عرفان اسلام ، ايران و انسان معاصر " عنوان کرد : فلسفه و عرفان اشراق از دو جنبه قابل بررسي است به اين معني که در يک سويه اين مفهوم فلاسفه وعرفا قرار مي گيرند و سويه ديگر هم تحقق اجتماعي و عاميانه است ، ما پرورده خداپرستي وپرورده انديشه هاي زيبايي هستيم که ايثار و قرباني شدن را درذات ما قرارداده است و زماني که يک بحران اجتماعي شکل مي گيرد مثل جنگ تحميلي ، با شور و اشتياق پيش مي رويم علت آن هم دين ، مذهب و فلسفه اشراق است . فلسفه اي عملگرا و سرشار از عشق به قول مولانا:
پاي استدلاليان چوبين بود
پاي چوبين سخن بي تمکين بود
وي با اشاره به اينکه عرفان يک خط فکري مشخص و محدود نيست و دامنه گسترده اي دارد که هم فلسفه را در بر مي گيرد وهم از آن تغذيه مي کند، اظهار داشت: زماني افلاطون عنوان کرد که واقعيتي در زمين وجود ندارد، ما انسانهاي غارنشيني هستيم و حقيقت خارج از روزنه اين غار است .
بنابراين از عالم ماورا وفرا واقعيت نيز سر در نمي آوريم و تنها سايه اي از آن را بر ديوار هاي غار مي بينيم اما مي پذيريم که چنين چيزي وجود دارد وسايه ها و نيز وجود خود ما نشان دهنده اين است که واقعيت اصلي و ذات واقعي وجود دارد پس از آن تفکر افلاطون در اسکندريه با فلسفه اسلامي در هم آميخت که عنوان فلسفه اشراقي و شهودي گرفت يعني سالک و طالب حقيقت بايد مراحلي طولاني را طي کند و به مراحله اي برسد که ذات باري رالمس کند. اين انديشه در ايران مراحلي را طي مي کند و شعبات مختلف و متفاوتي به خود مي گيرد.
وي درادامه با اشاره به فلسفه ويژه شيخ اشراق گفت: بسياري از فلاسفه عناصر فلسفي خود را از اساطير يونان و ...جست و جو کرده اند اما شيخ اشراق اين عناثر را از "نور " مي گيرد ما خود نيز در قرآن مي خوانيم که خداوند نور الانوار است و سهروردي بر اين نور تکيه مي کند.
آن زمان فکرمي کردند که او کفر مي گويد تا آنکه شهيدش کردند اما حالا مي فهميم که شيخ شهاب خيلي ظريف و زيبا از باري تعالي سخن به ميان آورده است.
آتشي در پايان با اشاره به اينکه خود يک شاعر کهنسال است عنوان کرد: به هر حال هم براي من وهم براي ساير شاعران واجب است که تمام آثار ادبي وانديشه اي گذشته را بخوانيم و من هم درحد خودم چنين مطالعه اي داشته ام.
در يك روز،
نشست ادبي و سمينار مولانا در پكن و بمبئي برگزار شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
نشست ادبي مولانا با حضور بيش از يكصد نفر از اساتيد، محققان ايران شناس، مترجمان آثار ادبيات كلاسيك ايران، دانشجويان زبان فارسي و ايرانيان مقيم چين در سالن مولاناي سفارت جمهوري اسلامي ايران در پكن برگزار شد.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، در اين نشست ادبي كه ديروز برگزار شد، در خصوص شخصيت مولانا و آثار گرانقدر وي همچون «مثنوي معنوي» و ديوان شمس تبريزي مقالاتي ارايه شد.
همچنين دراين گردهمايي يكروزه برخي از اشعار مولوي به زبان چيني و فارسي قرائت شد و چند قطعه موسيقي سنتي ايراني كه همراه با اشعار مولوي اجرا شده بود، براي شركت كنندگان پخش شد.
فريدون وردي نژاد ـ سفير كشورمان در چين با مقاله «مولانا، شمس، عشق الهي» ـ، سابقي ـ رايزن فرهنگي كشورمان در پكن ـ با مقاله «جايگاه مولوي و ديوان مثنوي در بين مردم تاجيكستان»، خانم موهونگ بان ـ محقق و مترجم برجسته كشور چين ـ با مقاله «تحقيق و بررسي شعر نو معاصر ايران» و خانم دكتر وانگ ايلاني ـ رييس بخش فارسي دانشگاه پكن ـ با مقاله «تاثير عرفان مولوي و ترجمه مثنوي به زبان چيني» در اين نشست شركت داشتند.
در اين نشست كه به همت رايزني فرهنگي كشورمان در پكن برگزار شد، همچنين چند نفر از دانشجويان ايراني مقيم چين به قرائت مقالات و اشعار خود در خصوص مولانا به فارسي و چيني پرداختند.
گزارش ديگري حاكي است: سمينار مولانا جلالالدين بلخي رومي، با پيام رييس جمهوري هند و با حضور استادان، پژوهشگران، صاحبان نظر و علاقهمندان به مولانا، ديروز در محل سالن اجتماعات مؤسسه كامل شهر بمبئي گشايش يافت.
در مراسم افتتاح اين سمينار دوروزه همچنين پيامهاي جداگانه حجتالسلام محمدي عراقي ـ رييس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي ـ فرماندار ايالتي هند و سفير كشورمان در دهلي نو به اين سمينار قرائت شد.
در طول برگزاري اين سمينار، چند نفر از انديشمندان و استادان پيرامون آثار و زندگاني مولانا جلال الدين بلخي رومي به ارائه 18 مقاله و سخنراني پرداختند.
دكتر قاضي حسين پيرامون مولانا به ايراد سخن پرداخت و فيلمهايي را نيز در مورد قوالي در هند و اسلايههايي در مورد مولانا به نمايش گذارد.
همچنين در اين سمينار كه به همت خانه فرهنگ كشورمان در بمبئي برگزار شد، چاپ مجموعه «فردوسي و شاهنامهاش» كه امسال با همكاري موسسه كاما و خانه فرهنگ كشورمان به چاپ رسيد توسط سركنسول جمهوري اسلامي ايران در بمبئي به حضار معرفي شد.
انتهاي پيام
از " ما " تا عصر طلايي ادبيات - تحليلي ادبي از حسين شنوايي - شاعر
درنگي بر جريان شعر معاصر و مساله ي " جهاني شدن "
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " موضوع جهاني شدن شعر معاصر ايران " در ساليان اخير ، شايد يکي از اصلي ترين مباحث در حوزه ي ادبيات امروز بوده است و در اين زمينه بسيار گفته اند و فراوان نوشته اند ، اما اين کثرت نگاه ، خللي در اهميت موضوع و کانون توجه اهالي قلم و مخاطبان ادبيات به وجود نياورده است ، آنچه مي خوانيد " نگاهي ديگر " به برخي موضوعات مطرح در شعر معاصر است که نگارنده ي شاعر - حسين شنوايي ( شهاب سبزواري ) اختصارا به مسئله ي جهاني شدن شعر معاصر نيز پرداخته است .
مي گويند که شعر، بومي ترين هنرهاست ، اما در روزگار ما و در جهاني که ما اکنون در آنيم اين حقيقت ، کم رنگ و کم رنگ تر مي شود چراکه بسياري از مرزهاي فکري - فرهنگي برداشته شده يا برداشته خواهد شد و اين از يک سو دردناک است و از ديگر سو نشان از هم انديشي انسان به معناي دقيق آن مي دهد. در سده هاي پيشين فرهنگ ملتها و اقوام هر قاره اي و حتي هرکشوري مختص به خود بود وسخن هرمنطقه اي رنگ و لعاب ويژه اي داشت حتي آداب و رسوم مردم شهري با شهر ديگر در يک مملکت همسان نبود ولي امروزه آن تفاوت ها و تمايز رنگ باخته ،نمونه عيني آن، انقراض گويشها و لهجه ها در شهرها و روستاهاي دور و نزديک است. رسانه هاي گروهي و پيشر رفت فناوري و مقتضيات جديد با بيرحمي، زبانها، لهجه ها و گويش ها را درو مي کند به گونه اي که نسل مدرسه و رو همه با گفتار معيار حرف مي زنند و چيزي مي نويسند و اين تنها از بين رفتن يک زبان و گويش نيست بلکه با مرگ هر گويش خواه ناخواه بسياري از نمونه هاي فرهنگي وابسته به آن نيز زوال مي پذيرد. اين را گفتيم تا به اين نکته برسيم که امروزه ديگر تفاوتهاي چنداني ميان سخن يک خراساني باسخن يک تهران يا مازندراني ديده نمي شود.
هر کسي داعيه اي دارد و مايه اي ندارد ، به راحتي مي آيد و با استفاده از تسهيلاتي که شعر سپيد به رايگان در اختيارش قرار مي دهد شعر مي سازد
چيزي که در قديم مي توانستيم آن را به خوبي ببينيم. اصلا يکي از مولفه هايي که سبک را به وجود مي آورده همين تفاوت بوده است. مثلا وقتي کانون شعر دري از خراسان به عراق (منظور عراق عجم است يا به قول خودمان اصفهان، شيراز و ...) کشيده مي شود. سبک عراقي روي کار مي آيد اين نظريه هيپوليت تن که مي گويد: ادبيات محصول سه عامل است: زمان، محيط اجتماعي و نژاد اگر چه کلي تر است با اين وجود تاييدي است بر آن مولفه .
باري مي گفتيم که ديگر آن مرزبندي هاي قديم تا حدودي از ميان رفته حالا خوب يا بد. اين بحث ديگري است. آثار شاعران به ويژه جوانترها بسيار از نظر بافت زبان به هم نزديک است حتي شيوه هاي تصويرگري آنها نيز از همين قرار مي باشد يکي از انگيزه هاي درخور توجه در اين همگني و همگرايي کارها اين است که شاعران به آساني در مطبوعات و اينترنت به آثاريکديگر دسترسي ندارند و اينجاست که بازارچشم و هم چشمي و سرقت ادبي و قالب زني ها داغ مي شود همايش ها و کنگره ها نيز يکي از آسيب هاي شان همين مساله است. کثرت شاعران هم خود مساله ديگري است. چنانکه هر کسي داعيه اي دارد و مايه اي ندارد به راحتي مي آيد و با استفاده از تسهيلاتي که شعر سپيد به رايگان در اختيارش قرار مي دهد شعر مي سازد و اين که گفتم شعر ساختن به قصد بود زيرا اين جماعت واقعا شعر مي سازند و نه چنانکه حضرت مولانا مي گويد: خون خون چو مي جوشد منش از شعر، رنگي مي زنم متاسفانه بازار شعر در کشور ما آشفته است شاعر نماها به برکت ارتباط و آشنايي بادست اندرکاران و خوش باشي براي آنان و گروه و گروه بازي، خود را در بوق مي کنند و بيش از آنچه که هستند خودرا مي نمايانند و اين واقعيت تلخ يکي از آسيب هاي جدي مادر بسياري از زمينه هاي هنر - من جمله شعر، است.
نشر آثار ضعيف نيز درپريشاني اوضاع ادبي ما سهمي دارد چرا که از يک سو سطح توقعات جامعه را پايين مي آورد و از ديگر سوي وازدگي و بدبيني و تهمت زدنهاي قشر فرهيخته را در پي دارد و هنگامي که يک پديده به چنين بلايي گرفتار آمد. لوث و لوس و مايه تمسخر مي شود در کشوري که ده هزار سال سابقه تمدن دارد و بزرگاني همچون فردوسي و حافظ اين پريشاني توجيه پذير نيست.
غم بزرگتري هم هست و آن بي توجهي و اهمال مسوولان و دست اندرکاران زبان فارسي است. زبان ما بسيار آسيب ديده و در سراشيب است ولي هم فرهنگستان هم دانشگاهها و هم مسوولان اجرايي ظاهرا اين خطر را جدي نمي گيرند هجوم سيل وار واژه هاي بيگانه و ورود بافت هاي غلط نگارشي که با روح زبان ما همخوني و همخواني ندارد يکي از شيرين ترين زبان هاي دنيا را به شدت تهديد مي کند هر چند که به نظر مي رسد جهان در آينده زباني واحد را مي خواهد اما در حال حاضر وظيفه ما نگاهباني از زبان فارسي و نيرودهي به آن است.
من با سياه نمايي و نيمه خالي را ديدن مخالفم ولي شکسته شدن قدر زبان مادري ام را بر نمي تابم باري خراسان به عنوان خاستگاه سخن تقريبا هميشه پرچمدار بوده و هست اگر چه فترتي درگذشته در اين خطه حس مي شد ولي امروزه خراسان حقا در زمينه شعر گردني افراخته و سري افراشته دارد خراسان امروز بزرگاني دارد که بايد به ديده عزت و تکريم نگريسته شوند. استاد شفيعي کدکني يکي از مفاخر بزرگ خراسان ما مي باشد. او اخوان ثالث سخن شان به معني واقعي کلمه، خراساني است و اقليم گرايي در کارهايشان پر رنگ مي نمايد. صرف به کار بردن واژه ها و تعابير بومي در اثر براي يک شاعر تشخص به حساب نمي آيد بومي بودن بايد در تمام جنبه هاي يک اثر جلوه داشته باشد.
اخوان ثالث و شفيعي کدکني دربرخي آثارشان ، کلامشان چنان قديمي و خشن و ثقيل مي شود که با آثار قرن پنجم مو نمي زند
اينجا يک نکته را داخل کمانک بايد گفت و آن اين که مي توان و بايد از درشتناکي و زمختي کلام خراساني کاست و در عين حال زبان خراساني نيز داشت. به عنوان مثال اخوان ثالث و شفيعي کدکني دربرخي آثارشان ، کلامشان چنان قديمي و خشن و ثقيل مي شود که با آثار قرن پنجم مو نمي زند ، و اين در حالي است که زبان ما پس از هزار سال روان و روانتر شده پس استفاده از آن درشتي هاي کهن شايسته به نظر نمي رسد. باستان گرايي نيز تا حدي قابل قبول است و افراط در آن پذيرفتني نيست. بگذريم در هر دوره اي و در هر هفته اي سه جريان شعر کهن گرا، شعر پيشتاز و شعر ميانه رو کما بيش هست. در خراسان نماينده شعر کهن گراي معاصر مرحوم استاد احمد کمال پور (کمال) است. شعر پيشتاز در خراسان امروز نماينده اي تمام عيار ندارد اما موفق ترين چهره هاي برجسته درشعر خراسان امروز ازگروه سوم هستند. عباس ساعي، مصطفي محدثي، خراساني ، مجيد نظافت ، هادي منوري ، محمود اکرامي و مرتضي اميري اسفندقه و... از اين جمله اند.
تعريف شعر
همه اين اعتبار که هر ذوق سليمي مي تواند دو قطعه سخن را که يکي شعر باشد و ديگري غير شعر از يکديگر تشخيص بدهد. شعر از مقوله يدرک و لايوصف مي تواند باشد. چرا که درک و دريافت آن ميسر است اما به دست دادن تعريفي جامع از آن به گونه اي که همه اشکال و نمونه ها را در بر بگيرد و همه طبايع را راضي کند. سخت است يعني همان لايوصف همچنين مي توان افزود: که شعر به مقوله سهل و ممتنع شباهت دارد و درک و دريافت آن - البته نه براي همگان اما براي کساني که اهليت و صلاحيت دارند. سهل است ولي همين که پاي تعريف به ميان مي آيد ممتنع بودن کار آشکار مي شود.
اگر در سده چهارم از ما مي خواستند که از شعر تعريفي ارائه بدهيم. سختي کار به اندازه امروز نبود. همان قول معروف که شعر کلامي است موزون و مقفي و مخيل، کفايت مي کرد هر چند که اختلاف در تعريف شعر خيلي بيشتراز قرن چهارم، دست کم در ميان يونانيان - مطرح بوده است چرا که فلاسفه برجنبه تخييلي شعر انگشت مي فشردند و اهل ادب بر ظواهر شعر و آرايش هاي کلامي.
ظهورشعرسپيد درکنار شعر نيمايي فقط نشانه تحول نبود ، بلکه اين واقعيت را نيز به مانشان داد که سليقه ها و انتظارها فرق کرده محيط و دايره توقعات گسترش يافته است
تا قبل از نيما نيز کار تعريف شعر چنين پيچيده و جنجال برانگيز نبود. نيما يک ضرورت بود يعني زمان آبستن تحولي بزرگ در شعر بود و اين قرعه به سبب تيزهوشي و پايداري نيما به نام او افتاد. اگر اين کارستان از نيما هم سر نمي زند بالاخره کسي پيدا مي شد هر چند که ممکن بود سالها اين دگرگوني بزرگ به تاخير بيفتد طرح اين مساله از عظمت نيما نمي کاهد بلکه بر عکس نشانگر زمان شناسي و تيزهوشي او است نيما به عنوان يک سرفصل جديد در شعر، تحولاتي را به ارمغان آورد که تعريف شعر را بيش از پيش دشوار ساخت ، ظهور شعرسپيد درکنار شعر نيمايي فقط نشانه تحول نبود ، بلکه اين واقعيت را نيز به مانشان داد که سليقه ها و انتظارها فرق کرده محيط و دايره توقعات گسترش يافته است . سليقه و توقع در خصوص يک پديده در تعيين مقوقعيت و دگرگوني هاي آن سرنوشت ساز است. شعر هم از اين قاعده مستثني نبود، تعاريف سنگ شده بايد شکسته مي شد.
حرف ها عوض شده بود ولي عده اي کهنه گرا نمي خواستند بپذيرند که نظريه ها و انديشه ها با گذشت زمان، کهنه مي شوند و رنگ مي بازند به ويژه در حوزه علوم انساني، آنها سخنان شمس قيس ها را از محکمات مي دانستند حاضر نبودند در کار شعر تجديد نظر کنند پس هر چه پيشرفت ها بيشتر باشد سليقه ها و توقع ها هم متنوع تر مي شود اين ضرورت زمان است و آنان که همه چيز را با فردوسي و سعدي و مولانا و حافظ، تمام شده مي بينند، از اين ضرورت بي خبرند درست مثل کسي که پرونده علم طب را پس از ابن سينا ببندد و اين همه پيشرفت و رشته هاي گوناگون پزشکي را ناديده بگيرد.
غرض از طرح اين حرفها آن است که هرگز نمي توان تعريف جامع از يک پديده ارائه داد به نحوي که در همه زمانها لايتغير بماند و شعر نيز چنين است با اين همه شعر مي تواند عبارت باشد از بيان خيال انگيز و آهنگين عواطف و انديشه هاي متعالي.
پس عناصر تشکيل دهنده شعر همان زبان، تخيل، موسيقي، عاطفه و انديشه است. هر چند که استاد شفيعي کدکني در تعريفي منحصر به فرد (شکل) را نيز از عناصر تشکيل دهنده شعر مي داند. چنانکه مي گويد: (شعر گروه خوردگي عاطفه و تخيل است که در زباني آهنگين شکل گرفته است) اما به نظر مي رسد اگر شکل را يکي از عناصر شعر قلمداد کنيم برخي از غزلهاي بي نظيرحافظ از اين لحاظ نمره پاييني خواهند گرفت هر چند که کسي صفت هماهنگي و يکپارچگي اندامهاي دروني شعر را ناديده نمي گيرد. ولي به نظر مي رسد که شکل نمي تواند عنصري باشد همچون ديگر عناصر و در تعيين سرنوشت شعر نقش جدي اي ايفا کند. بازي به رغم اين کمترين شکل شعر يکي از صفتهاي شعر برجسته است مثل ساير صفتها، اما از عناصر شعر نيست.
جهاني شدن شعر
عنصر طلايي ادبيات ما سپري شده ولي اين به معناي آن نيست که مااکنون در دست هيچ نداريم. و خود را عقب مانده مي دانيم بلکه در مقايسه باگذشته پربار و آثار گران سنگ پشتيباني خود، امروزه فقير به نظر مي آييم و اين درحالي است که عده اي تنها به داشتن بزرگان قديم بسنده کرده اند و چنان در هيمنه و ابهت آنان غرق شده اند. که ادبيات معاصر را به حساب نمي آورند. اين واقعيت حتي در دانشگاههاي ما به خوبي احساس مي شود البته ساده لوحي است که انسان در چنين روزگاري توقع داشته باشد در دامن چنين دانشگاههايي ستاره هايي مثل حافظ و مولانا و فردوسي و سعدي ظهور کنند.
نقطه مقابل اين گروه، جمعي هستند که با بريدن از مواريث گذشته چنان دلباخته و حتي خود باخته غرب شده اند که گويا تنها راه نجات را در تقليد مي دانند جريان هايي در شعر معاصر ما هست که کاملا بريده و بيگانه و بي هويت جلوه مي کند و هيچ سنخيتي با ادبيات فرهنگ ما ندارد. اگر چه هيچ فرهنگي نمي تواند بدون مايه گرفتن از ساير فرهنگها زنده و پويا بماند. ولي تقليد کورکورانه را بلا مي دانم.
جمعي براي جهاني شدن شعر شرط لازم را بريدن از گذشته مي دانند درحالي که شعر هر چقدر هم که جهاني بشود باز هم صبغه بومي خود را نمي تواند کاملا از دست بدهد. با گذاشتن آثار ادبي از بافت خوان ترجمه، بسياري از نمونه هاي بومي آنها از ميان مي رود هر چند که مترجم، امانتدار و خوش قريحه نيز باشد. اين اتفاق خواهد افتاد و اين البته طبيعت ترجمه است. ولي به اين بهانه و براي رسيدن به جهاني شدن نبايد تمام ريشه هاي خود را قلع و قمع کرد و کار را به جايي رساند که حتي از به کار بردن اشارات و قصص و اساطير خودي ننگ داشت.
شعرهاي بسياري از دوره ي مشروطه نتوانستند به حيات خود ادامه بدهند زيرا به تخته ي آن زمان ميخکوب شده اند ، اما سخنان اجتماعي حافظ از پس چندين قرن هنوز زنده اند
به هرحال ، جهان روز به روز در حال کوچک شدن است و اين روند را همه حس مي کنند منتها جهاني شدن، شعر ما به معناي اين نيست که گام به گام تقليد کنيم بلکه بيشتر اين معناست که ما هرچه مي توانيم مخاطبان بيشتري در سطح دنيا داشته باشيم و اين ميسر نمي شود مگر اينکه از خواستهاي متعالي بشر سخن بگوييم. اگر شاعر ما در محدوده ننگ عواطف واحساسات فردي بماند و مهمتر اينکه اگر شاعر به مسائل گذراي جامعه و مشکلات آن بپردازد از آنجا که هر مساله و مشکلي بالاخره پايان مي پذيرد وجامعه دائما تغيير مي کند طبعا اشعاري از اين دست نيز تاريخ مصرفشان تمام مي شود پرداختن به موضوعي که محدود به زمان و مکان خاصي است شعر را مي ميراند همچنانکه قصايد فردي و مدحي به فراموشي سپرده مي شوند، آن دسته از اشعار اجتماعي که بيشتر به گزارش مي مانند نيز پيش از خداوند خود مي ميرند اين مساله اگر چه بارها گفته شده بازهم جاي گفتن دارد زيرا بسيار مهم و در عين حال بسيار ظريف و گول زننده است.
البته منظور اين نيست که پرداختن به دردهاي جامعه از ارزشهاي يک اثر ادبي مي کاهد بلکه مهم ، نحوه ي برخورد با اين پديده هاست. شعرهاي بسياري از دوره ي مشروطه نتوانستند به حيات خود ادامه بدهند زيرا به تخته ي آن زمان ميخکوب شده اند ، اما سخنان اجتماعي حافظ از پس چندين قرن هنوز زنده اند. پس مهم است که شاعر بر حوادث و پديده هاي رنگي از جاودانگي بزند و از تنگناي زمان و مکان آنها را برکشد پس شعري جهاني است که با طرح هوشمندانه و هنري خواست هاي متعالي بشر مخاطبان زيادتري را شفيته خود سازد نه اينکه به تقليد از آنچه در غرب مي گذرد تن بدهد ، زيرا اين تقليد ادبي پديده اي طبيعي و ريشه دار و متعلق به جوهره مانيست .
کافي است درصد اندک مخاطبان آثاري از اين دست در کشور خودمان نگاهي بيفکنيم تا ايمان بياوريم که شعر جهاني آن نيست که جمعي به عنوان پست مدرنيزم و... تبليغ مي کنند پيشرفت بايد طبيعي باشد نه مثل تبي تندو ناپايدار، نکته ديگر اينکه جماعتي کمان مي کند جهان شدن امري امروزين است وآنچه آنها مي گويند جهاني است غافل ازاينکه شعرمولانا نيز جهاني است هر چند که باجهان امروزقرنها فاصله زماني دارد.
فراخوان مجموعه شعر "جادوان خليج فارس"
تهران- خبرگزاري كار ايران
انتشارات فرآگاه در پاسخ به مركز نشنال ژئوگرافيك مجموعه شعر جادوان خليج فارس را منتشر ميكند.
هادي خوانساري شاعر ومدير انتشارات فرآگاه در گفتوگو با خبرنگار كتاب ايلنا با بيان مطالب فوق گفت: براي حمايت از شرف مادي و معنوي خليج فارس انتشارات فرآگاه در نظر دارد مجموعه شعري تحت عنوان جاودان خليج فارس را منتشر سازد.
وي در ادامه تصريح كرد: به همين منظور از تمام شاعران ايراني دعوت ميشود كه اشعاري را كه به اين منظور سرودهاند به آدرس انتشارات فرآگاه ارسال نمايند.
گفتني است علاقمندان مي توانند آثار خود را به آدرس صندوق پستي كرج 138-31485 يا ايميل HADIKHANS ARI @ YAHOO.COM ارسال نمايند.
پايان پيام
توسط نشر نگاه منتشر مي شود :
" برآمدن از سنگ " ، تازه ترين کتاب شعر منوچهر آتشي
منوچهر آتشي - شاعر و منتقد ادبيات ، تازه ترين کتاب شعر خود را با عنوان " برآمده از سنگ " در نشر نگاه منتشر مي کند .
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، شاعر کتاب هايي چون " اتفاق آخر " و " آهنگي ديگر " ؛ تازه ترين شعرهاي خود را در قالب نيمايي در مجموعه ي شعر " بر آمدن از سنگ " گرد آورده است ، اين آثار ، اشعاري هستند که منوچهر آتشي طي چهار سال اخير سروده است .
اين گزارش حاکي است که آتشي مقدمه اي کوتاه نيز براي کتاب تازه اش نوشته است .
ديدگاههاي طبايي، سجادي و بيابانكي درباره شعر محمدعلي بهمني؛
«نياز زمان را با زبان شعر امروز و قالب غزل تلفيق كرد»
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
فردا مراسم بزرگداشت محمدعلي بهمني - شاعر و غزلسراي معاصر - توسط معاونت امور مجلس و هماهنگي استانهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در بندرعباس برگزار ميشود.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در گفتوگوهاييي با عليرضا طبايي، عباس سجادي و سعيد بيابانكي، به بررسي شعر اين شاعر معاصر پرداخته است.
عليرضا طبايي درباره وجه مشخص آثار بهمني متذكر شد: در كارهاي اوليه بهمني كه بيشتر چهارپاره و شعرهاي نيمايي بود، وجه مشخصي وجود ندارد؛ اما از اوايل انقلاب در كار او يك دگرگوني به وجود ميآيد؛ به اين ترتيب كه بهمني از آن سالها به طور جدي به غزل پرداخت و تلاش كرد زبان شعر نيمايي را با غزل آشتي بدهد و تجربهاي كه شاعران ديگر شروع كرده بودند را ادامه دهد.
وي در ادامه يادآور شد: بهمني در كتاب «گاهي دلم براي خودم تنگ ميشود»، كارهايي را عرضه كرد كه مورد اقبال جامعه شعرخوان قرار گرفت و دوستداران غزل را با زبان، ديدگاه و محتواي تازه روبهرو كرد.
طبايي با بيان اينكه بهمني توانست نياز زمان را با زبان شعر امروز و قالب غزل تلفيق كند، افزود: البته شاعراني چون هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني، منوچهر نيستاني، منوچهر آتشي، محمدرضا شفيعي كدكني، خود من، عباس صادقي و حسين منزوي نيز در جهت تلفيق غزل و زبان نيمايي تجربياتي داشتند كه بهمني هم از طريق خواندن آثار ديگران توانست در اين زمينه موفقيتهايي به دست آورد.
طبايي در ادامه درباره راز موفقيت و ماندگاري امثال اين آثار متذكر شد: پيش از همه، زبان شعر، شيوايي و رواني آن است كه با مخاطب ارتباط برقرار ميكند و ديگر، انتخاب محتوايي برخاسته از نياز مردم است.
طبايي مستقل ماندن شاعر را از جريانات متفاوت نيز يكي ديگر از عوامل ماندگاري آثار او دانست و گفت: شاعر اگر حرفش حرف مردم و زبانش براي مردم قابل درك باشد، ماندگار ميشود.
عباس سجادي نيز در بررسي آثار بهمني، با اشاره به بيتي از خود او با مضمون «جسمم غزل است اما روحم همه نيمايي است / در آينه تلفيق اين چهره تماشايي است» عنوان كرد: محمدعلي بهمني جزو رواجدهندگان غزل نو نيمايي است؛ حركتي كه كساني چون منوچهر نيستاني، سيمين بهبهاني، هـ.ا سايه، محمدحسين شهريار و حسين منزوي هم به آن پرداختند.
او دميدن صميميت را در زبان غزل، از وجوه مشخص كار بهمني دانست و افزود: بهمني تاكيد دارد از واژگان امروزي استفاده كند و از به كاربردن واژگان مستعمل قديمي پرهيز دارد و اين فضاهاي نو و صميمي وجه اصلي كار اوست كه حتا در كارهاي نيمايياش هم ديده ميشود.
سجادي با بيان اينكه بهمني را يك شاعر عاشق ميداند، خاطرنشان كرد: عشق در شعرهاي او حرف اول را ميزند و نزديك شدن به فضاهاي عاشقانه صميميتي را طلب ميكند كه در نگاه بهمني وجود دارد؛ او با مسائل اجتماعي هم صميمي رفتار ميكند و حتا در بيان مشكلات و انتقاد نيز صميميت دارد.
وي مهمترين اصل موفقيت شاعراني همچون بهمني را مخاطبشناسي آنان دانست و گفت: بهمني مخاطب خود را ميشناساند و با زبان خودش با او صحبت ميكند و مكلف نيست اديبانه و فاخرانه حرف بزند و اين گونه است كه مخاطب حرف دل خود را در شعر او و امثال او ميبيند.
سجادي در ادامه نيز متذكر شد: از مهمترين عوامل موفقيت بهمني اين است كه با وجود اشراف به ادبيات كلاسيك، مسائل امروز را از زاويه جديد نگاه ميكند.
اما سعيد بيابانكي در اين باره به خبرنگار ايسنا گفت: مشخصه بارز كار بهمني يكي روان بودن زبان و ديگر فخيم بودن آن است كه هر دوي اينها با هم جمع شده است. مؤلفه ديگر هم سلامت انديشه اوست و فكري كه پس و پشت شعرش است؛ كه همه اينها شعر بهمني را با اقبال عمومي مواجه كرد و از لايههاي بالا و مخاطبان خاص تا مخاطبان عام نفوذ كرد.
او در ادامه يادآور شد: در عصر ما از كساني كه اين ويژگي را داشتند به محمدحسين شهريار ميتوان اشاره كرد و حتا احمد شاملو هم با وجود احترامي كه براي او قايلم، شعرش در بين مخاطبان خاص ماند.
اين شاعر معاصر اتكا به فرهنگ ملي و ايراني را از ديگر ويژگيهاي شعرهاي بهمني دانست و عنوان كرد: شعر بهمني بهخصوص در فرهنگ بومي جنوب ريشه دارد و نگاه اسطورهيي به دريا، ساحل، موج و آنچه پيرامون اوست، در كارهاي بقيه كمتر ديده ميشود. مثلا در شعرهاي نيما طبيعت شمال را ميتوان حس كرد و حتا بو، رنگ و رطوبت آن را احساس نمود؛ در صورتي كه در كار بعضي شاعران بومي اين مساله ديده نميشود كه اين يك ضعف است.
بيابانكي با بيان اينكه بهمني نوعي تعادل را بين فضاي كلاسيك و مدرن ايجاد كرده است، گفت: در شعر از نقطه نظر زباني، به زبان حافظ و سعدي عادت كردهايم كه معيارمان است. بهمني از اين دو زبان استفاده كرده است؛ به انضمام تصويرسازيها و مضامين نو و امروزي كه در شعر او ديده ميشود و كارش را شاخص ميكند.
وي سپس با اشاره به اينكه قالب غزل در بين قالبهاي كلاسيك همچنان كارآيي خود را دارد، گفت: ايرج ميرزا، محمدتقي بهار، محمدحسين شهريار و رهي معيري تغييرهايي در غزل ايجاد كردند؛ ولي نقطه شروع اين تحول جدي، سيمين بهبهاني، حسين منزوي، منوچهر نيستاني، محمدعلي بهمني، خسرو احتشامي و نوذر پرنگ بودند كه قالب غزل را به شعر سپيد نزديك كردند كه خودم آن را «غزل سپيد» ميگويم؛ اينان از نقطه نظر محتوايي غزل را متحول و آن را به اجتماع نزديك كردند كه در بين همه بهمني را از همه موفقتر ميدانم.
بيابانكي همچنين متذكر شد: در شعر بهمني نوعي مستي ملايم مانند آثار حافظ ديده ميشود كه در كار ديگران نيست؛ در كار بقيه گيرايي و دفع سريعتري وجود دارد.
انتهاي پيام
زندگي و آثار "سليويا پلات" شاعر تنها بررسي شد/2
بايد به جاي تو عاشق پرنده طوفان ميشدم
چيستا يثربي: شعر براي پلات فوران خون است
تهران- خبرگزاري كار ايران
شعر براي"سيلويا پلات" فوران خون است و هيچ گاه بند نميآيد
به گزارش خبرنگار ادبي خبرگزاري كار ايران ايلنا«چيستا يثربي» در صد و پنجاه و پنجمين نشست خانه كتاب كه پيرامون شعر و زندگي سلويا پلات برگزار شد, گفت: بيشتر مخاطبان شعر" سيلويا پلات" خانمهايي هستند كه عاشق خلاقيت شعر و هنر او هستند, اما براي همه اين سوال پيش آمدهاست كه"سيلويا پلات" با وجود شوهري كه دوستاش ميداشت چرا دست به خودكشي زد.
كارگردان تئاتر"يك شب ديگر بمان سيلويا" با اشاره به اينكه وقتي صحبت از پلات ميشود صحبت از آسيبشناسي خلاقيت است, افزود: مرگ سيلويا پلات در پردهاي از ابهام است و هنوز از پس از 40 سال راز مرگ او روشن نشدهاست.
وي در ادامه تصريح كرد: سيلوياپلات از 8 سالگي پس از مرگ پدرش كه براي او بسيار تكان دهنده بود به شعر روي ميآورد و از دنياي روزمره به دنياي تبآلود واژهها و خلاقيت پرتاب ميشود, عناصر گوناگوني دست به دست هم ميدهند تا از شخصيت يك نفر شاعر بسازند. تصويري كه يك شاعر ميبيند با تصاوير افراد ديگر بسيار متفاوت است.
يثربي با اشاره به سيلويا پلات كه مدام در حال كشف جهان است, افزود: پلات در شعرهايش صراحت بيان دارد و روح عاصي او به مسايل عادي و ساده تن نميدهد, او با اندوه و رنج با توجه به مشكلاتي كه در زندگياش پيش ميآيد مانوس است.
وي در ادامه گفت: براي اولين بار شعرهاي سيلويا پلات مرا تحت تاثير قرار داد كه به فكر نوشتن نمايشنامهاي براساس زندگي او باشم. البته منابع بسياري درباره پلات وجود دارد اما من براي نو شتن اين نمايشنامه بيشتر از شعرهاي او سود جستم چرا كه پلات در اين شعرها به راحتي "من" وجود خود را بيان كردهاست.
يثربي با بيان اينكه كسي كه تن به زندگي شاعرانه و محسور شدن در كلمات ميدهد نميتواند زندگي عادي داشته باشد, افزود: پلات و تدهيوز هر دو زندگي شاعرانه داشتند و در اين عرصه جزو نوابع به شمار ميروند. زندگي كردن دو نابغه نيز غير ممكن است و در اين جا است كه درام شكل ميگيرد, زني كه نميتواند زندگي عادي را با زندگي هنري و شاعرانهاش آشتي دهد.
وي در ادامه گفت: يكي ازويژگيهاي منحصر به فرد شعر پلات اين است كه تمام عناصر زندگي عادي در شعر او كاركردي شاعرانه مييابند, هيچ چيز نميتواند از شيفتگي او از شعر و شاعري بكاهد. او حتي با بلور تور نوزاد ملافه ارتباط برقرار ميكند و فضاي سورئال خلق ميكند.
يثربي با اشاره به اين نكته كه"مرگآگاهي" كه در آثار پلات موجب ميزند او را به"فروغ فرخزاد"پيوند ميدهد, افزود: در جاي جاي شعر پلات عشق و مرگ در كنار هم جاي گرفتهاند هر جا او از مرگ حرف ميزند در سطر بعد به عشق به كودك و لبخندش و يا زندگي ميپردازد كه همين امر شعر او را از شاعران ديگر متمايز ميكند.
وي در ادامه گفت: پلات از عشق تفسيري اساطيري دارد و شروع شعر او با اساطير آغاز ميشود. شعرهاي او در مقايسه با شعرهاي "تدهيوز" بيانگر اين موضوع است كه پلات در شعر كمتر از هيوز اساطير را به كار گرفتهاست. اما اساطير در شعر او كاركردي منحصر به فرد يافتهاند.
يثربي در ادامه خاطر نشان كرد: شعر سيلويا پلات نوعي اتوبيوگرافي است و چون از ناخود آگاه پلات سر چشمه گرفتهاست, اطلاعات دقيق و بيشماري از زندگي, رنج, شادي و عشق او را بيان ميكند. پلات در شعرهايش زندگي را اعتراف ميكند.
وي با اشاره به نگاه انتقادي پلات به جهان يادآور شد: پلات در شعرهايش زندگي و انسان معاصر را نقد ميكند و عنصر تخيل در شعر او بسيار پر رنگ است و او در هر شعر در پي كشف زبان و بياني است. پلات بيشتر در لحظاتي شعر ميسرايد كه خشمگين, اندوهگين و يا عاشقاند و در اين لحظات است كه او حسآفرينشگري دارد.
يثربي در پايان با اشاره به اينكه در اشعار پلات نوعي پيشگويي به چشم ميخورد, افزود: پلات نوعي آگاهي خارقالعاده دارد و در شعرهايش آينده بشريت و جامعه خود را پيش گويي ميكند.
*****
به ياد اين شاعر تنها شعري از اورا باهم مرور ميكنيم:
آواز عاشقانه دختر ديوانه
چشمهايم را ميبندم و تمام جهان ميميرد
پلك ميگشايم و همه چيز از نو زاده ميشود
به گمانم تو را در ذهنم ساختهام
ستارهها رقصان با جامههاي آبي و سرخ بيرون ميزنند
سياهي مطلق چهار نعل درونشان ميتازد
چشمهايم را ميبندم و تمام جهان ميميرد
خواب ديدم در بستر سِحرم ميكني
برايم از ماه ميخواني و مرا ديوانه وار ميبوسي
به گمانم تو را در ذهنم ساختهام
آسمان وارو ميشود, ديگر شعلههاي دوزخ نيست
فرشتهها و شياطين خارج شويد!
چشمهايم را ميبندم و تمام جهان ميميرد
ميبينمات كه به راهي برگشتهاي كه ميگفتي
اما من پير ميشوم و نام تو را از ياد ميبرم
به گمانم تو را در ذهنم ساختهام
بايد به جاي تو عاشق پرنده طوفان ميشدم
دست كم وقتي بهار ميآيد آنها دوباره ميغرند
چشمهايم را ميبندم و تمام جهان ميميرد
به گمانم تو را هميشه در ذهنم ساختهام.
پايان پيام
سيزدهمين کنگره سراسرى شعردفاع مقدس در اهواز و طلاييه برگزار مىشود
اهواز، خبرگزارى جمهورى اسلامى ۳۰ / ۱۰ / ۸۳
مديرکل بنيادحفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس خوزستان گفت : سيزدهمين
کنگره سراسرى شعر دفاع مقدس در اهواز و يادمان شهداى گمنام طلاييه در
خوزستان برگزار مىشود.
"يحيى غضبان زاده " چهارشنبه در جلسه اى که در بخشدارى هويزه از توابع دشت
آزادگان خوزستان تشکيل شد با اعلام اين مطلب افزود : در اين کنگره ۱۴۰ تن
از شعراى کشور شرکت دارند.
وى گفت : براى برگزارى اين کنگره که همزمان با عيد غديرخم برگزار مىشود
تمهيدات لازم از جمله وسيله آمد و شد تدارک ، و خرابىهاى جاده منتهى به
طلاييه نيز ترميم شده است .
وى افزود : همزمان با اين مراسم يادواره سردار شهيد اسلام "حسن باقرى"
نيز برگزار مىشود.
۲۶۴۸ / ۶۴۰
شب شعر فارسى در بلگراد برگزار شد
بلگراد، خبرگزارى جمهورى اسلامى ۳۰ / ۱۰ / ۸۳
خارجى.فرهنگى.صربستان .شعر.فارسى.
شب شعر فارسى با حضور جمع کثيرى از علاقمندان به فرهنگ و تمدن ايرانى
و اسلامى در بلگراد برگزار شد.
در اين مراسم که با حضور سفير جمهورى اسلامى ايران در بلگراد، جمع
کثيرى از فرهيختگان ، ادب دوستان و علاقمندان به فرهنگ و تمدن ايرانى و
اسلامى برگزار شد ترجمه جديد رباعيات حکيم عمر خيام به زبان صربى معرفى
شد.
سيد مرتضى ميرحيدرى سفير ايران در اتحاديه صربستان و مونته نگرو
در اين مراسم طى سخنانى گوشه هايى از فرهنگ و تمدن غنى ايران و اسلام را
مورد بررسى قرار داد.
وى گفت فرهنگ و تمدن ايران زمين و شعر و ادب فارسى از غنا و ژرفاى
عميقى برخوردار است که هريک از متفکران و فرهيختگان به گوشه هايى از آن
در آثار خود پرداخته اند.
سفير ايران در بلگراد افزود نشانه هاى فرهنگ و تمدن ايرانى و اسلامى
در جاى جاى بالکان از جمله در صربستان و مونته نگرو مشهود است و اين
نشانه تاثير و علاقمندى مردم منطقه نسبت به فرهنگ مشرق زمين است .
وى گفت اين ريشه هاى فرهنگى مشترک مىتواند نقش بسزايى در گسترش
ارتباطات فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى بويژه بين مردم صربستان و
مونته نگرو و ايران داشته باشد.
"غلام وفايى" وابسته فرهنگى جمهورى اسلامى ايران در بلگراد نيز در اين
مراسم طى سخنانى به تشريح افکار و آراى فلسفى حکيم عمر خيام پرداخت .
وى از خيام به عنوان دانشمندى ياد کرد که به اکثر علوم زمان خود
اشراف داشته است .
در اين شب شعر ترجمه جديدى از رباعيات حکيم عمر خيام به زبان صربى
به علاقمندان به فرهنگ و تمدن ايرانى معرفى شد.
رباعيات حکيم عمر خيام اخيرا توسط "نادا توميچ " و "ژانا هاکوپجانيان "
به زبان صربى ترجمه و منتشر شده است .
اروپا۲۵۵م
بينالملل/
جايزهي ١٠ هزار پوندي “تي.اس.اليوت” به يك شاعر مجارستاني اعطا شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
جايزهي 10 هزار پوندي “تي.اس اليوت” به “جورج اسزيرتز”، شاعر مجارستاني، براي نگاشتن مجموعهي شعر “ريل” (نوعي رقص ايرلندي و اسپانيايي) اعطا شد.
به گزارش ايسنا به نقل از شبكهي خبري بي.بي.سي، اين مجموعه شعر از سوي داوران به عنوان بهترين مجموعه شعر منتشر شده در انگليس و ايرلند معرفي شد.
اين مراسم در لندن برگزار شد و “والري”، بيوهي تي.اس اليوت جايزهي مذكور را به “جورج اسزيرتر” اعطا كرد.
داوران، اين اشعار را مجموعهاي باارزش خواندند كه درگير آشفتگي ذهني بشر هستند.
“داگلاس دان”، رييس اين داوران در اين باره گفت: داوران به شدت تحت تاثير موضوعات اين اشعار قرار گرفتند. در اين اشعار موضوعاتي همچون “خاطرات بيادماندني” بسيار مشهود هستند.
اين جايزه از سوي “جامعهي كتابهاي شعر” كه تي.اس اليوت در سال 1953 يكي از اعضاي پايه گذارش بود، به اسزيرتز اعطا شد.
برندههاي سالهاي پيش اين جايزه “تد هيوگز” و “دان پيترسون” و “آليس اسوالد” بودند.
انتهاي پيام