چهارشنبه 7 بهمن ماه 83/8 خبر لنگرودي، راوني پور و سميعي گزيده داستان هاي جشنواره اراك را انتخاب كردند
تهران _ ۷ بهمن 1383_ ميراث خبر: گروه هنر، برگزيده اي از داستان هاي جشنواره ارديبهشت 83 اراك منتشر شد.
اين آثار داستاني كه در جشنواره قصه نويسي ارديبهشت اراك شركت كرده بودند توسط محمدشمس لنگرودي منيرو رواني پور و عنايت سميعي انتخاب و نشر قصه آن را چاپ و روانه بازار كتاب كرده است.
به گزارش ميراث خبر اين انتشارات همچنين به تازگي كتاب «مكث آخر»، مجموعه اي از داستان هاي كوتاه يونس تراكمه و «كودكي» اثر جي ام كوتسي ترجمه محسن مينو خرد را چاپ و وارد بازار كتاب كرده است.
از سوی شهرداری منطقه 11
شب شعر علوی "واژه های سبز" برگزار می شود
به همت معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 11 و با همکاری فرهنگسرای انقلاب، نخستین شب شعر علوی ، تحت عنوان واژه های سبز در محل فرهنگسرای انقلاب برگزار می شود.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی شهرداری منطقه 11 مصطفی خورسندی معاون امور اجتماعی و فرهنگی این منطقه، هدف از برگزاری این مراسم را، گرایش شاعران جوان به سمت و سوی دینی و مذهبی عنوان کرد و گفت : خوشبختانه این استعداد و پتانسیل در شاعران معاصر به وفور یافت می شود ، اما باید جهتی اصولی پیدا کند و در راه ماندگار شدن آثار برجسته در حوزه دینی مذهبی بکوشد.
علیرضا معینی دبیر همایش واژه های سبز، گفت: حفظ و اشاعه فرهنگ علوی، و ارتباط بین شاعران نسل گذشته و حال از اولویت های برگزاری این مراسم است، ضمن اینکه امیدواریم این حرکت آغازی باشد بر سلسله برنامه هایی تحت عنوان کلی واژه های سبز که در اعیاد و مناسبت های مختلف در طول سال برگزار می کنیم.
لازم به ذکر است این مراسم که در مدح و منقبت مولا علی (ع) برگزار می شود روز یکشنبه یازدهم بهمن ماه از ساعت 15 در سالن اجتماعات فرهنگسرای انقلاب واقع در خیابان کمیل بعد از پل نواب ، پذیرای عموم علاقه مندان خواهد بود.
دومین روز از چهارمین جشنواره ی ادبیات داستانی بسیج
هشت نویسنده ی میهمـــان به بندرعباس نیامده اند
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: برنامه های آموزشی و جلسات قصه خوانی و نقد و بررسی آثار رسیده به چهارمین جشنواره ی سراسری ادبیات داستانی بسیج در چهارمین دوره ، در دومین روز آغاز شد .
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، بیش از هفت نویسنده ی معاصر در دومین روز از برگزاری چهارمین جشنواره ی سراسری ادبیات داستانی بسیج ، به همراه شرکت کنندگان در جشنواره ، به کلاس ها و کارگاه های آموزشی روانه شده اند .
این گزارش حاکی است که جلسات قصه خوانی و نقد و بررسی آثار نیز به طور همزمان برگزار می شود .
محمد شجاعی - از اعضای گروه داوران جشنواره ، به مهر گفت : هشت میهمان جشنواره ، که آثار خود را به دبیرخانه ی چهارمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج ارسال کرده اند ، موفق به حضور در این همایش ادبی نشده اند .
وی علت این عدم حضور را همزمانی برپایی مراسم با ایام امتحانات نامبردگان خواند و افزود : این دوستان ، غالبا دانشجو هستند و مسائل تحصیلی و درسی آنها را از حضور در جشنواره باز داشته است .
گفتنی است که حداقل چهارتن از شرکت کنندگان ، از کسانی هستند که قرار است آثارشان به عنوان آثار ادبی برتر معرفی و از آنها تقدیر به عمل آید .
بیژن ارژن : سالهاست فتیله ی رباعی را پایین کشیده اند // " فراغزل" شکستن دیوار مصرع و آزاد شدن جمله است / دوران دیوان سرایی و هرچه سرایی به سر آمد
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : " بیژن ارژن " از شاعران برجسته ای است که ذوق شعری و تکنیک های ادبی را با یکدیگر گره زده است و شاخص ترین آثار او در قالب " رباعی " سروده شده اند ، خودش می گوید : سی و شش سال دارم و بیست سالی می شود که در " بیابان شعر " بیراهه نویسی می کنم ...
نام شناسنامه ای وی ، " بیژن دایی چی " است ، دایی چی نام روستا و زادگاه این شاعر است . " پیراهنی از آه ، برایت دارم " و " رنگ انار " نام دو مجموعه شعرهای زهرایی و آیینی از اوست ، ارژن همچنین پیشنهاد دهنده ی شیوه ی " فراغزل " است که در سال 1378 در اولین کنگره ی غزل معاصر اعلام شد .
این شاعر و منتقد ادبیات در گفت و گوبا خبرنگارفرهنگ و ادب مهر ، درخصوص علت علاقه ی خود به سرودن رباعی و تلاش در این قالب ادبی و شعری گفت : رباعی ، چهار دیواری اختیاری من است ، چهارخطی که بسیارخط خطی کرده ام ، چهار برگی که شناسنامه ی من است و هوایی که در آن نفس می کشم ، کاغذ چهارگوشی که بسیارش سیاه کرده ام تا به سپیدی برسم رباعی طوفان کلمات است طوفان در قوطی ، چراغ جاودیی که گرد و خاک فراموشی اش به خاموشی اش نمی کشاند.
بیژن ارزن درادامه با انتقاد از کم توجهی اهالی ادبیات به این قالب شعری کهن افزود : سالهاست که متاسفانه فتیله ی رباعی را پایین کشیده اند ، نفتش را هم ریخته اند ! شاید خاموشی شود ، البته این اسب چموش لگدزن ، سوار خودش را می خواهد .
وی تصریح کرد : ما در روزگارتکثر و تخصص به سر می بریم ، هر شاخه ای ازهنر، هزار شاخه شده است و برای دریافت هر شاخه می بایست پروانه وار شاخک های حسی قوی داشت ، دیگر دوران دیوان سرایی و هرچه سرایی به سر آمده است.
ارژن خاطرنشان ساخت : ما در دوران کوچک سازی به سرمی بریم و این کوچک سازی درتمام زمینه ها گسترش پیدا کرده است ، ازخانواده گرفته تا ارتباط اجتماعی و وسایل ارتباطی و هزار وسیله ی دیگرکه روز به روز کوچکتر می شوند ، درعصر حاضر کسی دیگر وقت خواندن شعرهای بلند آنچنانی را ندارد ، نکته ی دیگر این که می بایست در این قالب حرفی برای گفتن باشد ، این جام چهارخطی را هر کسی نمی تواند تا آخربنوشد.
این شاعر رباعی سرا در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شیوه ی پیشنهادی خود برای شاعران امروز ( شیوه ی فراغزل ) اظهار داشت : " فراغزل " اگر چه نام غزل را یدک می کشد اما جریانی است فرا قالبی ، تمام صحبت من در فراغزل ، شکستن دیوار مصرع و آزاد شدن جمله است تا بتواند به صورت سیال ازمصرعی به مصرع دیگر و از بیتی به بیت دیگر حرکت کند .
وی اضافه کرد : " فراغزل " ، برداشتن مرزهاست ، همان کاری که دراروپا انجام شد و من جدا ازغزل ؛ در رباعی و مثنوی هم به این شیوه کار کرده ام ، البته ناگفته نماند که ما در ادبیات ، ابیات موقوف المعانی و مدرج را داریم که نمونه های بسیار ابتدایی فراغزل هستند.
ما در کشوری زندگی می کنیم که هیچ جایی برای ثبت اندیشه ها به صورت تاریخ ادبیاتی وجود ندارد به کجا شکایت برد شاعری که اندیشه هایش را می برند و با نامی دیگر و درکتابی دیگر روانه بازارمی کنند ؟
بیژن ارژن که در سال هفتاد و هشت ، دراولین کنگره ی غزل معاصر ایران در رشت ، شیوه ی فراغزل را پیشنهاد داد ، تصریح کرد : دراوایل سال هفتاد و هشت ، به این نگاه دست یافتم و در همان سال با چند فراغزل این نگاه تازه را با دوستانم درکرمانشاه درمیان گذاشتم ، بسیاری این شیوه را غزل می دانستند ، بسیاری هم نیمایی . بعضی ها هم هیچ کدام! تا صحبت از اولین کنگره ی غزل معاصر ایران در رشت شد و من چند نمونه فراغزل را به دبیرخانه ی کنگره فرستادم و توضیح دادم که این شعرها غزل است ، بزرگان غزل همگی آنجا بودند ، من هم شناسنامه ی کوچکی ازفراغزل تهیه کرده بودم که دو طرف یک صفحه ی آچار بود با مقدمه ای و فراغزلی به دو صورت نیمایی و کلاسیک ، پنجاه برگ از این نوشته را آنجا پخش کردم ، واکنش ها مختلف و البته طبیعی بود تا اینکه نهایتا خود م یک غزل و یک فراغزل خواندم و توضیح دادم که فراغزل چه ویژگی هایی دارد ، از پله ها که پایین می آمدم ، استاد رحمت موسوی با لهجه ی شیرینش گفت : من از این فراغزلت چیزی نفهمیدم ولی غزلت عالی بود ! بعد از آن روز کم کمک بسامد فراغزل بالا رفت و من درهر کنگره ای به هر بهانه ای فراغزلی می خواندم .
وی گفت : " فراغزل " جریان متفاوتی است که متاسفانه دچار سرقت هم شده است ، ما در کشوری زندگی می کنیم که هیچ جایی برای ثبت اندیشه ها به صورت تاریخ ادبیاتی وجود ندارد به کجا شکایت برد شاعری که اندیشه هایش را می برند و با نامی دیگر و درکتابی دیگر روانه بازارمی کنند ؟ البته خوشحالم از این که جامعه ی ادبی خود سره را از ناسره جدا می کند.
با معیارهای شعر سپید ، غزل را رد می کنند و با موازین غزل ، سپید را سیاه می بینند ! شما به دنیای نقاشی نگاه کنید ؛ هیچ آدم عاقلی بامعیارهای مینیاتور کوبیسم را نقد نمی کند ، کوبیسم دنیای خودش را دارد و معیارهای نقد خودش را ، کلاژ هم همینطور .
ای کاش ما هم قدرت همزاد پنداری داشته باشیم تا بتوانیم وقتی قصیده ای خراسانی را می شنویم ، آن را با معیارهای قصاید خراسان نقد کنیم .
این شاعر و منتقد ادبیات در خصوص جایگاه نقد در شعر امروز یاد آورشد : چینش کلمات ، نوع نگاه و اندیشه هایی که پشت این کلمات پنهان شده اند ، خبر ازنقد ، پیش از نوشته را می دهند ، نقد با اثر به وجود می آید و شاید پیش از اثر ، و هر اثر درباز خوانی های مختلف ، نقدهای مختلفی را به خود می گیرد ، هر نقدی بازخوانی یک اثر است ، در شعر ، انجمن ها کمتر و شعر خوانی های دو نفره بیشتر این رسالت را به دوش می کشد.
وی افزود : در تنهایی دو نفره میان منتقد و مولفه هیچ فاصله ای نیست ، البته این دو نفر می توانند دو شاعر ابتدایی باشند، یا دو استاد برجسته یا استادی و شاگردی ، هیچ فرق نمی کند مهم این است که منتقد با اثر بیگانه نباشد و شاعرحرف منتقد را بفهمد چرا که بسیاری از نقدها از سرناآگاهی ست تا آگاهی ، دیگر اینکه ما هر قالبی را در ان قالب و هر سبکی را در آن سبک نقادی کنیم اما متاسفانه درادبیات معاصر کمتر به این نوع نگاه بر می خوریم .
ارژن تصریح کرد : با معیارهای شعر سپید ، غزل را رد می کنند و با موازین غزل ، سپید را سیاه می بینند ! شما به دنیای نقاشی نگاه کنید ؛ هیچ آدم عاقلی بامعیارهای مینیاتور کوبیسم را نقد نمی کند ، کوبیسم دنیای خودش را دارد و معیارهای نقد خودش را - کلاژ هم همینطور - ای کاش ما هم قدرت همزاد پنداری داشته باشیم تا بتوانیم وقتی قصیده ای خراسانی را می شنویم ، آن را با معیارهای قصاید خراسان نقد کنیم .
تاثير قرآن بر ادبيات فارسي غيرقابل انکار است
ايکنا:عمران صلاحي ، شاعر و طنزنويس معتقد است : مساله طنز و بيان طنازانه در آيه هاي قرآني ، حکيمانه ، حساس و ظريف است که بايد با احتياط با آن برخورد کرد.
صلاحي با اشاره به آيات شريفه قرآن گفت : در بعضي از اين آيات ، سخنان نغز و ظريفي به کار رفته که ما مي توانيم با تفحص و تامل بيشتر روي اين آيه ها ، لايه هاي پنهاني چنين طنزي را پيدا کنيم. صلاحي در بخشي ديگر از صحبتهايش گفت : تاثير متون و تفاسير قرآن در ادبيات ما ، چه نثر و چه نظم ، فراوان به چشم مي خورد.
داستان شکسپير و احتمالات
جام جم
خبر، خودش آنقدر عجيب و غريب هست که احتياج به هيچ مقدمه چيني نداشته باشد: شکسپير احتمالا سيفليس داشته! روي کلمه احتمالا تاکيد مي شود اما سيفليس به اندازه کافي بيماري بدنامي هست که آدم از «احتمالا»اش هم حالش بد شود.
قضيه اين است که يک محقق «احتمالا» بيکار که روي علايم بيماري هايي که شکسپير در نمايشنامه هايش توصيف کرده کار مي کرده است ، فهميده که به قدري اين علايم در شخصيت هاي نمايشنامه هاي شکسپير دقيق توصيف شده اند که هر آدم عاقلي فکر مي کند يا شکسپير پزشک بوده يا خودش به آن بيماري ها مبتلا بوده و از آنجا که فرضيه اول «احتمالا» خيلي بعيد است و در واقع مي شود گفت شکسپير به هيچ وجه پزشک نبوده ، فرضيه دوم «احتمال» قوي تري پيدا مي کند.
اسم سيفليس حتما به گوشتان خورده و حتما مي دانيد که يک بيماري مقاربتي است و بد بيماري اي هم هست. به خاطر اين که اگر درمان نشود، «احتمالا» پيشرفت مي کند و مثل سرطان بسياري از اعضاي بدن را درگير مي کند.
«احتمالا» ممکن است بدانيد که يکي از آزمايش هاي اجباري قبل از ازدواج موسوم به VDRL براي تشخيص همين بيماري است. دکتر جان راس ، از مرکز پزشکي سنت اليزابت واقع در بوستون ، محققي است که اين بي آبرويي را نصيب شکسپير کرده است.
راس حتي شواهدي از خصوصيات شخصي شکسپير را هم براي تاييد فرضيه اش ذکر کرده: شکسپير دچار لرزش دست بوده و اين در امضاهايش کاملا مشهود است ، همين طور شکسپير در جواني کاملا طاس شده و در ميانسالي هم آدم انزواطلبي شده که پايش را از خانه بيرون نمي گذاشته.
همين اينها يعني لرزش دست ، ريزش مو و انزواطلبي اجتماعي نشانه هاي مسموميت با جيوه هستند. چه ربطي دارد؟ نکته اينجاست که از زمان شکسپير، جيوه درماني براي سيفليس بوده است.
«توجه وسواس گونه شکسپير به اين بيماري در نمايشنامه هايش ، اطلاعات باليني دقيقي که از اين بيماري داشته و همين طور شايعاتي که درباره او رواج دارد، همه به نفع اين هستند که شکسپير به اين عفونت مبتلا بوده است.»
اين را دکتر راس مي گويد و اضافه مي کند که شکسپير باز هم «احتمالا» به دليل مسموميت کليوي با جيوه ، دچار لاغري مفرط هم بوده و همه اينها دست به دست هم داده تا او تنها در سالهاي محدودي از عمرش بتواند کارهاي خوبي ارائه دهد و درواقع عمر مفيدش زود به پايان برسد.
دکتر راس تاکيد مي کند شواهدي به نفع اين که مرگ زودهنگام شکسپير در 52 سالگي هم به علت عوارض سفيليس بوده ، پيدا نکرده است. باز جاي شکرش باقي است که شکسپير «احتمالا» به علت سفيليس نمرده است!
اگر ترجمه ديوان حافظ نبود گوته با حافظ آشنا نميشد
تهران _ ۷ بهمن 1383_ ميراث خبر:
گروه فرهنگ ، روابط عمومي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي : رييس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در جريان ديدار رييس و شخصيتهاي علمي و فرهنگي انستيتوي آكادمي علوم ايرانشناسي اتريش در تهران صبح امروز (6/11/83)، از همكاريهاي اين آكادمي با مراكز مطالعاتي كشورمان در مورد تحقيقات و گسترش ايرانشناسي و اسلامشناسي و كرسي زبان و ادبيات فارسي در اتريش تشكر كرد.
محمدي عراقي در اين ديدار با تاكيد بر همكاريهاي متقابل انستيتوي آكادمي علوم ايرانشناسي اتريش در زمينههاي علمي، تحقيقاتي، پژوهشي و اسلامشناسي و ايرانشناسي گفت: «شرق شناسان و ايرانشناسان اتريش هم از نظر علمي و هم از نظر تحقيقات و پژوهش و هم از نظر پيوندهاي دوستي و عاطفي، نزديكترين ايرانشناسان به ايران هستند و با توجه به اين كه هيچ نوع سابقه استعماري هم در ايران نداشتند، ايرانيان با ديد روشن و علمي و منصفانه به سابقههاي تحقيقاتي اين مركز فرهنگي و آكادمي نگاه ميكنند.»
وي گفت: «شايد بتوان گفت كه اگر كار بزرگ ترجمه ديوان حافظ توسط پروفسور هامر پر گشتال بنيانگذار آكادمي علوم نبود گوته با حافظ آشنا نميشد و آثار برجسته خود را با الهام از ديوان حافظ خلق نميكرد.»
در ادامه رييس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي امضا تفاهمنامه با اين مركز را گامي مثبت در جهت گسترش بيش از پيش ايرانشناسي و اسلامشناسي در اين كشور عنوان و گفت: «دنياي بشريت امروز در مرحله بالاي رشد و توسعه صنعتي قرار دارد و آن چيزي كه «پيام معنوي و عرفاني ايران اسلامي» نامگذاري ميكنيم بيشتر از هر زمان مورد نياز جوامع بشري است. وي اظهار داشت: «امروز در آمريكا و اروپا ترجمه مثنوي مولانا در شمار ده كتاب پرفروش سال قرار ميگيرد و نشانهاي از نياز جوامع بشري به «پيام معنوي و عرفاني ايران اسلامي» است. اگر بتوانيم حقيقت اسلام ناب و معارف تشيع را به دنياي غرب معرفي كنيم مسايلي چون تقابل اسلام و غرب روشن شده و به حل آن نزديك خواهيم شد بلكه به نوعي تعامل و تبادل فرهنگي و تاثيرگذار خواهيم رسيد. اگر اين اتفاق بيفتد خدمت بزرگي به آينده بشريت خواهد شد.
پروفسور فراگنر رييس انستيتوي آكادمي علوم ايرانشناسي اتريش در اين ديدار ضمن تشكر از همكاريهاي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در تمامي زمينههاي مطالعاتي گفت: «ما ميخواهيم سابقه ايرانشناسي و اسلامشناسي در اتريش را توسط اين آكادمي روشن كنيم. در دوره قبل از جنگ جهاني اول به يك نشست علمي در فلسفه و ادبيات فارسي دست يافتيم كه روند ايرانشناسي و اسلامشناسي در جهان را سرعت بخشيد. رييس انستيتوي آكادمي علوم ايرانشناسي اتريش در ادامه گفت: «در زمينه آغاز و پيدايش آكادمي علوم اتريش و مسايل و پيشرفتهاي ايرانشناسي در اتريش و ريشهدارتر شدن مساله ايرانشناسي و اسلامشناسي فعاليتهاي بزرگ و مهمي را انجام دادهايم و به نتايج درخشاني دست پيدا كردهايم. تنها چيزي كه در اين آكادمي هميشه طراوت دارد، عشق به ايران عزيز است.
نگاهی به داستان 'خاکستر و خاک' نوشته عتيق رحيمی
بی بی سی
خاک و خاکستر در جشنواره فيلم کن، جايزه 'نگاه به آينده' را از آن خود کرد
از روز چهارشنبه پنجم ژانويه فيلم 'خاک و خاکستر' به کارگردانی عتيق رحيمی نويسنده و کارگردان افغان در ۷۶ سينما در پاريس و ساير شهرهای فرانسه به نمايش در آمد و با استقبال مطبوعات آن کشور روبرو شد.
فيلمنامه "خاک و خاکستر" را کامبوزيا پرتوی فيلمنامه نويس ايرانی از روی داستان "خاکستر و خاک" نوشته خود عتيق رحيمی نوشته است. اين فيلم تاکنون در جشنواره های متعدد سينمايی در اروپا و آسيا شرکت کرده و بيش از ۱۰ جايزه بدست آورده است.
داستان اصلی فيلم که آن را رحيمی زير عنوان اندک متفاوت "خاکستر و خاک" در سال ۱۹۹۹ منتشر کرد و سپس به زبان فرانسوی برگردانده شد مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت و يکی از ۱۰ اثر منتخب برای جايزه IMPAC دوبلين ۲۰۰۴ شد.
داستان
دستگير، پيرمردی روستايی، با ياسين نواسه (نوه) خردسال و ناشنوايش در شاهراه کابل حيرتان در انتظار يک کاميون است تا او را به معدن ذغال سنگ کرکر - نزد پسرش ببرد.
او در اين سوداست که چگونه خبر فاجعه ای را که بر خانواده اش فرود آمده است به پسر جوان و زود خشمش بدهد. چگونه به او بگويد که سربازان خارجی به انتقام قتل چند مامور دولت بدست مخالفان دولت دهکده شان را بدون تميز و تشخيص ساکنان آن- بمباران کردند. به چه زبانی به پسرش، مراد بگويد که زينب، زن مراد و عروس خود او از هول مرگ، برهنه از حمام ويران شده دهکده برون شده، در ميان خانه ها و جاده ها دويده و سرانجام در آتش و دود گم شده است. با چه کلماتی به پسرش بگويد که مادرش، در زير سنگ و گل خانه ويران شده اش جان داده است. و ياسين، پسر مراد از صدای مهيب انفجار ها کر شده است.
در بخش اعظم داستان همين دودلی دستگير موج می زند. برود؟ نرود؟ به مراد بگويد يا نگويد؟ اگر بگويد مراد ديوانه خواهد شد. به کار جنون آميزی دست خواهد زد و... اما سر انجام وقتی دستگير به معدن می رسد، مدير معدن به او می گويد: مدتی است مراد از فاجعه آگاه شده است . حتی به او گفته شده است که پدرش، دستگير هم در آن حادثه کشته شده است.
مدير معدن می افزايد: مراد می خواست به دهکده اش برود اما مقامات معدن به او اجازه ندادند. زيرا زندگی اوبا خطر مواجه می شده است.
"خاکستر و خاک" اگرچه داستان درهم تنيده ای از آدم ها، حوادث و زمان و مکان واقعی است، اما ويژگيهای داستانهای درون پرداز يا روانی در آن با برجستگی نمايان است.
سفر های درونی، يادها، تداعی ها و خواب های بيمارگونه به تکامل داستان کمک می کند. همچنين در برخی از موارد نمادها-و تمثيل ها معانی کلی تر و پوشيده تری را القاء می کنند.
رحيمی می گويد:" وقتی به اروپا آمدم متوجه شدم که مردم افغانستان را همواره شجاع و دلير توصيف می کنند. گويا که افغانها همين يک هويت ملی و فرهنگی دارند اما از روان اين مردم از روان خسته اين مردم از روان فرسوده در جنگ آن ها کمتر گفته می شد." او شايد به همين دليل خواسته است به درون يک انسان تکه پارچه شده راه بيابد و حالات روانی او را دريابد وخواننده را هم در جای او قرار بدهد.
عتيق رحيمی 42 سال دارد و از سال 1985 مقيم فرانسه است
يکی از ويژگيهای داستان "خاکستر و خاک" راوی داستان است. راوی که خود قهرمان اصلی داستان است نه اول شخص است و نه سوم شخص بلکه به قول رحيمی، دوم شخص است. مثالی بياوريم:
"چشم هايت باز می شود. عرق سردی روی پوستت حس می کنی. نمی توان خوابيد آرام خوابيد. اينک يک هفته است که آرام نخوابيده ای. همين که چشم هايت را می بندی مراد است و مادرش. ياسين است و مادرش. خاک است و آتش. فرياد است و اشک... و دوباره بيداری. اينک چشمها می سوزند. از بيخوابی می سوزند. چشمها ديگر توان ديدن ندارند. چشمها خسته اند. از خستگی و بيخوابی هر لحظه می روی به پينکی [چرت زدن]، پينکی انباشته از تصوير. انگار زندگی می کنی به خاطر همين تصوير ها. به خاطر همين روياها. تصويرها و روياهای آنچه که ديده ای و نمی خواستی ببينی... و يا شايد هم آنچه که بايد ببينی که نمی خواستی ببينی."
در جايی ديگر مثل اين است که راوی امر و نهی می کند: " قوطی را بگذار به جيبت. به چيزی ديگر بيانديش. به چيز ديگر نگاه کن!"
مثل اين است که منٍ اول قهرمان داستان در حالت اغماست و منٍ دوم آن چه را بر او گذشته است، قصه می کند. قهرمان داستان خاموش است، اما در اندرون آن خسته دل، کسی در فغان و در غوغاست.
اين شيوه خطاب به خود – امربه خود و نهی خود بيشتر در شعرو به ويژه در شعر گذشته معمول بوده است . مثالها:
حافظ از چون و چرا بگذر و می نوش دمی
نزد حکمش چه مجال سخن و چون و چراست
و يا
سعدی ادب آنست که در حضرت خورشيد
گوييم که ما خود شب تاريک نديديم
رحيمی خود می گويد:" راوی داستانش دوم شخص است. يک" تو" است يک "تو" ی از خود جدا شده است. بابه (بابا) دستگير در کشمکش درونی اش دو پارچه شده است. يک انسان دو پارچه است."
بابه دستگيردر حالت اغمای بی باز گشت رفته است. و من دوم برخاسته از کالبدش با فرياد زندگی پر ادبار او را به يادش می دهد.
بديهی است که نمونه های اين گونه داستان نويسی و اين گونه راوی معدود است. اما نمونه هايی از آن در ادبيات فرانسه وجود دارد و از جمله ميشل بيتارنويسنده فرانسوی در اثرش به نام "تغيير" قهرمان داستانش را شما خطاب می کند. اما در آن اثر" من" نويسنده وجود دارد و گاهگاه ظاهر می شود. اما در داستان رحيمی مثل اين است که نويسنده خودش را فراموش کرده است.
زبان و نثر
زبان و نثر "خاکستر و خاک" نيز ويژگيهای خود را دارد. گاهگاهی به نثر آهنگين و شاعرانه نزديک می شود:
"يک لاری ( کاميون) پل را عبور می کند.
خاک سنگين را برهم می زند و خاک دوباره آرام آرام فرو می نشيند.
بالای سيب
بالای لنگوته
بالای مژگان!"
در بسياری از موارد نظم دستوری نهاد و گزاره و فعل و فاعل بر هم می خورد.
" تو پشت داده ای به آفتاب تير ماهی، چنبک زده، تکيه کرده ای به ميله های آهنين پل."
رحيمی "خاکستر و خاک" را به قول خودش در يک هفته نوشته اما روی نثر آن قريب به يکسال کار کرده است و اين شيوه نثر را آگاهانه انتخاب کرده است. او می گويد "اين شيوه نوشتن من است."
آزادی انديشه و درهم شکسته شدن چهار چوب مقوله اخلاقی "عفت کلام" از شمار ويژگيهای ديگر" خاکستر و خاک" است. توجه به اين مقوله و رعايت آن اگرچه شايد در مواردی صواب شمرده شود؛ اما سختگيری در آن که در محيط سنتی ادبی افغانستان و ساير جامعه های مشابه سنتی اعمال می شود، اثرات ناگواری بر شناخت واقعی و کامل شخصيتها و قهرمانهای داستان می گذارد.
با وجود اين، شايد به دليل بهره بردن از آزادی بيان در محيط غرب است که اين روزها شماری از نويسندگان و شاعران مهاجر افغان در اروپا و امريکا و از جمله رحيمی آزادانه تر می انديشند و می نويسند و می توانند حصارها و قيد و بند های دست و پا گير را درهم بشکنند.
در" خاکستر و خاک" بسياری از تابو های حاکم بر ادبيات ما شکسته است. قهرمان داستان، خشم خود را با دشنام های رکيک بروز می دهد. در جاهايی هم از اعضای تناسلی زن و مرد نام برده می شود.
نمادگرايی
سمبوليسم يا نماد گرايی در" خاکستر و خاک" نيز برجسته است. يکی از اين نمادها کر شدن ياسين، نوه دستگير است. اين پسرک خردسال خود سخن می گويد، اما هيچ صدايی را نمی شنود. او می گويد:" بم بسيار قوی بود. تمام چيزه چپ ساخت."نويسنده با اين نماد ظاهرا خواسته، خفه شدن صدای اعتراض مردم نسبت به حاکمان را بيان کند.
همين گونه خواب پريشان دستگير و ديدن فرج کوچکی به جای آلت تناسلی ياسين نوه اش و گم شدن همه چيز در غبار خاک پس از عبور کاميونی که ستاره سرخی بر کناره های آن نقش بسته، از شمار نماد های متعدد اين داستان است.
نکته ديگر اين که "خاکستر و خاک" در چند مورد بازتاب دهنده نظريات فرويد در خصوص مسائل جنسی نيز هست. دستگير همواره در اوج فاجعه ای که هستی او را فرا گرفته است، در يادها و سفر های درونی بيمارگونه اش، زينب عروس خود را برهنه می بيند. او زينب را می بيند که برهنه از حمام بيرون می آيد و در جاده ها می دود. او در نزديک معدن کرکر از پشت شيشه جلو کاميون عروسش را می بيند که برهنه در ميان گرد و غبار جاده، می دود.
در "خاکستر و خاک" جنگ و روابط خانوادگی، و به ويژه روابط پدر و پسرمطرح می شود. و در جاهايی به داستان رستم و سهراب اشاره می شود. " سهراب ها به قصد کشتن پدر خود بر می خيزند." اگر چه جنگ در افغانستان عمدتا از لحاظ ايدئولوژيک، سياسی و مذهبی مورد بحث قرار می گيرد و اما رحيمی خواسته است جنگ را از لحاظ روابط انسانی مطرح سازد و اثرات ناگوار آن را بر اين روابط و حتی روابط پدر و پسر ببيند.
دستگير می انديشيد که پسرش مراد از شنيدن شرح فاجعه ای که بر سر مادر، زن و پسرش آمده ديوانه خواهد شد. اما مراد که شرح فاجعه را از زبان کار فرمايانش شنيده نه تنها ديوانه نشده است بلکه اصلا سری به دهکده اش هم نزده است.
با وجود اين رحيمی سعی کرده، بگويد که مراد هم قربانی شده است. او را فريب داده اند اينجا ديگر مسئله گناه و بيگناهی مطرح نيست؛ مسئله آگاهی و نا آگاهی مطرح است. مراد از حقيقت آگاه نيست و نادانسته دنيای اميدها و آرزوهای پدر را برهم می زند.
مردم افغانستان يک ربع قرن را در جنگ، مقاومت، تباهی، ويرانی، دلهره،، دربدری و بيخانمانی بسر برده اند. در يک سخن در فاجعه زيسته اند. اين وضعيت با همه زشتی و تلخی اش انبوهی از موضوع برای کار های هنری - ادبی هنرمندان و نويسندگان معاصر و نسل های بعدی فراهم آورده است.
می گويند "همزمان با جنگ و انقلاب، آثار متعدد و مهمی در باره جنگ و انقلاب آفريده نه می شود. بايد سالها سپری شود تا نويسندگان آثار خوب و ماندگار بيافرينند." و حالا پس از گذشت ربع قرن به نظر می رسد که هنرمندان و نويسندگان افغانستان نخستين گامها را درين راستا می نهند. با توجه به اين تلاش ها برای بازتاب جنگ و مقاومت و فاجعه، "خاکستر و خاک" عتيق رحيمی را می توان گامی درين راستا شمرد.
سلیمان البسام: اگر "الهملت" ترجمه می شد، تماشاگران ناراضی نمی شدند
سلیمان البسام کارگردان نمایش الهملت جشنواره فجر را بزرگرترین فستیوال تئاتر در منطقه خواند.
به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، سلیمان البسام که درجلسه مطبوعاتی روز سه شنبه سخن می گفت، کار خود را نشست هملت تلقی کرد و افزود: این نمایش یک بینش سیاسی ازهملت است.
وی هملت خود را با دنیای امروز مقایسه کرد و گفت دراین نمایش وضعیت کنونی دنیای شرق و غرب را مدنظر داشته است
وی درادامه ازمسوولین برگزاری جشنواره گله کرد و افزود: به خاطر دراختیار نگذاشتن امکانات، تنها نیمی از تکنیک کار خود را اجرا کرده است.
این گزارش حاکی است یکی از مواردی که البسام از آن گله داشت نبود ترجمه برای اجرای الهملت بود که به همین دلیل تماشاگران ایرانی نتوانسته اند با این کار ارتباط برقرار کنند.
درادامه این نشست یکی از بازیگران عراقی این نمایش به معرفی خود پرداخت و خود را فرزند تعزیه خواند و گفت: از طریق اجرای تعزیه با اصل تراژدی آشنا شده است.
شایان ذکر است جلسه مذکور به خاطر پیش بینی قطع برق زود به کارخود پایان داد.
بایسته های غدیر پژوهی(2)
ترجمه های غدیر پژوهی به زبان های خارجی بسیار اندک است
کاستی های غدیر پژوهی در دایرةالمعارف های اسلامی به زبان انگلیسی بسیار دیده می شود و ما ترجمه های بسیار اندکی درباره غدیر پژوهی به زبانهای دیگر داریم . محققان به این موارد که جنبه های جهانی دارند باید توجه کنند.
محمد جواد اسکندرلو، استاد گروه علوم قرآنی مدرسه امام خمینی (ره) قم ، در گفت گو با خبرنگار گروه دین و اندیشه " مهر " درباره ضروررت های غدیر پژوهی گفت : در گذشه بیشتر مسائل غدیر پژوهی در جهت پاسخگویی به شبهات وهابیون بود و چنین بحثهایی نیز مجال آکادمیک شدن و یا ورود در مباحث اندیشه سیاسی به صورت مدون نیافت. اما از مورد این که بخواهیم تشخیص دهیم که ضرورت بایسته های غدیر پژوهی چیست من گمان می کنم تفاسیر موضوعی درباره غدیر می تواند در مسائل غدیر پژوهی بسیار راه گشا باشد.
وی با تاکید بر آیه اولی الامر که آیه بنیادی در مباحث امامت و ولایت است گفت : در صورتی که مفسر پژوهش های تفسیری خود را به مباحث قرآنی سوق دهد قطعا ما نه تنها در غدیر پژوهی شکوفا خواهیم شد بلکه می توانیم ثمرات مثبتی را نیز در تفسیرهای قرآنی بیابیم.
استاد گروه علوم قرآنی مدرسه امام خمینی (ره) قم درباره گسترش چنین بحث هایی و ورود آنها به مباحث و محافل آکادمیک اظهار داشت : چنین مسائلی می تواند به عنوان اصلی سیاسی که معطوف به دیانت است، موضوع نوینی برای اندیشه سیاسی باشد. لذا ما در گزاره های اندیشه های سیاسی اسلامی بدون موضوع غدیر با کاستی هایی روبه رو خواهیم شد. غدیر پژوهی ما در صورتی که با قرآن پژوهی ما هماهنگ باشد قطعا ثمرات مثبتی به همراه خواهد داشت و می تواند به اندیشه سیاسی رنگ و بوی تاریخی - قرآنی دهد.
وی در پایان ضمن اشاره به کاستی های غدیر پژوهی در دایرةالمعارف های اسلامی به زبان انگلیسی گفت : ترجمه های بسیار اندکی درباره غدیر پژوهی به زبانهای دیگر موجود است و مدخلهای تحقیقی نیز در این مورد بسیار اندک دیده می شود. جای این است که محققان ما به این موارد هم که جنبه های جهانی دارند بسیار توجه کنند.
نگاهی به شعر و اندیشه هوشنگ ایرانی
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب : همزمان با شکل گیری حرکت های جدید در شعر دهه هفتاد ، به یکباره جامعه ادبی ایران به بررسی زندگی و شعر یکی از شاعران معاصر پرداخت. هوشنگ ایرانی شاعر نوگرا در دهه سی شمسی یکی از کسانی است که منتقدین امروز، دستاوردهای جدید شعر فارسی را به او نسبت می دهند.
پس از سالها که در محافل ادبی نامی از ایرانی برده نمی شد، انتشار کتاب "خروس جنگی بی مانند" که به کوشش سیروس طاهباز تهیه و منتشر شد فرصتی را فراهم کرد که ادبیات ایران بار دیگر نگاهی به زندگی و هنر این شاعر و هنرمند نوگرا داشته باشد.
هوشنگ ایرانی درسال چهارم از قرن اخیر شمسی در شهر همدان متولد شد و پس از طی مراحل مقدماتی و دانشگاهی برای ادامه تحصیل در نیروی دریایی به انگلیس رفت.
اگر چه پس از مدتی به دلیل عدم سازگاری با فضای نظامی ، تحصیل در این رشته را نیمه کاره رها کرد و نهایتا موفق به اخذ درجه دکتری در رشته ریاضیات شد، کل عمر فعالیت ادبی ایرانی از پنج سال تجاوز نکرد. او که علاقه بسیار زیادی به فلسفه و عرفان هند و شرق داشت پس از کسب تجارب در اروپا با انرژی بسیار به ایران برگشت و بطور جدی به ادبیات پرداخت.
فعالیت ادبی ایرانی همچون بسیاری از حرکتهای ادبی معاصر اروپا با انتشار دوره دوم مجله خروس جنگی همراه بود . دومین دوره انتشار مجله خروس جنگی در فاصله اردیبهشت تا خرداد سال 1330 انجام پذیرفت. هر چند که مجله خروس جنگی در دوره اول خود نیز منعکس کننده عقاید نو در زمنیه هنر و ادبیات بود، چندان جنجالی برپا نکرد ، اما انتشار دوره دوم خروس جنگی حکایت دیگری داشت. با کناره گیری جلیل ضیاپور ، نقاش و ورود هوشنگ ایرانی ، خروس جنگی به عنوان نشریه ای جنجالی منتشر شد.
در بیانیه انجمن خروس جنگی به نکات جالبی اشاره شده بود . از جمله این که هنر خروس جنگی هنر زنده هاست . این خروس ، تمام صداهایی را که بر مزار هنر قدیم نوحه سرایی می کنند خاموش خواهد کرد.
اما فعالیت ایرانی در حوزه شعر محدود به انتشار چهار مجموعه شعر می شود. "بنفش تند بر خاکستری" (1330) ، "خاکستری" (1331)، "شعله ای پرده را برگرفت و ابلیس بیرون آمد" (1331)، "اکنون به تو می اندیشم، به توها می اندیشم" (1334) چهارمجموعه شعر ایرانی مشتمل بر کمتر از چهل شعر ایرانی بود. او در سال 1327 ، شعر بلند "ناله هایی از زندان ریدینگ" اسکار دایلد را نیز ترجمه کرد. همچنین ترجمه او از شعر "چهارشنبه خاکستر" تی.اس، الیوت نیز در مجله آپادانا چاپ شد.
اما برای بررسی جایگاه شعر هوشنگ ایرانی بیش از هر چیزی باید به موقعیت ویرانگر این شعرها در فضای ادبی دهه سی توجه کرد. در حالی که پس از انقلاب نیما در شعر فارسی ، هنوز بحث چگونگی و تاویرات این تحول داغ بود، شعرهای هوشنگ ایرانی در کنار نظرات متفاوت او درباره هنر که حاصل تفکر روی پتانسیل ادبیات غرب و همچنین عرفان شرق بود موجی از حرف و حدیث را در فضای ادبی کشور منتشر کرد.
شعر او جدای از ارزش کیفی اش نگاهی متفاوت به ماهیت ذاتی این هنر داشت : پنجه ای از خشم آبی خرد گردد/ در درونش/ هستی توفان شود، همچون غباری/ زیر چنگ درها پیچان/ برکند نفرت از بند مهره/ شکافد / قلعه های سهمگین خیره بر دریا مرداب آهن های دود/ دشنه و چشمش گلوی نهرها را یخ می زند/ ... دخمه بسته ها/ از هوار او / رشته ها درند/ سایه برجهد/ سایه برجهد/ سایه برجهد/ ... هایی، یی یایا/ هایی یی یایا نی ودا دا دا ا ا ا هاه در شعر ایرانی نه خبری از طبیعت گرایی نیماست و نه از آرمانخواهی و سیاست زدگی بسیاری از شاعران دیگر. پس از انتشار این شعر بعضی از منتقدان پایان این شعر را به روش گریزی داداییسم نسبت دادند اما همانطور که سیروس طاهباز نیز اعتقاد داشت رد پای این عادت گریزی را باید در عرفان شرقی که قبلا در شعر مولانا نمود یافت، جستجو کرد. یکی از مهمترین وجوه بارز اشعار هوشنگ ایرانی به همین نقش اصوات در ساختار شکل بر می گردد.
وی این تمهید را در شعر معاصر فارسی تجربه کرد. این ویژگی یکی از مواردی است که شعر سالهای اخیر ایران باید هنگام تجربه اش ، نام هوشنگ ایرانی را به خاطر بیاورد. اما یکی دیگر از خصیصه های شعر ایرانی ، جان مایه عرفانی آن است . شاید عمده دلیلی که بعضی شعرهای سهراب سپهری را تحت تاثیر شعر او می دانند همین باشد اما با وجود این شباهت ها، شعر هوشنگ ایرانی ، مشخصات متمایزی دارد. تلاش برای آشنایی زدایی درمتن شعر باعث می شود که حتی گاه با برهم زدن شکل دستوری زبان در شعرهای او مواجه شویم که در نتیجه کاریست ذکاوت شاعر و استفاده از کارکردهای کلمات در ادبیات کهن فضای جدیدی را خلق کرده است . مثلا در شعر مارش هستی :
... آفتابی سیاه / بی حرکت / مرکز آسمان بچسبیده / سیاه / سپید / سرب وش سنگینی / جاودان سکون جاودان جنبش / درفضا رخنه می نماید / موج آهنگ / موج نور / ... فعل " می بنماید " ساختاری دارد که قبلا درادبیات سالهای دورفارسی نیزتجربه شده ، اما اعمال این تحول در فعل " نمای " (بن مضارع) با توجه به موقعیت فعل دربند مذکور، شکل نویی به آن داده است.
درعین حال بعضی از شعرهای هوشنگ ایرانی ارزش زیبایی شناسی همسنگ نامی که از او مانده ندارد. شعرهای "گریز"، "خروش اندوه" و "جزیره گمشده" همین گونه اند.
چیزی که باعث شد هوشنگ ایرانی مورد حمله مخالفان نوگرایی قرار گیرد نه فقط شعرهای او بلکه مقالات انتقادی و تحلیلی او هم بود. او در چند شماره منتشره مجله "خروس جنگی" به ارایه نظرات خود در مورد شعر و هنر پرداخت . مقاله "شناخت نوی، فرمالیسم" تشریح کننده نظرات هوشنگ ایرانی در باب هنر است . چاپ این مقاله در فضای آن دوره ادبی همچون خارجی درچشم کهنه گرایان می نمود. به اعتقاد او "فرم، از آنجا که از رویدادهای اصیل درون سرچشمه می گیرد و نمود آنان را بی دگرگون ساختن با خود به نمایش می آورد، از هرگونه ریا و ناراستی بیزار است و بشررا به راستگویی وا می دارد و می کوشد او را آنچنان که هست بنمایاند؟ البته درک هوشنگ ایرانی از فرمالیسم تفاوت های زیادی با قواعد آن دارد.
او زیبایی را نه خلق شدنی بلکه کشف شدنی می داند. از همین جاست که می توان به برخی تناقضات فکری در هوشنگ ایرانی پی برد. او در مقاله ای تاکید می کند که شعر کوششی است که توانایی اش در همه وجود دارد و به کمک آن همه می توانند پایه گذار زیبایی های نو و اصیل باشند. اعتقاد ایرانی به هنر و زیبایی های اصیل و همچنین بیان این نکته که " زیبایی کشف شدنی است " نشان می دهد که بنیان های فکری او بر پایه نوعی " متافیزیک " استوار است.
بر این اساس، اگر بسیاری از کهنه گرایان با اعطای موقعیت برتر به شاعر او را درجایگاه فرازمینی قرارمی دادند، هوشنگ ایرانی این نظر را درباره ی زیبایی دارد.
او آنقدر در نقد صریح بود که حتی نیما، بنیانگذار تحولات معاصر شعر ایران هم از گزند نقادی بی پرده او در امان نماند. او در نوشته ای ، پیشگفتار نیما بر مجموعه شعر "آخرین نبرد" اسماعیل شاهرودی را به باد انتقاد گرفت و گفت که "نیما یوشیج از دریافت زمان بازمانده است و در گذشته (هر چند بسیار نزدیک) زندگی می کند" ایرانی ، دفاع نیما از شعر اجتماعی شاهرودی را ناشی از عقب ماندگی فکری نیما می پنداشت . او اجتماع را مبتلا به نوعی "سکون ریایی" می دانست که در آن "درون نفرت آلود و پوچش" را پنهان می سازد و از کشف زیبایی حقیقی جلوگیری می کند.
ایرانی، در شماره سوم "خروس جنگی " در یادداشتی به انتقاد از توللی پرداخت . از نکات جالب این نقد، اشاره نویسنده به تعلق خاطر تعصب آمیز توللی و همفکران او نسبت به قراردادهای شعری بود که نشان می داد سودای نوآوری خود او ریشه در گذر از قراردادها دارد. به همین دلیل بود که او در شعرهایش از ترکیبات نامانوس و ابداعی استفاده می کرد تا با ساختن ترکیباتی نظیر "جیغ بنفش" و "غار کبود" ، به درک های معمول و نخ نما شده از ساختار عبارات پایان دهد. هر چند که وجود چنین ترکیباتی باعث شد که مخالفان و حتی موافقان او بسیاری از زیبایی های شعر او را نبینند. در همین شعر "کبود" و در عبارت "گوش سیاهی زپشت ظلمت تابوت" هوش شاعر در ایجاد موقعیت های گسترده تر با توجه به شباهت آوایی تلاش کرد تا از "گوژپشت" و عبارت مذکور ستودنی است. هوشنگ ایرانی ، با کمتر از چهل شعر و چند مقاله پرچمداران تحول خواهی در شعر ایران شود.
او پس از سال 1334 به طور کلی شعر را کنار گذاشت و در سال 1351 در کویت درگذشت.
رحيمپور ازغدی: شهيدان، ادبيات سكولار جهانی را تبديل به ادبيات دينی كردند
حسن رحیمپور ازغدی مسلمانان را خطری بالفعل برای اقتدار جهانی دانست وگفت: شهیدان، ادبیات جهانی را كه در حال سكولار شدن بود، تبدیل به ادبیات دینی كردند.
به گزارش خبرگزاری فارس عصر پنج شنبه حسن رحیمپور ازغدی طی سخنانی با عنوان «ما وارث كیستیم» در هشتمین یادواره شهداء و نكوداشت جلوههای ایثار دانشجوی كشور كه در تالار وحدت دانشگاه شهید باهنر استان كرمان برگزار شد، تصریح كرد: هنوز معلوم نیست كه شهید، شهادت را انتخاب میكند یا شهادت شهید را، اما در هر صورت شهادت با عشق همراه است.
وی افزود: درست است كه شهید به عشقش میاندیشد نه سودش، اما اینكه چه عشقی ارزش شهادت دارد، شهیدان نیز محاسبه كردند.
این استاد دانشگاه بیان داشت: عشق پشتش به عقل گرم است و از عشقی دفاع میكنیم كه عقلانی است و از عقلی دفاع میكنم كه عشق را میفهمد.
ازغدی ادامه داد: یكی از تقسیمات عرفانی، تقسیم عشق به حقیقی، مجازی و كاذب است و در اینكه تعریف و مصادیق هر كدام چیست، اختلاف نظر وجود دارد.
وی به بیان اینكه در فرهنگ اسلامی عشق جنسی اگر در مسیر درست عقلی و شرعی صورت گیرد، عشقی طبیعی محسوب میشود و سركوب و نفی نمیشود، افزود: آن عشقی كه در عرفان بحث میشود، منظور عشق جنسی نیست، در عرفان كلاسیك عارفان نسبت به نامیدن چیزی به كسی خیلی سختگیرتر از فلاسفه هستند.
این استاد دانشگاه عنوان كرد: معركه شهید و شهادت از جایی شروع میشود كه عشق و معشوق حقیقی آغاز میشود، همه عشقهایی كه منشاء آن امیال طبیعی است عرفا تعبیر به خودخواهی كردند.
ازغدی در مورد اینكه شهیدان با تاریخ و جهان معاصر چه كردند، یادآور شد: برخی جامعه شناسان، اواخر قرن 20و اوایل قرن 21 را قرن زوال تدریجی دین عنوان میكردند و میگفتند در عصر مدرنیته چیزی از دین باقی نخواهد ماند.
ازغدی عنوان كرد: جنبش بینالملل اسلامی و ادبیات و مفاهیمی كه در دنیا ساخته و پرداخته شد، به بركت شهیدان جهانی شد و انقلاب اسلامی ایران بود كه زودتر از هر پدیدهای جهانی شد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: شهیدان، ادبیات جهانی را كه در حال سكولار شدن بود، تبدیل به ادبیات دینی كردند.
وی بیان داشت: قبل از شهیدان، دین تعریفی حاشیهای و خرافاتی داشت و معنا و كاركرد دیگری داشت و برنامه معرفتی، اخلاقی و قانونی برای رفتار اجتماعی نبود.
این استاد دانشگاه با بیان اینكه مذهب ذاتا غیرسیاسی را نمیتوان سیاسی كرد، تصریح كرد: موقعیتی كه الان در آن به سر میبریم به این صورت است كه دین با غلظتی به میان بشریت بازگشته كه تئوریهای ضد دینی به حالت تعلیق در آمده و خود غرب كه شعار سكولار دارد، از ادبیات مذهبی استفاده میكند و این شهیدان ما بودند كه مسیر جهانی را تغییر دادند.
ازغدی ادامه داد: نیچه معتقد است كه اسلام دین انسانی است و مسیحیت (كلیسا) آنها را از دستآوردهای تمدن اسلامی محروم كرد.
وی یادآور شد: فرهنگ اسلامی باید در زمینه تاثیر گذاری آن بر روحیه شهدا و بسیجیان كه در جنگ حضور داشتند بررسی شود و باید دید چرا این فرهنگ پس از جنگ دچار فروپاشی نمیشود.
این استاد دانشگاه با بیان اینكه زمانی فرهنگ اسلامی در مقابل كمونیسم میایستاد و به راستگرایی افراطی متهم میشد، گفت: اكنون نیز كه فرهنگ اسلامی در مقابل فرهنگ لیبرالیستی ایستاده است به چپگرایی متهم میشود و در واقع جهت باد در جهان عوض شده است.
ازغدی تصریح كرد: باید توجه كرد كسی را كه خواب است میتوان بیدار كرد، اما كسی را كه خود را به خواب زده است نمیشود بیدار كرد و این افراد خود را به خواب زدهاند.
وی با اشاره به اینكه اسلام با فرهنگ كمونیستی مخالفت و منافات دارد، ادامه داد: امروز هم به همان اندازه اسلام با فرهنگ لیبرال سرمایهداری منافات دارد و این افراد متعلق به سنت دیگری هستند و به نام دین و اسلام پیش میآیند.
این استاد دانشگاه افزود: اگر مذهب جمع اخلاق و شریعت و در جهت ساختن جامعهای توحیدی باشد، این مذهب با كمونیسم و سرمایهداری سازگار نخواهد بود و اسلام و مذهبی كه شهدا به خاطر آن پر پر شدند، با دیكتاتوری فردی، استبداد حزبی، استبداد طبقاتی و استبداد روشنفكری مخالف است.