پنجشنبه 8 بهمن ماه 83/14 خبر اعلام نفرات برگزيده كنگره شعر و قصه جوان سراسر كشور در بندرعباس
شبكه خبر دانشجو ـ سرويس شهرستان ها
پس از ارائه آثار توسط هنرمندان و شاعران جوان كشور نفرات برگزيده كنگره شعر و قصه جوان سراسر كشور در بندرعباس برگزيده شدند.
به گزارش خبرنگار «شبكه خبر دانشجو»، در رشته داستان نويسي، محرم زاده، نسيم آل ابراهيم، داود حسن وند، در رشته شعر، مريم ترنج، ريحانه رسول زاده، در رشته شعر سنتي اصغر عظيم رو، سيامك بهرام پرور و در رشته شعر آزاد گروس عبدالملكيان و ليلا مهرپويا، نفرات برگزيده اين كنگره هستند./انتهاي پيام/
خانه پيشكسوتان هنر برگزار ميكند
اولين دوره مسابقات داستانهاي 57 كلمهاي
خبرگزاري فارس: خانه پيشكسوتان هنر اولين دوره مسابقات داستانهاي 57 كلمه اي را با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي برگزار ميكند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي خانه پيشكسوتان هنر، علاقهمندان به شركت در اين مسابقه كه براي اولين بار در سطح كشور برگزار ميشود ميتوانند داستانهاي كوتاه خود را در 57 كلمه و با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي به آدرس تهران- خيابان وليعصر نرسيده به پارك وي خيابان خاكزاد پلاك 9 خانه پيشكسوتان هنر ارسال دارند.
گفتني است مهلت ارسال آثار تا دوازده فروردين سال هشتاد و چهار است.
براساس اين گزارش در اين مسابقه كه به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي برگزار ميگردد محدوديتي براي نگارش و ارسال آثار متعدد وجود ندارد.
انتهاي پيام/
سيزدهمين کنگره سراسرى شعر دفاع مقدس آغاز شد
تهران ، خبرگزارى جمهورى اسلامى ۰۸ / ۱۱ / ۸۳
سيزدهمين کنگره سراسرى شعر دفاع مقدس عصر پنجشنبه با پيام آيت الله "
حسين نورى همدانى" در اهواز آغاز شد.
به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا ، آيت الله نورى همدانى در اين پيام که
توسط معاون ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاى دفاع مقدس
قرائت شد، اشعار هدفدار و در بردارنده مطالب حق و آموزنده متعالى را يکى
از هنرهايى که مورد تشويق و تقدير اسلامى قرار گرفته است ، عنوان کرد.
ايشان در بخش ديگرى از پيام خود با اشاره به اينکه امروز نيز ادبيات و
ابتکارهاى ذوقى و هنرى شاعران متعهد به اسلام و وفادار به انقلاب بسيار موثر
و قابل تمجيد است ، اين شعرها را شعرهاى پرمحتوا عنوان کرد که در رابطه با
نهضت مردم مسلمان و متعهدايران که بارهبرى روشنگرانه نابغه دوران و نادره
روزگار امام خمينى (ره ) تحقق يافت .
همچنين دراين پيام آمده است : اين شعرها(از شاعران متعهد به اسلام ) شعرهايى
است که يک رژيم ظالمانه مستبد را نابود و بساط استعمار و استبداد را از
ايران قلع و قمع و به جاى آن نظام اسلامى را برقرار کرد و چهره اسلام ناب
را به دنيا نشان داد.
بيش از شش هزار قطعه شعراز يک هزار و پانصد شاعرسراسر کشور به سيزدهمين
کنگره سراسرى شعر دفاع مقدس ارسال شده است .
درکنگره امسال شعر و دفاع مقدس حدود۹۰ شاعر از سراسر کشور حضور دارند
که ۲۰ تن از آنان را بانوان شاعره تشکيل مىدهند و قرار است شرکت کنندگان
اشعار خود را در مدت سه روز برگزارى سيزدهمين کنگره شعر دفاع مقدس قرائت
کنند.
دویچوله
ابراهيم يونسى / آزادى و دموکراسى، شرط بالندگى ادبيات
يونسى: من فکر مىکنم مسئله همان دموکراسى است. يعنى دموکراسى بايستى بيايد و در اين دموکراسى يک موج جديدى از نويسندگان جديد بهوجود بيايد که هيچگونه مانع و رادعى هم جلوشان نباشد. همان چيزهايى را که من نمىپسندم و مىگويم نبايد نوشت و اينها تابوست، همين تابوها را بنويسند و جاى خودشان را پيدا کنند. و جامعه اينها را انتخاب بکند. من تصور نمىکنم بدون دموکراسى بشود همچين کارى کرد. يعنى اصل اين است که وزارتى به نام وزارت ارشاد نباشه که دخالت بکند در فکر من.
ابراهيم يونسى، گرچه هشتاد سالگى را پشت سرگذاشته، چندان به هشتاد سالگان نمىماند؛ خوشرو و قبراق و سرحال است؛ ذهن و زبان هوشيارى دارد و همچنان ساعتها کار مىکند. پاى چپش را در جوانى از دست داده اما همين پاى از دست رفته او را به اين سالها رسانده است.
ابراهيم يونسى از افسران شبکهى نظامى حزب توده بود که پس از کودتاى مرداد ۱۳۲۸ دستگير و زندانى مىشود. او به خاطر همين «نقص عضو» از حکم اعدام نجات مىيابد و با يک درجه «تخفيف» به جبس ابد محکوم مىشود. يونسى در زندان و به صورت مکاتبهاى به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى مىپردازد و از مصالح درسى خود کتابى تاليف مىکند که با گذشت بيش از چهل سال همچنان يکى از منابع اصلى براى آشنايى با رموز داستاننويسى به زبان فارسى محسوب مىشود. اين کتاب که تا کنون نه بار تجديد چاپ شده «هنر داستاننويسي» نام دارد که براى نخستينبار در سال ۱۳۴۱ منتشر شده است.
يونسى که خود کرد است پس از انقلاب اسلامى مدتى در کابينهى مهندس مهدى بازرگان به استاندارى کردستان منصوب شد. دوران فعاليت يونسى در اين سمت چندان به درازا نکشيد و پس از آن مغضوب شد و دورانى را در خفا و با دشواريهاى بسيار سر کرد. او حتا به قصد مهاجرت مدتى را در فرانسه ماند. اما عاقبت دوباره به ايران بازگشت و به کار و زندگى ادامه داد. يونسى مدت مديدى نيز ممنوعالقلم بوده و ترجمههايش را با نامهاى ديگر منتشر مىکرده است.
او که در دوران کار خود بارها مزهى سانسور را چشيده، از پس تحربههاى بسيار بر اين اعتقاد است که آزادى و دموکراسى شرط هر تحولى است و به ويژه هنرمندان براى آفرينش خلاقانه بايد بدون هيچ مانع و سانسورى امکان باليدن و شکفتن بيابند: «من فکر مىکنم مسئله همان دموکراسى است. يعنى دموکراسى بايستى بيايد و در اين دموکراسى يک موج جديدى از نويسندگان جديد بهوجود بيايد که هيچگونه مانع و رادعى هم جلوشان نباشد. همان چيزهايى را که من نمىپسندم و مىگويم نبايد نوشت و اينها تابوست، همين تابوها را بنويسند و جاى خودشان را پيدا کنند. و جامعه اينها را انتخاب بکند. من تصور نمىکنم بدون دموکراسى بشود همچين کارى کرد. به هر ترتيب اصلش اين است که اين آزادى .... يعنى اصل اين است که وزارتى به نام وزارت ارشاد نباشه که دخالت بکند در فکر من. الان ملاحظه بکنيد، باور کنيد گاهى اوقات مىنويسند، يا نوشته بودند از صفحهى ۲۷ تا صفحهى ۹۷ حذف شود. شما برويد و از نشر نگاه در مورد کتابهاى من بپرسيد و ببينيد جوابى که دادند چطور بوده است. ديگر نمىدانند که، صدبار هم همه جا گفتيم، آقا، منى که مىآيم و رمانى مىنويسم، اين رمان پايههايى دارد، اصولى دارد. به اصطلاح «پلان» اين رمان يا «پلات» اين رمان جورى است که آقاى فلانکس بايد فلان عمل را انجام بدهد. تو وقتى همينطورى فلهاى مىگويى از صفحهى ۹۷ تا ۱۵۰ حذف شود.... آخر اين چهطور مىشود؟ باور بفرماييد که اين واقعيت است که خدمتتان عرض مىکنم.
گمان مىکنم در مورد کتاب من، همين «گورستان غريبان» بود که يک روزى آقاى احمد محمود گفتند که من مىروم آنجا [ارشاد] يهلوى آقايى، که گويا از راديو و تلويزيون منتقل شده بودند براى همکارى با وزارت ارشاد، گفتند به من حرمتى قائل است من حق دارم بروم و براى کتاب تو هم صحبتى بکنم. گفتم آره. خيلى هم ممنون مىشوم. ساعت تقريبا دوازده بود که به من تلفن کرد که آقا، همين حالا به ناشرت بگو همين حالا بره آنجا اجازه کتابت را بگيرد. من هر چى زنگ زدم ناشر را پيدا نکردم، فردا گشتم و ناشر را پيدا کردم و به هر ترتيب او را فرستادم. اولا پانزده روز او را برد و دواند و او را نديد. بعد از پانزده روز ديديم يک کاغذ براى ما آمده، سابق فرض بفرماييد ۸۷ فقره بود، که نوشته بودند بايد حذف شود يا اينطور و آنطور بشود، حالا شده ۱۲۰ فقره .... توجه مىکنيد؟ خيلى راحت. گفتم اقاى محمود واقعا خيلى متشکرم. گفت خيلى خوشحالم برايت اين کار را کردم. گفتم برادر سى مورد ديگر هم اضافهکردند! توجه فرموديد؟ خب، نفهميدم آخر، شما که داستان ننوشتهايد، شما که رمان ننوشتهايد، آخر نمىفهميد که اين شخصيت داستانى موتور اين داستان است؟ شخصيات داستانى موتورهاى داستان هستند. تو نمىدانستى وقتى اين بابا رو حذف کنى من ديگر يک موتورم افتاده؟! و بعد ديگران و جاهاى ديگر ....»
ابراهيم يونسى که سطح ادبيات داستانى در ايران را نازل مىداند و به صلاحيت برخى از کسانى که کلاسهاى داستاننويسى برپا کردهاند به ديدهى ترديد مىنگرد، دربارهى سهم مميزى و عوامل ديگرى که کيفيت ادبيالت را تنزل داده اعتقاد دارد: «اين را مطمئن باشيد که در مورد ما اينطورى است. يعنى يک مقدار سهيم شدن وزارت ارشاد يا هر ارشاد ديگرى که خواسته ارشاد بکند، در فکر و ذهن نويسنده باعث آن است. و يک مقدارش را هم بايد نگاه کنيم و ببينيم، مثلا، کى رمان و داستان به کشور ما آمدهاند. با تاريخ مشروطه شروع مىشود؛ با بزرگ علوى و آقاى جمالزاده آمده. تا اين «هنر داستاننويسي» که در سال ۱۳۴۱ منتشر شد، تا آن وقت، چه کتابى در مورد داستاننويسى منتشر شده بود؟ هيچى نبود. الانش را هم که شما نگاه بکنيد، من که نگاه مىکنم همان اصطلاحات سوم شخص و اول شخص مفرد و فلان و ... نمىدانم از همين صحبتهاست. همه به اصطلاح ناخنک از همانجاست. بنده هم که اينها مال خودم نبوده. دورهاى را در زندان و از طريق مکاتبهاى گذراندم که در اين دوره کتاب درسىاش اين جزواتى بود که بنده برداشت کردم و با يک مقدار مطالعهى خودم و اينها را آوردم و به صورت يک کتاب از آنها استفاده کردم. شما مىبينيد با همين مصالح، که يک عدهايش را هم شايد بتوان ناپخته و خام گفت، چون غير از آن چيزهايى که من از دروس آن موسسه برداشت کردم باقيش که قضاوت خودم بوده قضاوتى نبوده که مثلا فرض بکنيد امتحان داده باشه و صحت و سلامتش يا عمقش ... توجه مىکنيد؟ اين است که بنده فکر نمىکنم در چنين شرايطى، وقتى هم اينقدر جوانيم و اينقدر خاميم، و هم اينقدر بهاصطلاح کارنکرده هستيم و بىمرجع و چيزى دم دست نداريم بخواهيم به خودمان اجازه بدهيم حالا کلاس داستاننويسى باز بکنيم. کلاس داستاننويسى باز کردنش هيچ اشکالى ندارد، به شرط اينکه بدانى و بشناسى، حداقل صدتا داستانى که بزرگان نقد کردهاند و در صداقت حرفشان شک و شبهه نيست، اينها را خوانده باشي. شما بايد وقتى به عنوان معلم درس مىدهى، قواعد و اصولش را بلد باشى، مثل هر کار ديگر و مثل هر معلمى در هر کلاسي.»
ابراهيم يونسى در کنار ترجمه به نوشتن رمان نيز مىپردازد. او همچنين خاطرات خود را در کتابى با نام «زمستان بىبهار» گردآورده است. يونسى اين نام را اشاره به بهارانى مىداند که نسلها در پى و در انتظار آن حکومتهاى مختلف، و زمستانهاى بسيار را تجربه کردنهاند.
از سوی خانه پیشکسوتان هنر
اولین دوره مسابقات داستانهای پنجاه و هفت کلمه ای برگزار می شود
خانه پیشکسوتان هنر اولین دوره مسابقات داستانهای پنجاه و هفت کلمه ای را با موضوع انقلاب اسلامی برگزار می کند .
به گزارش گروه فرهنگ وادب "مهر" به نقل از خانه پیشکسوتان ، علاقمندان برای شرکت در این مسابقه که برای اولین بار در سطح کشور برگزار می شود، می توانند داستانهای کوتاه خود رادر 57 کلمه وبا موضوع پیروزی انقلاب اسلامی به خانه پیشکسوتان هنر ارسال کنند.
براساس این گزارش ، در این مسابقه که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار می گردد ، محدودیتی برای نگارش وارسال آثار متعدد وجود ندارد. مهلت ارسال آثار تا دوازده فروردین سال 1384است.
نخستين دوره مسابقات داستانهاي 57 كلمهيي در خانه پيشكسوتان هنر برگزار ميشود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
خانه پيشكسوتان هنر اولين دوره مسابقات داستانهاي 57 كلمهيي را با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي برگزار ميكند.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا علاقهمندان به شركت در اين مسابقه ميتوانند داستانهاي كوتاه خود را در 57 كلمه و با موضوع پيروزي انقلاب اسلامي به نشاني تهران - خيابان وليعصر (عج) ـ نرسيده به پارك وي ـ خيابان خاكزاد ـ پلاك 9 خانه پيشكسوتان هنر بفرستند.
مهلت ارسال آثار تا 12 فروردين سال 84 اعلام شده است.
براساس اين گزارش در اين مسابقه كه به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي برگزار ميشود، محدوديتي براي نگارش و ارسال آثار متعدد وجود ندارد.
انتهاي پيام
عباس باقري:
بيشتر شعرهاي دفاع مقدس ما پشت ميزهاي اداره و خانههاي امن شاعران سروده شد
شعر نو ما به ادبيات پايداري ساير ملتها نتوانست برسد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
عباس باقري معقتد است: بيشتر شاعران دفاع مقدس از پشت ميزهاي ادارات و خانههاي امن و راحت خويش شعر دفاع مقدس را سرودند.
اين شاعر در گفت و گويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در بررسي شعر دفاع مقدس گفت: جنگ هشت ساله اردوگاه امپرياليزم و صيهونيزم جهاني عليه ايران، تعريف ديگري از ادبيات دفاع مقدس را ارايه داد كه در آن، عشق به ميهن با انديشه اسلامخواهي و حفظ هويت ملي درهم آميخت؛ تا شاعران سنگرنشين، بتوانند زيباترين شعر خويش را در خاكريزهاي مقاومت سرايند.
او در ادامه يادآور شد: بيان اين نوع شعر كه نوعي بيان حماسي - عقيدتي است، در ادبيات ما در انقلاب عاشورا ريشه دارد، زيرا عاشقترين مردان عاشورايي، عاشوراييترين كربلاييان تاريخ ميباشند و عاشورا يعني برجستهترين شعر كربلا، و شعر كربلا كه آيينه مودت ذيالقربي است، يعني آقا اباعبدالله الحسين (ع).
باقري در همين زمينه متذكر شد: اين دستاورد عاشورايي و آنچه در انقلاب اسلامي ايران، و از پس آن، حماسه هشت ساله دفاع مقدس، روي داد، ميتوانست شعر مقاومت ايران را چنان به اعتلا برساند كه برجستگي آن نمود عيني و جهاني پيدا كند؛ اما متاسفانه فعليت پذيري اين تعريف در حوزه شعر، نتوانست گام به گام با سنگرنشينان و رزمندگان شيدا حركت كند.
او در توضيح علل اين موضوع متذكر شد: فلسفه چرايي اين مبحث در اين مقال نميگنجد؛ اما احساس ميكنم يكي از علل آنكه شعر دفاع مقدس با تمام توانمنديهاي شاعرانهاش نتوانست قد فراز كند، به ارتباط شاعران با و درك مستقيم آنان از عشقورزي جوانان با عطر نجيب خاكريزهاي جبهه، فريادهاي يا حسين (ع)، پيشانيبندهاي يا زهرا (س)، نمازهاي نيمه شب و حنابندانهاي شبهاي حمله مربوط ميشود.
باقري تاكيد كرد: طبيعت شعر دفاع مقدس ايجاب ميكند كه راويان اين نوع ادبيات، در كوران حضور مستقيم، شاهد عشق بازي شاهدان سنگرنشين با مفاهيم مقدس جنگ و جبهه باشند؛ اما اين اتفاق سرخ در كشور ما آنگونه كه بايد، مجال توفيق نيافت. به همين جهت، شاعران نتوانستند آن حس چندوجهي جبهه و شهادت را به مخاطبان چندگانه اين نوع ادبيات انتقال دهند.
او در ادامه خاطرنشان كرد: از ديگر سو، شعر كلاسيك و سنتي ما با آن قواعد دست و پاگير و مضامين تكراري نتوانست همه بار مضموني و محتوايي دفاع مقدس را به مردم منتقل كند و شعر آزاد و نيمايي و سپيد هم به سبب حضور نداشتن شاعران استخواندار و مدعي معاصر، كمتر توانست خود را به ادبيات پايداري ساير ملل چون شعر فلسطين، عراق، ويتنام و اروپاي پس از جنگ جهاني دوم برساند.
عباس باقري در ادامه گفت و گويش با خبرنگار ايسنا به موارد موفق شعر مقاومت در دنيا اشاره كرد و گفت: انتظار ما از شعر دفاع مقدس آن بود كه از پس آن همه حرف و گفت و شنود بتواند بازتاب جهاني پيدا كند؛ يا قابليت ترجماني آن، چنان باشد كه مانند ادبيات و شعر مقاومت ساير ملل، به حوزههاي زبان و انديشگي ديگران راه يابد. آنچه «پابلو نرودا» - شاعر شيليايي - را به عنوان شاعر پيشرو و مبارز در عرصه فرهنگ و ادبيات مقاومت معرفي كرد، حساسيت نرودا به جنگ اسپانيا و حمله فاشيستها و همراهانش به آن كشور بود، و نتيجه آن شد كه نروداي سياستمدار، «اسپانيا در قلب ما» را بسرايد. چاپ اول كتاب چنان با شگفتي و در عين حال با عظمت و زيبايي همراه بود كه خود به تنهايي ميتواند بيانگر شعر دفاع و پايداري باشد. به يقين ميدانيد كه اين كتاب به علت نبود كاغذ، با خميري كه از لباسهاي خونين و پرچمهاي دشمن و هر چه كه قابليت خمير شدن داشت و در كارخانه كاغذسازي ريخته ميشد، تهيه گرديد.
اين شاعر با بيان اينكه در ادبيات دفاع مقدس فلسطين، اين زيبايي را به گونهاي ديگر ميتوان ديد، افزود: شعرخواني شاعراني چون «سميع القاسم» بر ويرانههاي كفرقاسم و انسيات شعري آنان در زير باران يكريز گلوله، شعرخواني و حضور فيزيكي شاعراني چون «محمود درويش»، «معين بسيسو»، «عصام عباسي»، «يوسف الخطيب» و از جوانترها «عزالدين المناصره»، «وليد صيف» و «محمد القيسي» در هر گوشهاي كه ميشد صداي مظلوميت مردم فلسطين را منتشر كرد، پديدهاي به نام ادبيات مقاوت را به نيكويي رقم زد.
او همچنين با اشاره به «عبدالوهاب البياتي»، « سعدي يوسف»، «بلندالحيدري»، «رفيق صابر» و «جواد جميل» گفت: در وجه ديگري، از ادبيات مقاومت عراق كه عليه اختناق داخلي عراق و حكومت وابستهاش شكل گرفته و شعر عراق را سرآمد شعر عرب نموده و آن را زيبايي جهاني داده است، ميتوان از اين بزرگان و دهها چهره ديگر نام برد.
باقري عنوان كرد: آنچه باعث شد صداي تراشيدن خنجر مقاوت سربازان ويتنامي عليه يانكيهاي متجاوز از درون حفرههاي شهر هيو و سايگون و كولهپشتيهاي جوانان ويتنامي به گوش برسد، شعر شاعران مبارز ويتنامي و حضور آنان در همه عرصهها بود؛ آنچنان كه شاعراني چون «محمدكاظم كاظمي» ، «سيدابوطالب مظفري»، «قنبرعلي تابش»، «سعادت ملوك تابش»، «محمدآصف رحماني» و دهها نام ديگر از مشهد و تهران و هرات و باميان و بلخ و گوشه كنار پاكستان، شعر مقاومت افغانستان را به پيش راندند.
اين شاعر ساكن زابل در پايان تاكيد كرد: به نظر ميرسد در برابر آن همه قداست و عظمتي كه ادبيات مقاومت در ساير كشورهاي بيگانه ستيز گريز دارد، در كشور ما به دلايل متعدد فرهنگي، اجتماعي، سياسي و مهمتر از همه خصلتهاي فردي شاعران، اين نوع شعر نتوانسته است همه واقعيتهاي موجود دفاع مقدس را در بياني مبتني بر مضمون و تصوير و قابليتهاي ترجماني به ظهور برساند. از سوي ديگر، بسياري از شاعران شهرستاني را ميشناسم كه زيبايي كلام و مضامين بلند حماسيشان به سبب دور بودن از حوزه تبليغ و توجه و حمايت نتوانسته است وارد چرخه ادبيات معاصر شود و در رسانهها و كتابهايي از اين دست جايگاه پيدا كند.
انتهاي پيام
نقد دو مجموعه داستان در خانه كتاب
خبرگزاري فارس: دو مجموعه داستان «وسوسههاي ارديبهشت» و «من مجردم خانوم» در يكصدو پنجاه و هفتمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه نقد و بررسي ميشود.
به گزارش خبرنگار ادبي فارس، اين مجموعهها كه به ترتيب نوشته علي قانع و مرتضي كربلاييلو هستند، با حضور مولفان و حسين پاينده به عنوان منتقد، سهشنبه سيزدهم دي ماه نقد و بررسي خواهند شد.
يكصدو پنجاه و هفتمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه از ساعت 17 در خانه كتاب برپا ميشود.
انتهاي پيام
گفتگو با محمد شمس لنگرودی
بي بي سي
در ميان سکوتی که مدتهاست به تقريب بر شعر ايران سايه افکنده، بعضی مجموعه شعرهای متفاوت ديده می شود. از جمله آخرين مجموعه شعر محمد شمس لنگرودی با نام " پنجاه و سه ترانه عاشقانه ".
لنگرودی با فاصله گرفتن از تلخی ها و نوميدی های جاری دفترهای شعر قبلی اش، از سرزمين آرمانها به زمين بازگشته و با رويکردی عاشقانه جهان و هستی را معنی کرده است.
به همين مناسبت سراغ شمس لنگرودی رفتيم تا از چرايی و چگونگی رسيدن به عاشقانه هايش بشنويم.
لنگرودی در سال ۱۳۲۹ در لنگرود متولد شد. سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد، اما پس از انتشار مجموعه های "خاکستر و بانو" و "جشن ناپيدا" در اواسط دهه شصت به شهرت رسيد. او در دانشگاه تاريخ هنر درس می دهد. "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" مجموعه اشعار پنجاه سالگی اوست.
لنگرودی درباره تفاوت فضای شعرهای "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" با اشعار قبلی خود می گويد: " فکر می کنم فضاهايم به طور کلی با کتابهای قبلی فرق کرده، برای اينکه در کتابهای قبلی جهان من در مجموع جهانی تاريک، بسته و غم آلوده بود. من جهان را اينطور می ديدم و هيچ منفذ و راه گريزی هم در آن سراغ نداشتم. اما قبل از اينکه اين کتاب شعر را شروع کنم با وضعيتی که در زندگی ام پيش آمده بود آرام آرام به جهان روشنايی پا گذاشته بودم و طبيعتا جهان متفاوت، تکنيک ها، درک و فضا متفاوتی طلب می کند و برای همين جهان در اين کتاب جهان روشنی است."
او معتقد است آنچه به وقوع پيوسته ادامه زندگی اوست و گذشته خود را سبب پيدايش اين مجموعه می داند.
لنگرودی در باره آنچه بر او گذشته و سبب بروز نگاه تلخ و نوميد در اشعار قديمی اش شده، می گويد: " فکر می کنم عواملی که باعث نوشتن آن شعرها شده يکی زندگی رنجبار و تلخ گذشته انسان ايرانی بوده جدا از من، و ديگری سرخوردگی های سياسی، ايدئولوژيک و زندگی شخصی خودم. اين دو عامل بستری در من فراهم کرد برای پناه جويی. دنبال پناهی بودم برای رهايی از مشکلاتی که در زندگی مرا به اينجا رسانده و سومين علتی که باعث نوشتن اين شعرها شد، خودش بايد به وجود می آمد که خوشبختانه به وجود آمد. در باره چگونگی آمدنش در زندگی ايرانی نمی شود زياد توضيح داد."
"اتفاقی که در پنجاه و سه ترانه عاشقانه برای من افتاد اين بود که ناگهان ديدم مثل اينکه آنچه بر من گذشته از اول کج راهه بوده، اين تصور که کليد قفلهای جهان در دستان ماست، تنها تصور و توهم بوده است."
شمس لنگرودی معتقد است انسانهای "شورمند و اميدوار" پس از سرخوردگی های سياسی و ايدئولوژيک زودتر نوميد و بی پناه می شوند و اگر در زندگی اين آدم ها پناهی نباشد، در لغزندگی زندگی، سر يک پيچ از بين می روند.
او می افزايد: " دو نمونه درخشان اين موضوع صادق هدايت و احمد شاملو است. اگر اتفاقی که برای شاملو افتاد، يعنی پيدا شدن آيدا، برای هدايت هم می افتاد هدايت خودش را از بين نمی برد. اين را به اتکای کتاب 82 نامه صادق هدايت به حسن شهيد نورايی که آقای پاکدامن در فرانسه منتشر کرد، می گويم . يعنی هدايت به ريسمان نازک در حال پاره شدن شهيد نورايی چسبيده بود که از آن بلندا به دره نيفتد. اما وقتی رسيد که ديد او هم مرد، هدايت ديگر هيچ چيز نداشت و همان روز خودش را کشت. شما شعرهای قبل از آيدا را نگاه کنيد، می بينيد شاملو دارد دچار ياس مطلق می شود. خودش هم می گويد به هنگامی که طناب دار من از هم گسست، چنان چون فرمان بخشايشی فرود آمدی. اين آدمها بيشتر در معرض شکستگی اند."
شمس لنگرودی اعتقاد دارد "متوهم نبودن" به معنای ارزش قائل نشدن برای آزادی و عدالت نيست و می گويد: " آزادی و عدالت ارزش خودشان را دارند. شعر بايد وجود داشته باشد برای زيباترکردن همين حيات کوچولو. شعر، هنر ، آزادی خواهی و عدالت خواهی برای زيباتر کردن و عمق بخشيدن به اين زندگی کوتاه و کوچک است."
او درباره اينکه چقدر امکان دارد در "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" ناخودآگاه او به زمانه پاسخ داده باشد، می گويد: " حقيقت اين است که اين شعرها از ناخودآگاه آمده و ناخواسته اتفاق افتاده است. اما فکر می کنم من با دهان عطش زده دنبال آن بودم که پيدايش کردم. يعنی زمانه ديگر اين را می طلبيد. يعنی زمانه از سياهی، از تاريکی، رنج و فقر و بی عدالتی خسته شده، همين طوری که ما خسته شده ايم. اتفاقی نيست که فيلم های کمدی خيلی فروش دارد. اتفاقی نيست که همه آهنگ های تند و شتاب آلود را دوست دارند. برای اينکه همه ما از مرگ، از يکنواختی، از بيماری، از سياهی و تاريکی خسته شده ايم و فکر می کنم اين شعرها اگر هم ناخودآگاه نبوده، اما پاسخ آگاهانه ای به اين وضعيت است."
شمس لنگرودی: "فکر می کنم نادرپور و مشيری از شعرای بسيار خوب ما بودند، ولی به گمان من عاشق نبودند، آنها خواهان عشق بودند. عشق را دوست داشتند. عشق در ذهنشان وجود داشت و در واقعيت بيرونی وجود نداشت."
در شعرهای عاشقانه و در سرآمد آنها، در اشعار عاشقانه احمد شاملو عشق محملی می شود برای بيان دردها و آلام انسان. انسانی که شرايط موجود را نمی پذيرد و به زشتی ها نه می گويد.
درعاشقانه های شاعران نو، قدمايی مانند نادر نادرپور و فريدون مشيری اندوهی تلخ جريان دارد. گويی آنها هميشه در حسرت گلی که نچيده اند و زندگی ای که نکرده اند هستند، اما در اشعار سپيد "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" زندگی جريان دارد و عشق محمل چيزی نيست، جز پرشوری و روشنی. شمس لنگرودی در اين باره می گويد: " دليل اينکه در شعر های نادرپور و مشيری با اندوه مواجهيم، اين است که به گمان من آنها عاشق نيستند، دنبال عشق اند. فقط در شعر معاصر نيست که اين جوری است. نگاه کنيد در شاعران کهن ما يکی دو شاعر هستند که شعرهای عاشقانه شان شورمندانه است، بقيه با خاکساری همراه است."
"اشعار مولوی شورمند و روشنايی بخش است. اين قدر که بهار در شعر مولوی است در شعر هيچ شاعر ديگر نيست. هيچ شاعری در هيچ ديوانی به اندازه مولوی از بهار و روشنی صحبت نکرده، شعر حافظ يا عاشقانه نيست يا اگر عاشقانه است يک اميد و روشنايی در ته اش است و البته کمی شيطنت."
به گفته شمس لنگرودی " در تاريخ ادبيات و حتی در نوشته های نويسندگان کلاسيک آمده است که عشق در شعر شاعران خراسانی با شادی و شعفی همراه است، در صورتی که در ديگران با خاکساری و سرخوردگی همراه است."
"فکر می کنم نادرپور و مشيری از شعرای بسيار خوب ما بودند، ولی به گمان من عاشق نبودند، آنها خواهان عشق بودند. عشق را دوست داشتند. عشق در ذهنشان وجود داشت و در واقعيت بيرونی وجود نداشت."
چاپ دوم "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" همين روزها منتشر خواهد شد. اين مجموعه دارای شعرهايی است خواندنی و ماندنی که با گذشت زمان شايد برخی شعرها و سطرهای تازه و بکر آن اينجا و آنجا نقل خواهدشد.
کتابشناسی محمد شمس لنگرودی
شعر
رفتار تشنگی ۱۳۵۵
در مهتابی دنيا ۱۳۶۳
خاکستر و بانو ۱۳۶۵
جشن ناپيدا ۱۳۶۷
قصيده لبخند چاک چاک ۱۳۶۹
پنجاه و سه ترانه عاشقانه ۱۳۸۳
تحقيق
گردباد شور جنون ( سبک هندی و کليم کاشانی ) ۱۳۶۶
مکتب بازگشت ( تحقيق در تاريخ و شعر دوره های افشاريه، زنديه و قاجار ) ۱۳۷۲
تاريخ تحليلی شعرنو ( ۱۲۸۴ - ۱۳۵۷ ) چهار مجلد ۱۳۷۷
داستان برای کودکان
شبی که مريم گم شد ۱۳۷۸
رمان
رژه بر خاک پوک ۱۳۷۰
شاهرخ تندروصالح:
نگاه عصبي در سالهاي جنگ آغازگر جداسريهايي بود كه دودش تنها به چشم ادبيات رفت
همسويي با فرهنگ شفاهي جامعه مشخصهي اصلي شعر جنگ است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
شاهرخ تندروصالح معتقد است: شاعران ما بيشترين رفتار متكي بر عقل سليم و وجدان ملي را در دو مقطع تاريخي انقلاب و جنگ از خود نشان دادهاند.
اين شاعر در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) عنوان كرد: انقلاب و جنگ دو موضوع ملي در تاريخ ما هستند. در هر دوي اين وقايع، همه ملت ما، هم حضور داشتهاند و هم هزينههايش را پرداخت كردهاند. تمام اديان الهي و منتسبان و معتقدان به آنها در كشور ما اين دو حادثه عظيم را با گوشت و پوست و خون خود لمس كردهاند كه شاعران هم از آن مستثنا نبودهاند. اما شتاب حوادث و رنگارنگي موضوعاتي كه شاعر نيز مانند ديگران با آنها روبهرو ميشد، آنقدر زياد بود كه فرصت تامل بر يكايك آنها وجود نداشت. با اين همه به نظرم اهل بيتدبيري و بيسياستي بهنام فرهنگ و سياست، كلاهي گشاد بر سر فرهنگ و سياست گذاشتند.
او در ادامه درباره ايديولوژيك بودن شعر دفاع مقدس متذكر شد: طبيعي است كه جامعهاي كه بنيانش در زلزلههاي انقلاب و جنگ دچار تحول ميشود، يك ايديولوژي را پشتوانه رسيدن به آرمانهايش ميخواهد و خب در كشور ما هم اين اتفاق افتاده است؛ اما نميشود آسمان را به ريسمان پيوند داد و نتيجهاي ادبي از آن گرفت. شعر دفاع مقدس به همه شاعران ايران تعلق داشت و دارد. همه هم در زمان خودش نسبت به آن حساسيت نشان دادند. منتها لازم است از منظري ديگر به اين موضوع پرداخته شود؛ آنچه كه در جهان به عنوان شعر جنگ شناخته ميشود، آثار بعد از جنگ را نيز شامل ميشود. اگر از اين زاويه نگاه كنيم، يعني جنبههاي انتقادي شاعران به جنگ را نيز مد نظر قرار بدهيم، ميبينيم كه اتفاقا شاعران ما با نگاهي انساني، حتا به دشمن عراقي و آمريكايي خود، عميقترين رفتارهاي انسان ستايانه را سرودهاند.
تندروصالح همچنين در پاسخ به اين پرسش كه چه دسته از اين آثار را موفق و ماندگارتر ميداند گفت: آثاري كه بيشترين بهره را در بيان صادقانه و انساني آرمانهاي انسانها و ترسيم چهره رنج كشيده آدمها در خود داشته باشد، به دل بنشيند، زمزمه بشود، در رنگ و لعاب تفاخر پنهان نشده باشد، عصا قورت داده نباشد، نسخه پيچي نصايح نباشد و در يك كلام، معرف اميدها و نااميديها و شاديها و رنجهاي آدمها باشد.
او سپس درباره اعتقاد برخي مبني بر همراهي نكردن بخشي از شاعران با شعر دفاع مقدس تصريح كرد: حرف آنان كه معتقدند بعضي از شاعران ما نسبت به موضوع جنگ بي تفاوت بودهاند يا از كنار آن رد شده اند و... از اساس حرفي بيپايه و مغرضانه است. اين اعتقاد را تنها مي توان در تودهييها و فراماسونها ديد؛ طوايفي كه تاريخ و فرهنگ و انديشمندان اين مملكت بيشترين ضربه را از آنان خورده است. وانگهي مگر ما مجبوريم كه براي هر مدعي تازه از راه رسيدهاي كه معتقد است مثلث 85 هزار و 370 ضلع دارد توضيح بدهيم كه مثلث تنها سه ضلع دارد ؟! آناني كه در دورهاي تنها قصد و همتشان پول و پست و مقام بود، رسيدن به مقاصد خود را تنها از طريق جنگل مولا و خر محشر فرهنگ و هنر و ادبيات امكانپذير ميديدند. سنگ مفت، گنجشك مفت! صورت قضيه همين است. هيچ اما و اگر ديگري ندارد. باور بفرماييد به همين سادگي است. اين بعضيها حرف اساسيشان اين است: مثلث 85 هزار و 370 ضلع دارد؛ آيا اين ادعا مضحك نيست؟
تندروصالح در بخش ديگري از گفت و گويش با خبرنگار ايسنا گفت: حماسه يكي از گونه هاي رايج در ادبيات جهان است و شعر جنگ هم يكي از زير مجموعههاي اين نوع ادبي به شمار ميرود. مروري بر اين نوع ادبي در ادبيات كلاسيك جهان نشانگر اين است كه ”روايت” ، ”پردازش” و ”سرايش” پيرامون ماجراهايي با زيرساخت و درونمايههاي حماسي، صورتهايي پذيرفته شده و مقبول طبع عموم ملل و فرهنگها بوده و هست. در صورت كلي، حماسه، حكايت رشادتها، جنگآوريها، طلب گوهر جاودانگي و مبارزه با نيروهاي اهريمني است. حماسه و حماسه پردازي در اسطوره ها و گرايشات معمول به آن در فرهنگ عمومي ملل مختلف ريشه دارد. ساختار ادبيات جنگ به عنوان كليتي كه رفتارهاي اسطورهيي، حماسي، اجتماعي و ... را در خود دارد نمايهاي ريخت شناسانه از فرهنگ و هويت پنهان فرهنگي انسانها به حساب ميآيد. اگر براي علاقهمندان به ادبيات در جهان، حماسه هاي ايلياد و اوديسه هومر آثاري جاودانهاند، بدون شك شاهنامه حكيم فردوسي نيز مرتبهاي هم افق با آن آثار را دارد. اگر حماسه گيل گمش ميتواند همچنان تامل مخاطب خود را در سرگذشت ناميراي اندوه ازلي انسان بر عبورش از تنگناهاي خرافهها و كژ انديشيهاي اهريمنانه برانگيزد، سرايش آثاري هم افق با مثلا گيل گمش نميتواند دور از انتظار و نامقبول باشد. اگر آدمي تنها و تنها بهانهاي براي اعتبار بخشيدن به چيزي به نام وظيفه باشد، بيشك والاترين منزلگاه تجلي اين اعتبارحماسه است. ادبيات فارسي هم سهمي از اين گونه ادبي در كارنامهي از گذشته تا هنوز خود دارد.
اين نويسنده مشخصه اصلي شعر جنگ را همسويي و هم افقي با رفتار فرهنگ شفاهي عموم جامعه ما در رويارويي با واقعيتي بنيان سوز به نام جنگ تحميلي دانست و افزود: از بد روزگار يا از خوش اقبالي نسل ادبي بر آمده در مقطع تاريخي پس از انقلاب بود كه قرعه طبع آزمايياش به رويارويي و تامل بر واقعيتهايي مانند انقلاب و جنگ افتاد. تلقي بد شانسي و خوش شانسي اين نسل ادبي همچنان به قوت خود پابرجاست. اين در حالي است كه با وقوع انقلاب و پس از آن جنگ تحميلي، بخش عمدهاي از بدنه ادبيات ما دچار حيرت و پس از آن سرگشتگي شد. اين حيرت و سرگشتگي پيش از آنكه نشانهاي بر تعارض آرا و خصومت انديشه انديشمندان و
توليدكنندگان آثار ادبي با وقايعي از اين دست باشد، نشانگر تامل اهل قلم ما با اين واقعيتها بود. پس تجميع نسلهاي پدر و پسر در آشفته بازار حوادث و وقايع رنگارنگ باعث نوعي ديوار چيني خاص بين نسلها شد.
او مقايسه ”كميت موجود” و ”فاصله با كيفيت مطلوب در اين نوع ادبي” را رويي ديگر از همين ديوار چيدنها دانست و يادآور شد: بد نيست نيم نگاهي هم به جنگ هاي جمع آوري شده در اين زمينه بياندازيم؛ در اينجا من تنها دو نمونه را با هم مقايسه ميكنم كه اتفاقا هم كميت دارند و هم ادعاي كيفيت را با خود يدك مي كشند. اولي مجموعه سه جلدي «راهيان شعر امروز» جمع آوري شده توسط داريوش شاهين كه به ظاهر در بردارنده صداهاي متعدد و متنوع شعر ايران و موضوعات متنوع است و ديگري، مجموعه سه جلدي «شعر جنگ ايران» كه به همت پرويز بيگي حبيبآبادي جمع آوري شده است. مبناي برداشت و انتخاب در هر دو مجموعهي مورد بحث، انتخابهاي ذوقي و سليقهيي گردآورندگان محترم آنهاست، با اين تفاوت كه پرويز بيگي حبيبآبادي خود شاعر است و با شعر جنگ نيز معروف شده است و اين گونه ادبي را نيز همچنان دنبال ميكند و داريوش شاهين علاقهمند به شعر. اين دو اثر، امروز حي و حاضرند و نگاه انتقادي به آنها ميتواند روشنگر بسياري از حركتهاي ذهني طوايف و نحلههاي ادبي ايران امروز باشد. من نظرم اين است كه حداقل 40 درصد از مجموعه بيگي شعرهايي ارزشمند هستند كه اتفاقا هم از نظر ساختار و هم درونمايه در زمان خود آثاري قابل تامل بودهاند و برخي نيز همچنان هستند؛ اگرچه وي گفتنيهايي بسيار را نيز ناگفته گذاشته است. با اين حال به نظر ميرسد اين مقايسه قبل از هر چيز نيازمند پيش فرضي است و آن، شستن چشمها و جور ديگر ديدنهاست. من تصورم اين است كه نوعي نگاه عصبي و عصياني در سالهاي آغازين انقلاب و جنگ آغازگر جداسريهايي بود كه دودش تنها به چشم ادبيات رفت.
تندروصالح ادامه داد: دو حادثه بزرگ در تاريخ ايران طي دهههاي پاياني قرن گذشته كل جامعه و به تبع آن، انديشمندان و نويسندگان و شاعران و هنرمندانش را از خود متاثر ساخت. به نظرم، بزرگترين آسيبي كه كل ساختار فرهنگ ما با آن روبهرو شد و همچنان از تبعات آن متاثر ميشود، بروز سوء تفاهمي عميق در جامعه بود؛ سوء تفاهمي كه همه چيز فرهنگ و تاريخ را مصادره شده مي ديد. در حالي كه در واقعيت امر، صورت قضايا جور ديگري است: تك تك شاعران مطرح كشور ما اثري تاويل گرايانه از اين دو موضوع دارند. آثاري كه فراموش شدني نيستند. سيمين بهبهاني، مهدي اخوان ثالث، منوچهر آتشي، محمدعلي سپانلو، حسين منزوي، هوشنگ ابتهاج، منصور اوجي، محمدعلي بهمني، تيمور ترنج، اسماعيل خويي، طاهره صفارزاده، پرويز بيگي حبيبآبادي، عباس صادقي (پدرام)، سياوش كسرايي، نصرالله مرداني، قيصر امينپور، حسن حسيني، يوسفعلي ميرشكاك، محمدرضا عبدالملكيان، سلمان هراتي، سيميندخت وحيدي، مشفق كاشاني، حميد سبزواري، احمد زارعي، قادر طهماسبي، وحيد اميري و... از شاعراني هستند كه همگي شعرهايي دارند كه اتفاقا نه شعار است و نه سفارشي. متاسفانه همان سوء تفاهمي كه عرض كردم زمينه را براي از آب گل آلود ماهي گرفتن بسياري آماده ساخت. خب مثلا آن اندازه كه بيگي يا بهبهاني شعر مؤثر با موضوع دفاع مقدس دارند، علي معلم دامغاني ندارد و حتا امينپور هم.
او در پايان متذكر شد: متاسفانه در كشور ما مرسوم شده است كه درباره هر موضوع، عناويني غير علمي و اظهار نظر هايي غير علميتر عنوان شود و بر سر آن اظهار نظرها و عناوين تراشيها، جر فراوان درگيرد و دست آخرش هم، هيچ عايد نشود. عرف اطلاع رساني خلاف اين برخورد را ميطلبد كه متاسفانه ما و فضاي اطلاع رسانيمان با اصل آن فاصله بسيار زيادي دارد. شعر دفاع مقدس نيز يكي از اين عرصههاست. نقد، توانايي و قابليتي است كه به مدد آن ميتوان عرصهاي براي پرسشگري پيرامون هر موضوع تعريف كرد. فقدان بهره برداري از اين قابليت است كه ما را در شناخت و ورود كالبدشناسانه به حريم پرسشها دچار ترديد و مشكل
ميكند.
انتهاي پيام
ادبيات پس از آوشويتس
دويچوله
پس از گذشت ۶۰ سال از آزادسازى اردوگاه مرگ آوشويتس، چگونه مىتوان درباره كشتار جمعى و نسلكشى يهوديان در دوران ناسيونال سوسياليستها نوشت؟ آيا اصلا چنين امرى ممكن است؟ آيا فاجعه بيان شدنىست و يا تنها مىتوان در برابر آن سكوت كرد و ياد آن را براى آموختن از تاريخ زنده نگاه داشت؟
آيا نوشتن درمورد پديدهاى همچون آوشويتس، و يا تبديل آن به هر شكلى به هنر امكانپذير است؟ آيا چنين كارى فاجعه را به مصالحى براى سرگرمى تبديل نمىكند و به همين خاطر آن را زيبا جلوه نمىدهد؟
تا سالها چنين تصور مىرفت كه درباره كشتار يهوديان در دوران نازىها نمىتوان رمانى نوشت، و فقط بايد به گزارشهاى مستند و خاطرهنگارى صرف درباره اين فاجعه بشرى اكتفا كرد. اين باور تا آنجا پيش رفت كه حتا تئودور آدورنو فيلسوف آلمانى نوشت، سرودن شعر پس از آوشويتس بربرمنشانه است.
«پريمو لوى» Primo Levi نويسنده ايتاليايى در روز ۲۷ ژانويه ۱۹۴۵، توسط روسها از اردوگاه آوشويتس آزاد شد. يازدهم آوريل همان سال نيز، روز آزادى «خورخه سمپرون» Jorge Semprun نويسنده اسپانيايى از اردوگاه بوخنوالد توسط آمريكايىهاست. اين هر دو نويسنده، كه اينك از درخشانترين چهرههاى ادبيات جهان محسوب مىشوند، پس از آزادى از اردوگاههاى مرگ هيتلرى، به نگارش خاطرات خود از كشتار يهوديان پرداختند.
«پريمو لوى» نخستين جانبهدربردهى آوشويتس است كه كتابى را درباره ديدهها و تجربههاى خود منتشر كرده است: كتاب «آيا اين آدم است؟» منتشرشده در پاييز ۱۹۴۷، سندى تا همين امروز نيز غيرقابل انكار، در حوزهاى كه ما آن را «ادبيات كشتار جمعى يهوديان» مىناميم. از اين هم مهمتر: كتاب او تعادلى نمونهوار ميان شهادتهاى يك شاهد زنده، فراخواندن خاطره و تاملات نويسنده را به نمايش مىگذارد.
«خورخه سمپرون» نيز بلافاصله پس از آزادى آغاز كرد به نوشتن خاطرات خود از كشتار جمعى يهوديان! نويسنده اسپانيايى شش ماه تمام خود را با نگارش اين يادهاى آزاردهنده رنج داد، اما نتوانست براى اين متنها شكلى معتبر بيابد و تازه در سال ۱۹۶۰ بود كه «سمپرون» توانست نخستين كتاب خود از مجموعه بزرگ آثارش درباره اردوگاه مرگ «بوخنوالد» را منتشر كند. عنوان اين كتاب «سفر بزرگ» بود.
از انتشار اين دو كتاب از «پريمو لوي» و «خورخه سمپرون» تاكنون زمانى طولانى مىگذرد. در اين مدت آثار بسيار ديگرى در مورد كشتار يهوديان خلق شدهاند، آثارى كه مدام رو به افزايشاند. از جملهى اين آثار مىتوان به «رمان يك بىسرنوشت» از ايمره كرتس نويسنده مجارى برنده جايزه نوبل ادبيات اشاره كرد، و اگر بخواهيم فقط به معروفترينها بپردازيم، مىتوانيم از كتابهاى «لوييس بگلى»، «تادئوش بوروفسكى»، «آلكساندر تيشما» و يا «ويكتور كلمپرر» نام ببريم.
اما آنچه كه اكنون تغيير كرده، نگارش رمانهايى با موضوع يهودىكشى، از نسل جوانىست كه تجربهاش از اين فاجعه عظيم بشرى، تنها به خواندهها و شنيدههايش بازمىگردد. ما در اينجا با نوعى از ادبيات مواجهيم كه مىتوانيم آن را «ادبياتى بناشده بر خاطرات ديگران» بناميم. ادبياتى كه از نمونهى دست اول آن، با اعطاى جايزه نوبل ادبيات به ايمره كرتس، اين يهودى مجار تقدير شد.
ياد قربانيان نازيسم هيتلرى را، با شعرى از «ياكووس كامبانليس» نمايشنامهنويس يونانى با عنوان «ماوتهاوزن» به ترجمه احمد شاملو زنده مىداريم:
چه زيباست محبوب من
در جامهى همهروزى خويش
با شانهى كوچكى در مويش!
هيچكس آگاه نبود كه او اينچنين زيباست.
اى دختران آوشويتس
اى دختران داخاو
شما محبوب زيباى مرا نديدهايد؟
در سفرى بسدراز بدو برخورديم،
نه جامهاى بر تن داشت
نه شانهاى در موي
چه زيباست محبوب من
كه چشم و چراغ مادرش بود
و برادر سراپا غرق بوسهاش مىكرد!
هيچكس آگاه نبود كه او اينچنين زيباست.
اى دختران ماوتهاوزن
اى دختران بلزن
شما محبوب زيباى مرا نديدهايد؟
در ميدانگاهى يخزده بدو برخورديم
شمارهاى بر بازوى سپيدش داشت
و ستارهى زردى در قلبش.
ماهنامه تخصصي ادبيات نمايشي « سيميا » منتشر شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و هنر - تئاتر
دو شماره نخست ماهنامه تخصصي ادبيات نمايشي با عنوان « سيميا» منتشر شد.
به گزارش خبرنگار هنري ايسنا، اين ماهنامه پيش از اين توسط دانشجويان ادبيات نمايشي دانشگاه سوره و به صورت دانشجويي منتشر ميشده تا قبل از انتشار « سيميا» شماره صفر، يك، دو و سه آن چاپ شده بود. در آن شمارهها پروندههاي تخصصي درباره فتحعلي آخوندزاده، عباس نعلبنديان، بيژن مفيد و بهمن فرسي نوشته شده بود و با انتشار مجدد « سيميا» آنها قصد دارند تا هر بار پروندهاي تخصصي مربوط به يك نمايشنامهنويس اختصاص دهند و با اين كار به چيزي فراتر از نقد ژورناليستي دست يابند.
« سيميا» در واقع يكي از علوم پنجگانه خفيه و به معناي « علم جادوي كلمات» است اين نشريه كه مجوز آن به صورت ماهنامه است، در شمارههاي نخست خود براي حفظ كيفيت به صورت دو ماهنامه منتشر ميشود و با اين كار هر دو شماره را در يك شماره منتشر ميكنند.
در اين شماره نيز پرونده « اسماعيل خلج» زيرنظر محمد چرمشير و با يادداشتهايي از محمود استادمحمد، رضا رويگري، رضا ژيان، محمد رضاييراد و ....درباره اين نمايشنامهنويس ديده ميشود. همچنين مقالات تخصصي درباره ادبيات نمايشي، نمايشنامه، فيلمنامه و مطالب متنوع ديگري در اين حوزه ديده ميشود.
قيمت اين نشريه 900 تومان است و در تمام كتاب فروشيهاي معتبر پيدا ميشود. البته شماره نخست اين نشريه همزمان با بيست و سومين جشنواره تئاتر فجر در سالن انتظار اصلي مجموعه تئاتر �