سه شنبه 4 اسفند ماه 83 /13 خبر با حضور شاعران و داستاننويسان،
نشستهاي ”ادبيات تجربه“ در فرهنگسراي هنر برگزار ميشود سرويس: / فرهنگ و ادب - ادبيات /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات شستهاي ”ادبيات تجربه” با حضور شاعران، داستاننويسان و منتقدان جوان، بهصورت هفتگي در فرهنگسراي هنر (
ارسباران) برگزار ميشود. به گزارش ايسنا اين جلسهها بههمت كانون ادبي و خانهي نقد وابسته به فرهنگسراي هنر، دوشنبه و پنجشنبهي هر هفته در سالن هنر تجربهي اين فرهنگسرا برگزار خواهد شد.هدف از برگزاري اين سلسله نشستها كه نخستين جلسهي آن فردا از ساعت 18:30 در محل يادشده برگزارميشود، هدايت شعر و داستان معاصر بهسمت مخاطب عام، از طريق شعرخواني و قصهخواني و نقد عمومي عنوان شده است.
انتهاي پيام
اقدام وزارت ارشاد در حذف اثر برگزيده هيات داوران بخش ادبيات كتاب سال و...
ديدگاههاي سيامك گلشيري، مرتضي كربلاييلو و سيدعلي صالحي سرويس: / فرهنگ و ادب - كتاب /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
سيامك گلشيري درباره كنار گذاشته شدن رمان «نامها و سايهها» نوشتهي محمدرحيم اخوت كه بنا به اعلام ابوالحسن نجفي منتخب هيات داوران بخش ادبيات بيستودومين دوره كتاب سال بوده و ازسوي مسؤولان اجرايي جايزه از فهرست برگزيدگان حذف شده است، گفت: هيچ چيزي نميشود گفت. ظاهرا ملاك انتخابها ادبيات نيست و اينكه چيست را لابد خودشان ميدانند. وي در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار كرد: به هر حال شايد كتاب مورد نظر مورد سليقه وزارت ارشاد نبوده است. اينان به كتاب اجازه چاپ ميدهند؛ منتها بحث اين است كه سر و صدا نكند و در حد همان تيراژ سههزارتايي و پنجهزارتايي بماند. گلشيري يادآور شد: متاسفانه بهخصوص هر چه جلوتر ميرويم، مثل اينكه ادبيات ارزش خودش را از دست ميدهد و مطلقا به آن توجهي نميشود؛ درحاليكه تمام فرهنگ يك ممكلت را ادبيات و فرهيختگانش ميسازد، نه بازاريها و كاسبكارها. اين داستاننويس و مترجم درباره گفته مسؤولان وزارت ارشاد مبني بر اينكه نويسندگان نميتوانند كتاب خوبي بنويسند كه انتخاب شود، توضيح داد: من اصلا به اينكه ميگويند كتاب خوبي نداريم، اعتقاد ندارم. اين حرف بيهوده است. در تمام جايزهها ـ چه دولتي و چه غيردولتي ـ بالاخره يك كتاب در يك سال پيدا ميشود كه از بقيه بهتر باشد و آن كتاب بايد انتخاب شود. نميشود پشت سر هم گفت كتاب خوبي نداريم و نداريم و نداريم. مگر ما چند فيلم خوب داريم؟ «آژانس شيشهيي» در برهوت حضور فيلم خوب چند جايزه گرفت؟ پس يك فيلم از بقيه بهتر و يك كتاب هم از بقيه بهتر است. گلشيري افزود: اين روال ضربه به ادبيات و توهين به نويسنده است. نويسنده مجموعه داستان «با لبان بسته» ـ نامزد اين دوره جايزه كتاب سال در بخش داستان كوتاه ـ درباره ارايه نشدن پاسخ مستدل و روشن ازسوي مسؤولان امر گفت: ما اصلا دنبال جواب نيستيم. مهم حرفي است كه ميزنيم؛ هرچند تا به حال كسي گوش نداده است. وي در پايان گفت: مدام به نويسنده و اهل قلم رمان و شعر بيتوجهي ميشود و من نميدانم چرا؟ مرتضي كربلاييلو ـ ديگر نامزد دريافت جايزه كتاب سال در دوره اخير ـ نيز گفت: آقاي نجفي سخنگوي رسمي كتاب سال نيست و حرفش جدي گرفته نميشود؛ پس نميتوان دربارهي آن اظهار نظر كرد؛ اما از ايشان كه با اين گفته اطلاعرساني كرده است، تشكر ميكنم. وي ادامه داد: كتاب سال، بهخصوص در حوزه ادبيات اتفاق خيلي مهمي نيست كه اينقدر دور و برش مانور بدهيم و يك نفر مصاحبهاي بكند و پرده از روي ماجرا بردارد و بعد دوباره ما بگوييم چرا اينطور يا آنطور شده است. كربلاييلو تاكيد كرد: كتاب سال اصلا در چرخه ادبيات اين مملكت مهم نيست؛ چون تا به امروز كه برگزاركنندگان وزارتخانهيي آن خودشان را جزو اهالي قلم نشان ندادهاند كه وقتي نظري خواستند بدهند، براي ما خيلي مهم باشد. نويسندهي مجموعه داستان «من مجردم خانوم» گفت: شايد براي خود آقاي اخوت هم اينكه جايزه داده نشد، خيلي خوب تمام بشود؛ زيرا اگر ايشان يا هر شخص ديگري اين جايزه را بگيرد، يعني يك جايزه دولتي گرفته است و وجهه خوبي برايش ايجاد نميكند. در حالي كه شايد اصلا خودش هيچ دلبستگي يا همدلي با جايزهدهندگان نداشته باشد؛ اما متهم ميشود به اينكه اين هم از آنهاست يا از ما نيست و يكسري خطكشيهاي پيش پا افتاده. پس در اين فضاي بيمار خوب است كه به يك نويسنده جايزه كتاب سال داده نشود؛ چون برايش تاثير خوبي كه ندارد هيچ، شايد تاثير بدي داشته باشد. سيدعلي صالحي ـ شاعر و نويسنده ـ هم گفت: اساسا جايزه در حوزه ادبيات، هنر و انديشه نميتواند دولتي باشد؛ چون معناي دولت يعني حكومت يك طبقه فكري بر ديگر طبقات اجتماعي؛ پس يك طبقه نميتواند در حوزه انديشه، خاصه ادبيات و قلم، جايزه بدهد. وي متذكر شد: اهداي جوايز در حوزه علوم انساني يا هر مسالهاي كه در ارتباط با آزادي انديشه، بيان و قلم باشد، فقط ميتواند ازسوي مردم و بخشهاي مستقل انجام گيرد؛ نه ازسوي دولتها. او افزود: با اين وجود نظر من راجع به حتا همين جايزه كتاب سال در حوزه رمان كه ميخواستهاند به اثري بدهند و ندادهاند و دلايلش را هم نميدانم، مشخص و روشن است كه خيلي صريح بگويم هرگز با جوايز دولتي موافق نبودهام.
تاثير متقابل سينما و ادبيات كودك در خانه كتاب بررسي ميشود سرويس: / فرهنگ و ادب - ادبيات /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
پنجاه و يكمين نشست نقد آثار تخيلي كتاب ماه كودك و نوجوان، به تاثير متقابل سينما و ادبيات كودك خواهد پرداخت. به گزارش ايسنا در اين نشست كه روز چهارشنبه پنجم اسفندماه جاري برگزار ميشود، حسن احمدي، فرهاد توحيدي، عباس جهانگيريان و حميد قاضي نظام به تشريح ديدگاههاي خود دربارهي موضوع ياد شده، ميپردازند. اين جلسه از ساعت 15 در محل خانه كتاب برگزار خواهد شد.
انتهاي پيام
شعرهاي شاعر افغاني به انگليسي ترجمه شد
خبرگزاري فارس: دو معلم انگيسي، بالاخره پس از چهار سال تلاش شبانه روزي، ترجمه شعرهاي «رحمان بابا»، شاعر افغاني را به زبان انگليسي منتشر كردند.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از خبرگزاري تاپيكس نت، «رابرت سمپسون» و «مومين جاجا»، دو معلم انگليسيزبان مقيم پاكستان با هدف احياي فرهنگ آسيب ديده پشتو، كتاب شعر "رحمان بابا" شاعر افغاني را به زبان انگليسي ترجمه و اخيرا نيز آن را منتشر كردهاند.
با آن كه ترجمه اين كتاب، چهار سال به طول انجاميده ولي اثر كاملي نيست. اين دو معلم انگليسي در ترجمه اين اثر، يكي از موضوعات برجسته ديوان شعر «رحمان بابا» كه درباره جهاد يا «جنگ مقدس» ميباشد را به طور كلي حذف كردهاند.
«رحمان بابا» در اين مثنوي كه 900 صفحه است تلاش كرده است تا گوشهاي از فداكاريهاي پشتو زبانها را در جهت برقراري و ايجاد صلح و عشق منعكس كند.
از جمله ويژگيهاي برجسته مثنوي «رحمان بابا» وجود يك جريان فكري ماندگار است، آن چنانكه حتي در اين عصر با وجود خشونت و تروريسم باز هم اين جريان فكري مصداقهاي زيادي دارد.
بسياري از روشنفكران پشتو، اين كتاب را اثري متفاوت و در راستاي اهدافي قرآني معرفي كردهاند.
در حالي كه در چهار فصل از نسخه ترجمه شده مثنوي «رحمان بابا» فقط به زندگي اين شاعر پرداخته شده است، سعي شده تا در ديگر فصول اين كتاب به موضوعات مختلف اشعار او پرداخته شود.
به عقيده "سيمپسون" و «جاجا» اين كتاب ممكن است كه به خوانندگان كمك كند تا چيزهاي بيشتري درباره آئين تصوف طي سه قرن گذشته بدانند.
در يكي از ابيات رحمان بابا آمده است: «در تقدس مكه شكي نيست _ اما هيچگاه يك ميمون تنها با چند حركت حاجي نميشود».
انتهاي پيام/
بينالملل/
شاعر شعرهاي فلسفي و محزون ويتنام درگذشت سرويس: / فرهنگ و ادب - ادبيات /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
“ميو هوي كن”، شاعر بزرگ ويتنام كه عضو جنبش شعر نو ويتنام بود، در سن 86 سالگي در هانوي، پايتخت اين كشور درگذشت.
به گزارش ايسنا، هوي كن كه عضو آكادمي جهاني شعر بود بيشتر براي سرودن اشعار فلسفي عميق كه غمي واضح و نامحدود در بطن خود داشتند شهرت داشت. وي از معدود شاعران ويتنامي بود كه تواناييها و آثارش فراتر از مرزهاي ويتنام به شهرت رسيده بود.
سو هوي كن در سال 1919 در يك خانوادهي فقير به دنيا آمد. از همان اوايل كودكي به شعر سرودن روي آورد در اين دوره مضمون تمام شهرهايش را مناظر روستايي تشكيل ميداد. از سال 1939 تا 1943 در كالج كشاورزي هانوي به تحصيل پرداخت و مدرك مهندسي را دريافت كرد. وي در زمان تحصيل از “زيوان ديو”، شاعر بزرگ ويتنام الهام ميگرفت. در سن 24 سالگي اولين مجموعه شعرهايش را تحت عنوان “شعلهي مقدس” به چاپ رساند كه سبب شهرتش شد. طبق گفتهي زيوان ديو، بهترين دوست “كن”، اين مجموعه آثار جهان دروني اين شاعر را تحت تاثير قرار داد. زيوان ديو در اين باره گفت: از طريق اين مجموعه شعر انسان ميتواند به “تنهايي” جهان اطراف گوش دهد. به روح افراد و جهان بي مرز توجه كند. اين اشعار غم عميقي به انسان ميدهد كه تا ابديت ادامه دارد. “هوي كن” اشعاري مملو از غم جهاني خلق كرده است. در سال 1942 هوي كن يك كتاب ادبي با عنوان “سوترا در آرزوي يك وارث” و مجموعه اشعاري با عنوان “آهنگ جهاني” را منتشر كرد كه بيانگر آرزوي قلبياش براي ايجاد تغيير در دنياي درونياش بود. در سال 1945 هوي كن حزب دموكرات در جبههي ويتنام را پايهگذاري كرد. پس از آن تمام وقت خود را به جبههي ويتناميها اختصاص داد و به مدت 10 سال در نشستهاي شعر غيبت داشت. در سال 1975 بعد از اتحاد ويتنام وي بار ديگر به جهان شعر بازگشت و آثاري هم چون “خانهيي در تلالو خورشيد”، “دانهها بار ديگر رشد ميكنند”، “پرنده باد توليد ميكند”، “آرزويي در دو قرن” و “من به دريا بازگشتم“ را سرود. در سن 60 سالگي تقريبا 30 مجموعه شعر و بيش 10 مقاله و كتاب ادبي منتشر كرد. از وي هنوز بيش از 500 شعر و مقالهي منتشر نشده باقي مانده است. به گزارش روزنامهي تانه نين تاكنون اشعاري از وي به زبان فرانسويي و كانادايي ترجمه شده است.
انتهاي پيام
نويسندگان جوان و بحران مخاطب /8/
داستاننويسي هم به درد شعرسرايي مبتلا شده است
خبرگزاري فارس: سيامك گلشيري گفت: مخاطبگريزي را در ميان نويسندگان جوان، افرادي به وجود آوردهاند كه فقط براي خودشان مينويسند و بدون توجه به نيازهاي مخاطبان، آن را منتشر ميكنند.
گلشيري مترجم و داستانويس در گفتوگو با خبرگزاري فارس، در ادامه افزود: گروهي از نويسندگان كه تعداد آنها كم هم نيست، امروزه روشي را در داستاننويسي دنبال ميكنند كه به جز خود و معدود كساني كه در اطراف آنها قرار دارند؛ كسي نميتواند با متن نوشته شده آنها ارتباط برقرار كند. يعني دقيقا همان جرياني كه مدتي است در شعر اين كشور اتفاق افتاده؛ بنابراين نميتوان به مخاطبان خرده گرفت كه چرا اين داستانها را نميخوانند.
اين نويسنده در ادامه يكي از مولفههاي داستان خوب را ايجاد لذت در مخاطب عنوان كرد و گفت: متاسفانه اين دوستان كمترين توجهي به اين موضوع ندارند و كارهايي را منتشر ميكنند كه به هيچ وجه قصه ندارد و مخاطب ميبايست مدتها وقت صرف كند و به خود فشار بياورد تا بتواند به موضوع داستان پي ببرد، البته اگر موفق شود! ايجاد لذت در خواننده از مهمترين مولفههاي داستاننويسي است و تا زماني كه اين كار در داستاننويسي رعايت نشود، مخاطبان با هيچ كاري ارتباط برقرار نميكنند.
گلشيري در ادامه به ضعف فرهنگ كتابخواني در جامعه اشاره كرد و گفت: در جامعهاي كه كارگردانها، فيلمنامهنويسها و ديگر اقشار فرهنگي جامعه كمترين مطالعهاي ندارند، چگونه ميتوان انتظار داشت مردم كتابخوان باشند.
انتهاي پيام/
در فاصلهي كمتر از دو ماه،
رمان نويسندهي مهاجر هندوستان چند بار در ايران ترجمه و منتشر شد سرويس: / فرهنگ و ادب - كتاب /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
رمان «همنام» نوشته جومپالاهيري ـ نويسنده اهل هند و مقيم آمريكا ـ به تازگي با ترجمه يكي ديگر از مترجمان منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين رمان اولين بار با ترجمه گيتا گركاني چندي پيش توسط نشر علمي و در هفتههاي اخير با ترجمه فريده اشرفي از سوي نشر مرواريد و در حال حاضر هم براي بار سوم با ترجمه امير مهدي حقيقت توسط نشر ماهي منتشر شده است.
پيش از اين از اين نويسنده كتاب «ترجمان دردها» شامل مجموعه داستانهايي كه بهخاطرش جايزه ادبي پولتيزر 2000 را برد، با ترجمه مژده دقيقي منتشر شده بود.
«همنام» طبق گفته نويسنده در مصاحبه با نيويورك تايمز، روايتي درباره مهاجرت هندوها و دشواري حل شدن آنان در فرهنگ آمريكايي است.
انتهاي پيام
نويسندگان جوان و بحران مخاطب /7/
داستان را نميتوان فقط با زبان و تكنيك روايت كرد
خبرگزاري فارس: فتحالله بينياز گفت: كمبود مخاطب در ميان نويسندگان نسل جوان به اين علت است كه اين دوستان در كارهاي خود به طرح قصه توجه ندارند و ميخواهند با زبان و تكنيك كار را پيش برند، در صورتي كه انجام اين كار به راحتي ممكن نيست.
بينياز در گفتوگو با خبرگزاري فارس در ادامه افزود: در حاشيه جلسات نقدي كه در آن به بررسي كتاب ميپردازم، علاقهمندان زيادي به من مراجعه ميكنند و ميگويند؛ «چرا ما با كتابهاي نويسندگان فلان كشور دور افتاده به راحتي ارتباط برقرار ميكنيم، اما با داستان و رمان نويسندگان خودمان، نه.» به نظر من وجود اين مشكل از خوانندگان و مخاطبان جدي ادبيات داستاني نيست، بلكه مشكل در اين است كه نويسندگان جوان دوست دارند داستانهاي خود را با تكنيكهايي تاليف كنند، كه خودشان هم كمترين اطلاعي از اين تئوريها ندارند.
وي در ادامه با اشاره به اين كه استفاده از تكنيك خيلي مهم است، گفت: استفاده از زمانزدايي، كولاژ، تعليق و.... در داستاننويسي خيلي خوب است، البته در شرايطي كه بتوان از اين دست موارد به درستي استفاده كرد؛ نه اين كه لحظه به لحظه تكنيكهايي را در داستاني به كار برد، كه در آن طرح قصه هم نشده است. بنابراين با اين كار خواننده نميتواند با متن ارتباط برقرار كند و در نهايت كار را كنار ميگذارد.
اين داستاننويس و منتقد، با اشاره به اين كه از نظر روانشناسي خواننده دشمن نويسنده است، گفت: خواننده به هنگام خواندن كتاب لحظه به لحظه ميخواهد كه متن را رها كند و به خواندن كتاب ادامه ندهد، بنابراين اين نويسنده است كه ميبايست با استفاده از تكنيكهاي مختلف خواننده را مجبور به خواندن كند، كاري كه نويسندگان جوان دوست دارند آن را انجام دهند، اما به علت استفاده مكرر از تكنيك در جهت مخاطبگريزي پيش ميروند.
بينياز ادامه داد: در رمانهايي كه نويسندگان بزرگ دنيا تاليف كردهاند، شايد فقط هفت يا هشت تكنيك در آنها ديده شود، درصورتي كه نويسندگان جوان در ايران در يك رمان از بيش از 30 تكنيك بهره ميبرند، كه اين به كار آنها لطمه زده است.
انتهاي پيام/
شهرزاد قصه بگو "در پشت درهاي ارشاد
محمد بهارلو: تفاوت اين داستان با داستانهاي ديگرم تجربههاي زبانياست
تهران- خبرگزاري كار ايران
مجموعه داستان"شهرزاد قصه بگو" نوشته محمد بهارلو انتشارات"آگه" مدتهاست كه پشت درهاي بسته ارشاد مانده است .قرار بود انتشارات آگه اين مجموعه را منتشر كند.
بهارلو در گفتوگو با خبرنگار كتاب ايلنا, گفت: اين مجموعه در برگيرنده 4 داستان كوتاه من است كه سالها پيش به رشته تحرير در آمدهاند, اما به دليل باز نويسيهاي مجدد اقدام به انتشار آن نكردم.
وي در ادامه تصريح كرد: داستانهاي اين مجموعه به نوعي الهام گرفته از قصههاي هزارويك شب است و تفاوت اين داستان با داستانهاي ديگرم تجربههاي زباني است كه در آثار ديگر به اين شكل به چشم نميخورد.
نويسنده"سالهاي عقرب" در پايان گفت: اين مجموعه مدتهاست كه براي انتشار به نشر"آگه" سپرده شدهاست؛ اما هنوز پشت درهاي بسته ارشاد در انتظار مجوز ماندهاست.
پايان پيام
/گزارش/
”ادبيات در روزنامهها“ و...
ديدگاههاي پونه ندايي، هاشم اكبرياني، فرزام شيرزادي و حسن محمودي سرويس: / فرهنگ و ادب - ادبيات /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
اين گزارش بدون هيچ مقدمهاي درج ميشود؛ بهشرط آنكه تا انتها خوانده شود:
دبير سرويس فرهنگ و ادب روزنامه همبستگي معتقد است: سياستگذاري كلي روزنامهها يا سليقهي مديرمسؤول و سردبير يا در سطوح پايينتر، دبير سرويس و شايد علاقه بيشتر آنها به سينما و حتا موسيقي، به كمتوجهي به ادبيات ميانجامد.
پونه ندايي در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران اظهار كرد: كمتر ديده ميشود كساني كه در روزنامهها يا هفتهنامهها شاغل هستند، به ادبيات، بهويژه ادبيات معاصر علاقه نشان دهند؛ زيرا ميپندارند مخاطب ادبيات كم است، پس وقت خود را براي مخاطب خاص صرف نميكنند.
وي تصريح كرد: وظيفهي اصلي صفحات ادب و هنر روزنامهها، اطلاعرساني اخبار حوزهي ادب و هنر است؛ اما اين اطلاعرساني بايد بهصورت مساوي در هر روز، منعكس و سلايق شخصي و جهتگيريهاي گروهي كمتر بهكار گرفته شود؛ چراكه آن وقت روزنامه از وظيفهي اصلي خود كه اطلاعرساني است، دور ميماند.
اين شاعر و مدير نشريهي ادبي شوكران تخصص را در انتخاب اخبار از ميان انبوه خبرها لازم دانست و اظهار داشت: در حوزهي ادبيات معاصر، جريانهاي مختلف ادبي را شاهديم كه در دههي 70 شكل گرفته و هنوز به حيات خود ادامه ميدهند. شايد بعضي خبرگزاريها با رويكردهاي بسيار خاص به سراغ برخي جريانهاي خاص ادبي ميروند و از نبض كلي ادبيات معاصر غافل ميمانند.
وي همچنين متذكر شد: روزنامه بهعنوان ركن اطلاعرساني در كشور اگر به وظيفهي خود، بهخصوص در حوزهي ادبيات معاصر بهدرستي عمل كند، ميتواند مخاطب خود را به موضوعهاي ادبي روز ترغيب كند؛ تا مخاطبان را به خواندن كتابهاي مربوط در زمينهي اخبار منتشرشده تشويق كند كه اين، بزرگترين اثري است كه يك صفحهي ادبي ميتواند داشته باشد.
اما محمدهاشم اكبرياني ـ از مسؤولان بخش فرهنگ و هنر روزنامهي همشهري ـ در اينباره ميگويد: عدهاي معتقدند وقتي ادبيات به روزنامه وارد ميشود، به خود ادبيات لطمه ميخورد؛ چراكه نگاه عميق و تحليلي ديگر وجود ندارد و اين خودبهخود به ادبيات لطمه ميزند.
وي با ابراز مخالفت با اين ديدگاه تصريح كرد: كسي كه با حرفهي روزنامهنگاري آشنايي داشته باشد، ميداند كه در روزنامه نميشود مطالب را تحليلي و عميق كار كرد؛ اما اين بدين معنا نيست كه در روزنامه كارها و فعاليتهاي ادبي منعكس نشود. روزنامه رسانهاي است با ويژگيهاي خاص خود كه اين قابليت را دارد كه ادبيات را در سطوح خاصش در خود پذيرفته، به طرح آنها بپردازد. سياست، فرهنگ و مسائل اجتماعي، حوزههايي هستند كه ميشود در مورد آن بحثهاي تحليلي و عميق ارايه داد و طبيعتا جايش در روزنامه نيست؛ اما تمام اين حوزهها هم در روزنامهها بحثهاي خود را دارد.
اكبرياني يادآوري كرد: ادبيات در كنار بحثهاي تحليلي كه ميشود در كتاب يا نشريات تخصصي به آن پرداخت، در روزنامهها هم ميتواند جايي براي خود داشته باشد. كساني كه ادعا ميكنند طرح موضوعهاي ادبي در روزنامهها به ادبيات لطمه ميزند، از رسانهاي بهنام روزنامه درك درستي ندارند.
عضو پيشين شوراي سردبيري هفتهنامه كتاب هفته عنوان كرد: روزنامه طيف وسيعي از جامعه را پوشش ميدهد و اين امكان مهمي است كه از آن ميتوان بهره برد. بخشهايي از ادبيات وجود دارند كه بهراحتي ميشود از طرح آنها در روزنامه استفاده كرد و لازم نيست كه حتما بحثهاي نظري، تئوريك و عميق و تحليلي دربارهي ادبيات ارايه كرد.
اين شاعر معاصر ادامه داد: اينك در جامعهي ايران شاهديم كه بسياري از منتقدان، شاعران، استادان و صاحبان نظر حوزهي ادبيات دربارهي موضوعهايي حرف ميزنند كه در حوزهي ادبيات است و با ويژگيهاي روزنامه تناسب دارد و بهراحتي توانسته است خود را مطرح كند. خبرنگار يا كسي كه در روزنامه مطلبي را به عنوان كارشناس حوزه ادبيات يا منتقد مينويسد، بايد به اين موضوع آگاه باشد كه روزنامه چه رسانهاي است و چه ويژگيهايي دارد و با توجه به آن وارد عرصه شود.
وي با اظهار تاسف از اين موضوع كه صفحههاي ادبي روزنامهها به يك يا دو صفحه در هفته خلاصه ميشوند، اظهار داشت: اين صفحهها از نظر كيفي آن حد لازم را ندارند و دليلش بيشتر از آنكه به شاعر و منتقد يا خبرنگار ادبي مربوط باشد، به مسؤولان روزنامهها و كم و بيش، به وضعيت ادبيات و هنر در جامعهي ما مربوط ميشود.
اكبرياني وضعيت ادبيات را در روزنامهها خوب ارزيابي نكرد و گفت: روزنامه رسانهاي است براي انتقال پيام؛ اين پيام هم طبيعتا از طرف افراد و گروههاي مختلفي انجام ارايه ميشود و در حوزههاي متفاوتي فعال است. طبيعي است متوليان اين حوزهها بهدنبال اين باشند كه از روزنامه و نشريه بهعنوان ابزاري براي انتقال پيامشان استفاده كنند. حوزهي سياست در ايران يكي از فعالترين حوزههاست كه بهراحتي ميتواند صاحب روزنامه و نشريه شود؛ ولي چنين امكانهايي در عرصهي ادبيات وجود ندارد و امكانات مالي در ادبيات جمع نشده است؛ تا بشود نشريات زيادي تاسيس و راهاندازي كرد، پس اهل سياست هستند كه به سمت تاسيس روزنامه ميروند. از همين رو، مشكل ادبيات ما در روزنامهها شروع ميشود.
وي ادامه داد: فعالان حوزهي سياسي، برنامهها و گرايشهاي خاص خود را دارند؛ به همين جهت، روزنامهها رنگ و روي سياسي ميگيرند و به ادبيات و هنر كمتر گرايش پيدا كرده و به آن ميپردازند. اگر هم صفحهاي بهنام هنر و ادبيات دارند، به اين دليل است كه وجود صفحهي هنر و ادب در روزنامه به يك عادت تبديل شده است؛ تا اينكه به عنوان يك نياز در روزنامه مطرح شود. به همين دليل در اغلب روزنامهها صفحهي ادبي از كيفيت بالايي برخوردار نيست كه اين بهخاطر ضعف خبرنگاران ادبي نيست، بيشتر بهدليل كمتوجهي متوليان روزنامههاست. مثلا به صفحههاي ادبي بودجهي بسيار كمي تخصيص ميدهند.
اكبرياني دربارهي شرايط عمومي جامعه در زمينهي ادبيات و تاثير آن بر رسانهها گفت: يكي از بحثهايي كه امروز وجود دارد، اين است كه اين، افكار عمومي نيست كه سازندهي خط مشي و استراتژي و حتا مطالب روزنامهها و رسانههاست؛ درواقع، صاحبان رسانهها هستند كه افكار عمومي را سمت و سو ميدهند. صاحبان روزنامهها مثل بقيهي متوليان و مسؤولان رسانههاي ديگر، با ايجاد فضاي خاصي در جامعه، سعي در سمت و سو دادن به افكار عمومي هستند و تا اندازهاي هم موفق شدهاند. در اين شكي نيست كه روزنامه بهعنوان يك رسانه در شكلگيري شرايط و افكار عمومي تاثير زيادي دارد و افكار عمومي هم در شكلگيري بخشهايي از روزنامه تاثير دارد، اما افكار عمومي اينك در جامعهي ما اصلا به افكار عمومي در دههها يا سالهايي كه ادبيات رونق زيادي داشت، شبيه نيست. اگر نياز زيادي نسبت به هنر و ادبيات در جامعه وجود داشته باشد، روزنامهها لاجرم بخشهايي را به آن اختصاص ميدهند و اگر روزنامه بهصورت جدي به ادبيات پرداخته و بهصورت موضوع مهم ادبيات را به جامعه عرضه كند، افكار عمومي هم به آن سو گرايش نشان خواهند داد.
وي دربارهي وضعيت كلي ادبيات و تاثير آن بر انعكاس در روزنامهها عنوان كرد: ادبيات امروز ما چندان قادر به ايجاد موج در جامعه نيست؛ پس جامعه بهصورت گسترده به سراغ ادبيات نميرود و اين در طرح موضوعهاي ادبي در روزنامهها مؤثر است و مسؤولان روزنامهها بايد با توجه به اين وضعيت تصميم بگيرند. البته ظاهرا تصميمشان اين است كه به ادبيات، خيلي علاقه و گرايش نشان ندهند.
فرزام شيرزادي - سردبير هفتهنامهي همشهري مسافر و معاون سردبير ارشد منطقهي شرق همشهري محله - نيز اعتقاد دارد كه در سالهاي اخير، آنچنان هم نسبت به ادبيات داستاني در روزنامهها بيتوجهي نشده است؛ بهطوريكه در حوزهي خبرنگاران حوزهي رسانه و كتاب تاكنون سه دوره جشنواره برگزار شده و جوايزي هم به خبرنگاران اين حوزه اختصاص يافته است.
وي با تصريح بر اينكه اگر به ذات ادبيات داستاني از دهه 30 و 40 نگاه كنيم، ميبينيم كه هميشه مهجور بوده است، در عين حال گفت: ادبيات ما همواره از سياست، دانشهاي اجتماعي، مباحث روانشناسي و... دور كه نبوده، بلكه اين مباحث را در خود جاي داده است و آنچه بهنام ادبيات داستاني راستين از آن ياد ميكنيم، به كليت بسترهاي جامعه و در مواردي، به مباحث ريز اجتماعي بازميگردد.
اين داستاننويس ادامه داد: ادبيات داستاني راستين هر ملت از آنجايي كه بازگوكنندهي شرايط اجتماعي و دربرگيرندهي اوضاع سياسي و مباحثي ديگر از اين دست است. طبيعي است كه ادبيات مملكت ما در شرايط حاضر مهجور شود. الان بسياري از مطبوعات در انتشار كتابهايي كه از وزارت ارشاد مجوز ميگيرند هم ناتوان هستند.
وي همچنين متذكر شد: ادبيات و كليت جامعه و مباحثي كه در آن وجود دارد، همچون حلقههاي زنجير به هم متصل هستند. تا آن درست نشود، ادبيات هم پيشرفتي در عرصهي مطبوعات نخواهد كرد.
دبير پيشين صفحهي فرهنگ و ادب روزنامهي بانيفيلم گفت: طبيعي است اگر دبيران و مسؤولان صفحههاي ادبيات اهليت اين حوزه را داشته باشند، سير رو به پيشرفتي را طي خواهند كرد؛ زيرا علاقهمندي باعث ميشود بهتر به آن حوزه بپردازند. در بعضي نشريات شاهديم علاوه بر اينكه خبرنگاران از ادبيات داستاني سردر نميآورند، دبيرانشان هم همينطور هستند. اگر آمار كوچكي بگيريم و از خبرنگاراني كه در حوزهي فرهنگي كار ميكنند (غير از عدهاي كه در كارشان تجربه دارند) بپرسيم آخرين كتابي كه خواندهايد چيست، نميدانند؛ تازه اگر هم بدانند، به اسم ميدانند و اگر وارد جزئيات شويم، درمانده از پاسخ هستند.
او رويكرد شخصي دبيران صفحات روزنامهها را در توجه به ادبيات، قابل اهميت دانست و افزود: كسي كه هم فن روزنامهنگاري را بداند و هم با ادبيات معاصر كه دربرگيرندهي شعر، داستان و رمان است آشنا باشد، با شناخت بيشتري به سمت شكوفايي بيشتر ادبيات در مطبوعات خواهد رفت.
وي در عين حال تصريح كرد: موضوع كم اهميت دادن به ادبيات تنها به گردن مطبوعات نيست؛ بلكه المانهاي ديگري هم مطرح است. در كشوري كه بيش از 60 ميليون نفر جمعيت دارد و تيراژ كتابهايش در بهترين وضع هزار نسخه است، اگر بخواهيم فقط روي مطبوعات فشار بياوريم، كملطفي كردهايم. در عرصه كتاب و ادبيات، بهجز مطبوعات، در رسانههاي جمعي كه مخاطبان وسيعي دارد، تبليغاتي صورت نميگيرد؛ درحاليكه بحث تبليغ بسيار مهم است. با طرحهايي چون سبد كتاب خانواده مردم ما كتابخوان نخواهند شد و بايد كار بنيادي در اين عرصه صورت گيرد.
شيرزادي با بيان اين مطلب كه به كليت ادبيات نبايد با نگاه گزينشي نگريست، اظهار داشت: مهم اين است كه نويسنده چه توليد كرده است. در كشوري مانند تركيه وقتي اورهان فاموچ و ياشار كمال چهرهي جهاني در ادبيات ميشوند، با آنكه سياسيون دولت تركيه با آنان همراستا نيستند، ولي تركيه در توليدات فرهنگي از آنان حمايت ميكند. در كشور ما هم بايد از نويسنده حمايت شود.
وي همچنين معتقد است كه مطبوعات ما در اين سالها كار خود را تا اندازهاي انجام دادهاند و ديگر رسانهها، خصوصا تلويزيون كه گويي با كتاب بيگانه است، بايد در اين زمينه بيشتر فعاليت كنند كه از چه راهكاري استفاده شود؛ تا تيراژ كتاب با توجه به جمعيت ايران، به حد متوسطي برسد.
اما حسن محمودي - داستاننويس و مسؤول صفحهي تئاتر و تلويزيون روزنامهي شرق - اعتقاد دارد كه در حوزهي ادبيات سوژهاي نيست كه در روزنامهها به آن پرداخته شود. مهمترين خبر در ادبيات ما چاپ رمان، مجموعه داستان يا يك كتاب شعر است. در اين حوزهها هم كه مثلا سالهاست كه ماجراي شعر در حاشيه رفته و حتا اگر بزرگترين شاعران امروز ما كتاب شعر منتشر كنند، براي خود اهالي شعر هم خبر مهمي نيست و در اين حوزه شاعر بزرگي نداريم كه تازهترين كتاب او را تيتر يك كنيم.
وي تصريح كرد: وقتي خبر چاپ اثر تازهي شاعري براي خود اهالي شعر و علاقهمندان آن، خبر مهمي نيست، مطبوعات چقدر ميتوانند خبرسازي كنند؟ حتا تيراژ كتابهاي شعر ما زير 500 تا است؛ چطور انتظار داريم روزنامهاي كه يكصدهزار يا بالاتر تيراژ دارد، اين را خبر يك كند؟ ولي در سينما چند ميليون نفر ميروند و فيلمي را ميبينند. اين موضوع حتما ارزش خبري دارد.
اين داستاننويس يادآوري كرد: در حوزهي داستان و شعر، چهرهي شاخصي ديگر نداريم كه روزنامهها روي اظهار نظر آن نويسنده يا اثرش مانور دهند.
وي گفت: در حوزهي ادبيات داستاني سالانه 30 اثر قابل منتشر ميشود. حداقل انتظارمان اين است كه روزنامه با يك نويسنده مصاحبه كند يا اثرش را نقد يا يادداشتي دربارهي آن داشته باشد. دربارهي اين 30 اثر قابل توجه بارها مصاحبه، نقد و يادداشت نوشته ميشود. پس نميدانم منظور از توجه بيشتر روزنامهها به ادبيات چيست؟ اين ادبيات است كه دارد خود را از حوزه خبررساني خارج ميكند؛ زيرا اتفاق مهمي در اين سالها در حوزهي ادبيات روي نداده است. مثلا در سينما اگر عباس كيارستمي فيلم تازهاش را كليد بزند، وقتي شما توليدكنندهي اولين خبر در اين زمينه باشيد، خبرتان جنبهي جهاني هم پيدا ميكند؛ ولي دربارهي كدام داستاننويس و شاعر وقتي به چنين خبر مشابهي دسترسي پيدا كنيم، براي مخاطبان اهميت دارد؟
محودي متذكر شد: دليل بيتوجهي به ادبيات، فقط روزنامهها نيستند؛ اتفاقا روزنامهها اين سالها خيلي تلاش كردهاند كه به ادبيات اهميت دهند؛ ولي زماني است كه ادبيات خود دارد از رده و مرحلهي اهميتش خارج ميشود، پس شما هم نميتوانيد حول و حوش آن خبرسازي كنيد.
انتهاي پيام
ده اثر تاليفي حوزهي ادبيات كودك شانس فيلمنامه شدن يافتند
آثاري از خرامان، بايرامي، يوسفي، فردي، اكبرپور، توزندهجاني و... سرويس: / فرهنگ و ادب - ادبيات /
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
با همت نمايندگان انجمن نويسندگان كودك و نوجوان در كميتهي اقتباس ادبي سينما، ده اثر تاليفي از نويسندگان داخلي و خارجي واجد شرايط براي تبديل شدن به فيلمنامه و فيلم سينمايي شناخته شدند.
به گزارش خبرنگار ايسنا جادهي بيانتها (اثر عبدالصالح پاك)، فصل زرد (مصطفي خرامان)، دود پشت تپه (محمدرضا بايرامي)، درهي آهوان (محمدرضا يوسفي)، آشيانه در مه (اميرحسين فردي)، من نوكر بابام نيستم (احمد اكبرپور)، تابستان و غاز سفيد (مژگان تسليمي)، مهماني ديوها (جعفر توزندهجاني)، ال پانتانو و شهر رؤياها (گدرن تازوانك) و انتقامجوي سرخ (ارسلا ولفل) ـ هر دو ترجمهي كمال بهروزكيا ـ در اين فهرست جاي دارند.
شوراي ششنفرهي يادشده متشكل از نمايندگاني از مجمع سينماي كودك و نوجوان، كانون فيلمنامهنويسان، بنياد سينمايي فارابي و حسين فتاحي و عباس جهانگيريان از انجمن نويسندگان كودك و نوجوان، از ميان اين 10 اثر، بهترينها را جهت تبديل شدن به فيلمنامه و ساخت فيلم انتخاب خواهند كرد.
انتهاي پيام
كتاب ماه ادبيات و فلسفه منتشر شد
تهران- خبرگزاري كار ايران
هشتاد و پنجمين و هشتاد و ششمين شماره كتاب ماه ادبيات و فلسفه ويژه آبان و آذر منتشر شد.
به گزارش خبرنگار كتاب ايلنا, در اين شماره ويژه نامه يك صد و پنجاهمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه را ميخوانيم: گفتوگو هايي پيرامون جلسات كتاب ماه با افرادي چون منوچهر آتشي, هيوا مسيح, عمران صلاحي, م.آزاد, محمد علي اسلامي ندوشن, دكتر بهروز ياسمي, مصطفي محدثي خراساني, نجف دريابندري, علي باباجاهي, علي محمد حق شناس.
گفتني است در بخشهاي ديگر اين شماره"بازتاب روح روشنگري در انديشه كانت",گفتوگو با دكتر ضيا موحد و دكتر محمد رضا بهشتي؛ "كانت و زيبايي شناسي مدرن"گفتوگو با محمد ضميران و شهرام پازوكي؛"تصوير سور ئاليستي عشق وزن در بوف كور" نوشته محبوبه حيدري؛"شرح مختصر ادبيات در تركيه" نوشته جواد چاپان و مژگان عفتي؛"بررسي امثال و حكم مردم هزاراه"محمد جعفري (قنواتي)؛"كجا مدعي شدهام..." نوشته منوچهر جوكار؛ و"مطالعات انتقادي در فلسفه كانت" نوشته زهرا داميار از ديگر مباحث مطرح در اين شماره هستند.
گفتني است در بخش پاياني اين شماره فهرست كتابهاي منتشر شده در حوزه ادبيات زبان و روان شناسي در شهريور و مهر ماه درج شده است.
پايان پيام
شعري که آسمان درآن تپيد
جام جم
ترکيب بند دوازده بخشي محتشم کاشاني احساسات معين معطوف به کربلا را با شوري شاعرانه چنان بيان کرده که روح دردمند و روحيه زخمي ما مي تواند ابعاد خودش را طي زمانه ها در آيينه هاي جاري اش بارها ببيند و بمويد.
پرداختن به اين اثر راهياب تر و تاثيرگذارتر از جستن سويه هاي فکري ، عاطفي ، احساسي ، عاشقانه سروده هاي کربلايي در آثار نامنسجم و پراکنده اي است که ربطشان با هم چندان دلپذير، گوارا، دگرگون کننده و پرهيجان نيست.
باز اين چه شورش است
که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
بي نفح صور خاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گويا طلوع مي کند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام که نامش محرم است
در باره گاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
خورشيد آسمان و زمين نور مشرقين
پرورده کنار رسول خدا حسين
ترکيب بند محتشم با وجود تجلي شفاف زبان و ظهور بيشتر عاطفي اش ، اثري است با سابقه و ميراث فکري غني و گسترده شيعي. سروده اي که تعيين کننده عاطفه ، احساس ها و نوعي از بينش ما شده است.
در حوزه گسترده عاشورايي سرايي که شاعران بي شمار از همه طبقات در هر عصر و مصري دارد ، ترکيب بند محتشم از معدود آثاري است که ماندگار شده و تاريخ مصرف ندارد و هنوز هم مرجعي است در ادبيات عاشورايي.
اين کشته فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
تلفيقي واقعي از:
الف. صراحت آگاهي هاي مذهبي
ب. لحن بيانگرانه و موعظتي آنها
ج. حضور پراحساس جنبه هاي مختلف شعري در فضايي مسلط و زبان آور.
پيوندهايي چندجانبه در اين شعر در کنار هم و با هم مي غلتند بي آن که يکديگر را حذف ، تکرار يا خنثي کنند ؛ بلکه هر کدام در سياليت زبان خردورز شاعرانه و آفرينشگر به حرکت جمعي خود تداوم مي بخشند.
افق انتظار مخاطبان عاشورايي را سرشار از خودش و زواياي نه گزارشگرانه بلکه شاعرانه مي کند. در عين حال به خاطر خاصيت شعر ، به برداشت هاي متفاوت دامن مي زند.
در مواجهه با اين اثر، صرفا خواندن شعر مطرح نيست تا فقط شاعران و شعردوستان را شامل شود.
ساختار ذهني جاري در ترکيب بند محتشم از سوي اولياء و علماتوصيه و به کار گرفته شده است
نکته پراهميت ، ارتباط بين خواننده ها و ذهنيت ها با اثري است که توليد و بازتوليد بينش مذهبي ، آگاهي تاريخي ايماني ما را ممکن مي کند. تاثير اين اثر برذهن مخاطبانش فقط يک سويه واحد و جنبه يک قرارداد ندارد. شعر ، با تمهيداتي مثلا از يک واقعه و از يک لحظه آن واقعه ، زواياي مختلف ، تصويرها و موقعيت هاي زباني مختلف ارائه مي دهد.
ترکيب بند محتشم ، اثري است که تحقق پيدا مي کند در وجود ما، با ما ، با جريان هاي اجتماعي و ايماني ما. شهري که ارتباطي جدايي ناپذير را با عاشورا، با ما، با مذهب ما و بينش شيعي ما بنيان مي نهد و در راستاي انتظار يعني شريان حيات بخش تپنده واقعي و مستمر تشيع گرم و پرشور نگه مان مي دارد.
شعري که در مواجهه با عاشورا يکجانبه نگري سطحي اشعار عاميانه و بعضا مبتذل را کناري نهاده ، تاريخي و گذرا بودن واقعه ها و عواطف را دربست در تجلي شعري خود بي زمان کرده تا ما را به لمس احساساتي ژرف از پيشينيان تا اکنون خود و روحيات مومنان آينده نزديک کند و بازيابي ارزش احساسات را در نوعي «حس حضور» فراتاريخي و جاودانه با درخشش ممکن سازد. شعري که از فلسفه عاشورا و نيز وجوه زيبايي شناسانه خود جدا شدني و مبرا نيست.
محتشم ديدگاه مسلط بر روايت هاي مقتل را تا رهايي هاي شاعرانگي پيش مي برد و حقايق جاري را در شعر تعميد مي دهد، سرانجام امکان مي دهد نگاهي تازه به عاشورا داشته باشيم و ياري مان مي کند که نظمي متفاوت را از دقايق روايات عاشورا با بي نظمي کلمات و ناگهاني هاي «غيرقابل پيش بيني» استعاره ها باز بنگريم.
عناصر شعر از تمايلات اجتماعي مذهبي حکايت ها دارد، آگاهي اجتماعي زمانه ها را در خود درج کرده و با انباشت آگاهي تاريخي اسلامي - مذهبي از پيش تا زمان خود و تسري دادن آن به زمانهاي بعد خودش را هميشگي کرده است.
ترکيب بند ، عوامل پراکنده ، پيچيده ، باز و تدوين نشده را چنان انسجام و محتوايي بخشيده که در نوع خود با همه سابقه و گستردگي و بي مرزي شعرهاي مذهبي و عاشورايي سرايي بي سابقه است.
نگاهي تحليلي به رابطه دروني واژه ها، نمادها و بافت کلمات ، مي رساند که نوع همنشيني کلمه ها و... پيوندهايي خطي و ساده و رونوشت وار نيست ؛ بلکه به خاطر رفتاري که با واژه ها در اين ترکيب بند بنياد شده ، چندجانبه است و در بستر خلاقيت شاعرانه و زبان ورزي شاعر بسيار پيچيده و سامان يافته است.
ترکيب بند ، کنش خلاقيت شاعرانه و زبان ورزي سخنورانه از روايت تاريخي صرف ، توضيح بايدهاي مذهبي و نوع کنش گري مومنان در قبال عاشورا، فراتر مي رود به همين جهت بازتاب صرف واقعيت عاشورا نيست ، آن را در خود دارد ، اما....
استقلال زيباشناسانه اين پديده ادبي هم قابل توجه است ؛ اگرچه در گستره بازگشت ادبي{و نيز مکتب وقوع}سروده شده اما تابع و بازتاب محض اشعار ديگر سرايندگان يا واقعيت روايت جمعي مذهبي پيشيني عاشورا نيست.
پديده اي شعري است و در ارتباط با پديده هاي اجتماعي تاريخي پيش و پس از خود نيست همانند گزارشگري هاي ديگر شاعران لفظپردازي هاي بسيار اما توخالي و تهي شان.
آگاهي واقعي ما را از عاشورا بنياد مي بخشد و تقويت مي کند. با همان زبان مشخص و از پيش جاافتاده اي که علماي سبک بازگشت در آن غوطه مي خورند و قالبهاي زباني و نگره هاي زيبايي شناسانه حافظ و مولانا و سعدي به عام ترين مساله اسلام {واقعه عاشورا} مي پردازد تا تمام بشريت اسلامي را در همه مرزها و زمانه ها در برگيرد.
ساختار ذهني اي که در اين شعر جاري است ، همان ساختار ذهني مطلوب شيعيان است که از سوي اوليا، علما و خصوصا معصومان ع توصيه و ط^ي زمانه ها به کار گرفته شده.
در بند ششم ، نوعي ارضاي عواطفي است که هنوز نتوانسته ايم شکل درست دلخواه آن را تجربه کنيم و (سرور آل محمد ص) در واقع طرح خواسته هايي که هنوز مطرح نيست و مطرح نمي شود؛ خواسته هايي ملموس ، مذهبي و حتمي که تامين نمي شوند مگر....
آه از دمي که با کفن خون چکان ز خاک / آل علي چو شعله آتش علم زنند / بيان اين خواستاري هاي ويژه با استقبال شيعه منتظر/ در انتظار فرج آل علي ع و ساختار ذهني مشترک بين اثر و مخاطبان بي شمار آن در طول قرنها ما را به مراجعه مدام به اين ترکيب بند مي خواند.
در عين حال ، نوعي پالايش عواطف و زلالي هاي روح شيعي و انساني ما را - که بارها و بارها از سوي اهل کسائ ع تاکيد و توصيه شده - به کمال مي رساند.
بر خوان غم چون عالميان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبيا زدند
نوبت به اوليا چون رسيد آسمان تپيد
زان ضربتي که بر سر شير خدا زدند
آن در که جبرئيل امين بود خادمش
اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند
بس آتشي زاخگر الماس ريزه ها
افروختند و در حسن مجتبي زدند
بس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد
بر حلق تشنه خلف مرتضي زدند
اهل حرم دريده گريبان ، گشوده مو
فرياد بر در حرم کبريا زدند