ترجمه و تأثير شعر فارسي در شبه قاره دكتر ابوالقاسم رادفر
به نقل از مجله آناهيد (شمارة سوم، آبان و آذر ماه 1383)
از آنجا كه ملل جهان به مناسبتهاي گوناگون همواره در تماس رفت و آمد بوده و هستند خواهناخواه زبان و ادبيات و مسائل مختلف فرهنگي و آداب و رسوم آنان بر يكديگر تأثير ميگذارند و اين، امري طبيعي است. البته گاهي بسته به شرايط، اين اثرگذاري بيشتر و زماني كمتر است، بهويژه در كشورهايي مانند ايران و هند كه وجوه مشترك تاريخي، زباني و فرهنگي بسيار داشتهاند اين اثر كاملاً مشهود است.
تشابهات و پيوندهايي كه بين زبانهاي باستاني ايران و هند به علت منشأ واحد رابطة خويشاوندي وجود دارد با مقايسة بعضي از واژههاي دو زبان مانند كلمات پدر، مادر، برادر، دختر، سر، تن، بازو، دندان، پيل، گاوميش، جو، گندم و ... تأييد ميشود.
در زمينة ادبيات هم اگر ادبيات فارسي را با بخش مهمي از ادبيات شبهقاره مقايسه كنيم آثار بسياري را ميبينيم كه ترجمهاي از آثار فارسي هستند، يا تحت تأثير آنها پديد آمدهاند. براي نمونه در ادبيات اردو، در نظم و نثر، داستان و غير داستان اين تأثير و نفوذ زباني و ادبي كاملاً مشهود است. مانند سب رس وجهي كه تفضيل آن در كتابهاي چندي آمده است. البته اين تأثيرگذاري زبان و ادبيات فارسي فقط به زبان و ادبيات شبه قاره محدود نميشود. بسياري از زبانها و آثار ادبي جهان تحت تأثير زبان و ادبيات فارسي بودهاند و آثار بسياري تحت تأثير ترجمة آثار شاعران و نويسندگان فارسيزبان پديد آمده است كه در اينجا فقط به اختصار اشارهاي به نفوذ چند تن از بزرگان ادب فارسي ايران در شبه قاره به عنوان مشت نمونة خروار ميكنيم.
دربارة «تأثير زبان فارسي بر زبانهاي محلي شبه قاره» مقالهاي جداگانه نوشتهام كه ديگر لزومي نميبينم آن را در اينجا بياورم، تنها با ذكر نمونههايي در اين باره شما را به آن مقاله ارجاع ميدهم. همين قدر يادآور ميشوم كه كتابها و مقالات و پاياننامههاي دكتريِ چندي دربارة تأثير زبان فارسي بر زبانهاي محلي هند نوشته شده است. وجود بيش از 60 درصد واژههاي فارسي در زبان اردو و تقريباً 40 درصد در زبان هندي و حدود هشت هزار واژة فارسي و عربي در زبان بنگالي و واژههاي بسياري در زبان مراتهي (حدود 20 درصد)1 در طول 350 سال ارتباط حكومتهاي فارسيزبان با مردم مراتهي زبان، دامنة نفوذ زبان فارسي را نشان ميدهد.
جواهر لعل نهرو اولين نخستوزير دانشمند و روشنفكر هند مستقل در آثار خود اشارههاي زيادي به فرهنگ و تاريخ ايران دارد. او وقتي دربارة روابط تيموريان هند با ايران دوران صفوي سخن ميگويد، نظر خود را دربارة نفوذ فرهنگ فارسي بر هند ابراز ميكند و مينويسد: «تمام زبانهاي جديد هندي پر از كلمات فارسي ميباشند. اين امر براي زبانهايي كه فرزندان زبان سانسكريت باستاني ميباشند، بديهي است و مخصوصاً براي زبان هندوستاني كه خود مخلوطي از زبانهاي مختلف ميباشد، بسيار طبيعي است، اما حتي زبانهاي دراويدي جنوب هند تحت تأثير لغات فارسي واقع شدهاند.»
وجود لغات فارسي و عربي به تعداد زياد در راماين نيز نشانگر رواج بيش از اندازة زبان فارسي در شبهقاره بود كه «تلسيداس» به آساني و به كثرت آنها را در اثر خود آورده است.
واژههايي مانند: «رخ، پوچ، باغ، ساز (در معني ساز و سامان)، بازار، دربار، سهم (به معني ترس)، پياده، شور، تير، گمان، انديشه، نوازنا (از مصدر نوازيدن)، بار باز، ساده، گود، اسوار (به معني سوار) نشان، جهان، كاغذ، رنگ، برابري، زين، بخشش، سرتاج، ميوه، شاخ، كلاه، كمان، مزدوري، داغ، گردن، تركش (به معني تيردان)، زور، خوار (به معني ذليل)، فراخ، زندان، هنر، چوگان، موشك (به معني موش)، پلنگ، كرم، گناه، بس، چار، لگام، سفيدي، سان، آه، هيچ، فيروز، جوان، مرهم، پايك (به معني پياده و قاصد)، ميش و ...»2
اما دربارة بخش دوم، يعني نفوذ و حضور شعر فارسي در شبه قاره نخست از فردوسي و شاهكار جهاني او شاهنامه شروع ميكنم:
شاهنامه:
حماسة بزرگ استاد طوس تنها اثري متعلق به سرزمين ايران و زبان فارسي نيست، بلكه يك اثر جاودان جهاني بهشمار ميرود كه از آغاز پديد آمدن همواره در بين اهل فن و تحقيق و حتي مردم عادي و عامي رواج بسيار داشته است. حد و اندازة آن به درجهاي است كه برخي از محققان ادبيات حماسي آن را از ايلياد و اديسه منسوب به هومر برتر و بالاتر ميدانند و فقط يادآور ميشوم كه بالغ بر دويست اثر به تقليد شاهنامه سروده شده است و به اكثر زبانهاي زنده ترجمه شده است كه اينجانب در مقالهاي به مناسبت «هزارة تدوين شاهنامه» در دانشگاه تهران فهرست ترجمههاي شاهنامه را ارايه دادهام. فقط در اينجا به اين نكته اشاره ميكنم كه «فقط در زبان بنگالي دربارة فردوسي و شاهنامه 23 اثر از آغاز سدة نوزدهم تا امروز انجام گرفته است.»3
نظر به تنگناي وقت دربارة نفوذ فردوسي در شبهقاره علاقهمندان را به مأخذ زير ارجاع ميدهم:
1- «شاهنامه و هند» از پروفسور اميرحسن عابدي (8-53)
2- «نفوذ فردوسي و شاهنامه در سند» از استاد حسام الدين راشدي (ص 84-69)
3- «آثار قهرمان شاهنامه در ادبيات باستاني هند» از پروفسور آچاريه دارمندرنات (ص 190-187)، در كتاب فردوسي و ادبيات حماسي (چاپ تهران، سروش، 1354) و نيز: فهرست مشترك نسخههاي خطي فارسي پاكستان، تأليف احمد منزوي، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، اسلامآباد، 1367، ج 10 بهويژه صفحات 51-145.
خيام
تا آنجا كه اينجانب دربارة نفوذ شاعران پارسيگوي در ادبيات جهان تحقيق كرده و ميتوانم مأخذ و سند ارايه دهم هيچ شاعري به اندازة خيام تاكنون آثارش به زبانهاي ديگر ترجمه نشده، حتي كشورها و زبانهايي وجود دارد كه تأثير ادبيات فارسي در آنها تنها از طريق ترجمة رباعيات خيام است و تاكنون بالغ بر چهل زبان رباعيات خيام ترجمه شده كه در اين باره فقط جهت اطلاع از ترجمههاي رباعيات خيام به زبانهاي محلي شبه قاره ميتوانيد به مقدمة كتاب نذر خيام از راجه مهكن لال (اولين مترجم اردوي رباعيات خيام) مراجعه كنيد كه در آنجا از ترجمههاي بنگالي، گجراتي، تاميل، اوريه، سانسكريت، هندي، تلكو، مراتهي، اردو و حتي زبانهاي اروپايي اطلاعاتي داده شده است.4 شايد اشاره بدين نكته ضروري باشد كه فقط در زبان بنگالي شش ترجمه و تأليف دربارة رباعيات خيام و خود او در سدة اخير انجام گرفته است. همچنين (به نقل تعليقات ترجمة فارسي تاريخ ادبي ايران تأليف ادوارد براون جلد دوم ترجمه علي پاشا صالح در اروپا) صدها اثر دربارة خيام و آثار و انديشة او نوشته شده است. همين نمونهها و آثار نشانگر نفوذ عميق ادبيات ايران به ويژه شعر فارسي در بين ملل ديگر و زبانهاي گوناگون جهان است.
نظامي
يكي از مظاهر مهم نفوذ زبان فارسي در شبه قاره وجود نسخههاي خطي فراوان آثار شاعران فارسيگوي ايران در كتابخانههاي متعدد شبه قاره است. به عنوان نمونه ميتوان يادآور شد كه فقط دربارة نظامي گنجوي شاعر فارسيسراي خمسهپرداز سدة ششم بر اساس مقالة پرفسورا شريف حسين قاسمي از 37 كتابخانة هند 292 نسخه از آثار مختلف نظامي و شروح آنها معرفي شده كه البته تعدادي از آنها شروحي است كه استادان هندي براي فهم اشعار نظامي نوشتهاند. اگر روزي تمام كتابخانههاي هند و پاكستان و بنگلادش به طور كامل فهرست شود خود نشان ميدهد كه بالغ بر 1000 اثر فقط از آثار نظامي به صورت نسخة خطي وجود دارد و اگر كتابهاي چاپي، تحقيقات، رسالات و آثار هنري مانند نقاشيها، مينياتورها و خطاطيهاي پيرامون نظامي جمع شود، خود رقمي بالاتر از دو هزار ميگردد، كه البته علاوه بر مقالة پرفسورا شريف قاسمي اينجانب هم در كتابشناسي نظامي گنجوي كه به مناسبت كنگرة بزرگداشت نظامي (سال 1371) چاپ شده در كتابي بالغ بر 600 صفحه دربارة نسخ خطي، چاپي، مقالات، فرهنگها، پاياننامهها، ترجمههاي آثار نظامي به زبانهاي مختلف، مقلدان آثار نظامي، معرفي نظاميشناسان ايراني و خارجي به تفصيل سخن گفتهام.
عطار
مقبوليت و شهرت عطار در ميان هنديان تا بدان پايه بوده است كه حتي فيضي (1004-954 هـ) ـ ملك الشعراي دربار اكبر ـ در نامهاي كه به شاه مينويسد، ضمن نقل حكايتي به ابيات زير از عطار استناد ميورزد كه خود دليل استوار ديگري بر شهرت و آوازة عطار در ديار هند تواند بود.
«ز ناداني دل بر جهل و پر مكر
گرفتار علي ماندي و بوبكر
چو يكدم زين تخيل مينرستي
نميدانم خدا را كي پرستي5
تفصيل مربوط به نسخههاي خطي و چاپي و ترجمهها و تحقيقات پيرامون عطار در شبه قاره هند خيلي بيش از نظامي است و فقط به عنوان نمونه از پندنامة او به زبان اردو و پنجابي، ده ترجمه و از تذكرهالاولياء شش ترجمه و از منطق الطير سه ترجمه ذكر شده است.
فقط در مقالة «عطار در شبه قاره»6 تعداد 555 اثر متعلق به عطار شامل نسخههاي خطي، چاپي، شروح، تراجم و نوشتههاي ديگر معرفي شده است كه اين خود يك نمونة
ديگر از رسوخ افكار و انديشه و شعر ادب فارسي در شبه قاره است.
سعدي
حضور سعدي و آثارش در شبه قاره از زمان خود وي چنان گسترش داشته كه آثار او به عنوان كتاب درسي در حوزهها و مدارس و مكتبخانهها و حلقههاي وعظ و خطابه به عنوان آثار ادبي و اخلاقي مورد استقبال همگان بوده است. وجود نسخههاي فراوان خطي و چاپي، شرحها و فرهنگهاي مختلف، تحقيقات و پژوهشهاي متعدد دربارة زندگاني و آثار و افكار اين شاعر و نويسندة بزرگ در شبه قاره نشاندهندة نفوذ و پايگاه عميق زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره است. فقط در سدة نوزدهم و بيستم، به زبان بنگالي تعداد 3 ترجمه از آثار شيخ سعدي انجام گرفته و تاكنون بالغ بر 60 اثر به تقليد از گلستان سعدي نوشته شده است. فكر ميكنم ذكر همين دو مورد براي تأثيرگذاري آثار و افكار سعدي بر ادبيات شبه قاره كافي است؛ در حالي كه دامنة نفوذ سعدي فقط منحصر به شبه قاره نيست، بلكه در اروپا تأثير آثار داستاني ـ اخلاقي سعدي را بر آثار برخي نويسندگان بزرگ غربي چون لافونتن نميتوان انكار كرد. تنها با مراجعه به كتاب دربارة سعدي تأليف خاورشناس بزرگ فرانسوي هانري ماسه (Henry Masse) ميتوان تا حدودي به نفوذ و تأثير عميق سعدي بر غرب، بهويژه ادبيات فرانسه پي برد.
مولوي
مولانا جلالالدين عارف وارستهاي كه آيين او عشق است و كلام او دعوت به يگانگي، عاشق سوخته، اما آگاه به معارف الهي كه وجودش را محبت و ستايش خداي يكتا پر كرده است. مثنوي و غزليات او در عين اينكه دريايي است آكنده از جوش عشق و جوشش عرفان، نقاوه و چكيدة فرهنگ و معارف اسلامي و ايران را هم در خود جمع دارد. از بين شاعران ايراني شايد هيچ شاعري جز سعدي از لحاظ وسعت دامنة تأثير در خارج از ايران به پاي مولوي نرسد، زيرا عمق انديشه و سلطة معنوي كلام مولانا در سراسر قلمرو فرهنگ فارسي، هندي، عربي، تركي تقريباً از زمان خود شاعر چنان تأثيري بر افكار و قلوب مردم و صاحبان انديشه گذاشته است كه اثر آن نه تنها در فلسفه و عرفان بلكه در ادبيات آن سرزمينها هم كاملاً احساس ميشود ...
نويسندة اين سطور در مقالهاي تحت عنوان «ترجمههاي آثار مولوي»7 به تفصيل دربارة ترجمههاي آثار مولوي به زبانهاي مختلف پرداخته و از ترجمههاي اردو، بنگالي، پنجابي، سندي و كشميري نيز ياد كردهام. بنا به نقل دكتر ابوالبشر فقط 21 اثر دربارة مثنوي و شرح و تفسير آن از اوايل قرن نوزدهم تاكنون به زبان بنگالي نوشته شده است.
مثنوي مولانا همواره در مجالس سماع و ذكر عارفان و درويشان خوانده ميشود و هنوز هم اين كار ادامه دارد و از قديميترين ايام از نفوذ شعر مولانا و تأثيري كه بر روح و دل سالكان و مريدان داشته مطالب زيادي در كتابها و زندگينامههاي افراد كه گاه باعث تحول روحي و انقلاب دروني آنان گرديده ذكر شده است. حتي مشايخ صوفيه براي تهذيب نفس مريد و آموزش نكات دقيق عرفان به سالكان درس مثنوي ميدادند. در اينجا به جهت اختصار تنها به ذكر نمونهاي از كتاب محبوب ذي المنن تاريخ اولياي دكن عبدالجبار ملكاپوري بسنده ميكنم. مؤلف پنج گنج دربارة شاه نورالله صاحب هندوستاني مينويسد ... عارف كامل و عالم عامل بود. هميشه درس مثنوي ميداد و مضامين را خوب شرح و بسط ميفرمود. اهل دكن او را مولاناي مثنوي ميگفتند. اكثرمشايخ دكن در مثنوي از ايشان سند اخذ كردند. شاه براهان الله قندهاري و شاه ميران صاحب حيدرآبادي مثنوي را درس به درس نزد ايشان خواندند. ايشان در منزلش از بعدازظهر تا عصر مثنوي درس ميداد ... 8
مثنوي سه سال بعد از مرگ مولانا به وسيلة شاگردش احمد رومي به هند رسيد ... مثنوي معنوي و ساير اشعار عرفاني نه تنها در افكار مسلمانان بلكه در افكار هندوان و ساير مذاهب نيز مؤثر بوده است. مثلاً شاعري مسلمان به نام «كبير» در قرن نهم هجري از تلفيق تصوف اسلامي و افكار هندويي يك مكتب عرفاني به نام «بهاكتي» ابداع كرد كه اساس آن ايمان به خداي واحد و احترام به همة اديان و مذاهب و ... است.9
حافظ
حافظ را شايد بتوان يكي از معدود شاعران مهم و مقبول جهان دانست كه شعر و انديشة او آثار و افكار شاعران و نويسندگان بسياري را در شرق و غرب تحت تأثير خود قرار داده است. وجود نسخ بيشمار از مجموعة اشعار اين انديشمند و غزلسراي بزرگ در كتابخانههاي بزرگ و كوچك جهان، عمومي يا خصوصي، حكايت از حسن قبول و رواج شعر حافظ دارد. به عنوان نمونه تنها در شبه قاره، غزليات حافظ بدان شهرتي دست يافت كه تقريباً از زمان خود حافظ و به مصداق بيت زير مورد توجه بوده است:
«به شعر حافظ شيراز ميرقصند و ميخوانند
سيه چشمان كشميري و تركان سمرقندي»
اين استقبال گرم و باشكوه از كلام لسانالغيب بدان جا رسيد كه تا يك نسل قبل در شبه قاره هيچ فرد باسوادي پيدا نميشد كه آثار سعدي و حافظ و احتمالاً مولوي را نخوانده باشد و نمونههايي به حفظ در خاطر نداشته باشد. حتي هيچ خانهاي نبود كه در آن نسخهاي از كليات حافظ شيرازي يافته نشود. از سال 1791 م كه نخستين بار چاپ ديوان حافظ تحت نظارت آقاي ابوطالبخان اصفهاني متوطين به لكهنو از كلكته انتشار يافت، تعداد زيادي از مجلدات آن كتاب در هند و ايران و تركيه انتشار يافته.10 البته اينها غير از انتشار نسخههاي چاپي و تحقيقات و ترجمهها و نفوذ اشعار حافظ در برخي اشعار به زبانهاي محلي شبه قاره است كه اگر بخواهيم به يكايك آنها بپردازيم بحث بسيار طولاني خواهد شد، فقط به نمونهاي بسنده ميكنم:
«مثل اينكه فقط حافظ در فكر حضرت گورو نانك نخستين پيشواي بزرگ دين سيك نفوذ كرد، چنان كه حضرت گورو نانك نوشته: دين در خرقة مرتاض نيست، در عصاي درويش نيست، در خاكستر نيست كه روي تن ماليده شود، در حلقههاي گوش نيست، دين در سر تراشيده نيست، در ناقوس نيست. اگر مايليد صراط مستقيم را پيدا كنيد از آلايشهاي دنيوي پاك شويد.»
اين افكار حضرت گورو نانك كه مشمول سرودههايش است، فكر حافظ را به ياد ميآورد:
نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند
نه هر كه آينه سازد سكندري داند
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست
كلاهداري و آيين سروري داند
هزار نكتة باريكتر ز مو اينجاست
نه هر كه سر بتراشد قلندري داند11
نمونههاي ديگري از مشابهت افكار گورو نانك و حافظ وجود دارد (به مأخذ مقاله رجوع شود) و نيز دربارة «تأثير حافظ بر سخنسرايان فارسي زبان هند» به مقالة سيد انوار احمد رجوع شود.12
همچنين سخن گفتن دربارة ترجمههاي حافظ هم حديث مفصل دارد، زيرا شعر حافظ به بالغ بر سي زبان؛ نه يكبار، بلكه چندين بار ترجمه شده كه فقط اشارهاي مختصر به ترجمة آن در بعضي از زبانهاي محلي شبه قاره ميكنم.
در زبان بنگالي 19 ترجمه تنها در دو سدة اخير، پنجابي 7 ترجمه، اردو بالغ بر 24 ترجمه وجود دارد. همين طور غزليات حافظ به زبانهاي كشميري، آسامي و هندي نيز ترجمه شده است.
اينجانب در كتاب خود تحت عنوان حافظپژوهان و حافظپژوهي13 به تفصيل ترجمههاي حافظ را به زبانهاي گوناگون آوردهام. البته در جزوهاي كه خانة فرهنگ ايران در بمبئي به مناسبت «جشن حافظ شيرازي» چاپ كرده به ترجمهها و شروح حافظ به اردو و برخي منابع ديگر اشاره كرده است. از جمله در آن از 24 ترجمه و شرح اردوي ديوان حافظ نام برده شده است.14
البته نفوذ و حضور حافظ در ميان مردم شبه قاره منحصر به اينها نميشود. انبوه نسخ خطي و چاپي15، تحقيقات فراوان مستقل، ترجمهها، شروح، تقليدها از يك طرف، و نفوذ عميق و رسوخ افكار بلند حافظ در انديشة متفكران از طرف ديگر است كه فقط اشاره به يك مورد ميكنم و آن اشعار و افكار علامه اقبال لاهوري است كه كاملاً تحت تأثير دو متفكر و عارف ايران مولاناي روم و حافظ شيراز بوده است كه تفصيل آن را مي توانيد در كتابهاي «اقبال در راه رومي» تأليف دكتر سيد محمد اكرم متخلص به اكرام (چاپ پاكستان) و «حافظ اور اقبال» تأليف دكتر يوسف حسينخان (چاپ آكادمي غالب دهلي، 1976 م) و ديگر مآخذ مطالعه كنيد. يا تأثير حافظ در گوته شاعر آلماني به حدي بود كه در واقع گوته ديوان شرقي خود را تحت تأثير مطالعة غزليات حافظ پديد آورد. همچنين در كتابها آمده است كه پدر رابيند رانات تاگور هر صبح قبل از هر كاري ابياتي از حافظ و صفحاتي از اپانيشادها را ميخوانده است. غناي انديشه و وسعت جهانبيني و هنر جادويي كلام حافظ در طول ششصد و اندي سال توانسته قلوب بسياري از مردم و افكار جهاني را تحت تأثير خود قرار دهد و پرداختن بدان، وقت مفصلي را ميطلبد.
با ذكر نمونههاي فوق تا حدودي دورنماي نفوذ و تأثير زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره روشن ميشود. البته خود ميدانيد كه زمينههاي رسوخ و حضور زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره صرفاً به زبان و شعر محدود نميشود و ابعاد گستردهتري دارد كه به توفيق خداوند بزرگ آن را به زمان ديگري واميگذارم و سخن خود را با اين مصراع به پايان ميبرم: تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
پينوشتها:
1- قند پارسي، ش 7، بهار 733، ص 209.
2- نقل به اختصار از مقاله محمد مصطفي خان مداح در اردو ادب، جولاي 1950، ص 59-50
3- نقل از سخنراني خانم دكتر كلثوم ابوالبشر در هفدهمين كنگرة استادان به زبان فارسي در بمبئي در 2 ژانويه 1996 و نيز در اينباره رجوع شود به قند پارسي، ش 6، زمستان 1372، ص 104-88 و ش8، ص 264-259.
4- چاپ حيدرآباد دكن، اعجاز پرنتنگ پريس، 1958 م، ص 9-17.
5- شعرالعجم، شبلي نعماني، ج 3، ص 5-44 (ترجمه) نقل از قند پارسي، ش 8، پاييز 1373، ص 11.
6- همان مأخذ پيشين، ص 126-1.
7- فرهنگ، ويژه ادبيات و عرفان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، ش 14، 1372.
8- محبوب ذي المنن، ج 2، ص 70-1069.
9- مجله مقالات و بررسيها، چاپ دانشگاه تهران، دانشكده الهيات، ش 36-35 (سال 1360)، ص 15.
10- فصلنامه قند پارسي. ش 1، پاييز 1369، ص 127.
11- قند پارسي، ش 1، پاييز 1369، ص 3-122.
12- قند پارسي، ش 8، ص 58-245.
13- چاپ تهران، انتشارات گستره، 1368، ص 22-305
14- جزوه حافظ شيرازي، چاپ خانه فرهنگ ايران در بمبئي، 1996، ص 607.
15- رجوع شود به كتاب حافظ پژوهان و حافظ پژوهي و كتاب پرفسورا شريف حسين قاسمي تحت عنوان نسخههاي خطي حافظ در هند، چاپ خانه فرهنگ ايران، دهلي نو، 1367.
به نقل از الفبا