تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


February 25, 2005 04:03 PM

از ساختارگرايي تا ساختارشكني

 علي اكبر شيري 

مقدمه
شعر و ادبيات به عنوان محصول تفكر و خلاقيت، و دانش و هنر، همواره از جايگاه خاصي برخوردار بوده است. با پيشرفت علوم گوناگون و تكامل روزافزون انسان، شعر و ادبيات نيز تجليهاي گوناگون يافته است. اين تجليهاي گوناگون در ايجاد سبكهاي متنوع در طول تاريخ ادبيات هر قوم و جامعه‌اي به خوبي قابل مشاهده است.
سبكهاي گوناگون خراساني، عراقي، اصفهاني، بازگشت، واسوخت، نو و ... تنها نمونه‌هايي بسيار اندك از تنوع و تحولي است كه در طول حيات ادبيات فارسي ديده مي‌شود.
هدف اين مقاله بررسي سبكهاي گذشتة شعر فارسي نيست، بلكه كوششي است براي تحليل و ريشه‌شناسي سبك جديدي كه در دهة هفتاد در شعر فارسي نضج گرفته است و شاعران زيادي با تمايل به اين نوع سبك، آثاري را آفريده‌اند كه به علت ناسازگاري با ساختار و دستور زبان، شگفت انگيز و غيرمعمول مي‌نمايد. در اينجا براي نمونه يكي از آثار شاعر نوگراي ايلامي ـ علي  ابدالي ـ را به نام «دريدايي 3»  كه در سبك مذكور سروده شده است، نقل مي‌كنيم:
الف:
عقاب خودش را توي آب شنا كرد و
دالهاي دريدا هوا را قفس شدن كه
زمان خودش را زير عقربه‌ها چرخ مي‌داد و
شما دريدا را مدلول كرد 
نكرد!
مگر نه زبان عقاب دندان را قفس شدن
حالا
آب توي ساعت آقاي دريدا شنا كرد و ...
ب:
كردي = مي داد = نكرد
همان طور كه مي بينيم، ابهام و غيردستوري بودن عبارات از ويژگيهاي عمدة اين گونه اشعار است، كه به عنوان اشعار سبك «ساختار شكني» شناخته شده‌اند. بدون آنكه با عجله اين گونه سبك شعري را رد يا قبول كنيم، در اين مقاله تلاش مي‌شود، تئوريهايي كه پشتوانه و آبشخور چنين سبكي هستند مورد بررسي و توصيف قرار گيرد.


ساختارگرايي:
نيمة دوم قرن بيستم را نيمة خلق تئوريها دانسته‌اند. به عنوان مثال مي‌توان از ظهور نظرية «ساختارگرايي» در زبان شناسي، نظرية «تحليل ساختاري وجود انسان» در ماركسيسم و نظرية «توصيف ضمير ناخودآگاه» در روانكاوي نام برد.
مهم‌ترين نظريه‌اي كه در زبان شناسي ايجاد شد و بسياري از علوم، همچون ادبيات، جامعه شناسي، روان شناسي و ... را تحت تأثير قرار داد، نظرية ساختارگرايي است كه توسط فرديناند دو سوسور (1913-1857) زبان شناسي سوئيسي بيان شد. يكي از محصولات اين نظريه تمايز ميان زبان (Langue) و گفتار (parol) است، اما مهم‌ترين بخش اين نظريه، توصيفي بود كه سوسور از «نشانه» ارائه داد كه خود مبناي دانش جديد «نشانه‌شناسي» قرار گرفت.
سوسور نشانه را رابطة ميان دال و مدلول تعريف كرد؛ دال آن بخش از نشانه است كه به صورت قراردادي در زبان به كار مي‌رود و هر دالي مصداقي در دنياي بيرون است كه مدلول ناميده مي‌شود؛ مثلاً، واژة «درخت» دالي است كه به موجودي در طبيعت دلالت مي‌كند كه مدلول آن است. به عقيدة سوسور، هر دالي به مدلول خاصي دلالت مي‌كند و در واقع ميان دالها و مدلولها رابطة يك به يك وجود دارد.
نظرية سوسور بيشترين تأثير خود را بر نقد ادبي گذاشت، به طوري كه نقد سنتي «نويسنده / شاعر بنياد» را به نقد نوين «متن بنياد» تغيير داد. بر اساس نقد متن بنياد، ناقد نمي‌كوشد، منظور و مقصود خالق اثر را آشكار سازد، بلكه اين ساختار متن است كه معناي متن و منظور نظر خالق اثر را مشخص مي‌كند. و حتي از خلال متن مي‌توان به انديشه‌ها و تفكرات پنهان خالق اثر دست يافت. انديشه‌ها و تفكراتي كه ممكن است خالق اثر خود از آنها بي‌خبر باشد و ريشه در تجربه‌هاي پيشين و ناخودآگاه او داشته باشد و اغلب به صورت غير ارادي و در متن تجلي يافته باشد.
اين نظريه به پيدايش مكاتبي چون فرماليسم روسي و نئوفرماليسم در ادبيات و نقد ادبي منجر شد و نامداراني چون رومن ياكوبسون و ميخائيل باختين در رشد و تكامل آن نقش به‌سزايي داشتند.
در سال 1960 جنبش ساختارگرايي در فرانسه كوشيد كه ايده‌هاي ماركس، فرويد و سوسور را با هم تركيب و تلفيق كند. آنها بر خلاف اگزيستانسياليستها كه ادعا مي‌كردند انسان موجودي است كه خود را مي‌سازد، عنوان كردند كه انسان ساختة عناصر جامعه شناختي، روان شناختي و ساختارهاي زباني است كه بر آنها كنترلي نيز ندارد.
پساساختارگرايي / ساختارشكني
در سال 1967 جان بارت مقاله‌اي بسيار جنجالي با عنوان «ادبيات فرسوده / مرگ ادبيات» (Literature of Exhaustion) منتشر كرد كه در واقع مانيفست پست مدرنيزم بود. او بيان كرد كه شيوة عرفي و رايج ادبي فرسوده شده است و در اثر كاربرد زياد جذابيت خود را از دست داده است. بارت در اين مقاله، مرگ زودرس ادبيات رايج را اعلام كرد. اين ادعا از ايجاد خط مشي جديدي در ادبيات خبر مي‌داد كه
پساساختارگرايي، ساختارشكني يا شالوده‌شكني نام گرفت.
از چهره‌هاي معروف مكتب ساختارشكني، مي‌توان از ژاك دريدا (1930) نام برد. او با نقد نظرية سوسور، رابطة يك به يك ميان دال و مدلول را رد كرد و عنوان كرد كه دال بر مدلولي ثابت دلالت نمي‌كند، بلكه هر دال در نزد افراد مختلف داراي مدلولهاي مختلف است. افراد گوناگون داراي تجربه‌ها، دانش و زندگي گوناگون هستند و همين باعث مي‌شود كه تعبير و برداشت آنها از واژه‌ها متفاوت باشد؛ مثلاً، واژة «آزادي» نمي‌تواند براي همة انسانها داراي مصداق واحد و يكساني باشد.
همان‌طور كه نمي‌توانيم بگوييم كه مصداق واژة «هنر» در عبارت «هنر نزد ايرانيان است و بس» براي فردوسي دقيقاً با مصداقي كه ما از آن داريم يكسان بوده است.
كساني چون ژاك دريدا و ميشل فوكو، تعبير و معناي متن را منحصر به دالهاي موجود در متن نمي‌دانند. بلكه عواملي چون تاريخ، سياست، جامعه شناسي و
روان‌شناسي را در درك معناي متن دخيل مي‌دانند. همچنين فوكو قائل به لايه‌هاي متعدد معنايي است كه از يك متن واحد برداشت مي‌شود.
دريدا ساختارشكني را به منزلة شيوه‌اي براي آشكار ساختن تعبيرهاي چندگانه از متون مطرح كرد و تحت تأثير فلاسفه‌اي چون هايدگر و نيچه اظهار كرد كه متن به طور طبيعي داراي ابهام و كژتابي است؛ به همين خاطر رسيدن به معناي نهايي و كامل آن امري غيرممكن است. او زبان يا متون را بازتاب و انعكاس طبيعي جهان نمي‌داند، بلكه متن را شكل‌دهنده و سازندة تعبير ما از جهان مي‌داند و معتقد است كه متون اين امكان را ايجاد مي‌كنند، كه ما واقعيت را بفهميم. به نظر دريدا، انسان به نقطة پاياني تعبير يك متن
نمي‌رسد. براي او هر متن نشانگر تنوع و تفاوتهاي معنايي است و چيزي ثابت نيست؛ به همين خاطر، تحليل متن به صورت مسلم و قطعي غير ممكن است. در واقع ساختارشكني ثبات سنگ زيرين تئوري عقل گرايي را به موقعيت متزلزل و روان تعدد تعابير تغيير
مي‌دهد.
بسياري، نظرية دريدا را افراطي مي‌دانند، به طوري كه «امبراتو اكو» مي‌گويد كه اگر جهان مطابق قول آقاي دريدا بچرخد و هر دالي بتواند هر معنايي داشته باشد، آن وقت كافي است يك پاراگراف از «اعترافات» آگوستين قديس را دست بگيريم و از روي آن تعميركار تلويزيون خود باشيم. البته بايد منشأ ساختارشكني را در تئوري پست مدرنيزم جست‌وجو كرد.
پست مدرنيزم
پست مدرنيزم كه در واقع تكامل مدرنيزم محسوب مي‌شود، باعث تحولاتي در آن شد. مدرنيته بر پاية عقلانيت و روشنگري بنيان شده و مي‌كوشد كه جهان را به صورت منطقي و عقلاني توصيف كند. اين مكتب با تكيه بر تجربه‌هاي قابل مشاهده فرض مي‌كند كه حقيقتي وجود دارد كه بايد كشف و آشكار شود. اما پست مدرنيزم با تمايل به
اسطوره‌گرايي و نمادگرايي، باور و اطمينان انسان را به تجربه‌هاي قابل مشاهده متزلزل
مي‌كند و شيوة عقلاني را براي تحليل واقعيتها كافي نمي‌داند؛ مثلاً فوكو معتقد است كه توضيحي خاص و پاسخي نهايي براي موضوع واقعيت وجود ندارد.
سخن پاياني
تأثيرپذيري شعر و ادبيات و از جمله شعر و ادبيات فارسي از مكاتب جهاني، امري طبيعي است و آگاهي شاعران از كم و كيف اين مكاتب امري ضروري است، تا هم از
نظريه‌هاي نو و تحولات جهاني بهره‌مند شوند و هم در ادبيات كهنه و فرسوده در جا نزنند، اما شيفتگي مفرط و پيروي چشم بسته و بدون تأمل از هر سبك و شيوه‌اي نيز پسنديده نيست. شاعر آگاه بايد بكوشد، اين گونه تئوريها را مورد نقد و تحليل قرار دهد و از آنها در جهت تكامل خود و آثارش استفاده كند.
با بررسي اصول ساختارشكني، درمي‌يابيم كه نمونه‌هايي از چنين تفكري در ادبيات كلاسيك فارسي ديده مي‌شود و كساني چون طرزي افشاري و حتي مولوي اگرچه در سطحي محدود، آن را آزموده‌اند. همچنين عبارت زير از عين القضات بيان كنندة همان چيزي است كه دريدا و فوكو در نيمة دوم قرن بيستم مطرح كرده‌اند و اين همه مورد توجه قرار گرفته است.
«شعر چون آيينه‌اي است كه هر كسي نقد حال خويش را در آن مي‌بيند»
و يا مثلاً حسام‌الدين چلبي در مورد شعر مولوي چنين مي‌گويد:
«كلام خداوندگار ما به مثابت آيينه است، چه هر كه معني‌اي مي‌گويد و صورتي
مي‌بندد، صورت معني خود را مي‌گويد، آن معني كلام مولانا نيست.»


منابع :
1- ساختار و تأويل متن، بابك احمدي، تهران: مركز، چاپ دوم، 1372.
2- موسيقي شعر، محمدرضا شفيعي كدكني، تهران: آگاه، چاپ پنجم، 1376.
3- نقش آشنايي زدايي در آفرينش زبان ادبي، علي‌اكبر شيري، رشد ادب فارسي، ش،59، پائيز 1380، صص 17-8
4- مرگ فيلسوف پيچيده (ژاك دريدا)، حامد يوسفي، روزنامة شرق، سه شنبه 21 مهر، 1383.
5- Structuralist poetics. Jonthan Culler. 1994. Rouledg London
6- Studying Literary theory. Roger Webster. 1990. Great Britain.
7- Postmodern Anarchism. Lanham Lewis call. 2002.. Lexington Books.


به نقل از مجله الفبا

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است