اورهان ولي
اورهان ولي
به نقل از كتاب: رنگ قايقها مال شما، ترجمة شهرام شيدايي
اورهان ولي كانيك، در 1914ميلادي، در استانبول متولد شد. پدرش نوازنده و مادرش از خانوادهاي اشرافزاده بود. اورهان كودكيهايش را در استانبول گذراند و بعد از آن به آنكارا رفت. در دبيرستان با «اكتاي رفعت» و «مليح جودت آنداي» آشنا شد كه بعدها با هم جريان شعري با نام «غريب» به راه انداختند. او بعد از دبيرستان در دانشگاه وارد رشتة فلسفه شد، اما تحصيلاتش را ناتمام رها كرد. بعد از خدمت سربازي، در ادارة ترجمة آموزش و پرورش مشغول به كار شد. اما آن را نيز رها كرد و نشريهاي ادبي به نام “yaprak” به معني برگ را درآورد. نخستين شمارة اين نشريه با شعر معروف
“Alis – Veris” (خريد و فروش) از صباح الدين ايوب اوغلو آغاز شد و آخرين شمارة آن (شمارة 29) با نام “son yaprak” (آخرين برگ) ويژهنامة اورهان ولي بود كه به همت صباح الدينايوب اوغلو و ديگر دوستانش، بعد از مرگ اورهان ولي به چاپ رسيد.
اورهان ولي پس از 1937م به همراه «اكتاي رفعت و مليح جودت آنداي» سبك و شيوة جديد و غير آشنايي در ادبيات تركيه پديد آورد. وي كوشيد شعر را از نقاشي جدا كند و از عادتهاي مرسوم در شعر بپرهيزد. درسال 1941 م كتاب « غريب» كه شامل شعرهاي اين سه شاعر بود چاپ شد. اورهان ولي در مقدمة اين كتاب نوشت: « تمام ويژگي شعر در نوع كاربرد آن است ….
[شعر] هنري زباني است كه نه پنج حس انسان، بلكه مغز انسان را مورد خطاب قرار ميدهد.اين هنر، نه ذوق طبقات مرفه را، كه اقليت را تشكيل ميدهند، بلكه ذوق اكثريت را بايد بتواند مورد خطاب قرار دهد و راه آن اين است كه شعر را از صنايع لفظي (كه ديگر باري بر آن شده است) از تصورات «شاعرانه» و از خصيصههاي محدود كنندة قالبي نجات داد و آن را با زباني ساده و روزمره، كه زبان عمدة مردم است، نوشت...»
براي درك ارزشهاي واقعي اورهان ولي، ابتدا بايد مراتب تحول و تكامل شعر وي را در نظر گرفت. او تنها شعر نسرود، بلكه بيوقفه جستوجو و بررسي كرد، تغيير كرد و سرنوشت بزرگ شعر را زيست. به اعتقاد اكتاي رفعت: «اورهان ولي سرگذشت شعر چندين نسل از شاعران فرانسه را در عمر كوتاهش گذراند. شعر تركيه، زير ساية قلم او، هم سنگ شعر اروپا شد … » گفتني است كه اورهان ولي، از نخستين مترجماني بود كه نمونههايي از هايكوي ژاپني را به تركي ترجمه كرد.
و اينكه برخي از شعرهايش را با نام مستعار« محمد علي سل» به چاپ ميرساند. وي در سال 1950 م درگذشت. آثار او عبارتند از:
1- غريب (Garip) ، شعرهاي اكتاي رفعت، مليح جودت آنداي و اورهان ولي
2- آنچه نتوانستم از آن بگذرم (Vazge Gemedig im)، مجموعه شعر، 1945
3- يك نوع ديگر (yenisi)، مجموعه شعر، 1946
4- همچون حماسه (Destan Gibi)، مجموعه شعر، 1947
5- در برابر (karsl)، مجموعه شعر، 1949
6- حكايتهاي ملانصرالدين (Nasrettin Hoca Hikayeleri)، 1949
و مجموعههايي كه پس از مرگ او به چاپ رسيد
اينك چند شعر از اورهان ولي:
كاسهاي زير نيم كاسه است
هر روز اين دريا اين قدر زيباست؟
هميشه اينطور ديده ميشود آسمان ؟
هميشه اينقدر زيباست،
اين اشيا، اين پنجره ؟
نه،
به خدا نه،
كاسهاي زير نيم كاسه است.
مجاني
مجاني داريم زندگيميكنيم؛
هوا مجاني، ابر مجاني
دره و تپه مجاني
باران و گل مجاني
بيرون اتومبيلها
درِ سينماها
ويترينها مجاني
نان و پنير اما نه، آب خالي مجاني
آزادي به قيمت سر
اسارت مجاني
مجاني داريم زندگيميكنيم، مجاني.
پرچم
آي همنوع بيجان افتادة من
در ميدان جنگ!
كف دستهايت پر از خون من.
سرت زير بدنم،
پايت روي بازويم،
نه نامت را ميدانم،
نه گناهت را.
احتمال دارد از نفرات يك لشگر باشيم،
احتمال دارد دشمن باشيم.
شايد هم مرا بشناسي.
من همانم كه در استانبول آواز ميخواند،
با طياره بر هامبورگ فرو ميريزد،
در ماجينو زخمي ميشود،
در آتن از گرسنگي ميميرد،
و در سنگاپور به اسارت درميآيد.
اما كساني را كه آن را تعيين كردهاند،
همان قدر ميشناسم
كه مزة بستني توت فرنگي را،
شادي موسيقي جَز را،
شكوه شهرت را.
ميدانم كه تو هم، جز چاي و پيراشكي و پالتويي ضخيم،
لذات ديگري را ميشناسي
كنگر آغشته به روغن زيتون كبك آغشته به خامه،...
جامهاي سرخ و راه راه فاخر و شاهانه،
نصيب بيست سال جان كندن،
تنها يك گلوله بود، كه در سرزمين خاركوف
به زندگي شليك شود.
مهم نيست.
ما پرچمي را تا به اينجا آورديم؛
آن را جلوتر هم خواهند برد.
در اين دنيا ما فقط دوميليارد نفريم
و حسابي همديگر را ميشناسيم.
غرق در
درياهايي داريم، غرق در خورشيد.
درختهايي داريم. غرق در برگ
شب و روز در حال آمد و رفتيم
از ميان درياها و درختهامان
غرق در نيستي
سفر
بيد مجنون زيباست
اما قطارمان
وقتي به آخرين ايستگاه ميرسد.
ترجيح ميدهم
رودخانهاي كوچك باشم
تا بيد مجنون!
فروردين
غير ممكن است
شعر نوشتن،
اگر عاشق باشي،
و نتونستن،
اگر فروردين باشد!
به نقل از مجله الفبا