تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


March 4, 2005 10:15 PM

بوی اندام شعر/مظاهر شهامت


نام دفتر : بوی اندام شعر
شاعر: رضاچایچی
انتشارات :نشرثالث
چاپ اول : 1383


گذری شادمانانه از طویل لحظه ها


اشعار « بوی اندام سیب » پیش از هر سخنی درست از آغاز عنوان تا به آخر ، قابلیت آن را دارند با تحمیل لحنی سیال و صمیمی ، خواننده را به خواندن خود ، آن هم بی هیچ شگردهایی که گاه برای جبران کاستی ها ضرورت پیدا می کنند، ترغیب کند. این امتیاز را از آن جهت مهم می دانم که  بیشتر اشعار معاصر ، در جذب و ایجاد انگیزه خوانش دچار مشکل بوده و به این ترتیب ، پیش از خوانده شدن ، در خودانکاری فرو می روند. در آنها به جای ظهور و حضور امکان خلوت آفرینی شعروخواننده از راه توانمندی شعر برای ایجاد آشنایی و هم حسی ، این ممکن از راه رفتارهای مکانیکی تورم معانی و بازی های با زبان جبران می شود که بسا اوقات ناموفق می مانند. چرا که تلاش لو رفته ای است در بعد از سرایش شعر و ناتوان از آمیختن با آن.
اما اشعار دفتر بوی اندام سیب ، با حفظ سلامت نحو زبان بی که واقعا قصد داشته باشد به پیش فرض های عادتی خواننده از این باره تاکید کرده باشد ، لحنی را داراست که فضای تامین کننده ، برای خوانش را پیش می کشد . هم از این رو است که می توانند در فضاسازی از نوع داستانی عمل کنند. یا بهتر است گفته باشم فضاسازی شعرها می تواند از بستر به وجود آمده ، نهایت استفاده را ببرد . می توان بلندی آنها را هم از منظر توضیح داد.
فضاسازی اشعار ، بی آنکه حتی پیوستگی جملات و ارتباط اشیاء یا حوادث در آن ضرورت داشته باشد ، قابلیت برجسته دفتر است . تقریبا در همه آنها این پدید به چشم می خورد و اگر نبود حضور گاه به گاه جملات یا مصرع هایی که ناگهان و به شکل کلیشه ای و شعاری حضور پیدا می کنند ، یکدستی و یکنوعی آن ، بسیار عجیب بود .
اگر به خاطر داشته باشیم که آشفتگی فضا تا چه حد در شعر امروز چشمگیر است ، بطوریکه گاهی حتی گیجی متن ها را معنی می کند ، ایجاد فضای یکدست را موهبت می شماریم. لیکن چایچی گویی در نامطمئنی لحظه ای مثل دردهای فرکانسی بیماری ، در اوقات زیاد به آن ضربه زده است :
دیگر زمین خاربوته ای نمی رویاند – شعر بزرها
خنده های چندش آور ابلیس بود – همان
جایی جرقه هایی هست زیرخاکستر- همان
و...
حقیقت چتر کهنه ای است – شعر آلبوم عکس
عشق در اتاقی تنهاست/ خمیازه می کشد و پیر می شود – همان
همه شعر « پرچم سرخ»
تا شب دست از محاصره برداشت – اتاق 118
جیب هایت را پر کن / از سپیده و آفتاب – دیوار
به ایستگاه آخر می رسیم – همان
دل خاک سیاه است – ای کاش
و نمونه های دیگر.
تاکید دارم ، جملاتی که مثال زدم و مشابه آنها ، جزو اشعار این دفتر نمی توانسته اند باشند .چرا که بستر روایتی آنها ، در حالیکه جز روایت که از بیرون از شعر آمده و جزو هستی آنها شده ، نشاندار موکد جایگاه اشیاء ، حرکات و حوادث است . تا چنان حدی که هیچ تمایلی را برای قضاوت
 موقعیت خود برنمی تابند.آنجا هر «بودنی» برای نشان داده شدن قرار گرفته است ، از نگاه شعری که تصادفا می تواند ببیند .تاکید برای چرایی و حتی توضیح چگونگی ، دخالت ناخواسته در چیدمان مسلط است و بلافاصله بیگانگی و طبعا طردشدن را درپی خواهد داشت .
در اغلب شعرهای فارسی ، مخاطب شاعر ضمیر « تو » است . تویی که با همه نزدیکی نتوانسته صدای شاعر را بشنود و بداند و در وسعت حس و اندیشه اش قرار بگیرد . بنابراین شعر برای این به وجود آمده تا گفته شده های شاعر به تو را برای او ( خواننده ) تکرار کند . اما قصد نه شنیدن و دانستن او ، که موکدا و از این راه برای تو است ، با امید بار دادن یک تلاش دیگر هم . بنابراین صمیمیت میان من و تو همچنان دست نخورده باقی می ماند و او جز در مقام یک وسیله ( میانجی ) قرار نمی گیرد که در این هیروویر نمی شود نگران احساس او هم بود .
در شعرهای بوی اندام سیب همان رفتار تکرار شده لیکن با رویکردی تازه و دیگرگونه . تو از قرابت دور شده و با وجود ماندگاری خواهش ها از او ، با عبور به گذشته ، دیگر نمی توان به او دست یافت . کسی که مانده یا آمده ، او ( خواننده ) است که برای شنیدنش ، ایجاد دوستی ضرورت تام داشته است . به عبارت دیگر با دور شدن تو ، او به جای آن نشسته و ناشده های شاعر را ممکن می سازد.
بنابراین شاعر ، سخت نیازمند اوست و گفت و گویش با او ، نه از راه کتابت که درست در محیط شفاهی نجواگرانه ، اتفاق می افتد. و حتما به یاد خواهیم داشت که چنین محیطی ، زایل کننده آن فاصله ای است که قبل از اتفاق خوانش ، خواه ناخواه وجود داشته است .
چنین امکانی را از آن رو می ستایم که معتقدم بدون ایجاد قرابت با خواننده توسط شعر ، نه تنها خوانش ، بلکه حتی حدوث شعر ناممکن باقی می ماند.
شعرها به نرمی و آهستگی ، رفتار دلنشینی را با مراحل حال و گذشته زمان داشته اند. اگر چه فاصله بندها ، هنوز فاصله آن دو را تداعی کرده اند و این گویا از ترس از ایجاد اشتباه در خوانش ، در نتیجه در هم آمیزی قسمت ها رعایت شده است . اما به نظرم چندان ضرورتی نداشته و فقدان آن زیباتر می بود ، اما متن به راحتی وسعت موجود (مرز؟) را از میان برداشته است .
قطاع گذشته و حال بی که نوعی ناگهانیی را در احساس ما برانگیزد ، بی خبر درهم فرو رفته و حل می شوند. رفت و برگشت مدام آنها درهم یا ما در آنها ، منجر به ایجاد یک زمانی (همزمانی؟) می شود که می تواند اتفاقات خاطره ها را ( خاطره شدن ها را ) همزمان و در لحظه شعر به ظهور برساند. در حالیکه در این صورت ، آنها نه به خاطره تعلق می گیرند که مبدل به حادثه اکنون می شوند . با این احساس که گویی زمانی و در جایی تکرار شده بوده اند اما به این ، یقین نداریم . پس تاریخ توالی ها حذف شده و ناگهان و بعد از خواندن شعرها با تسلط ذهنیت بر ذهن مواجه می شویم . در این صورت گریز بعد از اتفاق ، همان خودفریبی خواهد بود. مثال خوب این تعبیر ، شعر « نشانه ها ،رازها و واژه ها » است که بیشتر از دیگران موفق بوده است .یا شعر « دالان ها و اتاق ها » .
مثل هر دفتر شعر دیگری این دفتر هم از وجود متن هایی رنج می برد که گویی هنوز شعر نشده ، از دست شاعر در رفته اند. حضور آنها شاید به درخشانی دیگران یاری کند ، اگرنه فرزندان ناخلفی هستند .مثل « حاشیه های ناپیدای شهر» و « تاج خاری از لغات » و « مزار» که هیچکدام برای امضاء چایچی شایسته نیستند.
بوی اندام سیب فرصتی است برای آسودن کسانی که به تنگ آمده اند و برای آنانی که هنوز خسته نیستند. این فرصت را مدیون شاعری هستیم که در دور نیست .


مظاهرشهامت
www.shahamat.persianblog.com
   


 

 

IranPoetry.com//©2004-2008 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است