دين روشنفكرى/اسماعيل امينى
اصول دين روشنفكرى
اسماعيل امينى
نگاهى به مقاله: راز ماندگارى از عنايت سميعى
«راز ماندگارى» را عنايت سميعى درباره راز ماندگارى شعر سپهرى نوشته است و «الفبا» آن را از شماره 4 مجله «سهراب» نقل كرد. درباره سپهرى بسيار نوشتهاند و بسيار خواندهايم. اما آنچه در مقاله «راز ماندگارى» ماندگار به نظر مىرسد، وفادارى نويسنده به اصول دين روشنفكرى است كه به بهانه سخن گفتن از شعر سپهرى در واقع به نوعى اعلام مواضع و تجديد بيعت با اين دين شگفت و تماشايى مىكند.
«دين روشنفكرى» برآمده از اصولى است جزمى، قطعى و ترديدناپذير كه همه پيروان آن، اين اصول را پذيرفتهاند و به آن ايمان دارند و در هر چند جملهاى كه بر زبان و قلم مىآورند يكى از اين اصلها را چون حقيقتى ازلى - ابدى بازگو مىكنند و البته توقع دارند كه شنوندگان و خوانندگان بىچون و چرا آن را بپذيرند.
روشنفكران جوان و تازهكار معمولاً بيان اصول دين خود را با «همانطور كه مىدانيم» همراه مىكنند، اما روشنفكران حرفهاى و با تجربه، مؤمنتر و آموختهتر از آن هستند كه حتى اين مقدار ترديد را در قطعيت اصول دين خود روا بدارند، اين است كه با اعتماد به نفس كامل آن حقايق ازلى - ابدى را بيان مىكنند و تصورشان بر اين است كه در بنيان مرصوص اصول دين آنها! هيچ خللى وارد نيست. اما مرورى بر اصول دين روشنفكرى در مقاله «راز ماندگارى»:
1- «ما جامعه عقبماندهاى هستيم، زيرا در جامعه ما همه چيز بر حسب ثنويت "با ما" يا "بر ما" اندازهگيرى مىشود و تفكيك و تمايزى در معيارهاى ارزشيابى بروز نمىكند.»
در بيان اين اصل، روشنفكر مؤمن و وفادار به اصول، فراموش مىكند كه بگويد وقتى غايتى براى انسان و جامعه انسانى متصور نيست و بر اساس مبانى دين روشنفكرى همه چيز نسبى است. طرح موضوع عقبماندگى، مستلزم ترسيم هدف و مسيرى مشخص و مشترك براى جوامع انسانى است؛ كه بر اساس آن بتوان مفاهيم پيشرفت و عقبماندگى را تبيين كرد. وگرنه در اين جهان نسبى و تجربى هر كس در هر مسيرى كه هست و هر حالتى كه دارد به هر حال زندگى مىكند و معيارى براى سنجش پيشرفت و عقبماندگى او نداريم. قايل بودن غايت و معيار ارزيابى براى رفتار و افكار انسان و جامعه همان چيزى است كه در دين روشنفكرى ايدئولوژى مىنامند و بر اساس اصل دوم اين دين:
2- «ايدئولوژى به معناى قالبگيرى زندگى است و همه ايدئولوژيها مخل و مخرب زندگى هستند و هر چيزى كه نشانى از ايدئولوژى نداشته باشد، مدرن محسوب مىشود.»
3- «تاريخ شرق و پيامدهاى انديشه عرفانى موكداً متذكر مىشود كه دموكراسى گَلوگشادِ جامع بىمانع كه سنگ، گياه، جانور و انسان را يكجا دربرمىگيرد، در عمل به نفى انسان و اعمال سلطه خشونتبار بر انسان مىانجامد.»
بنابراين بر اساس اصل چهارم دين روشنفكرى:
4- «دموكراسى ليبرال كه زاده انديشه غربى است و استوار بر قوانين و قراردادهاى اجتماعى به مراتب از دموكراسى همترازبينى همه موجودات كارآمدتر است.»
يعنى اعمال سلطه خشونتبار بر انسان، زاييده عرفان شرقى است و دموكراسى ليبرال كه زاده انديشه غربى است راه رهايى انسان از خشونت و سلطه است!!
5- «بركشيدن طبيعت به مرتبه الوهى و نگاه رازآميز به آن، عين ايدئولوژى است.»
حالا روشن شد كه دعوا بر سر چيست؟ ايدئولوژى در دين روشنفكرى نه جزمانديشى و اعتقاد بدون تعقل و استدلال، به اصول تغييرناپذير است و نه قالب زدن تمام تاريخ و تفكر انسانى در چارچوب شيك و مدرن دموكراسى ليبرال غربى، «قايل بودن به رازآميزى جهان و اعتقاد به متافيزيك و الوهيت عين ايدئولوژى است» و چنانچه در اصل دوم آمد هر ايدئولوژىاى مخرب و مخل زندگى است.
6- «اعتقاد به علم در جوامع عقبمانده (براى يافتن مصداق جوامع عقبمانده به اصل اول مراجعه شود) فقط متعلق به گروهى اندك است كه بدنه جامعه سرايت نمىكند (نگارنده مقاله هم لابد از آن گروه اندك است) و عقبماندگى را برقرار و پايدار نگه مىدارد. ذهنيت اسطورهاى در جوامع مزبور، اعمال سلطه را آسان مىكند و مبادله آزاد آرا و عقايد را دشوار»!!
7- البته اصول دين روشنفكرى بيش از هفت اصل است مثلاً «كثرت باورى مدرن»، «اسطوره (كه تفكر دينى نيز بخشى از آن است) به دوران ماقبل عقلانيت منطقى و علمى تعلق دارد كه در ادوار بعدى استحاله مىيابد.»
«در جوامع عقبمانده اسطوره، موانعى بر سر راه پيشرفت علم برپا مىكند كه بر اثر آن، تفسير اسطورهاى از جهان بر تبيين علّى قوانين طبيعت رجحان دارد».
8- اما ما به همين هفت بند بسنده مىكنيم و از كنكاش در ساير احكام جزمى و گاه حيرتانگيز صادر شده درباره شعر سپهرى نيز چشم مىپوشيم. (احكامى نظير اين: «تخيل قوى به همراه دانش ناچيز زبانى دست به دست هم دادند و به آفرينش زبانى منجر شدند كه به نام سهراب سپهرى سند خورده است.»
طالبان اين احكام و شيفتگان آشنايى بيشتر با اصول دين روشنفكرى به اصل مقاله مراجعه كنند.
منبع:الفبا