تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول

 

September 2, 2005 12:07 AM

پنجشنبه دهم شهريور ماه 84

انتقاد فرزند احمد شاملو نسبت به يك كتاب درباره‌ي شعرهاي پدرش سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب



فرزند ارشد احمد شاملو (ا. بامداد) ـ شاعر فقيد معاصر ـ نسبت به يكي از كتاب‌هاي منتشرشده درباره‌ي و حاوي شعرهاي پدرش، انتقاد كرد.


سياوش شاملو در نامه‌اي به بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرده است: اگر بزرگاني چون ضياء موحد و محمد حقوقي گفتند، مهم‌ترين كتاب شعر بعد از ديوان حافظ «هواي تازه» شاملو است، ديگر نمي‌توانيم از هر قماشي با ميراث عظيم بامداد تا كنيم.


وي در ادامه آورده است: اخيرا آقاي هيوا مسيح، با انتشار كتابي كه آن‌را از نوع «حرف‌هاي همسايه» نيما خوانده، سعي در ارايه نوعي «تئوري شعر شاملو» كرده كه دفتر آثار احمد شاملو پس از ارزيابي كارشناسانه كاري كه آقاي مسيح در مقام «گردآوري، تصحيح و تدوين» انجام داده است، آن را بسيار ضعيف يافته است.


او با بيان اين‌كه در صورت تجديد چاپ اين كتاب كه بدون هماهنگي با خانواده شاملو منتشر شده است، گردآورنده و ناشران مورد پي‌گرد قانوني قرار خواهند گرفت، افزوده است: آن چه ما در اين كتاب مي‌بينيم، از نوع پژوهش و تحليل يا استخراج و تدوين فرآوري شده نيست كه بخواهيم با آن از در «خسته نباشيد» درآييم. ضعف كار در همان مقدمه‌ي 30 صفحه‌يي آشكار مي‌شود كه ابعاد گسترده‌ي شعرشناسي شاملو را از منظري كوتاه به نظاره نشسته و به هيچ وجه نمي‌تواند مدخلي شايسته براي «نظريه‌ي شعر شاملو» باشد.


وي با انتقاد از نحوه‌ي نامگذاري اين كتاب ـ «كتاب شعر احمد شاملو» ـ، محتواي آن و نحوه‌ي ذكر منابع، اين‌چنين اظهار داشته است: آقاي مسيح در اين كتاب كه چاپ 84 است، نوشته كه «خوب مي‌دانيم كه آتشي هرگز در برابر شاملو و از مخالفان او نبوده» و من نمي‌دانم چرا ايشان اصرار داشته كه بر كتاب «شاملو در تحليل انتقادي» نوشته آتشي و مصاحبه وي با يكي از روزنامه‌ها، در رد و ضديت با شاملو سرپوش بگذارد.


فرزند شاملو در بخش ديگري از نامه گفته است: با توجه به دغدغه‌ي بزرگ آيدا (همسر شاملو) و ما، يعني «كتاب كوچه» و آثار منتشرنشده‌ي شاملو، چنين كارهايي به هماهنگي‌هاي بيشتر با خانواده‌ي شاملو نياز دارد؛ تا ما نيز بتوانيم با اهل فن به‌طور تخصصي در ميان بگذاريم و با دقت و وسواس بيشتري با ميراث بزرگ شاملو رفتار كنيم.


حدود يك ماه پيش نيز فرزند ديگر شاملو ـ سيروس شاملو ـ نسبت به نحوه‌ي انتشار آثار پدرش پس از مرگ انتقاد كرده بود.


انتهاي پيام


 شب شعر در فرهنگسراي ورزش برگزار مي شود
تهران- خبرگزاري كار ايران


پس از هفته ها كه جلسات هفتگي كانون شعر فرهنگسراي ورزش برگزار نمي شد، از اين پس، اين جلسات برگزار مي شوند.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا, كانون شعر فرهنگسراي ورزش كه دوشنبه ها برگزار مي شد، به دليل پاره اي از مشكلات و تعميرات سالن همايش اين فرهنگسرا، مدتي در برگزاري اين جلسات تاخير به وجود آمد.اما از روز دوشنبه 7 شهريور ماه اين جلسات دوباره برگزار مي شوند.
گفتني است، دبيري اين جلسات به عهده "رضا رضي پور" است. درضمن اين جلسات ساعت 19-17 دوشنبه ها در فرهنگسراي ورزش واقع در خيابان قزوين، خيابان مرادي برگزار خواهد شد.
پايان پيام


 


 


نقد و بررسي مجموعه غزل «عطر تند نارنج» در كانون ادبيات


خبرگزاري فارس: نشست يكصد و بيست و نهم كانون ادبيات ايران به نقد و بررسي مجموعه غزل «عطر تند نارنج» سروده سيامك بهرام پرور اختصاص دارد.
 
 
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي كانون ادبيات ايران، در نشست شعر كانون ادبيات، عليرضا طبايي، اسماعيل اميني و هادي خورشاهيان كتاب غزل عطر تندنارنج را با حضور صاحب اثر نقد و بررسي مي‌كنند.
خاطرنشان مي‌شود، اين كتاب را انتشار آيينه جنوب به بازار عرضه كرده است.
گفتني است، اين برنامه روز شنبه 12 شهريور ساعت 18 در تالار مولوي دانشگاه تهران برگزار مي‌شود.
انتهاي پيام/
 


 


 


نشست تحليلي بر شعر دفاع مقدس /
عليرضا قزوه:
ادبيات دفاع مقدس سكوي پرش سينما شد
تهران- خبرگزاري كار ايران


ادبيات دفاع مقدس ايران در واقع سكوي پرش سينماي دفاع مقدس شد، اما خودش آن گونه كه بايد مطرح نشد.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا، "عليرضا قزوه" در نشست تحليلي بر شعر دفاع مقدس گفت : ادبيات دفاع مقدس به شكل جدي پس از قطعنامه ايران و عراق در ايران مطرح شد، پيش از آن به اين گونه ادبيات، ادبيات جنگ و شعر مقاومت مي گفتند. ادبيات دفاع مقدس در برهه اي شكل گرفت كه ايران درگير جنگ بود.البته ادبيات دفاع مقدس همواره دشمناني نيز در پي داشته است، دشمناني از بيرون كه به نفي اين گونه ادبيات پرداخته اند و دوستاني از درون كه اين گونه ادبيات را جدي نگرفتند.
وي در ادامه تصريح كرد : ادبيات جنگ تعاريف مختلفي دارد، ادبياتي كه در آلمان پيش از انقلاب رواج داشت، ادبياتي بود كه به تبليغ نازيسم مي پرداخت و "هيلتر" نيز محصول اين ادبيات است. پس از جنگ در آلمان ادبياتي كه شكل مي‌‏گرفت، ادبيات ضد جنگ بود كه با عناد به جنگ مي پردازد.
قزوه با اشاره به حماسه آفرينان دوره دفاع مقدس گفت : ادبيات دفاع مقدس هم محصول و مولود واقعي اين دوره است، ادبيات ناب و پاكي كه ريشه در جريانات پيش از انقلاب دارد و در اين دوره به تكامل مي رسد. ادبيات دفاع مقدس نيز طبعا تحت تاثير فضاي معنوي شخصيت "دكتر شريعتي" و امام خميني است. البته اين ادبيات از ادبيات خوب پيش از انقلاب هم ريشه هايي دارد.
وي با اشاره به شاعراني چون "خسرو گلسرخي" و شاعراني از اين دست كه شعر مقاومت مي سرودند، اظهارداشت : ادبيات ما، ادبيات دفاع است. چرا كه به ايران هميشه تجاوز شده است و ادبيات ما هم پاسخ به اين جريان است. اما ادبياتي كه در اين دوره شكل گرفته است، ادبيات معنوي و قرآني است كه تمام واژه ها و كلمات آن قرآني است.
قزوه با اشاره به شاعران مطرح انقلاب چون "سلمان هراتي" و "قيصر امين پور" گفت : اين شاعران متعلق به دوره هاي خاص هستند. ولي در شعر "سلمان هراتي" كه اولين شعر اعتراض و بهترين نمونه آن نيز هست و رگه هايي از تاثير از "فروغ فرخزاد" و "سهراب سپهري" را مي بينيم.
وي اظهارداشت : شاعران مطرح و تاثير گذرار در دوره دفاع مقدس سكوت نكردند و با حضور پر رنگ و اشعارخود به معنويت اين فضا افزودند، از جمله اين شاعران مي توان به "طاهره صفار زاده" و "مهرداد اوستا" اشاره كرد كه معتقد بودند در اين فضا نبايد تنها بود، آنها در پي آن بودند كه جوانان را نيز با شعر و انديشه خود همراه كنند.
قزوه با اشاره به تفاوت مخاطب شعر در دهه 60 و 80 گفت : در آن دوره، ادبياتي كه توسط شاعران توليد مي شود، خيلي سريع مورد استقبال قرار مي گرفت و خيلي زود توسط رزمنده ها در جبهه زمزمه مي شد. در آن دوره ،جامعه عطش ادبيات را داشت، در اين دوره، تمام قالب هاي شعري مورد توجه شاعران قرار گرفت.
وي در ادامه خاطرنشان كرد : شعر دفاع مقدس بر پايه اصول بود و بر پايه انديشه شكل گرفت. البته حركت هايي در شعر دفاع مقدس به وجود آمد كه درحد شعار بود. البته در دوره اخير تعاريف متعددي درباره شعار وجود دارد كه بهترين تعريف را "دكتر شفيعي كدكني" مطرح كرد و شعار را مساوي شعر ناب دانست، شعري كه توده هاي مردم را تحت تاثير قرار مي‌‏دهد.
قزوه با اشاره به اينكه ادبيات دفاع مقدس سكوي پرش سينماي دفاع مقدس شد، گفت : متاسفانه ادبيات دفاع مقدس ما در مقايسه با سينماي دفاع مقدس مهجور مانده و خودش سكوي پرش سينما شده است.
اين شاعر در پايان اظهارداشت : ادبيات دفاع مقدس را نبايد تمام شده فرض كنيم، شعر انقلاب جهاني است و اميدوارم كه همانند سينماي دفاع مقدس به جايگاه واقعي خود دست يابد.
پايان پيام


شاعري که آتش در دست داشت


 جام جم 
 اين روزها، سالمرگ فدريکو گارسيا لورکا، شاعر ، نمايشنامه نويس و نقاش اسپانيايي است که سال 1936به دست سلطنت طلبان اسپانيا تيرباران شد.
لورکا شخصيتي شناخته شده براي علاقه مندان ادبيات و هنر در ايران است و با پخش مجموعه داستاني لورکا از سيماي جمهوري اسلامي ، اينک افراد بيشتري با آثار و افکار او آشنا هستند.
فدريکو گارسيا لورکا 5ژوئن 1898در ايالت گرانادا متولد شد. او در شهر فوينته واکروس در نزديک گرانادا بزرگ شد.
کودکي او در مزارع کشاورزي گذشت و خاطره اش را تا پايان عمر کوتاهش نگاه داشت : «کودکي من روستاست با علفهايش ، مزرعه هايش ، و تنهايي.
خلاصه کنم : سادگي.
» سال 1918اولين دفتر شعر او با نام تاثيرها و منظره ها منتشر شد.لورکا 20ساله بود که به مادريد رفت.
در همين شهر تصميم گرفت کار موسيقي و طراحي را رها و خود را وقف شاعري و نمايشنامه نويسي کند : من آتشي در دستهايم دارم و خوب مي دانم با آن چکار کنم.
در نخستين روزهاي اقامت در مادريد با 2هنرمند به نامهاي لويي بونويل و سالوادور دالي آشنا شد و اين سه نفر مدتي بعد به تاثيرگذارترين هنرمندان اسپانيايي قرن بيستم بدل شدند.
لورکا با گره گوريو مارتينز سيرا، مدير تئاتر اسلاوا آشنا شد و به دعوت همين شخص بود که فدريکو گارسيا نخستين نمايشنامه اش را نوشت و روي صحنه برد.
اين نمايشنامه که به شعر بود ماجراي دل بستن ناکام يک سوسک به يک پروانه را روايت مي کرد؛ اما بدبختانه نه تنها موفقيتي براي نويسنده اش در بر نداشت بلکه اسباب خنده مخاطبان شد و پس از 4اجرا متوقف شد.
اين اتفاق تاثيري شديد بر ذهن شاعر گذاشت و از شيفتگي او به تئاتر کاست.
طي سالهاي آينده ، لورکا به شعر و به جنبش هاي پيشرو (آوانگارد) اسپانيا مي انديشيد و 3مجموعه شعر منتشر کرد.
بي ترديد او تحت تاثير جنبش جديدي در شعر شده بود که گيوم آپولينر و دوستانش پايه گذار آن بودند.
تريستان تزارا ، بنيانگذار دادايسم و پاپ سوررياليست ها با او آشنا بود.
اگر من بخواهم يکي از بي نقص ترين کاربرد هاي سوررياليسم را مثال بزنم ، شعري از لورکا را انتخاب مي کنم ، گرچه مي دانم آنان چندان چيزي وامدار لورکا نيستند و حتي برعکس اين مدعا صحيح تر است :
«چقدر مثل اسب تلاش بايد کرد تا سگ شويم چقدر مثل سگ تلاش بايد کرد تا پرستو شويم چقدر مثل پرستو تلاش بايد کرد تا زنبور عسل شويم »
اواخر دهه 20، فدريکو گارسيا روز به روز افسرده تر مي شد و مي کوشيد از خانواده و دوستان خود کناره بگيرد. او اينک در شاعري موفق نشان مي داد، اما در زندگي خصوصي دچار مشکل شده بود و وقتي دوستانش دالي و بونوئل ، نخستين فيلم مشهور سوررياليستي يعني "يک سگ اندلسي " را ساختند او احتمالا به اشتباه فکر مي کرد دوستانش با اين فيلم قصد حمله به او داشته اند.
لورکا سال 1929به نيويورک سفر کرد.
اين اقامت باعث شد بسياري از موضعگيري هاي سياسي لورکا راديکال تر شود.مجموعه شعري که در اين دوران نوشت يعني شاعر در نيويورک ، بيگانگي و جدا افتادگي اورا معلوم مي کند و حتي از خلال شگرد هاي به کار رفته در اين اشعار و نيز تجربيات ذهني مي توان اين آشفتگي روحي را دريافت.
طي اين سفر لورکا 2نمايشنامه نوشت که يکي از آنها " وقتي اين 5سال بگذرد" نام داشت و ديگري " جماعت " که هر دو پيشتر از دوران خود بودند ، ضمن اين که نمايشنامه دوم در دهه 70ميلادي منتشر شد.
بازگشت او به اسپانيا سال 1930هم زمان شد با سقوط ديکتاتوري پريمو دريورا و استقرار جمهوري.
لورکا مدير جامعه تئاتر دانشجويي لاباراکا شد.
ماموريت اين گروه چرخيدن در مناطق روستايي و معرفي تئاتر کلاسيک بود. در اين زمان او سه گانه مشهورش عروسي خون ، يرما و خانه برناردا آلبا (برنار آلبي ) را نوشت.
با شروع جنگهاي داخلي در سال 1936، لورکا مادريد را ترک کرد و به گرانادا بازگشت ، گرچه خود نيز مي دانست که دارد به سوي مرگي محتوم پيش مي رود.
شورشيان مخالف جمهوري او را در اين شهر کشتند و جسدش را در چاله اي در ويزار انداختند. رژيم فرانکو تا سال 1953نشر آثار او را ممنوع کرد.
اما در اين سال يک مجموعه ازاشعار او منتشر شد، اما بخشهاي زيادي از آن سانسور شده بود.
تنها پس از مرگ فرانکو در سال 1975بود که منتقدان اسپانيايي مي توانستند آزادانه از رندگي و آثار او سخن بگويند.
امروزالبته لورکا شاعر ملي اسپانياست و مجسمه او در ميدان ويکتوريا ( پيروزي ) در شهر مادريد نشانه اي روشن است.
شايد او در مورد خودش نوشته باشد:«مردگان در اسپانيا از مردگان سرزمين هاي ديگر زنده ترند.»شاعر بزرگ اسپانيايي هرگز واقعيات تلخ اجتماعي -اقتصادي کشورش را فراموش نمي کرد و اين مسايل در شعر او نمودي برجسته دارد.
او در شعر و نمايشنامه زباني ساده و در عين حال متين دارد که باعث شد بسياري از معاصرينش در اسپانيا و سرزمين هاي امريکاي لاتين بخصوص آرژانتين به ستايش از او برخيزند.
آثار او را مي توان به 2دسته کلي تقسيم کرد. نخست آثاري که در دوران جواني نوشت و در آنها رنگ آميزي کودکانه و گرماي روستايي مشهود است.
دسته دوم اشعار دهه 30اوست که زباني گزنده و نيش دار دارد و پشت آنها شاعري متعهد نشسته است.
اين اشعار مربوط به همان مسافرت به ايالات متحده و کوباست.
دوست شاعرش خوان مارينلو درباره او گفته است :« وقتي مردي يک بار وجود خود را حقيقتا وقف حل مشکلات کند، ديگر هميشه اين کار را خواهد کرد و همه او را خواهند شناخت.
لورکا چنين کسي بود.»
يکي از مهمترين دفاتر شعري لورکا " کولي عاشق " است که طي سالهاي 1924تا 1927در مادريد نوشته و سال 1928منتشر شده است.
اين دفتر جايگاه فعلي او را به عنوان شاعري ملي تضمين کرد. مردم او را مهربانانه فدريکو مي خواندند.
اين اشعار تقريبا غير قابل ترجمه به زبانهاي ديگر هستند. اين اشعار نمايانگر علاقه شاعر به کولي هاي اسپانيا ست ؛ اما اگر کمي دقيق تر بنگريم در مي يابيم که مخاطب او آن عاشقان بي تکلفي است که عزلت گزيده اند يا طرد شده اند.
در اينجا همه علايق شاعرانه فدريکو جمع آمده است : از دل شعر دوران باروک ، تصاوير آوانگارد ، رومانتيسيسم منحط و ترانه هاي عاميانه ، انگار آوازي يگانه به گوش مي رسد.
ويسنت پراداله کارگردان تئاتر فرانسوي سال 2004با اقتباس از اين مجموعه ، نمايشي روي صحنه برد و توانست تاريکي ها و روشنايي هاي درون اين اشعار را تا حدي به فرانسه برگرداند.
او طعم تلخ ليموها که در هوا پخش اند ، عشقي جنون آميز که به سوي رودخانه مي رود، مرگي که درون بوته زار ها پنهان شده است و اسبانيکه به سمت قله ها خيز بر مي دارند و برخي تصاوير خارق العاده ديگر را جلوي چشم تماشاگران بازسازي کند.
من شعر لورکا را دوست دارم. خورشيد البته متعلق به همه است ، اما نخست مال کسي است که آن را روشن مي کند. خواندن شعر لورکا يعني شرکت جستن در يکي از خيال انگيزترين جشنواره هاي واژه ها که از قلم يک شاعر بيرون تراويده است.
رنجهاي اندلس پيش چشم مخاطب است. تنها لورکا راز رودخانه ها را مي داند.



مترجم: احمد پرهيزي
/بين‌الملل/
شاعران يوناني در كتابي با عنوان «اولين شاعران» بررسي شده‌اند سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب



يونان باستان منشاء و سرچشمه فرهنگ و خط مشي‌هاي سياسي غرب است. همان‌طور كه مايكل اشميت در كتاب «اولين‌ شاعرها» نوشته است، تحول حكومت ارسطويي تا دموكراسي در يونان با ظهور يك شعر غنايي قوي همراه بوده است. در حالي كه كتاب مقدس عبري‌ها - منبع اصلي ديگر ادبيات غرب - خدا را در مركز جهان مي‌داند، ادبيات يونان به طور تدريجي خود را از دنياي تقدس جدا كرده و بر صداي انسان متمركز مي‌شود.


به گزارش ايسنا روزنامه نيويورك تايمز در گزارشي در اين باره نوشت: اشميت، سردبير مجله pn review در سال 1998 در كتابي با عنوان "زندگي شاعران" به تعمق درباره‌ي شعر انگليسي پرداخته و عشق عميق خود را نسبت به ادبيات بيان كرده است.


اما به نظر مي‌آيد اشميت در كتاب «اولين شاعرها» كمتر به عقايد خود اعتماد دارد. اين كتاب مملو از نقل قولهايي از اساتيد آكادمي‌هاست. اين كتاب نوشته‌هاي نويسندگان از قرن سوم پيش از ميلاد را تا 500 سال بعد پوشش داده است.


ترتيب تاريخي اين كتاب براي افرادي كه در جستجوي آشنا شدن با شعر يوناني هستند، منبع بسيار مناسبي است؛ اگر چه در اين كتاب مي‌بايست نقشه بهتري از جهان مديترانه ارايه شود.


اشميت با پرداختن به ترجمه اشعار جان داريدن تا گاي داونپورت به مشكلات پيش روي مترجمان براي ترجمه زبان غني يونان باستان به انگليسي پرداخته و متذكر شده است نمي‌توان قافيه‌ها و اوج‌هاي صدايي يوناني را به درستي به زبان انگليسي برگرداند.


به دليل شكنندگي پاپيروس و كاغذ‌هاي پوستي، ادبيات يونان در دوره رومي‌ها از بين رفت به اين ترتيب كارشناسان امروزي بايد با احتياط كامل اشعاري را كه به ندرت از دوران يونان باستان به جاي مانده‌اند را احيا كنند.


اين كتاب در ابتدا به اورفئوس، پدر شعر و موسيقي يونان پرداخته و نوشته است اورفئوس مردي حقيقي با چنگي حقيقي در دستش بود .


بخش‌هاي هومر در اين كتاب اگر چه بخش‌هاي غني هستند، اما براي يك چنين كتابي بسيار طولاني به حساب مي‌آيند.


بخش ديگري به آثار Hesiod پرداخته شده است. اشعار «كارها و روزها» و «the ogony » با داستان‌هاي حماسي هومر به رقابت پرداخته و در فرهنگ يونان ارزش بالايي براي خود كسب كرده است.


اشميت در اين كتاب از آرشيلوكوس به عنوان تنها شاعر سرباز يوناني ياد كرده است.


از ديگر شاعران مطرح شده در اين كتاب مي‌توان به اسامي آلكمان، ميمنرموس، لسبوس، آلكائوس، ساپهو، هيپوناكس و ... اشاره كرد.


انتهاي پيام


 
 
منوچهر تشكري:
هنجارگريزي، نبايد ارتباط با مخاطب را مختل سازد
شاعران معاصر در ايجاد زبان ادبي از طريق برجسته‌سازي، سهم بيش‌تري داشته‌اند سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات

خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات



دانش‌يار دانش‌گاه شهيد چمران اهواز مي‌گويد: استفاده از هنجارگريزي در ادبيات نبايد تا جايي پيش برود كه ارتباط مخاطب با اثر مختل شود.


منوچهر تشكري با اين توضيح كه هنجارگريزي و انحراف يا عدول (devastation) يكي از راه‌هاي برجسته‌سازي (foreground) در زبان ادبي است كه به سبك زباني گوينده يا زبان ادبي وي اختصاص دارد، در گفت و گويي با بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) بيان كرد: عامل ديگر برجسته‌سازي كه معمولا در كنار هنجارگريزي يا انحراف از نرم و يا قواعد و رسوم متعارف زباني قرار مي‌گيرد قاعده‌افزايي (extra regulator) نام دارد.


او در تفسير اين شيوه ادبي گفت: انحراف و خروج از هنجار آن است كه مطابقت و هم‌آهنگي با قواعد و رسوم متعارف زباني از بين برود و به اصطلاح گوينده نبود مطابقت و هم‌آهنگي متعارف را نشان دهد؛ يعني هنجارگريزي روشي از كاربرد زبان است كه اهل زبان آن را انتظار ندارد.


وي تاكيد كرد: آشنايي‌زدايي (defamiliarization) تا حدودي با هنجارگريزي تفاوت دارد و آن دادن ارزش و اعتباري جديد به واژه‌ها و مفاهيم است. براي مثال، به كار بردن واژه در معنايي جديد است كه از معناي مرسوم و متداول خود خارج شود.


اين مدرس زبان و ادبيات فارسي با بيان اين‌كه مرز هنجارگريزي با هنجارشكني در آن‌جا است كه در هنجارشكني پيام‌رساني مختل نمي‌شود و برجسته‌سازي حاصل از آن قابل‌توجيه نخواهد بود، خاطرنشان كرد: البته هنجارگريزي و آشنايي‌زدايي بايد تا آن‌جا در زبان ادبي پيش برود كه پيام‌رساني را مختل نسازد و برجسته‌سازي حاصل از آن‌ها قابل توجيه باشد؛ زيرا هر گاه در ايجاد ارتباط خلل وارد شود، با زباني گنگ مواجه مي‌شويم كه نمي‌تواند احساس و عاطفه گوينده را به خوبي منتقل كند.


تشكري هم‌چنين گفت كه شاعران به سبب ايجاد زبان ادبي كه در سبك‌شناسي اهميت بسيار دارد از هنجارگريزي و آشنايي‌زدايي استفاده مي‌كنند و در ادامه افزود: زبان ادبي آن است كه در آن پيام به گونه‌اي مطرح مي‌شود كه ارزش زباني آن بيش از ارزش اطلاعاتي‌اش باشد؛ يعني زبان از وسيله‌ ابلاغ پيام خارج مي‌شود و زباني ادبي مي‌شود. در حقيقت، زبان زماني ادبي است كه واژه‌ها بر اساس محور جانشيني انتخاب شود و بر روي محور هم‌نشيني به گونه‌اي خاص قرار گيرند؛ يعني در ادبي شدن زبان دو عامل ” انتخاب واژگان “ و ” شيوه‌ تركيبي “ آن‌ها اهميت فراوان دارد.


عضو هيات علمي دانش‌كده ادبيات و علوم انساني دانش‌گاه شهيد چمران اهواز تاكيد كرد: شاعران معاصر ما با توجه به ميراث عظيم و بزرگ ادبي گذشته توانسته‌اند سهم بيش‌تري در ايجاد زبان ادبي از طريق برجسته‌سازي داشته باشند و هنجارگريزي و آشنايي‌زدايي در زبان شاعران امروز جاي‌گاه ويژه‌اي را به خود اختصاص داده است.


انتهاي پيام


 
 از 1300 تا 1380؛
عاشقانه‌ترين شعرهاي شاعران معاصر منتشر مي‌شود سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب



“عاشقانه‌ترين‌ها”‌ از 1380 - 1300، گزيده بهترين شعرهاي عاشقانه شاعران معاصر، با مقدمه‌هايي بر هر شعر شاعر، در دست چاپ است.


به گزارش خبرنگار كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ‌كار تحقيق و گزينش شعرهاي اين كتاب توسط علي باباچاهي انجام شده است كه علاوه بر يك مقدمه كلي درباره شعر عاشقانه مؤلف، بر شعر منتخب هر شاعر مقدمه‌اي جداگانه نوشته است.


اين اثر شعرهاي شاعران را از سال 1380 - 1300 در بر مي‌گيرد.


نشر ثالث كه انتشار اين اثر را برعهده‌ دارد، “يك نوع مردن” رماني از ماريو مونته فورت تولدو ـ نويسنده فرانسوي ـ را با ترجمه قاسم صنعوي كه درباره سردرگمي روشنفكري داراي وجدان بيدار و بلاتكليفي او در انتخاب راه درست است را در دست انتشار و نيز “موسيقي و آواز ايراني” تحقيق لويه ميلر ـ محقق انگليسي ـ كه مدت هفت سال در ايران بر روي موسيقي ايران مطالعه كرده است را با ترجمه محسن الهاميان، منتشر كرده است.


انتهاي پيام


 
 شاعران هم سخن


جام جم


مقوله ادبيات تطبيقي و پرداختن به آن يکي از بحثهاي مهم و جدي ادبي در اکثر کشورهايي است که داراي ادبياتي غني هستند، اما هنوز مبحث ادبيات تطبيقي در ايران جايگاه قابل قبول و شايسته اي نيافته و به صورت جدي به آن مباحث پرداخته نشده است.
چندي پيش در جلسه خانه کتاب ماه ادبيات و فلسفه ، موضوع سخنراني بررسي تطبيقي اشعار مولانا و ويليام بليک بود و دکتر سهيلا صلاحي مقدم ، عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا در اين جلسه به بررسي تطبيقي اين دو شاعر پرداخت.
ادبيات تطبيقي را بررسي آثار دو شاعر و اديب و يافتن تاثير انديشه هاي يکي بر ديگري مي دانند، اما اين که آيا اين تاثير و همانندي در انديشه دو شاعر براساس اخذ و توارد ادبي صورت گرفته است يا بدون آگاهي قبلي از آن انديشه ، مباحثي است که عموما در مبحث ادبيات تطبيقي به آن پرداخته مي شود.
دکتر سهيلا صلاحي مقدم ، عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا، در بررسي تطبيقي اشعار ويليام بليک و مولانا به همسويي و هماهنگي شگفت انگيز انديشه اين دو شاعر اشاره مي کند و مي گويد:
« ادبيات تطبيقي گاهي مشترکاتي را بين دو شاعر مي بينم که حاصل و شباهت هاي روحي است ، نه ثمره توارد ادبي. من در بررسي اشعار مولانا و بليک دقيقا به همين مساله برخورد کردم.


نقاط اشتراک دو شاعر
بليک از شاعران اواخر قرن هشتم انگلستان است و در حقيقت حدود پانصد سال پس از مولانا در فرهنگي کاملا متفاوت با دوراني که مولانا در آن مي زيسته زندگي مي کرد، اما به قدري افقهاي روحي و انديشه او به مولانا نزديک بود که گمان آشنايي او با مثنوي يا ديوان شمس بسيار وجود دارد و شگفت انگيز بود که در اشعار و حتي نامه هاي بليک هيچ نشانه اي از آشنايي او با انديشه هاي مولانا و حتي عرفان اسلامي به چشم نمي خورد.
به هر حال بررسي تطبيقي اشعار اين دو شاعر نشان داد که ممکن است دو نفر در دو منطقه و در دو زمان متفاوت آن گونه فکر کنند و بنويسند که مثل هم و تاييد کننده همديگر باشند.»
صلاحي مقدم در ادامه با مصداقي از شعر مولانا به نمونه ها و اشاراتي در بردارنده ادبيات تطبيقي اشاره مي کند و مي گويد:
«همزباني خويشي و پيوندي است / مرد با نامحرمان چون بندي است اي بسا هندو و ترک همزبان / اي بسا دو ترک چون بيگانگان در واقع اين همدلي ها و هم فکري ها را مي توان در ادبيات تطبيقي مشاهده کرد، بي آن که ردپايي از تقليد در آن وجود داشته باشد.
همان گونه که مولانا و بليک انديشه هاي مشابهي در زمينه تخيل ، مغايرت عقل و عشق ، ماديگرايي ، رهايي از خود و موارد بسيار ديگري دارند که مي توان آنها را متاثر از تجربيات عرفاني و ديني مشابه اين دو دانست.
»
وي درباره اشعار بليک مي گويد:
«وضعيت شعر مولانا در جهان نيازي به صحبت و بحث ندارد، اما بد نيست بدانيم ويليام بليک به خاطر شمشير تيزي که در برابر دربار و کليسا به کمر بسته بود، صد سال از نظرها پنهان بود و پس از اين زمان به جهان معرفي شد و بحثهاي فراواني در غرب و شرق در مورد اشعار و نقاشي هاي او صورت گرفت ، به طوري که نور توپ فراي ، منتقد بزرگ ، بليک را در کنار شاعران بزرگي همچون شکسپير قرار داده است.
»
استاد دانشگاه الزهرا به اشتراکات متعددي در نحوه زندگي بليک و مولانا اشاره مي کند و مي افزايد:
«آنچه دکتر زرين کوب در کتاب پله پله تا ملاقات خدا درباره ارتباط ملکوتي مولانا با ملائکه ذکر مي کند، در زندگينامه بليک هم مشاهده مي شود به طوري که او از 4سالگي با فرشتگان صحبت مي کرد و بعدها نيز روح برادرش الهام بخش بسياري از اشعار او شد.
البته بين بليک و مولانا در اين زمينه يک تفاوت عمده وجود دارد و آن اين است که مولانا با گفتن اين ارتباط خود «خداوندگار» خطاب مي شد و مورد احترام خاص پدر خود، که عارفي والا مقام بود، قرار مي گرفت ، اما بليک به محض بر زبان آوردن احوالات خود، علاوه بر طرد شدن از سوي مردم ، از طرف پدر جوراب فروش خود هم مورد عتاب و سرزنش واقع مي شد.


يک عقيده مشترک
دکتر سهيلا صلاحي مقدم يکي از عمده ترين ديدگاه هاي مشترک مولوي و ويليام بليک را «تخيل » مي داند و معتقد است تخيل و صحبت از آن محوري ترين واژه و مفهوم در شعر بليک هستند: «تا به حال استاداني که درباره مولانا و شعر او تحقيق کرده اند، آن گونه که بايد به کاربرد تخيل در آثار مولانا نپرداخته اند و اگر هم سخني گفته اند بيشتر بازگويي عقايد ابن عربي در اين باره بوده است.
اما من پس از مشاهده فراوان اين کاربرد در اشعار مولانا و از سوي ديگر علاقه بليک به اين واژه با دقت بيشتر به دنبال ردپاي تخيل و مفاهيم مختلف آن در شعر مولانا رفتم و به شاهد مثالهاي بسياري در اين باره برخورد کردم.
مولانا در جاي جاي مثنوي ابياتي را در توضيح عقيده خود درباره خيال و تخيل ذکر مي کند که بايد گفت بسيار به عقيده بليک نزديک ، و گاه همسان است.
»
استاد دانشگاه الزهرا درباره تخيل بليک مي گويد:
«بليک ، تخيل را قدرت خلاقي مي داند که انسان براي ساختن يا تغيير دادن پيرامون خود از آن استفاده مي کند.
او در يکي از اشعار خود اين مفهوم را اين گونه بيان مي کند:
شاه راه هاي زندگي من ، ايده هاي من از تخيل هستند.
کاربرد انديشه در شعر بليک را مي توانيم در جان اشعار حکمي مثنوي مولانا بيابيم. در حقيقت مولانا هم معتقد است که تخيل يک عارف ، خلاق است و باعث رشد او و گرايش پيدا کردنش به سوي هستي مطلق خواهد بود.
نيست ديد رنگ بين ديد برون / همچون ديد خيال اندرون همچنين مولانا هم در شعر خود تخيل را تغيير دهنده مي داند و از آن به عنوان کوبنده بتها و شرک ياد مي کند، چنان که مي گويد:
چون خليل آمد خيال يار من / صورتش بت معني او بت شکن.» اما مسلما اين دو عارف شاعر در بخشهايي از انديشه هاي مشترک خود يکسان نمي انديشند و در واقع به کشف و شهودهاي يکساني دست نيافته اند.
دکتر صلاحي مقدم درباره اين افتراق نظر مي گويد:
«مولانا خيال را به دو نوع تقسيم مي کند؛ يکي خيال ستوده و مطلوب و ديگري خيال مذموم که از آن با عنوان وهم و سودا نام مي برد.
او بارها به اين تفاوت بين دو نوع خيال اشاره مي کند و با تاکيد مي گويد بايد وهم را از خود دور کرد.
اما براي بليک چنين مرزبندي بين انواع تخيل وجود ندارد و او همه آنچه را که در اين مفهوم مي گنجاند، مثبت و لازم مي داند.
او با اين تخيل عجيب دست به کارهاي مختلفي مي زند؛ از اعتراض و نوع دوستي گرفته تا کشيدن نقاشي و دستيابي به عرفان او خود در يکي از اشعارش مي گويد:
«من برده نيستم و خود بايد سيستمي به وجود آورم.
من اهل استدلال و تقليد هم نيستم.
»


ديدگاه شرقي بليک
از ديگر درون مايه هايي که شعر بليک و مولانا را به هم نزديک مي کند، علاقه و اعتقاد اين دو شاعر به مساله وحدت وجود است.
در فلسفه مولانا وحدت وجود به معناي يکي شدن و اتحاد انسان و پروردگار است که اين امر حاصل روي آوردن خيال يار ازلي به انسان است.
اين عقيده اگر چه در جهان اسلام و در ميان فلاسفه مخالفان زيادي دارد، اما بليک هم همچون اغلب عرفا و بر خلاف نظر فلاسفه با مولانا در اين باره هم عقيده است :
«مولانا و بليک ، هر دو، درباره اتحاد و وحدت وجود بسيار سخن به ميان آورده اند.
«انسان ملکوتي » واژه اي است که بليک آن را در بيان انديشه وحدت وجود به کار برده و اين مفهوم را از آن برداشت کرده است.
او مي گويد خدا در انسان جلوه گر شده است و تمام خلاقيت و انرژي انسان ، از آن خداست.
اين نکته حتي در اين شعر او بوضوح آشکار است «تنها حضرت مسيح نيست که پسرخداست ، همه ما فرزندان خداييم.
«بليک اين شعر را با نقاشي زيبايي که به گونه اي مانند شطحيات عرفا حرف مي زند، آراسته تکميل کرده است.
مولانا نيز اين انديشه را در ابيات زيادي مانند بيت زير بازگو کرده است.
شکر ايزد را که چون او شد پديد / در خيالش جان خيال خود بديد و يا بليک در نمونه اي ديگر در بخشي از شعر خود مي گويد:
خدا خلق مي کند و در همه مخلوقات و انسان ها وجود دارد».
اما مولانا و بليک با اين ديدگاه ، معتقدند هر انساني مي تواند به جايگاه پيامبري برسد.
صلاحي مقدم به تاثير اين انديشه بر شخصيت اين دو شاعر اشاره اي مي کند و مي گويد:
«اين دو شاعر به هيچ وجه عارف گوشه نشين و دور از مردم نيستند. بليک و مولانا انسان دوست هستند و قلبشان براي انسان و تمام موجودات عالم مي تپد.
اين نکته را حتي کساني که به بليک لقب ديوانه مي دهند تاييد مي کنند و در واقع او را يک مصلح اجتماعي مي دانند.
گويي اين دو خود به اتحادي که از آن صحبت مي کنند دست يافته اند.


مصلحان اجتماع بليک
در يکي از نقاشي هاي خود که به گونه اي مکمل و همراه اغلب اشعارش بودند، شخصيتي اسطوره اي را به تصوير کشيده با هيبتي سالخورده و قوي هيکل اما با دست و پايي به زنجير کشيده شده که در گوشه اي کز کرده است.
صلاحي مقدم در توضيح اين نقاشي مي گويد:
«اين اسطوره نماد شخصي است که به دنيا زنجير شده و از نظر جسمي و عقلي رشد مي کند، اما نه از جهت عقل الهي.
اين شرح را بليک در ذيل نقاشي خود حک کرده است و دقيقا همان عقيده اي است که مولانا درباره عقل جزيي نگر و مکار در برابر عقل الهي ابراز مي کند».
اين استاد دانشگاه در تکميل گفته هاي خود مي افزايد:
«مولانا واژه پير طفل را براي آدمهايي به کار مي برد که از نظر عقل و سن رشد کرده اند، اما هنوز کودک اند چون به مراتب عالي انساني دست نيافته اند و اسير دنيا مانده اند.
بليک نيز دقيقا از واژه man childبراي نامگذاري چنين اشخاصي استفاده مي کند و مي گويد:
زماني که پير طفل متولد شد ناتواني جلوه گر شد و جالب اينجاست که بليک نيز همچون مولانا هشدار مي دهد که روز به روز بر اين معضل انساني افزوده مي شود.
مي درد، مي دوزد اين درزي عام / جامه صد سالگان و طفل خام / پير طفلان شسته پيشش بهر کد / تا به سعد و نحس او لاقي کند.
گويي در ميان اين انديشه مولوي از زبان بليک هم سخن گفته است ». اما جز اين ، هم در اشعار مولوي و هم بليک نمونه هاي ديگري از هشدار دادن و به گونه اي هوشيار کردن انسان ها وجود دارد. صلاحي مقدم با بيان اين مطلب ادامه مي دهد:
«بليک همچون مولوي از واژه natural memoryحرف مي زند، همان واژه اي که به تعبير مولوي خود طبيعي نام دارد و براي صعود و رسيدن به تخيل ، ضروري است که از آن مرحله عبور کرد.
در حقيقت همين که بليک و مولانا به انسان ها هشدار مي دهند و آنچه را که خود بر اثر شهود و تخيل کسب کرده اند به گوش ديگران مي رسانند، نشان از گام برداشتن در راه اصلاح اجتماع است ، اصلاحي که در مسير و هدف شباهت بسياري به هم دارد».


مونا سيفي
بهروز ياسمي:
در ساحتي كه هنوز مدرنيزم را تجربه نكرده‌ايم، شعر پست‌مدرن نمي‌توان گفت
غزل پست‌مدرن قوز بالاقوز است سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات



يك شاعر معتقد است: غزل پست مدرن، تناقض آشكاري است كه به قالب اصيل غزل دهن‌كجي مي‌كند.


بهروز ياسمي در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، تصريح كرد: غزل، قالب اصيل فارسي بوده كه در تاريخ ادب فارسي مصيبت‌هاي شعر ما را به دوش كشيده و به خاطر انعطاف‌، چارچوب و بزرگاني كه در اين قالب شعر گفته‌اند، از رمق نيفتاده است. شهرت شعر فارسي، در غزل است و ما نبايد اين قالب را تهي كنيم.


وي كه درباره شعرهاي موسوم به پست مدرن سخن مي گفت، همچنين متذكر شد: مي‌شود قالب غزل را از نو پرده‌برداري كرد. قالبي كه پا به پاي بدعت زبان فارسي پيش آمده، با خميرمايه پست‌مدرن از پا خواهد افتاد. نيما بر اين قالب تاثير گذاشت؛ ولي آن را تهي نكرد. اگر امروز غزل نو داريم، متاثر از فضاي نوآوري است كه در آن زمان وجود داشته و به نوعي تاثير گذاشته است.


ياسمي با اعتقاد بر اينكه كل جريان حاكم بر غزل امروز با مخاطراتي مواجه است، افزود: جوانان بايد متوجه اين مخاطرات باشند. در هر حال، اين قالب معيارهايي دارد كه بايد بر آن منطبق باشد. اگر نوآوري هم صورت مي‌گيرد، بايد اعتدال را رعايت كرد. در هر حال، تغزل، خميرمايه غزل است كه اگر آن را به روايت و فرم محض ببريم و نوآوري بيروني را به آن تحميل كنيم و بگوييم كه غزل نو مي‌گوييم، به غزل لطمه زده‌ايم. بايد عاطفه، تغزل، روح و... در غزل جريان داشته باشند؛ اينها خميرمايه‌هاي غزل هستند. با فرم‌گرايي و روايت، تنها به غزل آسيب خواهيم زد.


وي با برشمردن سبك‌هاي شعر فارسي گفت: سبك‌هاي شعر فارسي از قرن چهارم با رودكي آغاز شد، سبك خراساني، عراقي، هندي و بازگشت، سبك‌هاي شعري بودند كه تاريخ ادبيات ما پشت سر نهاد. اين سبك‌ها درواقع شاخصه‌هاي شعر فارسي هستند كه تنها در محدوده زبان فارسي جواب مي‌دهند. حال اگر معياري مانند پست‌مدرن را بر آن منطبق كنيم، اصلا جور نمي‌شود. پست‌مدرنيزم بعد از جريانهاي فلسفي، ادبي و اجتماعي غرب و مدرنيزم، با شرايط جغرافيايي، فرهنگي، اجتماعي و شاخصه‌هاي غرب به وجود آمده است.


ياسمي معتقد است: ما پست‌مدرنيزم را وارونه فهميده‌ايم. زماني به پست‌مدرنيزم مي‌توان رسيد كه مدرنيزم را پشت سر نهاده باشيم. ابتدا، بايد به خصوصيات اين جريان اجتماعي ـ ادبي پي برد.


وي در پايان اظهار داشت: نكته ديگر اين است كه هر جرياني از جامعه‌اش متاثر است. ما نمي‌توانيم در اين ساحت كه هنوز مدرنيزم را تجربه نكرده‌ايم، شعر پست‌مدرن بگوييم. با اين همه، شعر آزاد و بي‌وزن، از منظرهايي، با غرب مشابهت‌هايي دارد؛ ولي بايد در اين‌باره تساهل و تسامح صورت بگيرد. اما غزل پست‌مدرن، ديگر قوز بالاقوز است.


انتهاي پيام


 
 
زمزمه عشق در انجمن ادبي شعر رضوي


مشهد ، خبرگزاري سينا – وجيهه جليلي


”ترنم عشق “ ، عنوان شب شعري است كه به مناسبت ولادت با سعادت مولود كعبه توسط انجمن ادبي شعر رضوي در مجتمع فرهنگي امام خميني (ره) خواجه ربيع مشهد برگزار شد .


به گزارش خبرنگار سینا، در اين شب شعر باشكوه كه در شب ولادت اميرالمومنين (ع) و با حضور جمع زيادي از شاعران برجسته استان و ادب دوستان شهر مقدس مشهد برگزار شد ، 25 نفر از اعضاي انجمن ادبي شعر رضوي سروده هاي خود را كه نشان از ارادت خالصانه آنان به ساحت مقدس اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بود به پيشگاه حضرت علي (ع) تقديم كردند .


در اين مراسم همچنين با پخش فيلم كوتاهي از شاعر دلسوخته اهل بيت ، محمدرضا آقاسي ، ياد و خاطره آن مرحوم را گرامي داشته شد .


محمدجواد شفق ، مسئول انجمن ادبي شعر رضوي در حاشيه اين مراسم ، به خبرنگار ما گفت : در حال حاضر 80 نفر عضو اين انجمن هستند كه جلسات هفتگي آن روزهاي دوشنبه ويژه برادران و چهارشنبه ويژه خواهران در حرم مطهر امام رضا (ع) برگزار مي شود .


وي افزود : در گروه خواهران .ميرزايي ، ثابت ، رجايي و محدثي و در گروه برادران ، حسيني ، شكوهي ، نيك و سالاري ، از بهترين شاعران استان و عضو انجمن شعر ادبي رضوي هستند كه در اين مراسم اشعار خود را قرائت كردند .


برپايه اين خبر ، شب شعر ترنم عشق به همت موسسه آفرينش هاي هنري آستان قدس رضوي به مرحله اجرا درآمد . اين موسسه كه در سال گذشته با همكاري مجتمع فرهنگي بلال صدا و سيما، شب شعر حصن ولايت را برگزار كرده بود ، در نظر دارد در ايام ميلاد حضرت رضا (ع) شب شعرهاي ” خورشيد ولايت “ را برگزار كند .


شايان ذكر است چهارشنبه گذشته نيز به همت موسسه آفرينش هاي هنري آستان قدس رضوي ، جلسه اي با عنوان ” عروسي خوبان “ با موضوع روايت داستان ازدواج حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (س) در مجتمع فرهنگي امام خميني (ره) خواجه ربيع برگزار شد كه در آن بيش از 200 بانوي جوان حاضر شدند .


در اين مراسم واعظ موسوي ضمن روايت داستان مذكور ، نكات لازم را به دختران جوان گوشزد كرد.


گفته مي شود با حضور اين سخنران برجسته در موسسه آفرينش هاي هنري در آينده نيز جلسات مشابهي برگزار مي شود .


 


ديوان شعر 700 صفحه‌يي بانوي 84 ساله‌ي مقيم لندن منتشر مي‌شود سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب



«مجموعه شعرهاي ژاله اصفهاني» شاعر 84 ساله ايراني ساكن لندن، به‌زودي منتشر مي‌شود.


به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مجموعه شامل همه شعرهاي ژاله اصفهاني است كه اغلب شعرهايي با رويكرد اجتماعي هستند و به‌زودي ازسوي انتشارات نگاه منتشر مي‌شود.


از مجموعه آثار سيدعلي صالحي كه مجلد اول آن در نمايشگاه بين‌الملل كتاب تهران به چاپ رسيد، علاوه بر تجديد چاپ دوم، جلد دوم نيز كه شامل تعداد ديگري از آثار اين شاعر مي‌شود، به‌زودي ازسوي اين مركز نشر منتشر مي‌شود.


انتهاي پيام


 
 



عليرضا طبايي» ـ شاعري با نيم‌قرن شاعري ـ در ايسنا
سخنان مسؤول صفحه‌هاي وزين شعر در مجله‌اي نه‌چندان وزين سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات



عليرضا طبايي ـ شاعر و روزنامه‌نگار پيشكسوت ـ با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران، در نشستي با بخش ادب ايسنا، به بازگويي خاطراتش از سال‌هاي فعاليت در سمت مسؤول بخش شعر مجله‌ي «جوانان امروز» ـ معروف به جوانان، وابسته به مؤسسه‌ي اطلاعات ـ پرداخت؛ سال‌هايي كه از اواخر دهه‌ي 40 شروع شد، تا اوايل دهه‌ي 60 ادامه يافت و توانست مخاطبان زيادي را به خود درگير سازد. اين صفحه‌ها (از دو تا چهار صفحه در هر شماره‌ي هفته‌نامه)، همچنين محل معرفي و باليدن بسياري از چهره‌هاي شعر امروز ما بوده است.


آشنايي طبايي (متولد اواخر 1323) با مجله‌ي جوانان از سال 1346 آغاز شد. علاوه بر صفحه‌هاي شعر، يك صفحه‌ي جداگانه بود كه به يك قطعه شعر با نقاشي علي مسعودي ـ از نقاشان مطرح آن روزگار ـ اختصاص داشت. دو سه قطعه از شعرهاي طبايي به اين صورت در مجله چاپ شد؛ تا سال 1347 كه براي ادامه‌ي تحصيل ـ در رشته‌ي ادبيات نمايشي ـ به تهران آمد. تحصيلات تا ديپلم و خدمت سربازي را در شيراز گذرانده بود و اولين مجموعه‌ي شعرش - شامل شعرهاي از 14 سالگي - توسط انتشارات پيروز كه در آن روزها فعال بود، به چاپ رسيده بود. آثاري از او هم در مجله‌هاي فردوسي، سپيدسياه، اطلاعات هفتگي و تهران مصور منتشر شده بود. طبايي با سيمين بهبهاني، رهي معيري و اكبر معاوني كه به‌ترتيب: در تهران مصور، اطلاعات هفتگي و سپيد سياه فعاليت مي‌كردند، آشنايي داشت. عباس پهلوان نيز در مجله‌ي فردوسي فعاليت مي‌كرد و سال 1344، شعري از طبايي را كه براي جنگ ويتنام و خطاب به آمريكا سروده شده بود، با عنوان « آه!... خاموش كنيد»، به‌شكل ويژه‌اي در صفحه‌ي اول مجله منتشر كرد؛ با تصويري از پيرزن ويتنامي و نوزادي در آغوشش.


به گفته‌ي طبايي، اين شعر ترجمه و از راديوهاي ويتنام پخش شد و گرفتاري‌هايي از طرف ساواك براي او پديد آورد. تاريخ سرايش اين شعر يك سال قبل از شعر محمدعلي سپانلو براي ويتنام بوده است.


شعر ديگري از او - «حماسه‌اي براي قاره‌ي سياه» - نيز باز به همان صورت در فردوسي به چاپ رسيد و اين دو شعر موقعيت ويژه‌اي را براي او فراهم آورد.


طبايي مي‌گويد: با وجود همه‌ي محدوديتي كه نظام، به‌خاطر سيطره‌ي آمريكا، به وجود آورده بود، اين شعر هم نفوذ كرد و ترجمه شد.


اما شروع همكاري طبايي با مجله‌ي «جوانان امروز» به سال 1347 برمي‌گردد. او به‌خاطر كاري به مجله رفته بوده كه «ر. اعتمادي» در مقام سردبير، از او براي همكاري دعوت مي‌كند. محمد نوعي و تيمور گرگين، مسئولان قبلي صفحه‌ي شعر اين مجله بودند. طبايي با درج مطلبي نيم‌صفحه‌يي، حضورش را در اين صفحه اعلام مي‌كند و از اهدافش كه اعتلاي ادبيات، غبارزدايي از چهره‌هاي نجيب و فراموش‌شده، گرفتن دست جوان‌ها و شهرستاني‌هاي دور از مركز و مبارزه با بي‌بندوباري در قلمرو شعر و ادبيات و در عين حال مقابله با تحجر‌گرايي بود، مي‌نويسد.


طبايي 4ـ23 ساله، اولين مطلبش را به شعر شاعران بزرگ و معروفي چون نيما يوشيج، احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري و نادر نادرپور اختصاص مي‌دهد.


او به مقبول واقع شدن اين مجله در آن دوران و رقابت پنهانش با مجله‌ي فردوسي اشاره مي‌كند و مي‌گويد: پهلوان، مخاطبان مجله‌اش را روشنفكران، دانشگاهيان و جوانان مي‌دانست و ر.اعتمادي هم نوشته بود، ما مجله‌ي «نسل ديگر» هستيم، و سطح خواننده‌ها را كم‌سن‌تر و در حد نوجوانان گرفته بود؛ تيپ مدرن‌تري كه ساندويچ و نوشابه مي‌خورد و روي نيم‌كت پارك‌ها مي‌خوابيد. اين باعث شد پهلوان اسم مجله‌ي جوانان را بگذارد: «مجله‌ي نسل اون‌جوري».


طبايي حتا به اين مساله هم اشاره مي‌كند كه در آن جو و كشم

 

آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

[email protected]

 



AGHALIYAT.jpg

تازه ترین مجموعه غزل

فاضل نظری

پخش:88410848