شنبه 30 مهرماه 84
اعتراض به ساخت برج جهاننما و رماني با سرگذشت شاعر قرن هفتم
سعيد صراف معيري كتابهاي جديدش را منتشر ميكند
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
سعيد صراف معيري پس از «نگاه من و آيينه» مجموعه شعر اولش، درصدد انتشار چند رمان و مجموعه شعر ديگر است.
به گزارش خبرنگار كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، صراف معيري كه حرفه اصلياش طبابت است، اولين مجموعه شعر خود را با عنوان «از نگاه من و آيينه» در سال 83 توسط نشر حديث قزوين منتشر كرد.
وي در اين مجموعه، با يك مقدمه مفصل، به جنبه روانشناسي، نقد دكارتي و تحليل نظريههاي جديد شعر پرداخته بود.
صراف در اين اثر، شعرهاي سپيد و تعدادي شعر نيمايي و كلاسيك را منتشر كرده بود.
اين شاعر همچنين رمان «آستين چوبي» را براي انتشار آماده دارد.
او در اين رمان، با تكيه بر تحقيقات و مطالعاتي به صورت غيرمستقيم، به سرگذشت شاعر زني ميپردازد كه منبع و گوينده بسياري از شعرهاي وحشي بافقي بوده است.
او ميگويد: تعجب ميكنم از اينكه شاعر زن خيلي كم داريم؛ درحاليكه بسياري از زنان در گذشته به خاطر نوع نگاه جامعه به آنان، شعرهايشان را برملا نكردند يا از زبان همسران خود آنها را معرفي ميكردهاند.
«الهه آوا» داستان سورئاليستي و داستان كوتاه «شب بهخير عزيزم» كه صراف معيري آنرا براي مسابقه كوتاه داستاننويسي اصفهان فرستاده و در آن به نوعي اعتراضآميز و كنايي غيرمستقيم، به مساله برج جهاننما پرداخته، به همراه چند رمان و مجموعه شعر كه هنوز نامي برايشان انتخاب نشده است و تعدادي مقاله و نقد، ازجمله آثاري هستند كه از اين پزشك شاعر براي انتشار آماده هستند و هنوز به ناشري سپرده نشدهاند.
درگذشت نسا، شاعر جوان تاجيک
سهراب ضيا
از شهر دوشنبه
نسا از شمار شاعران نوپرداز دهه اخير در تاجيکستان به شمار می رود
نسا جوره يوا، شاعر جوان تاجيک که با زبان های فارسی تاجيکی و روسی شعر می گفت در سن 41 سالگی بر اثر سکته قلبی با زندگی بدرود گفته است.
نسا عضو اتحاديه نوسندگان تاجيکستان بود و چهار مجموعه شعر خود را در شهر های خجند و دوشنبه به طبع رسانده است.
نسا روانپزشک بود، برای دريافت مدرک دکترا در دانشگاه پزشکی شهر مسکو روسيه تحصيل می کرد و به شعر و سخن نيز علاقه زيادی داشت.
به گفته محقيقان ادبيات او در هنر شعر صاحب استعداد بود. چهار کتاب شعر وی با نام "نامه ها از جنگ"، "درد محرک زن است"، "ياد ها از تو" و "شمع گفته ها" به زبان های فارسی تاجيکی و روسی چاپ شده است.
نسا به عنوان يک محقق و سخنور سه مرتبه به ايران سفر کرد و سفر هايی نيز به لهستان و اتريش داشت.
پژوهشگران شعر در تاجيکستان او را از شمار شاعران نوپرداز دهه اخير در اين کشور عنوان می کنند.
به گفته مومن قناعت، شاعر سرشناس تاجيک که به کتاب شعر "يادی از تو" ديباچه نوشته است، نسا بيشتر به شعر تصويری رو آورده بود.
وی معتقد است که شعر نسا تا اندازه ای به سبک شعرای فارسی زبان ايران احمد شاملو، نيما و فروغ فرخزاد قرابت دارد.
نسا به هر دو زبان تاجيکی و روسی شعر می گفت
به گفته استاد قناعت شعر نسا به همين دليل از شعر شعرای ديگر همسال وی متمايز است: "چرا که از زنان سخنگو و شاعر شعر نسا نسبتأ نوتر، مدرنتر و شعر تصويری است. شعری است که جواب گوی زمان است و درد ها و نيازهای جامعه خود را در قالب شعر افاده کرده است. او شاعری بسيار صمیمی و دردکش بود و شايد يکی از شاعران کم شماری باشد که به دو زبان برابر و در يک پايه شعر گفته اند."
نسا از معدود شاعران در تاجيکستان بود که به زبان های فارسی و روسی شعر می گفت. سرگی سوخويان، اديب روسی زبان مقيم تاجيکستان و مدير مجله روسی زبان "پامير"، نسا را به عنوان يکی از شاعران صاحب استعداد روسی زبان نام برد.
آقای سوخويان بويژه از هنر ترجمانی نسا از زبان تاجيکی به روسی ياداور شد. سرگی سوخويان که در چند شب شعر نسا در شهر دوشنبه او را همراهی کرده است از استقبال گرم دوستداران شعر از نسا و اشعار او در اين محافل می گويد:
"محافل شعر نسا در دانشگاه های پزشکی، آموزگاری و زبان های تاجيکستان بسيار خاطرمان و جالب بود. به انديشه من تمام صفت های خوب نياکان مردم تاجيک، يعنی شفقت و مهربانی، علاقه زياد به پژوهش و آموزش، تلاش برای تسکين بخشيدن درد مردم توام با استعداد فوق العاده سخنوری در وجود نسا آميزش يافته بود. من خود شاهد بودم که علاقه مندان شعر و سخن اشعار نسا را در محافل و شب های شعر از زبان خود او بلافاسله يادداشت می کردند و مجموعه های شعر نسا زود به فروش می رسيد. به اين دليل اشعار به ميراث گذاشته نسا نام او را به عنوان يک شاعر دوست داشتنی به زودی از ياد ها زدوده نخواهد کرد."
نسا در تهيه برنامه های بهداشتی با تلويزيون تاجيکستان و چند تلويزيون محلی در استان سغد نيز همکاری می کرد.
به گفته پيوندانش او قصد داشت در همکاری با محسن مخملباف، يکی از کارگردان های شناخته ايرانی فيلمی تهيه کند.
اما مرگ نابهنگام نگذاشت اين نقشه و آرمان های نسا جامه عمل بپوشد. حالا همسر او مراد جوره يف با عزيزه و مسرور، دو فرزند آنها در شهر خجند، مرکز استان سغد به سر می برند.
والدان و پيوندان وی پيکر او را درناحيه بايسون ولايت سرخندريای ازبکستان که زادگاه آنهاست به خاک سپردند.
موسوي گرمارودي :
جوشش شاعرانه بايد با كوشش همراه شود
تهران- خبرگزاري كار ايران
" سيد علي موسوي گرمارودي" در جمع شاعران جوان حوزه هنري شهر تهران تصريح كرد : اگر خدا به شما جوشش شاعرانه داده است ، پس از كوشش هم غافل نشويد.
به گزارش گروه فرهنگ و انديشه ايلنا ، در اين برنامه كه تحت عنوان " ديدار ماه 6 " برگزار شدوي همچنين اظهارداشت : پيشينه شعرما ارزشمند و گرانقدر است و ما بايد آينده ارزشمندترين را براي آن رقم بزنيم ، البته به شرطي كه تلاش و كار را فراموش نكنيم.
دبيرانجمن شاعران پارسي گوي جهان همچنين اهميت حافظ را در "فرهنگ قرآني" او دانست و بيان كرد : شاعران ما بايد تاسي به قرآن را در دستور كار خود قرار دهند تا لفظ و معناي قرآني به شكل هم زمان در شعرشان پيش رود.
وي با بيان اين كه تا زنده است به كار و تلاش در ادبيات افتخار مي كند ، ادامه داد : جوانان ما بايد نسبت به زبان خود احاطه داشته باشند.
سراينده مجموعه "صداي سبز " شاعران جوان را به وفاداري به قالب هاي شعري تشويق كرد و گفت : البته بيان شاعر به لحاظ معنا و زمينه بايد مربوط به زمانه امروزين باشد . مانند استاد دكتر" شفيعي كدكني" كه اگر چه كم غزل گفته اند ، اما بسيار امروزين است.
رايزن فرهنگي اسبق ايران درتاجيكستان اظهار داشت : گاهي درشعركلاسيك ناگزير از حشو هستيم . اما در ساختار شعر آزاد ، لازم است كه هم ساختارعمودي و هم ساختارافقي شعر دقيقا همان گونه باشد كه مي خواهيم بگوييم . يعني كلمه اضافه نداشته باشد و حتي اگر يكي از كلمات شعر را برداريم ، كل ساختار آن از هم نپاشد.
مولف كتاب "داستان پيامبران " از شاعران خواست ، در عين حال كه مسائل عاطفي را در شعر گفتن براي بزرگان دين فراموش نمي كنند اما كلامشان به شكل خودماني در نيايد.
اين نشست ، همچنين به شعرخواني شاعران جوان ، مبين اردستاني ، شبيرعبيري ، كميل قاسمي ، مقداد اسداللهي ، مهران حق شناس ، اميد مهدي نژاد ، علي محمد مودب و محمد مهدي سيار و اظهارنظرگرمارودي درباره اشعار سپري شد.
هنرمندان جوان حوزه هنري شهر تهران هر ماه به ديدار يكي از بزرگان ادب و هنر كشور در منزل ايشان مشرف مي شوند كه ديدار با " سيد علي موسوي گرمارودي" به عنوان ششمين برنامه ديدار ماه برگزار شد.
در نشست انجمن شاعران فارسيگوي جهان،
موسوي گرمارودي، رواقي و قزوه، از غزل معاصر تاجيكستان ميگويند
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
سومين نشست انجمن شاعران فارسيگوي جهان با عنوان ”ملكوت كلمه” در تهران برگزار ميشود.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، در اين نشست، علي موسوي گرمارودي، علي رواقي و عليرضا قزوه، درباره چشمانداز غزل معاصر تاجيكستان و تحولات زبان فارسي تاجيكي در يك قرن اخير ماوراءالنهر سخنراني خواهند كرد.
اين برنامه، دوشنبه 25 مهرماه جاري از ساعت 16 در تهران، ميدان آرژانتين، خيابان بخارست، كوچه 14، شماره 49 برگزار خواهد شد.
محمدعلي سپانلو:
نويسنده و شاعر ـ بايد ـ در مسائل داخلي و جهاني صاحب موضع باشد
هنرمندي كه پيامي براي بشريت ندارد، اثر درجهي يك نميتواند خلق نميكند سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
محمدعلي سپانلو معتقد است: نويسنده و شاعر، در عصر خود، نسبت به مسائل جامعه و جهان بدون اظهار نظر نميتواند بماند.
اين شاعر و نويسنده در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: نويسنده و شاعر، نبايد در برابر بيعدالتي، ظلم و بيحيثيت شدن انسان، سكوت كند و بايد، اول در مسائل جامه خود و بعد در مسائل جهاني صاحب موضع باشد.
او همچنين موضعگيري اشتباه را بهتر از منفعل بودن دانست و افزود: اشتباهاتي كه از روي صداقت باشد، قابل بخشش است و هر چند هنرمندان به خاطر موقعيت و تاثيرگذاريشان، اشتباهشان گران تمام ميشود، اما بايد ريسك كنند. جامعه از نويسنده توقع دارد كه نسبت به تبعيض، ظلم و فساد، واكنش نشان دهد؛ چنانكه تولستوي درباره اعدام، به تزار انتقاد ميكند و اين عكسالعمل انساني اوست.
سپانلو همچنين درباره لزوم اشراف نويسنده و شاعر به زمينههايي غير از ادبيات گفت: به گذشته هم كه نگاه كنيم، ميبينيم بزرگان ادبيات ما از ساير هنرها و حتا از نجوم و تاريخ و... اطلاع داشتند و طبيعتا معلومات وسيعتر، به تقويت جهانبيني كمك ميكند.
او در ادامه يادآور شد: مثلا ميلان كوندرا در ساخت رمانهاي خود از موسيقي بهره ميبرد، يا هارولد پينتر كه جايزه نوبل را گرفت، نمايشنامهنويسي است كه اطلاعات عميق فلسفي و روانشناسي دارد.
سپانلو همچنين تاكيد كرد: بهخصوص، يك شاعر، بايد با موسيقي، نقاشي و مشخصا سينما آشنايي داشته باشد. كسي هم كه حوصله گوش دادن به موسيقي يا نمايشگاه رفتن نداشته باشد، نميتواند با محفوظات و قصههاي مادربزرگ رمان خوب بنويسد.
او با تاكيد بر اينكه آشنايي با ساير زمينهها لزوما به معناي متخصص بودن در آنها نيست، در عين حال خاطرنشان كرد: اما نويسنده و شاعر، از دوران خود نميتواند بيخبر باشد و بايد پيغامي براي بشريت داشته باشد و در غير اين صورت، اثر درجه يك نميتواند خلق كند.
او افزود: معتقدم كه ضمن ساخت و ساز قوي اثر، هر هنرمندي حرفي براي انسان دارد.
سپانلو همچنين خاطرنشان كرد: آگاهي نسبت به ديگر هنرها و علوم مربوط به انسان، اثر هنري را پربارتر ميكند. در نگاه اول، ممكن است داستانهاي ماركز يا يوسا، خام و روستايي به نظر برسند، اما معلومات عميقي درباره عصر خود و تاريخ بشر پشت اين آثار است.
فاكنر درباره نقد ادبي كم حرف زده، اما خطابه نوبل، معلومات عميق او را درباره مذاهب، ادبيات روس و يونان و تاريخ نشان ميدهد. يا بورس در آرژانتين متخصص قرآن هم بوده و در غنا بخشيدن به داستانهايش از آن بهره برده است؛ او فقط به منابع غربي و كتاب مقدس اكتفا نكرده، بلكه به عطار و مولوي هم رسيده است.
سپانلو همچنين درباره اين شناخت و توجه در بين نويسندگان و شاعران ايراني، گفت: اين مساله به طور نسبي اينجا وجود دارد، اما به دو مساله بايد توجه بيشتري شود؛ يكي اينكه توجه داشته باشيم موسيقي فقط ايراني نيست و ديگر اينكه كاري كه در سينما صورت گرفته، به شاعر ايراني كمك زيادي ميكند.
او در عين حال يادآور شد: متاسفانه بعضي به اين مسائل حتا علاقهمندي هم ندارند و مثلا يك نمايشنامهنويس فكر ميكند سبكهاي مختلف نقاشي به او چه ربطي دارد، در صورتي كه اينها ذخيره ذهني هنرمند است و به صورت غيرمستقيم، غناي اثر را موجب ميشود.
ترجمه در ايران اسفناک است
دو قلوها بیداد می کنند. دخترهایی که هیچ به پدر ساکت و کمابیش خجالتی شان نرفته اند.یکسالی می شود که هر بار سراغ پژمان را گرفته ام در سايه سکوتش صدای دخترها را شنیده ام که انگار مجالی برای این پدر مترجم و البته پزشک نگذاشته اند.
تهران ــ ميراث خبر
سايت كتاب ــ گروه گفتگو :
در خانه عباس پژمان دو قلوها بيداد مي کنند. دخترهايي که هيچ به پدر ساکت و کمابيش خجالتي شان نرفته اند. حالا يکسالي مي شود که هر بار سراغ پژمان را گرفته ام در سايه سکوتش صداي دخترها را شنيده ام که انگار مجالي براي اين پدر مترجم و البته پزشک نگذاشته اند.
شايد مهم ترين خبري که در ليد يک مصاحبه پيرامون عباس پژمان مي شود نوشت همين ترجمه «لي لي بازي» مهم ترين اثر خوليو کورتاسار باشد. اثري از نويسنده اي جهاني که بر خلاف ديگر معاصرانش هنوز به خوبي در ايران شناخته نشده است.
بهرحال اين مصاحبه درباره مصائب ترجمه در ايران شکل گرفته است. پژمان دل پري دارد. مثل خيلي از مترجمان ديگر. او اگر چه سعي مي کند بي طرفي را در حرف هايش رعايت کند و مواظب باشد گوشه و کنار کلماتش به تريج قباي کسي برنخورد اما اين همه مانع از آن نمي شود که نگويد وضعيت ترجمه در ايران اسفناک است. آنقدر که در اين آشفته بازار صداي هيچ کس به ديگري نمي رسد. راستي يادم رفت بپرسم آقاي پژمان ، پزشکي چه عيبي داشت که خود را گرفتار ترجمه کرده ايد؟
* اجازه دهيد مصاحبه را از جايي غيرمتعارف شرو ع كنيم. اين روزها گويا بيشتر مترجمان دست نگه داشته اند تا ببينند سياست هاي ارشاد در زمينه مميزي بر چه روالي قرار خواهد گرفت. در واقع ترجيح مي دهند تا معلوم نشدن خط قرمزهاي جديد اقدام به ترجمه کتاب جديدي نکنند. شما هم در اين دسته قرار داريد؟
ـــ البته من تصور نمي کنم مترجمان دست نگه داشته باشند.شايد بعضي ناشران چنين كاري را كرده اند. بهرحال، من دارم ترجمه مي کنم چون احساس مي كنم طي اين يکي دو ماهي که از عوض شدن دولت مي گذرد تغيير چنداني به وجود نيامده است. البته اين احتمال وجود دارد كه تغييراتي رخ دهد ولي فكر نمي كنم اين تغييرات در حدي باشد كه جلوي چاپ كتابي گرفته شود يا حداقل من اين احتمال را نمي دهم.
* آقاي پژمان اگر قرار باشد مشکلات ترجمه در ايران را دسته بندي کنيم شما چه سرفصل هايي براي آن قائل هستيد؟
ـــ به نظر من بزرگترين مشکل ترجمه در ايران افزايش تعداد ناشران طي سال هاي اخير بود. تعداد هشت هزار ناشر براي جامعه اي که تيراژ کتاب در آن به هزار تا هم نمي رسد چيزي در حد فاجعه است. ضمن آنكه در سال هاي اخير تعداد افرادي كه زبان خارجي را آموختند خيلي زياد شد.
ــاينترنت هم كه مزيد بر علت شده است.
ــ بله آموختند بدون آنكه ترجمه را آموزش بيينند و زبان فارسي را بلد باشند، ترجمه كنند. اكثرا هم به دنبال ايجاد حرفه اي براي خود هستند نه پرداختن به يک دغدغه فرهنگي.از آن طرف چون تعداد ناشر زياد شده تمام اين آثار چاپ مي شوند بدون اينكه مترجم روال عادي خود را طي كند. از گزينش اثر و لزوم ترجمه و نياز جامعه ادبي به آن گرفته تا ويرايش و حتي پخش کتاب. در چنين شرايطي وقتي عرضه از تقاضا زيادتر مي شود کتاب هم به دست مخاطب نمي رسد. امروز اكثر كتاب هايي كه چاپ مي شود، پخش نمي شوند و مراكز پخش به سختي كتاب از ناشران قبول مي كنند. در اين ميان اگر سياست هاي حمايتي ارشاد مثل خريد چاپ اول کتاب نباشد همان هفتصد کتاب هم فروش نمي رود.اين واقعيتي است که در حال حاضر فقط كتاب هايي در سيستم هاي پخش مورد استقبال قرار مي گيرد كه فروش آن تضمين شده باشد و اين موضوع الان يكي از آسيب هاي بزرگ فضاي نشر و جامعه ادبي است. معيار و ضابطه اي هم که براي انتخاب كتاب وجود ندارد. چون تعيين کننده ضوابطي از اين دست بر عهده ناشر است و ناشر نيز براي اين کار بايد برنامه ريزي بلند مدت داشته باشد. علاوه بر يک تيم قوي ويراستاري كساني كه هم كتاب شناس باشند و كتاب هايي سفارش دهند كه موثر باشد و هم براي ترجمه آنها مترجم صلاحيت داري انتخاب كنند و تا آنجا كه من مي دانم كمتر ناشري اين چنين برنامه ريزي هايي دارد. مشکل ديگري که وجود دارد اين است که اكثر مترجمان ما كتاب نمي خوانند. كتاب هم به ايران نمي آيد . در طول سال حدود هفتاد الي صد هزار اثر ادبي چاپ اول در دنيا منتشر مي شود. فکر مي کنيد چند تا از اين كتاب ها به ايران مي آيد؟ فكر نمي كنم در طول سال به چند صد تا برسد. بنابراين مترجم ايراني اصلا دسترسي به كتاب ندارد. در نتيجه اگر كتابي جايزه اي مي برد يا خبري در موردش منتشر مي شود و پروفروش است با سيل استقبال مترجمان ايراني مواجه مي شود که اکثر آنها از ترس آن که کتاب توسط ديگري ترجمه نشود بدون خواندن کتاب شروع به ترجمه مي کنند .
*فکر مي کنم مسائلي که شما مطرح مي کنيد همه مربوط به کپي رايت و عدم عضويت ايران در کنوانسيون حقوق مولف باشد.
ـــ كپي رايت فقط بخشي از مسئله است ولي بسيار تاثيرگذار است. در چنين آشفته بازاري حداقل يک هماهنگي داخلي نيز صورت نمي گيرد و حتي بعضي ها اصلا در اين زمينه كوتاه نمي آيند. مثل کتاب هري پاتر. من در جريان ترجمه اين کتاب شنيدم که بعضي از ناشران هر چند صفحه کتاب را به يک دانشجوي زبان دادند و بعد نهايتا يک ويراستار آن را اديت کرد!!!
* اين ترجمه ها از نظر زباني چه مشکلاتي ايجاد مي کنند؟
ـــ ببينيد! مترجم بايد دائم مطالعه كند چون به حق نقش رهبري جامعه ادبي را دارد و اگر درست ترجمه نكند خيلي به اين فضا ضرر خواهد زد. اکثر مترجمان نسبتا خوب ما امروز فقط شهرت کتاب را معيار انتخاب خود قرار مي دهند حتي من از بعضي مترجمان شنيده ام كه فقط چند فصل اول كتاب را مي خوانند .نمي دانم شايد هم نبايد خرده گرفت بهرحال ترجمه وسيله امرار معاش آنهاست. من فقط مسايل را مطرح مي كنم نمي خواهم خرده بگيرم اما انتخاب كتاب بسيار مهم است . بايد ديد ترجمه آن چقدر ضرورت دارد. ما بسياري از آثار كلاسيك مطرح دنيا را هنوز ترجمه نكرديم و بسياري از نويسندگان خوب جهان را نمي شناسيم البته تعداد مترجمان خيلي كم است و آنها توانايي ترجمه همه کتاب هاي مهم را ندارند .مسئله اصلي اين جاست كه چه كتاب هايي لزوم ترجمه دارند . به عنوا مثال كتاب هايي كه در حوزه ادبيات ترجمه شده اکثرا ترجمه چندان خوبي ندارند و با اينکه در ايران اسم بعضي از نويسندگان مدام بر سر زبان هاست ولي هنوز اثري از آنها به فارسي منتشر نشده. مثلا از دريدا يا فوكو.
* همين ترجمه هايي هم كه صورت مي گيرد خيلي خوب نيست. گويا مترجمان فکر مي کنند هر چه دشوارتر و پيچيده تر بنويسند بر اعتبار کار خود و کتاب افزوده اند.
ـــ ترجمه اين کتاب ها اصلا کار آساني نيست. در وهله اول مترجم بايد دقيق آن را بفهمد و متاسفانه تعداد اين جور مترجم ها بسيار كم است. نه تنها كتاب هاي فلسفي و تئوريك که در مورد رمان و شعر هم همين طور است. يكي از آسيب هاي ترجمه هم دقيقا همين جاست. بگذاريد بحث را به شکل ديگري مطرح کنيم . ببينيد! من رمان هاي مدرن به دو دسته تقسيم مي كنم. يك دسته از اين آثار ، کتاب هايي هستند که نويسنده در آن خود را اسير زبان نکرده است. در واقع زبان فقط محملي مي داند براي پيش بردن روايت. اين جور کتاب ها را آسان تر مي توان فهميد و ارتباط برقرار کرد. بسياري از نويسندگان بزرگ اين طور هستند. به قدري داستان شان قوي است كه خواننده ديگر به زبان زياد توجه نخواهد كرد. در چنين حالتي حتي اگر مترجم ترجمه ضعيفي از اين اثر ارائه كند به ماهيت اثر لطمه نخواهد زد. مثلا ماركز يا حتي بورخس از اين دسته اند. آنها خيلي زبان سختي ندارند و مترجم اگر زبان اصلي را خوب بداند به راحتي مي تواند آن را ترجمه كند. اما بعضي از نويسندگان هستند که زبان براي شان به عنوان يك شخصيت داستاني مطرح است. يعني جزء جزء اين عناصر روي زبان استوار شده. آنها هر كلمه اي را با فكر و تامل زياد انتخاب كرده اند . زبان آنها بسيار عميق و پيچيده است و فهميدن آن كار هر كس نيست. فاكنر يا جويس يا نويسندگان جنبش نوي فرانسه از اين دسته اند. متاسفانه اين اثرها ترجمه هاي خوبي ندارند و غالبا از حد يك گزارش فراتر نرفته اند. مثلا نويسنده در اثر خود يك جمله را طوري نوشته كه چهار جور معني دهد خب ترجمه اين طور كتاب ها خيلي سخت است و من شخصا آن را كنار مي گذارم. بهرحال واقعيت اين است که بعضي اسم ها و اثر ها براي مترجم شهرت مي آورد. خب کمتر کسي پيدا مي شود که بتواند در برابر اين وسوسه مقاومت کند و نتيجه وضعيتي مي شود که مي بينيم.
* آقاي پژمان جداي از بحث درباره کيفيت ترجمه ها ، از نظر فارسي نويسي ترجمه با چه مشکلاتي رو به رو است؟ فکر مي کنم يکي از آسيب هاي اصلي در حوزه ترجمه به همين موضوع باز مي گردد و آسيبي که به زبان و نوشتار در کشور مي زند.
ـــ اين روزها تاكيد روي فارسي نويسي زياد است اما ما كم مترجمي داريم كه فارسي را درست و زيبا بنويسد. البته درست نويسي بايد تدوين شود اما اين كه مترجم بتواند مفاهيم ادبي يك اثر را به فارسي درست و زيبا بنويسد بسيار كم ديده مي شود. يعني اگر بخواهيم اسم ببريم بايد بگويم در بين مترجماني که در قيد حياتند و فارسي را درست مي نويسند شايد نتوان به بيش از تعداد انگشتان يک دست هم اشاره کرد. در اكثر ترجمه ها ساختار نحوي زبان مشهود است و بيشتر جمله ها فارسي نشده .اصلا به نظر من اكثر مترجمان تصوري از اين موضوع ندارند و معادل گزيني ها در اكثر اين ترجمه ها ضعيف است.مترجمي مثل شاملو که در اين زمينه بي مثال بود کم پيدا مي شود.او امكانات زبان فارسي را خوب مي شناخت و مي توانست ظرافت هاي متن اصلي را در زبان فاسي دوباره خلق كنند.
*اشاره شما به کسب شهرت براي من جالب بود. فکر مي کنم از اين اشتياق ظاهرا نويسندگان امريکاي لاتين بيشترين استفاده را بردند. شايد هم برعکس ، اين مترجمان ما هستند که با ترجمه آثار آنها روياي شهرت را مي خواهند واقعيت ببخشند؟ به نظر شما علت اقبال مترجمان ايراني به نويسندگان آمريکاي لاتين چيست ؟
ــببنيد نويسندگان امريكاي لاتين چند امتياز دارند. يكي زبان بسيار زيبا و آهنگين آنهاست و ديگري فرهنگ بومي و تاريخ پرماجرايي كه دارند.ظاهرا داستان گويي هم در اين كشورها يك سنت ريشه دار است .بخاطر همين نويسندگان امريكاي لاتين در اين چند سال اخير حرف هاي زيادي براي گفتن داشتند. اينکه مترجمان به دنبال آثار مطرح باشند طبيعي است. البته من معتقدم در مورد ادبيات آمريکاي لاتين يک مقدار غلو مي شود . درست است کساني مثل بورخس ، ماركز ، يوسا ،فوئنتس ، پاز و تاحدودي آستورياس يا نرودا در ايران مورد توجه قرار گرفته اند ولي من تصور نمي كنم بيشتر از نويسندگان اروپايي و آمريكايي مورد توجه باشند. شايد علت اين همه استقبال اين بود که ما انتظار ظهور نويسندگاني اين چنين از کشورهاي جهان سوم نداشتيم و گمان مي کرديم فقط در اروپا و امريکا است که نويسندگان بزرگ ظهور مي کنند. بهرحال هنوز هم نويسندگان بسياري هستند که به ايرانيان معرفي نشده اند و من شخصا اميدوارم بتوانم در جهت اين آشنايي گام بردارم.
* ترجمه لي لي بازي خوليو کورتاسار هم در راستاي همين هدف انجام شده ؟
ــ بله
* از کوتارسار پيش از اين کتاب امتحان نهايي توسط مصطفي مفيدي منتشر شده بود. اما ظاهرا چندان نتوانست نظر مخاطب فارسي را جلب کند. نمي دانم يا ما از کورتاسار انتظار ديگري داشتيم يا ترجمه خوبي از آن صورت نگرفته بود؟
ــ امتحان نهايي ترجمه خوبي دارد . البته من فقط چند فصل اول کتاب را خوانده ام و لي چون كورتاسار را مي شناسم مي توانم بگويم اقاي مفيدي ترجمه خوبي ارائه كرده است. كورتاسار سخت نويس است. خواننده آثار كورتاسار بايد با دنياي او آشنا باشدكه مخاطب فارسي زبان هنوز آن را نشناخته است. من هنگام ترجمه لي لي بازي به اندازه نصف كتاب حاشيه نويسي دارم. چون او دنياي بسيار عميقي دارد . شايد مي بايست آقاي مفيدي شناخت بيشتري از او به خواننده مي داد. چرا که کورتاسار با ديگر نويسندگان ادبيات امريکاي لاتين فرق مي کند.او يكي از قطب هاي ادبي بود. چه در امريكاي لاتين و چه زماني كه تابع فرانسه شد. حرفش حجت بود. و يك حالت قداست پيدا كرده بود. بر بسياري از كتاب ها نقد و مقدمه نوشته بسياري از نويسندگان امريكاي لاتين را معرفي كرده است. جداي از نويسندگي متفكر بسيار بزرگي هم بود و همين فهم آثارش را سخت کرده است. بهرحال ترجمه آقاي مفيدي ترجمه خوبي است و اشکالي بر آن نمي توان گرفت.
* آقاي پژمان زماني بود که ترجمه به راستي نقش رهبري ادبي را در ايران بازي مي کرد. اين نقش بخصوص از دوران مشروطه زماني آغاز شد و تا دهه هاي سي و چهل نيز ادامه داشت. اما امروز به نظر مي رسد ترجمه کارکرد خود را از دست داده است. شما دليل را در چه مي بينيد؟
ـــ اولا كتاب در دهه هاي اخير ارج و قرب خيلي بيشتري داشت. كسي كه كتاب مي خواند خودبخود ارزش پيدا مي كرد. رقباي امروزي مثل اينترنت و ماهواره را هم نداشت و تعداد رسانه ها هم كمتر بود مثل حالا نبود كه اين همه رسانه براي پر كردن صفحات خود اقدام به چاپ هر مطلبي کنند. اصلا اين سال ها حد و مرز ها خيلي چيزها به هم ريخته است . هر كسي در مورد هر چيزي صحبت مي كند و در اکثر مواقع افراد خود را بسيار بيشتر از آنچه كه هستند نشان مي دهند. و به اين ترتيب كتاب به وضعيتي دچار مي شود كه مي بينيد. ترجمه وضعيت بسيار اسفناکي دارد.نه کتاب هاي خوبي انتخاب مي شوند نه ترجمه ها ترجمه هاي خوبي هستند. معرفي و پخش کتاب هم که ديگر افتضاح است... هيچ چيز حرفه اي نيست
با دريافت اجازهي كتبي از آنتونيو تابوكي،
تازهترين رمان اين نويسندهي معاصر ايتاليايي به زبان فارسي ترجمه و منتشر شد
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
«تريستانو ميميرد» تازهترين كتاب آنتونيو تابوكي، نويسندهي 62 ساله معاصر ايتاليايي مقيم پرتغال، در ايران ترجمه و منتشر شد.
به گزارش خبرنگار كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين رمان در پي گفتوگوي ”قلي خياط” ـ مترجم و نويسندهي ايراني مقيم فرانسه ـ و كسب اجازه از تابوكي، براي ترجمه و انتشار در ايران انتخاب شده است.
تابوكي كه زاده ايتالياست، در حال حاضر مقيم كشور پرتغال است و آثارش را به زبان فرانسه مينويسد.
انتشارات نگيما، ناشر اين اثر، پيش از اين رمانهاي «سستو» و «شبانه هندي» و نيز نمايشنامهي «ديالوگهاي ناتمام» را از تابوكي منتشر كرده بود.
«بوي خوش تو» ترجمهي شعر معاصر جمهوري آذربايجان، گردآوري و ترجمهي رسول يونان، «شعر چگونه ساخته ميشود» ولاديمر ماياكوفسكي، شاعر روسي، ترجمه محمد قائدي و اميرهوشنگ افتخاري و چاپ دوم «امضاي تازه ميخواهد اين نام» مجموعهي شعر فرياد شيري، از تازههاي اين انتشارات هستند.
ترجمه اشعار چهل شاعر ايراني در هلند
ترجمه اي از اشعار مطرح ايران به زبان هلندي از سوي يك ايراني ساكن هلند با اشعاري از نیما، فریدون توللی، اخوان ثالث، نادر نادرپور، احمد شاملو، فروغ فرخ زاد و... تهيه و به زودي وارد بازار كتاب مي شود.
تهران _ ميراث خبر
سايت کتاب _ گروه خبر _
سپيده جديري: مجموعهاي از اشعار چهل شاعر نو فارسي به زبان هلندي ترجمه شده است.
اين کتاب که "کوچه هاي سکوت" نام دارد گزيده اي از اشعار شاعران ايراني از آغاز شعر نو تاکنون را در بر مي گيرد.
مقدمه اين کتاب به طور فشرده به بررسي تاريخ شعر نو از قبل از نيما تاکنون پرداخته است.
"نفيس نيا" گردآورنده و مترجم اين اشعار خود شاعر، فيلمنامه نويس، فيلمساز، محقق و مترجم است. او 13سال است که در هلند زندگي ميكند. نفيس نيا در اين سالها فيلمهاي داستاني و مستند متعددي ساخته است. از او تاکنون مقالات و نقدهاي بسياري درباره ادبيات معاصر ايران و فيلم در مجلههاي ادبي و هنري هلند و بلژيک به چاپ رسيده است.
"اصفهان اميدگاه من" اولين مجموعه شعر او در ژانويه 2005 به زبان هلندي و توسط انتشارات "برن مير" در هلند منتشر شد.
نفيس نيا درباره لزوم ترجمه اشعار شاعران نوپرداز فارسي به زبان هلندي گفت: «به وضوح مي ديدم که خوانندگان هلندي هيچ گونه اطلاعي درباره ادبيات ايران ندارند. فعاليت هاي شاعران و نويسندگان ايراني مقيم هلند نيز به گردهمايي هاي کوچکي ختم مي شد که به گوش هلندي ها نمي رسيد. بنابراين در آن دوران هنوز فضا براي چاپ کتاب ترجمه اشعار ايراني در هلند مناسب نبود.»
اين مترجم در اين باره افزود: «به تدريج و با چاپ مقالات متعددي در معرفي ادبيات معاصر فارسي و چهره هاي بزرگ شعر نوي ايران در نشريات هلندي فضا مناسب تر شد. بدين ترتيب توانستم توجه ناشران هلندي را به چاپ اشعار نوي فارسي جلب کنم.»
نفيس نيا کتاب "کوچه هاي سکوت" را با همکاري "رونالد باس" آماده چاپ کرده است. رونالد باس استاد دانشگاه، فيلمساز و منتقد ادبي هلندي است که در حال حاضر مسئول ادبيات خارجي سازمان ادبي هلند است.
نفيس نيا درباره علت انتخاب نام "کوچه هاي سکوت" براي اين کتاب اظهار داشت: «کلمه کوچه تقريباً در بيشتر اشعار نوي فارسي به کار رفته و در دوره هاي متفاوت معاني مختلفي را نيز در بر داشته است. از طرف ديگر شعر نوي فارسي به رغم محدوديت هاي اجتماعي (که ما آن را متافوريک سکوت مي ناميم) باز هم راه خود را پيدا کرده است و به جايگاه کنوني اش رسيده است. ترکيب اين دو کلمه به نوعي مي تواند بيانگر فضاي شعر معاصر ايران باشد.»
در اين کتاب اشعار شاعران مطرح دهه هاي مختلف شعر معاصر ايران نظير نيما، فريدون توللي، مهدي اخوان ثالث، نادر نادرپور، احمد شاملو، فروغ فرخ زاد، منوچهر آتشي، احمد رضا احمدي، رضا براهني، محمد علي سپانلو، شمس لنگرودي، فرشته ساري، نازنين نظام شهيدي، ژيلا مساعد، حافظ موسوي و... گردآوري و ترجمه شده است.
شاعر کتاب "اصفهان اميدگاه من" درباره معيار انتخاب شاعراني که کتاب "کوچه هاي سکوت" اشعار آنها را در بر مي گيرد، گفت: «معيار من در مرحله اول ميزان اهميت و تاثيرگذاري شعر آن شاعران در زمان خود بوده است و در مرحله بعد قابل ترجمه بودن و قابل فهم بودن آنها را در زبان هلندي در نظر داشته ام. مسلماً سليقه من هم در انتخاب اين آثار موثر بوده است.»
نفيس نيا با اشاره به اين که ادعايي در کامل بودن اين مجموعه 250 صفحه اي ندارد اظهار اميدواري کرد که با انتشار آن راه براي چاپ آثار بيشتري در زمينه ادبيات ايران در کشورهاي خارجي باز شود.
کتاب "کوچه هاي سکوت" قرار است در بهار سال 2006 توسط انتشارات بولاک در هلند منتشر شود.
نمايشنامههاي انگليسي با ترجمهي «سيروس ابراهيمزاده» منتشر شدند
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
سه نمايشنامه انگليسي از جان مورتيمر، آلن ايكبرن و اي.اي.ميلن با ترجمه سيروس ابراهيمزاده منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نمايشنامههاي “وكيل تسخيري” از جان مورتيمه كه در سال 1998 به خاطر نوشتن اين اثر به دريافت لقب “سر” مفتخر شد، “جشن نيكوكاري” آلن ايكبرل نمايشنامهنويس كه در انگلستان به اين امر معروف است كه به روش كساني همچون چخوف و شكسپير عمل ميكند، “آقا پسر به خانه ميآيد” اي.اي.ميلن كه نگاه شوخ و بهظاهر غير مسؤول بيدرد او به جديترين و عميقترين مسايل اجتماعي زمان خويش تامل برانگيز است، با ترجمه سيروس ابراهيمزاده به تازگي از سوي نشر قطره ـ هر اثر در شمارگان 1650 نسخه و قيمت پنج هزار ريال ـ منتشر شدهاند.
با حضور شاعران و داستاننويساني از ايران،
فستيوال «گلاويژ« در كردستان عراق برگزار ميشود
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
فستيوال ”گلاويژ” بيست و نهم آبانماه در كردستان عراق، به مدت يك هفته برگزار ميشود.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين فستيوال كه گويا امسال سومين دورهي برگزارياش را ميگذراند، برنامهها در سه بخش شعر، داستان و نقد برگزار ميشوند.
فرياد شيري، يكي از شركتكنندگان ايراني فستيوال، قرار است دربارهي ترجمهي ادبيات كردي صحبت كند.
وي همچنين گزارشي از وضعيت شعر امروز فارسي را ارايه ميكند.
شهريار مندنيپور نيز يكي ديگر از مدعوان ايراني به اين فستيوال بوده كه به دليل همزماني اين برنامه با برنامهاي در ايران، در جشنواره حضور نخواهد داشت.
در اين جشنواره كه به مدت يك هفته از 29 آبان ماه در شهر سلمانيه كردستان عراق برپا ميشود، چند داستاننويس و شاعر ديگر ايراني كه هنوز مشخص نشدهاند نيز حضور خواهند يافت.
حافظ موسوي:
روشنفكر واقعي موضع انفعالي نسبت به جامعه نميتواند داشته باشد
لازمهي يك شاعر و نويسندهي بزرگ شدن، شركت در گفتمان جهاني عصر خود است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
حافظ موسوي معتقد است: لازمهي يك شاعر و نويسندهي بزرگ شدن اين است كه فرد در گفتمان جهاني عصر خودش شركت داشته باشد و اين اتفاق نميافتد؛ مگر آنكه هنرمند در اصليترين مسائل فرهنگي و اجتماعي جامعهي خودش در عرصهي ملي، نه تنها اشراف، بلكه حساسيت داشته باشد.
اين شاعر در گفتوگويي با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: تمام نويسندگان و شاعران بزرگ دنيا، گفتمان فرهنگي مسلط عصر خود را درك كردهاند و با آن چالش داشتهاند. مثلا در ادبيات كلاسيك خود ما نمونهي شاخص، حافظ است كه يكي از دلايل جاودانگي و عظمتش، همين وجه است.
او افزود: وقتي غزليات حافظ را ميخوانيم، انگار همه فلاسفه دنيا و متكلمان مسيحي و اسلامي در گوشهاي جمع هستند و دارند درباره پرسشهاي اساسي قرون وسطا بحث ميكنند؛ درباره راز خلقت، سرنوشت انسان، اخلاق، عدالت و... طرفه اينكه برخلاف بعضي شاعران ديگر، مثل ناصرخسرو كه به عنوان يك طرف دعوا وارد بحث ميشود، حافظ به عنوان يك ناظر بيروني با همه بحثها درگير است و به جاي پاسخ دادن به آنها، پرسش رندانه خود را در برابر آنها قرار ميدهد.
موسوي همچنين يادآور شد: در نويسندههاي معاصر، ميلان كوندرا نمونهاي از اين گونه چهرههاست كه وقتي آثارش را ميخوانيم، ميبينيم همواره از ژرفانديشي همراه با اطلاعات بسيار گستردهاي درباره تاريخ معاصر و مهمترين چالشهاي فرهنگي و اجتماعي اين عصر برخوردار است و همين اشراف و تسلط كارش را جذاب ميكند.
او در ادامه با اشاره به صادق هدايت گفت: يكي از چيزهايي كه هدايت را براي ما همچنان در اوج نگه داشته، اين است كه او گر چه در زماني ميزيسته كه داراي ارتباط فعالي با فرهنگ جهاني نبوده است، اما شخصا اين فاصله را طي كرده و بزرگترين نويسندگان هم عصر خود را درك ميكرده است. هدايت در نوشتههاي خود از كساني نام ميبرد كه در آن زمان هنوز از شهرت بينالمللي برخوردار نبودند، اما سالها بعد ارزش تفكر و آراي آنها شناخته شد و بيدليل نيست كه او در جامعه ايراني حرفي را مطرح ميكند كه تا امروز جامعه روشنفكري درگير پاسخگويي به آن است.
حافظ موسوي نمونهي ديگر اين گونه چهرهها را در ادبيات معاصر ايران، نيما دانست و افزود: نيما علاوه بر تسلط به فرهنگ و ادبيات ايراني، با غولهاي زمان خودش در عرصه شعر و نظريهپردازي در محدوده زبان فرانسه و شايد هم انگليسي تعامل فكري داشته است و مجموعهي اين حرفها، به ويژه دربارهي شعر، اين را به اثبات ميرساند كه ديگر زمانهاي نيست كه كسي شب خوابنما شود، برود توي حوض يخ و بيرون بيايد و شاعر و عارف بزرگي شود.
او همچنين درباره علاقه و حساسيت شاعران و نويسندگان امروز به مسائل جهاني و آگاهي از مسائل مبتلا به جوامع بشري، گفت: در دوره معاصر هم به نظرم اغلب نويسندگان و شاعران حرفهيي ما همين دغدغه را داشتهاند؛ يعني هر كدام از بزرگان ادبيات معاصر كه الان به كار مشغولند و افراد نسل جديد، آنهايي كه جامعه حداقل در سطح روشنفكري به آنان واكنش مثبت نشان داده است، به سمت اين ويژگي حركت كردهاند.
موسوي تصريح كرد: هر نويسنده يا شاعري علاوه بر جنبهي هنري كه در كارش دارد، يك روشنفكر است؛ روشنفكري به عنوان يك پز يا ادا مطرح نيست، بلكه روشنفكر كسي است كه نسبت به جامعه هم در سطح ملي و هم در سطح بينالمللي واكنش نشان ميدهد. به همين دليل در كشور خود ما اغلب نويسندگان و شاعران نامدار و غير نامدار كساني هستند كه «درگير» هستند، يعني ماهيت وجودي آنها به گونهاي است كه نميتوانند نسبت به آنچه كه در برابرشان قرار گرفته موضع انفعالي داشته باشند. در جهان پيراموني گرچه روشنفكر از دو سو تحت فشار است، به اين ترتيب كه دولت و نهادهاي سركوبگر واكنش روشنفكر را به صلاح خود نميبينند و جامعه مطالبات بيشتر از حد توان او دارد، اما با اين حال در تمام دنيا روشنفكر كمابيش مسؤوليت مشتركي دارد كه وجه اصلي آن مسؤوليت در برابر سرنوشت انسان است. روشنفكر از طريق همين درگير بودن با وضع موجود با جهان خودش درگير است و در گفتمان مسلط عصر خويش شركت ميكند.
مهدي غبرايي ترجمههاي آثاري از ”ايشي گورو“ و ”جويس كارول اوتس“ را منتشر ميكند
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
مهدي غبرايي سه ترجمهي جديد را از آثار ايشي گورو و جويس كارول اوتس منتشر ميكند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پيش از اين، «بازمانده روز» و «وقتي يتيم بوديم» با ترجمههاي نجف دريابندري و مژده دقيقي از ايشي گورو منتشر شده و مجموعهي داستان «وقتشه كه با من زندگي كني» نيز از اوتس به فارسي ترجمه شده است.
غبرايي از گفتن عنوان كارهايي كه به زودي با ترجمهي او عرضه خواهد شد، امتناع و علت آن را رفتار غيراخلاقي مترجمان و ناشران عنوان كرد.
اين مترجم در اين زمينه يادآور شد: «بادبادك باز» را در اسفند 82 به ناشر تحويل دادم كه به خاطر مشكلاتي ديرتر منتشر شد، اما وقتي گفتم كه اين كار را ترجمه كردهام، سريع به سراغ آن رفتند و ناشر ديگري ترجمهاي را منتشر كرد.
او با بيان اينكه از نظر اخلاقي درست نميبيند وقتي اعلام شده مترجمي به سراغ كاري رفته است، به ترجمه آن بپردازند، افزود: آن قدر كار انجام نشده است كه ميتوان به آنها پرداخت.
«بادبادك باز» نوشتهي خالد حسيني، نويسندهي افغانيتبار ساكن آمريكا، را نشر همراه منتشر كرده و جديدترين كار منتشر شدهي غبرايي مجموعهي دوجلدي فيلمنامه با عنوانهاي «جنايات و مكافات» و «تراژدي ايرلندي» است كه پنج فيلمنامه را كه بيبيسي با نام «عدالت كور» منتشر كرده است، شامل ميشود.
قسمتهايي از اين مجموعه نوشتهي پيتر فلانري كه توسط اداره كل پژوهشهاي سيما منتشر شده، از تلويزيون ايران پخش شده است.
دو ترجمهي ديگر از غبرايي نيز زير چاپ است: «موجها»ي ويرجينيا وولف و «كتاب ريتمها» از لنگستون هيوز كه انتشارات افق و تصنيف چاپ آن را بر عهده دارند.
همچنين اخيرا كتابهايي از اين مترجم تجديد چاپ شده است: چاپ سوم پيترپن (جيم ج. بري) و چاپ هشتم كوري (ژوزه ساراماگو) را نشر مركز منتشر كرده و ساعتها (مايكل كانينگهام) نيز توسط انتشارات كاروان به چاپ چهارم رسيده است.