شهد اما... و نقد منوچهر آتشي نگاهی به کتاب « شهد اما شوکران »
مثل یک دیوان شعر
منوچهر آتشی
کتابهای هستند که با یک بار خواندن خواننده را خوشحال و راضی می کنند. کتابهای هم هستند که ارزش بیشتر از یک بار حتی چندبار خواندن را دارند. ولی در هر حال در مراحل بعد شاید اتفاق یا انگیزه ای دیگر آدم را به سوی آنها بکشاند، بی شک چنین کتابهایی حتماً ارزشمندند و هر کتابخوانی به آنها نیاز دارد.مثل یک دیوان شعر ، یک رمان یا یک سرگذشت علمی و هنری و غیره.
اما کتابهای هستند که چه بسا اسم و ظاهرشان چندان جذاب و وسوسه انگیز نباشد و خواننده را بی اختیار به سوی خود نکشانند، ولی وجودشان در هر کتابخانه لازم است و می توانند بارها و بارها نیاز به آنها یا بخشی و نکاتی از محتوای آنها شما را ناگزیر به مراجعه به آنها کند. کتابهای که هم مرجع هستند، هم سرشار از عبرت و خاطره. هم تاریخ اند، هم اشارت دهنده و بشارت دهنده آینده و هم معیار گونه هایی برای درک حرکت و تکامل تاریخ. این کتاب ها به ما می گویند که از« دیروز » چقدر فاصله گرفته ایم. این کتابها خون پژوهشی دارند و جایشان همیشه « دم دست » است نه کشوهای راکد. به همین سبب در تولیدشان حساسیت ، درستی و بی غرضی باید نقش اول را بازی کند.
▀ ▀ ▀
کتاب « شهد اما شوکران » از این جنس کتاب ها است که به همت جوانی فعال و پر شور و عشق به بازار آمده است. تدوین کننده کتاب تا آنجا که در توان و امکانش بوده ، برای خوب از کار در آوردن اثر خود زحمت کشیده و کوشیده مبانی و نظم و نسق پژوهشی را رعایت کند. در این راه – اگرنه به کمال – در حد قابل قبولی توفیق یافته است. خوشحالم که دریافته ام جناب دکتر شفیعی کدکنی هم این کار را پسندیده اند ؛ چرا که او بیش از بسیاران اهلیت ، دانش و صداقت چنین آثاری را دارد و داوری او می تواند حجت باشد.
▀ ▀ ▀
کتاب فصل بندی به قاعده ای را به کار گرفته :
بخش اول
1- نگاهی کلی به آغاز غزلسرایی در ایران از آغاز تا ..
(که خوب است اما می توانست جامع تر و مستند تر همراه با شواهد گویاتر باشد) فراموش نکنیم که دوران اولیه احیای زبان فارسی بعد از اسلام تا اواخر قرن پنجم هجری را به تعبیری (هر چند نه متناسب با زمان ) دوره نوزایی فکر – ادبی – فلسفی نامیده اند که واقعیت و شواهد زنده دارد. ورود فلسفه به قلمرو فکر ملی و دینی و جدل های توفانی بین فرق و نحله ها و قرائت های متفاوت از دین و اندیشه که بیش از هر جای دیگر در شعر نمود پیدا کرده اند. (ناصر خسرو در شعر ، فارابی ، بوعلی و فخر رازی در فکر و تفسیر و...) گواهان آشکار و آشنایی هستند که کار مستقل هم روی آنچنان که باید انجام نگرفته است.
2- غزل اجتماعی در حوزه عاطفه و خیال و اندیشه (نه خیال اندیشه – به تأکید مولف – )
3- بررسی غزل در عهد صفوی (سبک هندی و ...) که خیلی فشرده و ناقص به آن پرداخته شده. در حالی که این دوران هم گرهگاهی تاریخی و شایان بحث بیشتر است.
همچنان که دوران بازگشت و قاجاریه که پیش زمینه ادب مشروطه اند ، مستلزم بررسی گسترده تر است.
بخش دوم
غزل فارسی از عهد مشروطه تا دهه هفتاد (1380)
1- نگرش بر کیفیت غزل اجتماعی از عهد مشروطه تا انقلاب 57
2- بررسی اجمالی روند و روال غزل اجتماعی از 1357 تا ...(و کتاب شناسی )
بخش سوم
غزل ها که قاعدتاً بر طبق همان فصل بندی ها آمده اند ، اما به علت شتاب زدگی یا هر علت دیگر ، خود فصل بندی ها دچار تداخل هایی شده و مثلاً غزل هایی به دوران پیش از 57 نسبت داده شده که قطعاً مربوط به دوران بعدتر هستند. (بعضی غزل های حسین منزوی قطعاً چنین اند. )
▀ ▀ ▀
غیر از این ایراد ، ایراد دیگر بر گزینش نام ها و غزل ها و تعداد غزل ها از هر شاعری وارد است که هم حجم زیادی از کتاب را اشغال کرده هم جا را برای بحث و پژوهش بیشتر تنگ کرده است . مثلاً از یک شاعر (خوب ) معروف به «غزل فرم » چندین غزل آمده . اما از نوذر پرنگ که فقط دفتر« فرصت درویشان » اش نماینده بهترین غزل های دهه سی و چهل است ، فقط یک غزل آورده شده یا از محمود شاهرخی که دیوان های قطور از غزل خوب اجتماعی دارد ، اصلاً یادی نشده ، همچنین از علی معلم دامغانی که شاعری قوی دست است و یک دیدان فقط غزل دارد ، اسمی نیست . همچنین از سید علی مزارعی از بهترین غزلسرایان فارس و دوست توللی و هاشم جاوید و پرویز خائفی ، باز هم اسمی نیست و از فخر الدین مزارعی که شاعری یکه بوده ، فقط یک غزل متوسط آمده است .
از شیون فومنی هم به گمانم اسمی ندیدم . کسی که باید نامش در کنار حسین منزوی می آمد. باز هم از این کمبودها هست.
▀ ▀ ▀
بعضی لغزش ها و نادرستی های زبانی (بعضاً شاید چاپی ) هم هست که در عرصه نشر ما چیز غریبی به حساب نمی آید : یک جا با کلمه «معاثر» برخوردم که فکر می کنم به جای «مآثر» آمده (شاید هم معاصر!) یا مصراعی در بیتی که گوینده آن را نتوانستم پیدا کنم ، به این صورت آمده : « به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن » که غلط وزنی آن آشکار است. چون مصراع اول آن چنین است : «بسرای تا که هستی که سرودن است بودن »...
▀ ▀ ▀
ارجاع های ذیل صفحات که اغلب به «همان...» اکتفا شده ، چون زیاد و تکراری است ، سررشته را درست به خواننده نمی دهد.
▀ ▀ ▀
نهایت اینکه امیدوارم کوشنده جوان – یا خوانندگان – این یادآوری ها را – که در مقایسه با حجم کتاب خیلی ناچیزند – به حساب تخطئه نگذارند. خودشان هم حضوراً پذیرفتند که اشکالات گفته شود تا در چاپ های بعد – که حتماً خواهند آمد – برطرف شوند.
▀ ▀ ▀
کتاب ارجمندی است و از محاسن آن گفتن نه ضرورتی دارد و این مختصر را بیهوده طولانی خواهد کرد. کاش بسیاری از جوان های شیفته پژوهش دیار ما به اندازه یک دهم ایشان وقت صرف کارهایی چنین جدی می کردند. کتاب ایشان حتی در مقایسه با بعضی آثار « بزرگان » این عرصه هم دارای امتیاز های فراوان است. امیدوارم همچنان که مجدانه گام در این راه پرخطر گذاشته اند تا آخر راه را با سختکوشی و نهراسیدن از– حتی– طعنه و طنز دیگران ادامه دهند. توفیق رفیقشان باد....