تماس با  ماگفتگو  و  مصاحبهمقالاتنقد ادبیداستان ایرانداستان  ترجمهشعر  ترجمهمعرفی شاعرشعر  معاصراخبار ادبیصفحه اول
آدرس ايميلتان را وارد کنيد تا خبر هاي ادبي برايتان پست شود

نشاني ما

iranpoetry(at).gmail.com

 



 


November 11, 2005 12:17 PM

جلال آل‌احمد از ديدگاه اسناد


ـ نام: جلال
ـ شهرت ـ لقب: آل‌احمد
ـ نام و شهرت پدر: حاج سيداحمد طالقاني (مرحوم)
ـ نام مادر: امينه
ـ شغل و رتبه: دبير ـ رتبه 8
ـ محل سكونت با ذكر شماره تلفن: تجريش ـ آخر كوچه فردوسي ـ تلفون 83848
ـ خانه مسكوني شخصي است يا اجاره‌اي (در صورت دوم ميزان اجاره): زمين خانه وقفي است و هوايي‌اش متعلق به من و زنم.
ـ مذهب: مسلمان
ـ دوستان و معاشرين نزديك وي: انواع مختلف خلق‌الله: همسايگان، معلم‌ها، فرهنگي‌ها و اهل قلم.
ـ وضع مزاجي: چندان تعريفي ندارد.
ـ اعتيادات: فقط سيگاري هستم
ـ دوستان و معاشرين نزديك شما: سؤال تكرار شده.
ـ وضع مزاجي شما: چرا سؤال تكرار شده؟
ـ تأليفات، مقالات و نشريات خود را نام ببريد: يك ليست است و اينجا جا نمي‌گيرد.
ـ آثار علمي و هنري شما: ايضاَ
اوقات بيكاري خود را چگونه ميگذرانيد؟ مي‌خوانم، مي‌نويسم و انبار مي‌كنم!
زمستان سال 1379 براي اولين بار مجموعه‌اي از اسناد سازمان اطلاعات و امنيت رژيم پهلوي ـ ساواك ـ كه با موضوع جلال آل احمد جمع‌آوري شده بود به همت مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات منتشر شد. اسنادي كه شايد قرار نبود هيچ‌گاه در دسترس عموم قرار گيرد و تنها جنبة اطلاع‌رساني از فضاي فرهنگي و سياسي جامعه براي مردان رژيم شاه داشت.
جلال از نگاه اسناد ساواك چهرة ويژه‌اي از لحاظ افكار و عقايد و آثارش دارد و از آنجا كه «اين اسناد جنبة امنيتي و اطلاعاتي داشته است تا آنجايي كه مأمور ساواك شعور و درك و آگاهي داشته از ضريب صحت بالايي برخوردار است». اين مطلبي است كه آقاي قاسم تبريزي ـ از كارشناسان جمع‌آوري و تدوين اسناد ساواك ـ در اين‌باره بيان كرده است.
اولين سندي كه در مجموعة اسناد و دربارة جلال آل احمد درج شده است مربوط به تاريخ 30 مهرماه 1331 بوده و پس از آن تا مهرماه سال 41 يعني 10 سال بعد، تنها 5 مورد سند مي‌توان در اين مجموعه ديد. تبريزي دربارة سير جمع‌آوري اين اسناد مي‌گويد:
«سير اسناد تا سال 45 حالت حساسيت دارد، اما از سال 45 اين حساسيت تبديل به يك سوژة خاص مي‌شود. ساواك چهار نوع بررسي داشت. يكي اينكه به‌طور اتفاقي براي كسي تشكيل پرونده مي‌داد؛ يك اعلاميه، يا يك نامه و يا يك مقاله پيدا مي‌كرد و اين مي‌شد يك سند براي تشكيل پرونده.
دوم ارتباط فرد مورد نظر با افراد مشكوكي بود كه از نظر ساواك حساس بودند مثلاً اينكه اين فرد با فلاني ارتباط دارد؛ بررسي شود كه اين فرد كيست ارتباطش چقدر است و تأثير اين ارتباط چقدر بوده است، و سوم در صورتي بود كه گزارشهايي دربارة فرد رسيده باشد؛ اينجاست كه ساواك حساس شده و ضريب حساسيت بالا مي‌رود. تلفن را مدتي كنترل مي‌كردند، نامه‌ها را كنترل مي‌كردند، چند نفر را هم كنارش مي‌گذاشتند.
مرحلة آخر و دستة چهارم كساني بودند كه براي ساواك به‌عنوان افراد خطرناك طرح مي‌شدند يك معضل امنيتي بودند يك مشكل سياسي بودند، يا ممكن بود كه باعث نقض امنيت اجتماعي شوند.
جلال از اواخر 46 براي ساواك به‌عنوان يك سوژة خاص طرح شد. تلفنش كنترل مي‌شد، ميكروفنهايي در خانه‌اش جاسازي مي‌كنند و دستگاه شنود كار مي‌گذارند. چند منبع هم در كنار جلال قرار مي‌دهند كه اخبار را از خصوصي‌ترين وضعيتهاي او براي ساواك تأمين كنند كه البته لازم است روزي نام اين منابع هم افشا شود و البته تعقيب و مراقبت هم به اين مجموعه اضافه شد، كه جلال چه زماني و با چه كسي ملاقات كرده است، يا به منزل چه كسي رفته وضعيت جلال به اين صورت است تا آغاز جنگ اعراب و اسرائيل كه جلال مقاله‌اي براي روزنامة دنياي جديد مي‌نويسد».
در تاريخ 27/4/46 گزارشي براي ادارة يكم عمليات و بررسي ساواك به رياست ثابتي ارسال مي‌شود. اين گزارش مبني بر رسيدن نامه‌اي براي جلال است دربارة اسرائيل. چندروز بعد جلال مقاله‌اي را در روزنامة دنياي جديد منتشر مي‌كند كه آن را با اين جملات آغاز كرده بود: «اين متن نامة دوستي از پاريس است كه من چيزهايي به آن افزوده‌ام. پرت و پلاهايش بيخ ريش من و حرف حسابش از او».
و اين‌گونه جلال با نسبت دادن اين مقاله به ديگري، جملة تندي را به اسرائيل آغاز مي‌كند:
«...به مناسبت اينكه نازيسم ـ اين گل سرسبد تمد‌ّ‌ن بورژوايي غرب شش ميليون يهودي فلك‌زده را در آن كوره‌هاي آدم‌پزي ريخت ـ امروز دو سه ميليون عربهاي فلسطين و غزه و غرب [رود] اردن بايد در حمايت سرمايه‌داران وال استريت و بانگ روچيلد كشته و آواره بشوند و چون حضرات روشنفكر اروپايي در جنايتهاي هيتلر شريك بوده‌اند و در همان ساعت دم‌برنياورده بوده‌اند حالا به همان يهوديها در خاورميانه سه پل داده‌اند تا ملل مصر و سوريه و الجزاير و عراق شلاق بخورند و ديگر خيال مبارزه ضد استعمار غرب را در سر نپرورند و ديگر كانال سوئز را رو به ملل متمد‌ّن نبندند! تف بر اين تمدن گند بورژوا! من تعجب مي‌كنم كه حضراتي كه سالها به گوش ما فرو كردند كه اسرائيل يك كشور سوسياليستي است آيا الان شب با وجدان آرام مي‌خوابند؟ اسرائيلي كه به‌عنوان شعبة خاورميانه امپرياليسم و «سيا» الان دارد تمام شبكة جاسوسي و ضد انقلابي آن اطراف را اداره مي‌كند؟»
آنچه جلال در سال 46 به‌عنوان مقاله‌اي ضد اسرائيل در روزنامة «دنياي جديد» منتشر مي‌كند در نوع تحليل شباهتهاي بسياري با اعلامية امام خميني(ره) كه در همان سال منتشر شد دارد. به هرحال چه ارتباطي بين اين اعلاميه و مقالة جلال وجود داشته باشد و چه نه، اين مقاله بازتابهاي وسيعي را به‌دنبال دارد، به‌طوري‌كه بر اساس پاورقي شمس آل احمد بر كتاب ولايت عزرائيل اين مقاله به‌صورت مستقل در سال 47 با نام «اسرائيل عامل امپرياليسم» توسط جمعي از طلاب منتشر مي‌شود.
از طرفي ساواك پس از چاپ مقالة آل احمد وي را بلافاصله احضار مي‌كند:
«جلال به ساواك احضار مي‌شود تا توضيحاتي در مورد مقاله‌اي كه به چاپ رسانده بدهد. بعد به مأمور ساواك اشاره مي‌كند و مي‌گويد تو چه مي‌نويسي؟
البته جلال پيش از اين هم چندين بار به ساواك احضار شده بود، اما خيلي متعارف. ولي اين‌بار با دفعه‌هاي پيش متفاوت بود. با اين حال جلال خيلي محكم شروع مي‌كند به حرف زدن. ممكن است ما در حال حاضر بسيار راحت در مورد آن سالها سخن بگوييم اما با مراجعه‌اي به‌تاريخ و وضعيت ساواك در نيمة دوم دهة چهل ـ يعني دورة هويدا ـ [كه ساواك يكي از مخوف‌ترين دوران خود را مي‌گذراند] و درك وضعيت خاص و پليسي آن روز مي‌توان ارزش صلابت و استحكام كلام آل احمد را درك كرد. اينكه يك نويسنده در محل ادارة ساواك بتواند در برابر مأموري كه پشت درهاي بسته مي‌تواند هر كاري را كه اراده كند با او انجام دهد چنان‌كه با امثال آيت‌الله سعيدي و آيت‌الله غفاري انجام دادند. اين‌گونه سخن بگويد و از آرمانهايش دفاع كند عملي بسيار قابل ستايش است و شجاعت و صلابتي عظيم مي‌طلبد»:
«به دنبال چاپ مقاله‌اي به قلم نامبرده بالا در روزنامة دنياي جديد پيرامون جنگ اعراب و اسرائيل و درج مطالبي غير واقعي در زمينة نقش ايران و نفت ايران مقدر فرمودند كه احضار و ضمن مصاحبه به او تذكر داده شود كه در نوشته‌هايش رعايت مصالح و منافع مملكت را كرده و من‌بعد از درج اين‌گونه مسائل تحريك‌آميز خودداري نمايد: نامبرده در پاسخ مطالب مشروحي بيان كرد كه خلاصة آن به شرح ذيل است:
«به‌عنوان يك نويسنده و ايراني روز نزديكي را پيش‌بيني مي‌كنم كه جهودكشي در خاورميانه آغاز مي‌شود. بنابراين بايد به‌عنوان يك ايراني به جهانيان اعلام كنم كه ملت ايران با روش كنوني دولت خود در قبال اسرائيل موافق نيست و حساب دولت از مردم جدا است. چه روزي كه جهودكشي شروع شود به‌طوري‌كه بهائي‌كشي هم شروع خواهد شد بايد روزنه نجاتي براي مردم ايران وجود داشته باشد. زيرا حيات امپرياليستهاي غرب در گرو نفت خاورميانه است و اگر يك‌ماه نفت به آنها نرسد ناگزيرند به خواسته‌هاي اعراب تن دهند و آن‌وقت دست از حمايت اسرائيل برخواهند داشت و اين ساختة استعمار آماج انتقام و احقاق حق اعراب قرار خواهد گرفت.»
تبريزي در توضيح اين سند به مخالفت و تهديد بهائيها اشاره مي‌كند: «بايد توجه كرد قشر دومي كه مورد مخالفت جلال قرار مي‌گيرند بهائيها هستند؛ آن هم درست در زماني‌كه حضور پررنگي در اركان قدرت و دولت دارند؛ دكتر ايادي ـ پزشك شاه ـ ، فرخ روپارساي ـ نمايندة مجلس ـ ، منصور روحاني ـ وزير كشاورزي دولت ـ هويدا و سرلشكر سميعي همگي بهايي بودند».
به هرحال بازجويي ساواك در حالي به اتمام مي‌رسد كه بازجو در نظرية خود دربارة جلال چنين مي‌نويسد:
«همان‌طور كه قبلاً به استحضار رسيده جلال آل احمد مقداري تحت تأثير خودخواهي و خودپسندي و تمجيد ديگران و مقدار بيشتري تحت تأثير عقده‌ها و سرخوردگيهاي شخصي و اجتماعي خود عنصري است بدبين، عصبي و ناراحت...»
پس از اظهار جلال به ساواك يك سند ديگر هم در اسناد ساواك مربوط به جلال وجود دارد. در تاريخ 29/12/46 گزارشي تنظيم مي‌شود كه طي آن از جلال به‌عنوان نويسنده‌اي كه هميشه از دولت انتقاد مي‌كند و با رژيم مخالف است و در نوشته‌هايش همواره بر ضد وضع كنوني مملكت مطالبي مي‌نويسد ياد مي‌شود.
تبريزي سير گزارشها و اسناد ساواك را از آغاز سال 47 اين‌گونه پي مي‌گيرد:
«سير اسناد در سال 47 شدت پيدا كرده و حساسيت ساواك بيشتر مي‌شود. مقد‌ّم ـ مدير كل ادارة سوم ساواك ـ نامه‌اي كه اعمال و رفتار جلال را توسط منابع موجود كماكان تحت مراقبت قرار دهند.
پنج روز بعد ثابتي ـ رئيس ادارة يكم عمليات و بررسي ساواك ـ اعلام مي‌كند كه جلال با داشتن سوابق سوء صلاحيت، حق تدريس در مؤسسات عالي كشور را ندارد. يعني محروميت از هرگونه تدريس در هر جايي. فرداي آن روز گزارشي به ساواك مي‌رسد كه جلال با آيت‌الله طالقاني تماس گرفته و با هم صحبت كرده‌اند؟ جلال گفته است در رابطه با موضوعي (كه براي ساواك هم روشن نبوده) خواستم خدمتتان برسم و موضوع را بيان كنم. سه روز بعد يعني 11/3/47 آيت‌الله طالقاني طي تماسي با مهندس كتيرايي در مورد جلال آل احمد صحبت مي‌كند ولي موضوع سربسته است. چهار روز بعد ساواك دستور مي‌دهد كه بررسي كنيد آيا جلال با امام ارتباط دارد».
در دوم خردادماه سال 47 نامه‌اي با امضا و خط جلال آل احمد از منزل امام خميني كشف مي‌شود كه حساسيت ساواك را نسبت به ارتباط جلال با نهضت امام خميني بيشتر مي‌كند. اقدامها، ارتباطها و مقاله‌هاي جلال در سالهاي گذشته باعث مي‌شود تا ساواك براي دور كردن اين روشنفكر نافرمان از فضاي سياسي ايران به چاره‌انديشي بيفتد و از تمام امكانات موجود مدد گيرد:
«احسان نراقي يكي از مشاوران مورد وثوق ساواك به‌شمار مي‌آمد ـ هرچند نه به‌عنوان تنها مشاور ـ با اين‌حال از زمان تيمسار بختيار تا پايان رژيم شاه نراقي مشاوره‌هايي به ساواك مي‌داد.
ساواك در فكر اين بود كه جلال را از حالت عصيان و مبارزه خارج كند. احسان نراقي يك مؤسسه و تحقيقات علوم اجتماعي داشت كه آنجا مخزن مركز تحقيقات ساواك بوده است و براي ساواك جمع‌آوري اطلاعات مي‌كرده. نراقي روزي سيمين دانشور را دعوت كرده و مي‌گويد ما يك تحقيقاتي راجع به افغانستان داريم. شما برويد افغانستان و اين تحقيقات را انجام دهيد. پس از اين ملاقات مأمور ساواك كه احتمالاً از هماهنگيهاي رده‌هاي بالاتر اطلاع چنداني نداشته است در گزارشي اعلام مي‌كند اگر سيمين بخواهد به افغانستان برود علي‌القاعده جلال نيز مجبور است وي را در اين سفر همراهي كند. اين سفر مي‌تواند براي جلال تأثيرات خوبي داشته باشد چرا كه با ديدن وضع افغانستان متوجه وضعيت بهتر ايران نسبت به اين كشور خواهد شد و اين خود سبب تعديل نظرات انتقادي وي خواهد شد».
به هرحال با وجود اصرار نراقي و زمينه‌سازي ساواك اين سفر انجام نشده و جلال به افغانستان نمي‌رود با اين حال به نظر مي‌رسد كل جريان ناشي از ساده‌انگاري مسئولان ساواك در مورد انديشه‌ها و شخصيت جلال آل احمد باشد.
سير وقايع و گزارشهاي رسيده به ساواك حساسيتها را نسبت به ارتباطهاي وي با نيروهاي مذهبي ـ انقلابي بيش از پيش برمي‌انگيزد:
«شهريور 47 مأمور ساواك گزارش مي‌دهد كه رسالة جديد امام در نجف در منزل جلال پيدا شده است، در تاريخ 1/7 يعني 4 روز بعد ساواك تلاش مي‌كند كشف كند بين جلال و امام ارتباطي وجود دارد يا نه؟ به‌خصوص اينكه ساواك از سال 40 يعني از زماني‌كه جلال «غربزدگي» را نوشته است به‌دنبال اين ارتباط مي‌گردد.
سه روز بعد يعني در تاريخ 4/7 گزارشي تنظيم مي‌شود كه خبر از وجود همان رسالة انقلابي امام (اما اين‌بار به‌صورت تكثيرنشده) در منزل جلال مي‌دهد و اين‌بار ساواك دستور مي‌دهد تا طي تحقيقاتي مشخص شود چه‌كسي وظيفة توزيع و تكثير اين رساله را بر عهده داشته است و آيا جلال نيز در اين امر دخالتي داشته، يا خير.
مراقبتها بيشتر مي‌شود. رهبر عملياتي كه جلال سوژة آن بود مي‌گويد آل احمد به‌نحو چشمگيري روحانيون مخالف را ياري مي‌كند به‌ويژه در رابطه با [امام] خميني. سوابقي هم دال‌ّ بر ارتباط جلال با امام ذكر مي‌كند و دوباره مأمور بالاتر يعني مدير كل مي‌نويسد كه سوابق را براي ما بفرستيد».
پنجم بهمن ماه سال 47 گزارشي به ساواك مي‌رسد كه حاوي مطالبي است كه جلال در گفت‌وگو با يك خبرنگار مصري دربارة ادبيات و فرهنگ و سياست در ايران گفته و در آن به نقد و تحليل وضع موجود پرداخته است. اما از اواخر سال 47 و چندي پس از انتشار سند اخير عرصه بر جلال به‌شدت تنگ مي‌شود. جو پليسي، كنترل منزل، تعقيب و مراقبت دائمي، كنترل تلفن و حتي ورود پنهان به منزل جلال و نصب دستگاه شنود در كنار كنترل مراجعان و ملاقات‌كنندگان با وي در منزل و محل كار از اقدامات ساواك در رابطه با جلال است.
«در تاريخ 8/6/48 (طبق گزارش ساواك) دو نفر مهمان ناشناس در اسالم گيلان به ديدن جلال مي‌آيند و جلال متني را براي آنها مي‌خواند و آنها مي‌نويسند».
به: عرض مي‌رسد
از: 312
موضوع جلال آل احمد
در تاريخ 8/12/47 رضا و رهرام از هامبورگ نامه‌اي براي جلال آل احمد ارسال و چنين نوشته است:
مقالة شما را در آخرين شمارة آرش دربارة صمد بهرنگي براي عدة زيادي از دوستان خواندم، خيلي جالب بود، اجازه بدهيد اين شوخي را كه يكي از دوستان كرده برايتان بنويسم؛ همين روزهاست كه جنازة آل احمد را از خانة نويسندة ديگري پيدا كنند. دليل پزشكي قانوني گيوه‌هاي ميخي آل احمد و تند راه رفتن اوست».
بيستم شهريور ماه سال 48 اعلام مي‌شود كه جلال سكته كرده و در اسالم گيلان در گذشته است.
و بدين ترتيب پروندة جلال آل احمد در ساواك بسته مي‌شود،‌هرچند پس از اين تاريخ چند برگ سند دربارة حوادث و وقايع پس از مرگ جلال، مجلس ختم و مجموعه‌اي قابل توجه از تحليلهاي برخي نويسندگان وابسته به ساواك در مورد آثار جلال موجود است.
اما با گذشت چند ماه پروندة جلال نيز در سازمان امنيت رژيم بايگاني مي‌شود، درحالي‌كه پروندة تفك‍ّر جلال در عرصة ادبيات، فرهنگ، هنر و انديشة سياسي ايران باز شد.


منبع: سوره

 

IranPoetry.com/Hadi Mohammadzadeh/©2004-2010 • All Rights Reserved
بازنشر اينترنتي مطالب اين سايت با ذکر
آدرس دقيق بلامانع است