يکشنبه 13 آذر 84
انجمن ادبي نيما در دانشگاه آزاد كرج تشكيل شد
سرويس: صنفي
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: صنفي
انجمن ادبي نيما در دانشكده ادبيات دانشگاه آزاد كرج با مديريت مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات علمي اين دانشگاه تشكيل شد.
رشيد كاكاوند مدير اين انجمن، در گفتوگو با خبرنگار صنفي آموزشي خبرگزاري دانشجويان ايران در خصوص فعاليتهاي انجمن، گفت: برگزاري نشستهاي ادبي، نمايش فيلم، كلاسهاي فوق برنامه، سخنراني و اموري كه هيات علمي دانشكده ادبيات به آن وابسته است از برنامههاي انجمن ادبي نيماست.
وي افزود: اين انجمن در سال 76 با نام انجمن ادبي دانشكده ادبيات فعاليتهاي خود را آغاز كرد و بعدها با نام دكتر فرقاني معاون دانشكده ادبيات به كارهاي خود ادامه داد. از سال 76 انجمن ادبي دانشكده ادبيات گاه با تعطيلات مقطعي مواجه بود.
كاكاوند در ادامه افزود: چون نام دكتر فرقاني براي نسل امروز آشنا نبود انجمن ادبي دكتر فرقاني به نام انجمن ادبي نيما تغيير يافت.
ليلي گلستان:
سطح ادبيات تاليفيمان هنوز خيلي پايين است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
ليلي گلستان دليل فروش بيشتر آثار ترجمهيي را اينطور عنوان كرد كه ترجمهها بيشتر از آثار چهرههاي معروف ادبيات صورت ميگيرد كه خب حرفهييتر، متخصصتر و اديبتر از ما هستند.
اين مترجم به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: خيلي طبيعي است كه ترجمهي خوب از ماركز، همينگوي، فاكنر يا كوندرا خوانده شود و به خواندن يك قصهي معمولي ايراني رغبت كمتري وجود داشته باشد.
به گفتهي او وقتي چهرههاي معروفي را مي شناسيد، بيشتر به سمت آنها گرايش پيدا ميكنيد، مگر اينكه بخواهيد حيطه ادبيات ايران را بشناسيد و روند كار برايتان جالب باشد. آن وقت از همه ميخوانيد و بعد متاسفانه متوجه ميشويد كه هنوز چهقدر سطحمان پايين است.
گلستان خواندن آثار ترجمهيي از نويسندگان معروف يا چهرههايي را كه جايزه بردهاند، طبيعي دانست و در عين حال درباره تاثير كيفيت آثار تاليفي در رويكرد به آثار ترجمهيي گفت: اينها به هم مربوط ميشود. وقتي چند كتاب تاليفي مي خوانم كه خوشم نميآيد، اگر نخواهم پيگير ادبيات ايران باشم، آنوقت به خواندن آثار ترجمهيي رو ميآورم.
او دربارهي اينكه چه نوع آثار ترجمهيي بيشتر مورد توجه مخاطبان ايراني قرار ميگيرد، گفت: يكسري مخاطب جدي ادبياتند، يكسري خانمهاي خانهدار كه براي سرگرمي كتاب ميخوانند، بعضيها هم ميخواهند آثار شاد بخوانند و نميخواهند ناراحت شوند و دلايل مختلفي براي انتخاب آثار وجود دارد، اما مشخصا مخاطب جدي ادبيات، هميشه نوآوري در هنر را ميپسندد. زبان و چگونگي طرح داستان برايش مهم است و به ساختار هم توجه دارد.
گلستان همچنين درباره ميزان پيگيري ادبيات داستاني ايران توسط مترجمان گفت: بقيه را نميدانم، اما من ميخوانم. خيلي علاقهمندم ببينيم روند كار نويسندگان جوان ما در ادبيات چگونه است. مضافا بر اينكه بعضي وقتها براي داوري جايزههاي ادبي دعوت ميشوم و اينها همه باعث ميشود درست وسط ادبيات تاليفي ايران باشم. بنابراين احاطه دارم و به قدر كافي ارزش آثار دستم است.
به گفتهي او نويسندگان جواني خوبي دارند جلو ميآيند كه اگر كار را به همين روال ادامه دهند، نتيجهي خوبي به دست ميآيد.
نگاهي به زندگي و شعر "آدونيس" بهقلم قيصر امينپور
"آدونيس شاعر حافظه نيست؛ آتش ميكارد، گل نميچيند"
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
قيصر امينپور در نوشتاري كه بخشي از آنرا شامگاه در برنامه شب شعر با حضور آدونيس اريه كرد، به زندگي و شعر اين شاعر برجسته عرب پرداخته است..
به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) امينپور، درباره آدونيس مينويسد: "علياحمد سعيد اسبر، متخلص به «آدونيس» در سال ١٩٣٠ در يكي از روستاهاي سوريه زاده شد. در ١٤ سالگي شعري براي نخستين رييسجمهور سوريه (پس از استقلال) خواند كه جايزه او اجازه تحصيل در يكي از مدارس بود. او در اثر فعاليتهاي سياسي و سرودن شعرهاي اعتراضآميز زنداني شد و پس از آن به بيروت گريخت و به تابعيت لبنان درآمد. در ١٩٥٦با «خالده صالح» مشهور به «خالده سعيد» ازدواج كرد كه او هم يكي از دو سه منتقد طراز اول عرب است.
در ١٩٧٣ از دانشگاه «سنت ژوزف» يا «قديس يوسف» بيروت با نوشتن رسالهاي مفصل با عنوان «الثابت و المتحول» دكتري گرفت و به تدريس در دانشگاه لبنان پرداخت. (١)
آدونيس با انتشار دو مجله مهم و جريانساز به نام «مجله شعر» و «مواقف» سهم عمدهاي در گسترش شعر و نقد نو در فرهنگ عربي داشت. چندانكه گاه از زمان انتشار اين مجلات به منزله مبداء تاريخي براي شعر نو عرب ياد ميشود، يعني شعر عربي پيش از مجله شعر و پس از آن.
آدونيس نوگرايي است كه در هيچ پوسته و قالبي نميگنجد. براي او شعر، به تعبير ريلكه «دگرگون كردن زمين» است. او ميخواهد «نقشه اشياء» را تغيير دهد. پس شگفت نيست كه مدرنيسم و ارتباط آن با سنت، دلمشغولي هميشگي او باشد. (٢)
او در اين زمينه ميگويد: «بايد از آن ناخويشتني كه گذشته برشخصيت ما تحميل ميكند، رها شويم و بهراستي خود باشيم. بايد كاري كنيم كه زمان افق ما باشد.»
و باز تاكيد ميكند كه «خواهان جدايي از ميراثي هستم كه تمام شده است و ديگر نيرويي در آن نمانده است تا به مشكلات عميق امروز ما پاسخ دهد يا ما را دريافتن راهي به سوي آينده ياري كند . من خواهان جدايي از خاكسترم، نه آتش»
او شعر را رويا ميبيند «و رويا به اقتضاي طبيعتش، جهشي به بيرون از مفاهيم رايج/ مسلط است. پس رويا تغييري است كه در نظام اشيا و نظام نگرش به اشيا روي ميدهد. به همين دليل است كه شعر نو، پيش از هر چيز، همچون عصياني عليه شكلها و روشهاي شعر كهن جلوه ميكند.» (٥)
بيش از نيم قرن است كه آدونيس همچنان نو به نو ميسرايد، از «نخستين شعرها» تا «برگهايي در باد» تا «ترانههاي مهيار دمشقي» تا «دگرديسيها» و «صحنه و آينهها» و «مفرد به صيغه جمع» و «الحصار». به قول همسرش شعر او سفرنامه طولاني شعر عربي است «سفر از شالودهاي كلاسيك به مخاطره تخيلي نومايه كه همواره برخورد ميشود. آدونيس شاعر حافظه نيست. او آتش ميكارد. گل نميچيند. از اين رو خواندن شعرهاي او به معناي پاي نهادن به رود تحول و شركت در آيين آفرينش است.» (٦)
اگرچه به نظر ميرسد كه شعر آدونيس رفتهرفته از جانب معنا به سمت صورت ميگرايد، بايد گفت كه شعرهاي او هميشه با انديشه درگير است و معنا هيچگاه در شعرهاي او كم يا گم نميشود، بلكه از لايههاي سطحي به اعماق ميرود. از اينروست كه گاه به سخنان شطحآميز صوفيه و سوررئاليسم و انديشههاي وحدت وجودي ميگرايد و گاه چهره خود را از پس نقابهاي اسطورهاي يا تاريخي و اسلامي جلوهگر ميكند. همچنانكه با استفاده از نقاب (persona ) «مهيار دمشقي» كه شاعري ايرانيتبار و زرتشتي است كه با راهنمايي استادش - شريف رضي - به مذهب شيعه ميگرايد، در واقع خود را ميسرايد. چرا كه مهيار هم مانند او شاعر است و آواره و ناسازگار با زمانه و شيعه. (٧)
همچنين از پس اين نقاب ميتوان چشمان آدونيس را ديد با نگاهي نگران به سرنوشت جامعه و فرهنگ عربي و جهان معاصر.
البته ابهام، اتهامي است كه برخي شعر او را بدان متهم مينمايند. چراكه « روابط واژهها با يكديگر گاه چنان ناآشنا و غافلگير كننده است كه به نظر ميآيد رابطه دال و مدلول از هم گسيخته است.» (٨)
خود او در مورد اتهام ابهام مي گويد: «هستند شياداني كه عجز خود را از خلاقيت در پس پرده ابهام پنهان ميكنند ... و نيز هستند شياداني كه عجز خود را در پس پرده وضوح پنهان ميكنند. بنابراين نه ابهام به خوديخود مورد توجه من است و نه وضوح. آنچه براي من اهميت دارد، خلاقيت است و بس.»... تهمت ابهام صورتكي است كه خواننده تنگمايگي و كمدانشي خود را در پس آن پنهان كرده است، و نيز سماجت خود را، زيرا ميخواهد چيزهاي تغيير يافته را با ذهنيتي تغييرنايافته بفهمد.» (٩)
استاد يگانه و فرزانه - دكتر شفيعي كدكني - در كتاب «شعر معاصر عرب» خاطرهاي در باب حاضر جوابي آدونيس نقل ميكند كه شنيدني است: «در بهار ١٩٧٦ در نيويورك مجلسي بود در باب «شعر شرق ميانه» كه در آن البياتي درباره «هدف هنرها و ادبيات» سخن گفت. در اين ميان يكي از حضار كه گويا يهودي بود، شايد براي اينكه استخوان لاي گوشت بگذارد، پرسيد كه آقاي البياتي و آقاي آدونيس، هر دو عرب، هر دو شاعر پيشرو، چرا دو نوع حرف و عقيده اظهار ميدارند؟ آدونيس در پاسخ حرف بسيار قشنگي زد كه من جاي ديگر آن را نشنيده بودم. گفت: «اگر روزي تمام سياستمداران، يك حرف بزنند، جهان بهشت خواهد شد. اما اگر روزي فرا رسيد كه شعرا همه يك حرف بگويند، دنيا به دوزخي وحشتناك بدل خواهد شد.»
پينوشتها:
١- در نوشتن اين مقدمه كوتاه از كتاب ارجمند «شعر معاصر عرب» نوشته دكتر شفيعي كدكني و پيشگفتار پر بار و برگ آقاي برگنيسي بر ترانههاي مهيار دمشقي بهره بردهايم.
٢- ترانههاي مهيار دمشقي، آدونيس، ترجمه كاظم برگنيسي، تهران، نشر كارنامه، ١٣٧٨ ص ٢٤
٣- همان، ص٢٦
٤- همان، ص ٢٦
٥- همان،ص٢٧
٦- همان، ص٣٨
٧- همان، ص٥٣
٨-همان، ص٤٦
٩-همان، ص٥١
١٠- شعر معاصر عرب، محمدرضا شفيعي كدكني، تهران «توس» ١٣٥٩، ص١٧٣
***
در ادامه اين متن كه در اختيار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران قرار گرفته است، امينپور به بررسي شعري از علي احمد سعيد معروف به آدونيس ميپردازد:
"گلدستهاي كه ميگريست"
(نگاهي به شعري كوتاه از آدونيس)
براي حسن مطلع و براعت استهلال، سخن خود را با شعري كوتاه صورت و بلندمعنا از آدونيس آغاز ميكنيم. شعري كه با همه كوتاهي، داستاني به درازي روزگار و عمر فرهنگ و تبار ما دارد:
المئذنه
بكت المئذنه
حين جاء الغريب – اشتراها
و بنا فوقها مدخنه
گلدسته گريست
هنگامي كه بيگانه آمد – ان را خريد
و برفراز آن دودكشي برافراشت
فرصت تفسير و تاويل اين شعر به تفصيل نيست . تنها به اختصار و اشارهوار پارهاي از نكات شعر را مرور ميكنيم. چنانكه خود شعر هم در نهايت اقتصاد و اختصار است؛ نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد. همه واژهها سر جاي خود نشستهاند، و چه خوش نشستهاند: اولين كلمه فصل «بكت» يا «گريست» است كه سخت مناسب حال و مقال و مقام است. چرا كه ماذنه مونث است؛ زني زيبا و بلند قامت كه در برابر چنين فاجعهاي تنها ميتواند زاري وشيون كند. شاعر ميتوانست به جاي اين فصل از بسياري افعال ديگر بهره ببرد. مثلا بگويد: ماذنه خاموش شد. يعني پيش از اين اذان ميگفت، ولي اكنون خاموش مانده است. اما روشن است كه اين فصل براي روايت عمق و ارتفاع فاجعه كم است يا ميتوانست بگويد: ويران شد يا آوار شد و ... اما اينها هم خالي از روح زندگي و احساس و عاطفه است، چراكه اگر بگويند: ديواري مرده، آوار شد، اين گزاره هيچ احساسي برنميانگيزد. پس بهترين گزينش همان گريستن است. زيرا ماذنهاي كه روح دارد و اذان ميگويد، ميتواند گريه هم بكند.
اما ماذنه چرا ميگريد؟ زيرا از آشنايان دور شده و به دست غريبهاي گرفتار آمده، زني بالابلند و شكوهمند كه همچون كنيزكان يا كالايي بيجان خريداري شده. چنانكه ميبينيم اگر چه معامله هميشه دوطرف دارد، اما اينجا بر خريدن تاكيد شده، نه فروختن. اگر چه اصولا خريد و فروش مسجد و طبعا اجزاي آن در شرع حرام است.
همچنين شاعر ميتوانست به جاي ماذنه، «مناره» را بهكار بگيرد. ازقضا اين واژه هم با ساختار و مضمون شعر تناسباتي دارد. از جمله اينكه مناره هم محل نور و روشني است. و به بناي بلندي ميگويند كه براي راهنمايي و راهيابي مسافران، كشتيها و گمشدگان بر آن چراغ ميافروختند يا حتي بر بالاي آن اذان هم ميگفتند.
اما شاعر از ميان همه اينها واژه ماذنه را ترجيح داده است. كه همه اين معاني را هم پنهانتر ميرساند، چون اذان هم به معني آگاهانيدن و خبر دادن است و علم و معرفت و آگاهي در فرهنگ و ادبيات اسلامي هميشه با رمز نور همراه است. در مقابل جهل كه همواره از تبار تيرگي و از دودمان دود و سياهي است.
ديگر آنكه اين دو واژه كليدي كه مضمون اصلي شعر را در دل دارند، درست در دو جايگاه حساس و موثر، يعني قافيه آغاز و پايان شعر نشستهاند كه آگاهان ميدانند چنين شگردي تاثير و زيبايي شعر را چندان ميكند. از سوي ديگر قافيه بودن اين دو واژه كه امري صوري است، در واقع تجسم و تبلور عيني همانندي و مشابهت آنهاست در عالم واقع.
زاويه ديد روايت چنانكه ميبينيم داناي كل محدود است. چرا كه راوي گريه گلدسته را ميبيند، اما از نگاه او خريدار، غريبه و بيگانه است. اگرچه غريب از ريشه غروب و غرب است و همين ريشهيابي، خود نشان ميدهد كه اين شجره از كدام ريشه آب ميخورد. دست كم دو سه نشاني براي آشنايي با اين بيگانه در شعر آمده است. يكي رگ و ريشهاش كه غرب است. ديگر رهاوردش كه دودكش و فناوري و ماشين است. ديگر اينكه خريدار گلدسته است. البته چنانكه ميبينيم شاعر شعار نميدهد و نميگويد كه هر چه از غرب ميآيد بد است و هر چه از شرق برآيد خوب، او تنها واقعه را گزارش ميكند.
ديگر اينكه شاعر نميگويد: گلدسته را ويران كرد و به جاي آن دودكش ساخت. در واقع گونهاي مسخ و استحاله را مينماياند. يعني گلدسته را سر جاي خود گذاشت، ولي آن را بدل به دودكش كرد. كه همچنين بر نوعي نوسازي (modernization ) تحميلي، آمرانه و از بالا دلالت ميكند، نه نوآوري درونجوش و درونزا. شايد هم به يكي از ويژگيهاي اصلي دوران گذار اشاره دارد كه اگر چه پايه و پايبست چنين جوامعي، سنت است، اما تنها روكشي از نوگرايي (modetnism ) بر آن كشيدهآند.
داستان اين شعر، داستان آغاز درگيري سنت و صنعت است و مدخنه بهترين نمادي است كه ميتوانست براي فناوري و صنعت بياورد.
منارهاي كه به جاي آتش پرومته و نور آگاهي، از آن دود سياه جهل برميآيد كه همه هستي را ميآلايد. همچنين ماذنه هم بهترين نمادي است كه براي فرهنگ اسلامي ميتوان به كار برد. بهويژه كه «الماذنه» معرف است و آشنا و «مدخنه» نكره است و ناشناس و بيگانه. تا هنگامي كه گلدسته بود، او را ميشناختيم، حال كه دودكشي است، بيگانهاي و ناشناس.
البته شاعر شعار نميدهد كه صنعت و فناوري چنين و چنان است. چرا كه دودكش هم البته در جاي خودش لازم است، اما نه اينكه جاي ماذنه را بگيرد. زيرا هر جا كه آتش زندگي روشن است، لاجرم دود هم هست. از قضا گاهي همين دود تيره در جاي خود نشان از روشن بودن چراغ زندگي است. چنانكه در اين شعر برشت كه از قضا هم كوتاه است و هم «دود» نام دارد:
خانه كوچك زير درختان، كنار دريا
از دودكش بام دود بالا ميآيد
اگر نبود دود
چه ملال انگيز بود
خانه، درختان ودريا
بعدالتحرير:
حال كه اين روي صفحه را خوانديم ، بد نيست شعر را ورق بزنيم، تا لايههاي ديگرش را از سفيدي پشت صفحه بخوانيم. راستي اين ماذنه آشنا و معروف كجاست؟ اين بيگانه ناشناس كيست كه آن را به تصرف خود درآورده و بر بالاي آن دودكش ساخته است؟ و اين گلدسته آشنا چرا بيش از نيم قرن است كه همچنان شيون ميكند؟
مراسم يادبود براي منوچهر آتشي
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
چند مراسم يادبود در بوشهر و تهران براي منوچهر آتشي برگزار شد و ميشود.
به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، فردا دوشنبه 14 آذرماه جاري مراسمي ازسوي خانواده آتشي در تهران برگزار ميشود.
اين برنامه از ساعت 14 تا 15:30 در مسجد الجواد (ع) ميدان هفتم تير برگزار خواهد شد.
همچنين روز پنجشنبه دو مراسم يادبود در مسجد جامع عطار و سپس بر سر مزار آتشي در بوشهر برگزار شد.
در اين مراسم، ايرج شمسيزاده - از شاعران و دوستان بوشهري آتشي - و عبدئالله رييسي - شاعر و منتقد بوشهري - سخنراني كردند و تعدادي از شاعران منطقه به شعرخواني پرداختند.
سعيد آژده:
دغدغهي حجمگرايان و نابسرايان هيچگاه شعر نبوده است
ما جنوبيها همه شاگردان مكتب آتشي هستيم
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
يك شاعر خوزستاني معتقد است بايد راه بيرقدار شعر جنوب، منوچهر آتشي، را ادامه داد.
سعيد آژده در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان خاطرنشان كرد: آتشي بيرقدار شعر جنوب بود و اگرچه او ديگر رفته است؛ ما بيرق او را تا جايگاه واقعياش خواهيم برد. ما هم كه بميريم آيندگان خواهند آمد و اين راه بينهايت را خواهند رفت. مگر بعد از مرگ نيما و فروغ ديگر كسي نيامد؟ ما جنوبيها همه شاگردان مكتب آتشي هستيم و اين هزار توي فراخ را خواهيم رفت.
وي ادامه داد: بعد از جريانهاي شعري كه از نيما و ديگر معاصران آغاز شد شعر امروز ما چيزي را كم دارد. هر كدام از اين شاعران به سهم خود زحمات فراواني را متحمل شدهاند. ضمن ارج نهادن به زحمات آنها ميخواهم بگوييم دغدغه نيما همان تحقق انقلاب بزرگ ادبي در ايران بود و بعد از او پيروان صديق و گاه عصيانگرش نگرشي هر چند متخصصانه به شعر داشتند؛ هيچ كدام كامل نبودند. يعني تازه تركيب نيما، اخوان، شاملو، فروغ و سپهري ميشود فرزندي به نام شعر نو و بعد از آن شعراي موج نو و حجمگرايان و نابسرايان هم كه بيشتر تب جريانسازي و بازيها داشتند تا اينكه دغدغه شعر داشته باشند اين بود كه زيباترين و بهترين انديشهها گاه به خاطر اينكه ميبايست حتما داراي مشخصههاي متعين فلان جنبش باشد زير چتر اين جريانسازيها قرار ميگرفتند و تباه ميشدند.
وي تصريح كرد: براي اثبات گفتههايم مستندات مستدلي دارم؛ همان طور كه گفتم آنها دغدغه اصليشان اصل شعر نبود بلكه فرعياتي بود كه آقايان گاه حتا بر سر نقش فلان جريان و بر سر مالك بودن آن ميجنگيدند در حاليكه هيچ كس جز شعر نميتواند مالك آن باشد و به تعبير ” برتون “ شعر هرگز به طاعت و قبول فرمان كسي جز خود شعر نيست.
سعيد عباسپور:
جاي قصه در داستان خالي است
داستان كوتاه و رمان برگرفته از قصههاي فولكلور ما نيست
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
سعيد عباسپور گفت: هدف اصلي داستان كه لذت بردن و لذت دادن است فراموش شده و جاي چيزي به نام قصه در داستان خالي است.
اين داستاننويس در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان با اشاره به اينكه يكي از عناصر داستان كوتاه، قصهگويي است، گفت: متاسفانه الان بسياري از نوشتههايي كه تحت عنوان داستان ارايه ميشوند داراي ضعف قصهگويي هستند؛ يعني با ذهن و زبان قصهگو طرف نيستيم.
او ادامه داد: برخي از داستاننويسان، تكنيكها و تاكتيكهاي قوي در نوشتن دارند اما چيزي به نام قصه در داستانها جاري و ساري نيست و مصداق اين ضربالمثل فارسي هستند كه آفتابه و لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي!
عباسپور افزود: البته برخي از داستان نويسان ما ـ چه نسل قبلي و چه داستاننويسهاي جوانتر ـ ذهن و زباني قصهگو دارند و در نوشتههاي خود از شگردهاي قصهنويسي در مجموعه ظرفيت زباني فرهنگي ما استفاده ميكنند.
وي در مورد تناقضاتي كه در بحث قصه و داستان و تعريف آنها مطرح است، گفت: بحث نامگذاري قصه و داستان در حيطه كاري نظريهپردازان و منتقدان است و به من داستاننويس تا جايي مربوط است كه داستانام را بنويسم و بگذارم ديگران آن طور كه فكر ميكنند روي آن اسم بگذارند اما در مجموع فكر ميكنم نام داستان مناسب باشد.
وي با اشاره به زاده شدن داستان كوتاه و رمان در فرهنگ غرب گفت: حقيقت اين است كه اساس داستان كوتاه و رمان در بستر تمدن و فرهنگ غرب زاده شد و رشد كرد و درست نيست بگوييم داستان كوتاه و رمان برگرفته از حكايتها و قصههايي است كه در ادبيات فولكلور ما وجود داشته است.
اين داستاننويس همچنين خاطرنشان كرد: طبيعتا وقتي داستان وارد فرهنگ ما شد عناصري منطبق با فرهنگ خودمان را در آن يافتيم و حتا عناصري را به آن اضافه كرديم، اما اين نبايد طوري ما را ذوق زده كند كه بگوييم ما در زمينه داستاننويسي قديميتر هستيم و آن را به نفع خودمان تمام كنيم.
محمد جعفري قنواتي:
ادبيات شفاهي با ديد تحقيرآميز نگاه ميشود
* ادبيات معاصر به ادبيات شفاهي بيتوجه است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
به باور يك پژوهشگر ادبيات، از منابع قصه در ايران استفاده نميشود.
محمد جعفري (قنواتي) با اشاره به اينكه ادبيات معاصر ما با ادبيات تاليفي و شفاهي ارتباطي ضعيف دارد، به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان گفت: مناسبات دانشگاهي ما با ادبيات معاصر ضعيف است. ادبيات شفاهي منشا ادبيات تاليفي است، اما ادبيات معاصر به ادبيات شفاهي بيتوجه است.
وي در بيان ويژگيهاي قصه ايران گفت: حوزه فرهنگ و تمدن ايران (ايران زمين) مركز آفرينش بسياري از قصههاي جهاني و نيز پل انتقال قصههاي مشرق زمين به مغرب زمين بوده است.
او با تاكيد بر ايجاد كرسي ادبيات شفاهي در دانشگاهها تصريح كرد: در حال حاضر به ادبيات شفاهي با ديد تحقيرآميز نگاه ميشود و مؤلفان نسبت به توده و عامه توجهي ندارند. حتا در معدود كتابهاي منثور ما خبري از زندگي عامه مردم است.
جعفري همچنين گفت: ادبيات شفاهي، مادر ادبيات تاليفي است، زيرا نخست زبان و بعد از آن خط بهوجود آمده است.
«موسي بيدج» سهگانه «شعر امروز عرب» را منتشر ميكند
خبرگزاري فارس: موسي بيدج گفت: يك مجموعه سه جلدي درباره شعر امروز عرب در دست چاپ دارم كه جلد اول آن بهزودي توسط انتشارات علمي -فرهنگي منتشر ميشود.
اين مترجم در گفت و گو با خبرگزاري فارس، افزود: بسياري از شاعران معاصر عرب در ايران شناخته نشدهاند و تنها طلايهداران شعر معاصر عرب مثل بياتي و نزار قباني در كشورمان معروف هستند. من در اين سه كتاب سعي كردهام نسلهاي بعد از طلايهداران را معرفي كنم.
وي ادامه داد: جلد اول اين مجموعه، به شاعران سرزمين شام، شامل كشورهاي لبنان، سوريه، فلسطين، اردن و عراق ميپردازد. شعر شاعران اين مناطق به لحاظ فضا به هم نزديك است، به همين دليل در يك كتاب آورده شده است.
بيدج اظهارداشت:كتاب دوم، اشعار شاعران معاصر جزيرةالعرب يعني عربستان و كشورهايي كه در آن حيطه قرار ميگيرند، را در بر ميگيرد.
وي گفت: كتاب سوم نيز به شعر كشورهاي عرب شمال آفريقا مثل مصر، سودان، الجزاير، مراكش و تونس ميپردازد.
بيدج در پايان گفت: كتاب ديگري در دست نشر «ثالث» دارم كه دو زبانه است. ابن كتاب مجموعهاي است از اشعار چند شاعر طلايهدار شعر معاصر عرب كه در ايران هم شناختهشده هستند. مزيت اين كتاب اين است كه امكان هر نوع بررسي تطبيقي را به علاقهمندان ادبيات فارسي و عربي ميدهد.
اخبار داخلی گوشه و کنار IT سایت فرهنگی و ادبی پارسی
هموطن
سایت فرهنگی و ادبی پارسی
سایت www.paarsi.com مطالب خوبی درمورد شاعران ، نویسندان ، معرفی کتابهای ادبی معاصر و تاریخی ایران زمین و هم چنین ، آشنایی با سخنوران ، کتاب شناسان ، دانشکده های ادبیات شده است .
آنلاین باشید _ هموطن _ پارسی دات کام ، عنوان یک پایگاه اطلاع رسانی فارسی در حوزه ادبیات و شعر و هنر پارسی است که شعار بشنو از نی چون حکایت می کند را برای خود انتخاب کرده است .
در این سایت ، مطالب خوبی درمورد شاعران ، نویسندان ، معرفی کتابهای ادبی معاصر و تاریخی ایران زمین و هم چنین ، آشنایی با سخنوران ، کتاب شناسان ، دانشکده های ادبیات http://www.paarsi.com/unis_list.asp کشور مطالب ارزنده ای گردآوری شده است .
فرهنگ و ادب ناب ایران ، مقوله ای است که ژرفای سترگ آن را می توان در لابلای صفحات دیجیتالی وب به خوبی پیمایش و مشاهده کرد تا با کم ترین هزینه و زحمت ، ثقیل ترین نظم ها و نثرهای پارسی را از دید اساتید فرهنگ و ادب ایران ، با نثر ساده ای دراختیار داشت .
گفتنی است منزلگاه شورای عالی گسترش زبان و ادبیات فارسی در نشانی : www.persian-language.org قرار دارد. ضمنا سایت پارسی توسط سایت http://www.khorshidchehr.com بارگذاری شده است .
شاعر معروف سوري تبار فرانسوي وارد ايران شد
تهران ، ايرنا
داخلي. فرهنگي. ادونيس. فرانسه. سوريه
"علي احمد سعيد اسبر"، معروف به "ادونيس" شاعر سوري تبار مقيم فرانسه براي يك سفر يك هفتهاي از روز جمعه وارد ايران شده است.
وي قرار است پس از بازديد از اصفهان، به شيراز برود و در مراسم شب شعري با حضور شاعران شيراز شركت كند.
او در مدت اقامت خود در ايران در چندين برنامه ادبي شركت ميكند.
ادونيس درسال ۱۹۳۰ميلادي درروستاي "قصابين" سوريه در نزديكي شهر "جبله" در شمال غرب اين كشور متولد شد.
وي از مشهورترين شاعران معاصر عرب بهشمار ميرود و نوشتههايش به چند زبان زندهي دنيا ترجمه شده است.
ادونيس تحصيل كرده دانشگاههاي دمشق، سوربن و "قديس يوسف" بيروت است.
وي در سال ۱۹۵۶ميلادي راهي بيروت شد و در آنجا فعاليتهاي ادبي و فرهنگي خود به طور جدي آغاز كرد.
علي احمد سعيد در دههي شصت قرن گذشتهي ميلادي تابعيت لبناني كسب كرد.
وي در سال ۱۹۶۸ميلادي اقدامبه انتشار مجلهي "المواقف" كرد كه درآن آثار ادبي شعرا و اديباني از مشرق زمين معرفي ميشد.
ادونيس، در پي شعلهور شدن آتش جنگ داخلي در لبنان، در سال ۱۹۸۶ميلادي، بيروت را به مقصد پاريس ترك گفت و مقيم فرانسه شد.
وي در همان سال برندهي جايزهي بروكسل و در اكتبر سال ۱۹۹۷ميلادي برندهي جايزهي شعر "مقدونيا" شد.
آثار ادبي و ديوانهاي شعر بسياري از ادونيس به چاپ رسيده است كه از مهمترين آنها ميتوان به "اغاني مهيار الدمشقي" اشاره كرد.
ادونيس علوي مذهب است و به سوريه نيز رفت و آمد دارد.
"علي عقله عرسان" رييس پيشين اتحاديهي نويسندگان عرب سالها پيش ادونيس را به بهانهي طرفداري او از سياست سازش با اسراييل، از اين اتحاديه اخراج كرده بود.
اديبان سرشناس سوري همچون "حنا مينا" و "سعدالله ونوس" اين اقدام عرسان را تكروي خواندند و آن را ناشي از تفكرات بعثي او تلقي كردند و در اعتراض به اين تصميم از اتحاديهي نويسندگان عرب كنار رفتند.
ادونيس در مورد اخراجش از اتحاديه عرب ميگويد: "آينده ثابت خواهد كرد، كدام تفكر درست بوده است".
ادونيس اضافه ميكند: "من اسراييل را دشمن ميدانم زيرا فلسطينيان را روزانه به خاك و خون ميكشد، من با سازش با رژيم اشغالگر قاطعانه مخالفم و هرگز ديگران را براي سازش با اسراييل تشويق نكردهام اما در عين حال ميان رژيم اشغالگر و دين يهود تمايز قائلم.
"نبايد از فردي به خاطر يهودي بودنش تنفر داشته باشيم، ما با فرهنگ يهودي مخالف نيستيم، يهوديهايي وجود دارند كه دشمن اسراييل هستند و نبايد اين افراد را دشمن تلقي كنيم.
ادونيس كه خود يك علوي مذهب است، پس ازپيروزي انقلاب اسلامي ايران گفت كه چون شيعه در جهان عرب هميشه محروم و سركوب شده است، از انقلاب شيعيان در ايران آن هم عليه يك امپراتوري با دل و جان استقبال كردم.
نشست تخصصي ادبي نقد و بررسي آثار ادبي حوزه در قم برگزار شد
رسا، گروه فرهنگي ـ
نشست تخصصي ادبي نقد و بررسي آثار ادبي حوزه روز پنجشنبه در انجمن قلم حوزه قم برگزار شد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني رسا، در اين نشست كه علما، فضلا، طلاب و اساتيد و علاقهمندان به هنر و زبان و ادبيات فارسي شركت داشتند آثار ادبي در حوزه علميه و ضعف اين نهاد فرهنگي در بخش ادبي مورد بحث و بررسي قرارگرفت.
يكي از اساتيد ادبيات و زبان فارسي گفت: متاسفانه ادبيات و انواع فعاليتهاي ادبي در ميان حوزويان كمتر به چشم ميخورد و جايگاه آن درميان دروس فقهي و حوزوي مخفي مانده است.
رضا بابايي افزود: طلاب به عنوان يك شخصيت فرهنگي بايد در همه زمينهها قوي و نمونه باشند تا بتوانند در راه تبليغ دين موفق عمل كنند.
يكي ديگر از فضلاي اديب در اين نشست، ادبيات را در حوزه علميه داراي دو كاربرد زيرساختي و ابزاري ذكر كرد و گفت: عالمان اسلامي توجه كافي به اين دو بعد نكرده و گاه تنها يك بعد را تقويت كردهاند.
حجتالاسلام سيدابوالقاسم حسيني افزود: شخصي كه به عنوان طلبه وارد حوزه علميه ميشود، روح خود را با دروس ديني قوام ميبخشد و تنها با ادبيات ميتواند از تحجر و آفت هنجارشكني دور بماند. ادب و هنر تنها راه تلطيف روح و ايجاد تعادل در زندگي افراد ميباشد.
وي با اشاره به لزوم توجه به هنر براي تعادل روحي انسان اظهار داشت: بي گمان افراد نامتعادل قادر به ارسال پيامهاي خود به مردم نيستند.
بر اساس گزارش ايرنا، يكي ديگر از اين طلاب اديب وضعيت هنري و ادبي را درحوزه بسيار ضعيف اعلام كرد گفت: در حوزه نيروهاي بالقوه و سرمايههاي فرهنگي وجود دارد كه بايد اين استعدادها شكوفا شود.
حجتالاسلام حسين سيدي افزود: آثار ادبي و هنري حوزه پنج درصد آثار ادبي و هنري منتشر شده را تشكيل ميدهد كه بايد در افزايش اين تعداد تلاش كرد.