December 9, 2005 04:00 AM
«سكتة مليح» در «يامبيك» □يدالله گودرزي
معايير شعري و موازين زيباييشناسي در زبانهاي مختلف ميتواند با هم مشابهت داشته باشد كما اينكه «وزن» كه از لوازم شعر است، در زبانهاي مختلف بهعنوان يكي از ويژگيهاي شعر شمرده ميشود. حال ممكن است اين وزن: عددي (Numerical) يا تكيهاي (Accentual) يا عروضي و كمّي (Quantitative) يا وزن نواختي(Tonic) باشد(1) به هر حال يكي از ويژگيهاي شعر وزن آن است، همانگونه كه قافيه نيز اينگونه است. در موارد جزييتر هم ميتوان مشابهاتي پيدا كرد كه گاه شگفتانگيز است. ما در شعر فارسي اختياري شاعرانه داريم با نام «تسكين» كه در طي آن شاعر ميتواند به جاي دو هجاي كوتاه يك هجاي بلند بياورد، اين امر منجر به ايجاد «سكته» ميشود كه در اصطلاح عروضي به آن «سكتة مليح» نيز ميگويند... در تعريف «سكته» (SYNCOPE) آوردهاند كه: «آنكه در وزن اندكي توقف باشد كه قبيح نمايد(2) آنچه در اين بحث مورد نظر است آنكه از اين اختيار شاعري كوچك كه چندان به نظر هم نميآيد و شعر را «قبيح»! ميكند ميتوان بهعنوان يك شگرد بديعي مدرن استفاده كرد و با نوآوري در شعر با استفاده از اين شگرد، به فرمي تازه دست يافت (قابل توجه دوستانِ پسامدرن كه دائماً بهدنبال نوآوري هستند اما از راه درست و زيباشناسانة آن طفره ميروند و به دستاويزهاي عجيب و غريب روي ميآورند.) نمونة اين شگرد در شعر انگليسي نيز وجود دارد. در شعر انگليسي نوعي شعر وجود دارد كه به آن «يامبيك» يا «ايامبيك(3)» گفته ميشود. شعر انگليسي داراي وزن تكيهاي (Accentual) است كه وزن مبتني بر تكيهاي است كه بر هجاها وارد ميشود. وزن «يامبيك» در تقطيع از يك هجاي تكيهدار و يك هجاي بيتكيه تشكيل ميشود. مثل مصراع: The Sun is Spent and now his flasks. U - U - U –U - حال آنكه در مصراع دوم اين توالي هجاها در دو كلمة پاياني به هم ميخورد: For Iam every dead thing U - U –U - - اين به هم خوردن توالي هجاها و همچنين مكث ميان دو واژة پاياني مصراع دوم، نوعي انحراف از معيار است كه به عقيدة فرماليستها، حس زيباييشناسانه به وجود ميآورد. گرچه قوانين عروضي شعر انگليسي با قواعد شعر فارسي قابل تطبيق نيست اما ميتوان اين به هم خوردن هجاها را در شعر «يامبيك» با قاعدة «سكتة مليح» در شعر فارسي قياس كرد، در اين قاعده، وزن مألوف شعر شكسته ميشود اما اين شكست نوعي ملاحت و دلپذيري بهوجود ميآورد، از اين روست كه قُدما به آن «مليح» ميگفتند. در اين گريز از هنجار وزني حس زيبايي پديد ميآيد و مصاريع داراي سكت و سكوتي سنگين ميشود كه در مصراعهاي ديگر وجود ندارد، در اين حالت، شعر نوعي جبر كنترلشدة خود را بر زبان عملي، اعمال ميكند و شكل آن را تغيير ميدهد تا توّجه ما را به ماهيّت ساختهشدة آن، معطوف دارد. درواقع اين «شگرد»، يا «قاعده» يا «استثنا» يا هر چيز ديگر كه اسمش را بگذاريم باعث ميشود، وزن مألوف شعر به ناگاه شكسته شود و ما را بهنوعي فرمآفريني رهنمون كند. نمونة استفادة بجا و مناسب آن را در يكي از غزلهاي شاعر كوشا «هادي سعيدي كياسري» ميتوان ديد. اين غزل كه مورد اقبال شاعران و مشكلپسندان هم قرار گرفت نمونهاي از ايجاد فرم با استفاده از شگرد شعريِ «سكتة مليح» است. اين استثناي شاعرانه يا اختيار شاعري در اين غزل تبديل به يك قاعده شده و نمونة خوبي از استفادة از اين شگرد شعري است، غزل را كه در وزن «رملمثمن مخبون محذوف ـ مقصور» سروده شده است بخوانيد! باشد اما چه كسي از من، سرگردانتر؟ يا كدامين آتش، از نَفَسم سوزانتر؟ از تماشاي كدامين خون، برميگردي اي در آيينه، از من هم سرگردانتر آسمان در مُشتت، پنجرهها در چشمت و گلوگاهت، از صبح و صدا تابانتر از پسِ آن همه جانكندنها، مردنها آمدي، اما بينانتر، بيايمانتر باشد اما بنشين حرف بزن، شعر بخوان ها، بگو، باز بگو! روشنتر، عريانتر چشمهايش خالي باد، دلش ابري باد آنكه ميخواست تو را گمشدهتر، پنهانتر باز من ماندم و ديوار و پريشاني و شعر(4) در جهان آيا هست از شبِ من زندانتر؟! بهگونهاي كه ميبينم شاعر در تمام ابيات و حتي مصاريع از «سكتة مليح» استفاده كرده است و از آن بهعنوان يك شگرد بهره جسته است. تنها مصرع اول بيت پنجم و آخر از اين استفاده مصون مانده است! باشد اما بنشين حرف بزن شعر بخوان U/ - -U U / - -U U/ - - U - U – فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلن به علت تطويل مطلب، از تقطيع همة غزل چشم ميپوشيم اما براي نمونه بيت دوم را تقطيع ميكنيم تا منظور، روشنتر شود. از تماشاي كدامين خون برميگردي؟ / - - - / - -U U/ - - U - - - اي در آيينه، از من هم سرگردانتر / - - - / - - - / - - U - - – با تطبيق اركان اين بيت و تقطيع مصراع سالم پيشين ميتوان تفاوتها را دريافت. □□□ علوم و كتب بلاغي فرهنگ ما، سرشار از نكات كوچك اما ويژهاي است كه با بازخواني و بازآفريني آنها، ميتوان عرصههاي تازهتري را تجربه كرد به شرط آنكه شاعران و.. جوانترها حوصله و عشق اين كار را داشته باشند و راهِ نوآوري و نوجويي را به اشتباه نروند. پايانه 1ـ آشنايي با عروض و قافيه، سيروس شميسا، انتشارات فردوسي 2ـ فرهنگ بلاغي و ادبي، ابوالقاسم رادفر ـ انتشارت اطلاعات، ج 1، ص 644 3ـ راهنماي نظرية ادبي معاصر، رامان سلدن، ترجمه عباس مخبر، ص 19. 4ـ خودخواني غريبه دشوار، مجموعه شعر هادي سعيدي كياسري، انتشارات حوزه هنري.
منبع: مجله شعر
|