دوشنبه 26 دي ماه 84 / چهارمين دوره جايزه ادبي " بيژن جلالي " برگزار شد /
سيمين بهبهاني : اهل قلم بايد از حال هم باخبر باشند
جوايز ادبي ملل مختلف جهان را به هم نزديك مي كند
تهران- خبرگزاري كار ايران
"سيمين بهبهاني" ضمن تاكيد بر اهميت جوايز ادبي گفت: جوايز ادبي نقش بسزايي در نزديك كردن فرهنگ ها و ايجاد دموكراسي دارد .
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا, "سيمين بهبهاني" در چهارمين دوره جايزه ادبي "بيژن جلالي" با يادي از "منوچهر آتشي" درباره "م . آزاد" گفت: سابقه آشنايي من با "م . آزاد" به بيش از 30 سال پيش باز ميگردد، او مرد بسيار مغرور و بي اعتنا به ظواهر دنيا است. من همواره همت او را تحسين ميكنم، از شعرش كه بگذريم، او همواره در همه مراحل زندگي استقلال فكري خود را حفظ كرده است .
وي ادامه داد: "م . آزاد" در هيچ يك از مراحل دست ياري به سوي هيچيك از مسوولين حكومتي دراز نكرده است. در حال حاضر با توجه شرايطي كه وجود دارد، اهل قلم بايد از حال هم باخبر باشند و به درد هم برسند .
بهبهاني با اشاره به اهميت جوايز ادبي گفت: يكي از ويژگيهاي جوايز ادبي اين است كه ملل مختلف جهان را به هم نزديك ميكند و در سرزمينهايي كه روحيه استبدادي وجود دارد، ايجاد محبت ميكند .
دکتر سعيد رفيعي :
ادبيات داراي ساختاري مبتني بر نشانه است
تهران- خبرگزاري كار ايران
زبانشناسي ادبيات اصطلاح پوششي ناظر بر بسياري از موضوعات در اين حوزه است , زبانشناسي و ادبيات از يك مقوله نيستند , يكي از مقوله علم است و ديگري در حوزه هنر قرار ميگيرد .
به گزارش ايلنا به نقل از روابط عمومي كانون ادبيات ايران , "دكتر سعيد رفيعي"، عضو هيات علمي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در يك صد و چهل و سومين نشست هفته كانون ادبيات درباره زبانشناسي ادبيات با بيان اين مطلب گفت: زبانشناسي ادبيات دانشي ميان رشتهاي است كه به قياس جامعه شناسي ادبيان آن را ساختهام و بر خلاف بسياري از اصطلاحات رايج در اين حوزه كه مفهوم آن ترجمه شده است، پايه مفهومي آن فارسي است .
وي افزود : در ادبيات مانند زبانشناسي داراي يك نظام و ساختار مبتني بر نشانه است با اين تفاوت كه در زبانشناسي به توصيف علمي زبان ميپردازيم . در زبان شناسي در يك فرايند ارتباطي پيشينه و پيام براي رمزگذار و رمز شكن مشخص است. اما در ادبيات صرف برقراري ارتباط مد نظر نبوده و پيام و پيشينه آن به دليل ابداع نويسنده براي مخاطب قابل پيشبيني نيست .
"عنايت سميعي"، منتقد، در بخش دوم برنامه در نقد داستان "تو مي گي من اونو كشتم" نوشته "احمد غلامي" از مجموعه داستاني به همين نام گفت: نويسنده براي بيان داستانش از شگرد گفتگو سود جسته است. البته گفتگو فقط يك شگرد نيست، بلكه فرهنگ است .
وي با بيان ريشه هاي فرهنگ گفتگو در يونان باستان اظهارداشت: گفتگو به مثابه ارائه شگرد و انديشه در تئاتر يونان باستان تبلور مييافت كه محرك اصلي در فرهنگ و تمدن غربي است. در ادبيات كلاسيك ما گفتگو وجود ندارد و اگر هم ديالوگي ميبينيم به منظور مجادله است. همان طور كه در انديشه حافظ گفتگو آيين دوستي نيست و منجر به ماجرا مي شود .
سميعي با بيان اينكه فقدان درام در ادبيات كلاسيك فارسي بيانگر فقدان گفتگو در جامعه بوده است، به نقش گفتگو در اين داستان اشاره كرد و گفت : تقليل عناصر داستان به گفتگو و يا تعبيه آن در گفتگو در ادبيات معاصر ما بي سابقه بوده است. "احمد غلامي" تحت تاثير گفتمان رايج در باب گفتگو به اين شيوه صبغه ادبي داده تا راه برون رفت از تك گفتاري ادبي را نشان دهد. در اين داستان ديالوگي برقرار نمي شود كه وضعيت دو قطبي را به مرحله سومي بكشاند، بلكه به صورت گفت و شنيد پيش ميرود .
اين نشست روز شنبه 24 ديماه در محل كانون ادبيات برگزار شد .
يك داستانويس: «شبهاي برره» به لحاظ زباني درخور اعتناست
سرويس: تلويزيون و راديو
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: تلويزيون و راديو
ناتاشا اميري معتقد است: مجموعه طنز « شبهاي برره» طنز شسته و رفتهاي است كه روي زبان خيلي كاركرده است.
اين داستاننويس در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، خاطرنشان كرد: مجمومه « شبهاي برره» كارهاي جالبي روي زبان انجام داده است؛ مشتقاتي كه از واژگان فارسي ايجاد كرده است مثل « نخودآسپام» در سري قرصهاي خوابآور و تغيير صرف افعال واژگان مثل « سرشمارون»“ بهجاي سرشماري، بسيار تحسينبرانگيز است.
وي ادامه داد: اين مجموعه، المانهاي عصر جديد را به عصر قديم ميبرد و آن را به سخره ميگيرد و اينها در كنار نگاهي طنز به رسوم قديم صورت ميگيرد.
اميري تصريح كرد: بايد به نويسندگان اين مجموعه تبريك گفت. « برره» بهرغم طنز بودن به لحاظ زباني درخور اعتنا است. اين مجموعه واقعا و كاملا يك اثر طنز است.
فراموش كردهايم كه مولاناي بلخي يا رومي، شعرهاي فارسي دارد؟!
خانهي مولانا با برگزاري سمينارهايي مزار شمس تبريزي را در خوي معرفي ميكند
سرويس: ايرانشناسي
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ايرانشناسي
مسؤول انجمن غير دولتي «خانهي مولانا»، معتقد است كه اگرچه در جغرافياي كنوني جهان، زادگاه و محل وفات مولانا در كشورهاي افغانستان و تركيه است؛ اما شعرهاي فارسي مولوي ميتواند محور فعاليت ايران قرار گيرد.
مهدي ميگاني در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار داشت: برخلاف كشور تركيه كه فعاليت گستردهاي براي معرفي مولانا به دنيا انجام ميدهد، دولت ايران در اين زمينه، منفعل است و حتا در گردهمآيي هر سال قونيه نيز شركت نميكند.
وي با گله از اين كه دولت ايران تاكنون، هيچگونه ارتباطي با خانهي مولانا برقرار نكرده است، اظهار داشت: بدون كمكهاي دولت نميتوان كاري از پيش برد. ضمن آنكه همكاري نكردن و بيتوجهي به خانهي مولانا سبب شده است تا بارها تصميم بگيريم كه فعاليت خود را در ايران متوقف كنيم؛ ولي اشتياق مردم مانع از اين كار شده است. در اين رابطه، بخش فرهنگي وزارت امور خارجه ميتواند فعالتر عمل كند؛ تا ايران از فرصتها خود بيشتر سود ببرد.
ميگاني در ادامه، نمونهاي از همكاري نكردن دستگاهها مختلف را براي بزرگداشت مولانا، چنين شرح داد: سال گذشته، قرار بود همايشي بهمناسبت تولد مولانا در نيشابور برگزار شود و دانشمندان و صاحبان نظر اين حوزه از سراسر جهان، دربارهي اين شاعر سخنراني كنند؛ اما آنقدر بودجه و امكانات كمي به برگزاركنندگان پيشنهاد شد كه همايش اصلا برگزار نشد.
او كه بنيانگذار خانهي مولانا در هفت كشور است، دربارهي طرح اين مساله ازسوي خبرنگار ايسنا كه پس از برگزاري همايش شمس تبريزي در خوي كه مقبرهاي منسوب به شمس نيز در آن شهر وجود دارد، موضوع رسيدگي به وضعيت آن مقبره و معرفي اين مكان به دنيا بهعنوان محل دفن مراد و مرشد مولوي، بهدست فراموشي سپرده شد، گفت: مولاناشناساني نيز كه از كشورهاي مختلف به قونيه آمده بودند، بر اين امر تاكيد داشتند كه مزار واقع در قونيه بهاشتباه بهنام مرقد شمس خوانده ميشود و نامش «مقام شمس» است كه به محل دفن شمس، ربطي ندارد؛ در اين راستا، خانهي مولانا آمادگي دارد براي معرفي مزار شمس در خوي، فراخوان دهد و سمينارهايي را براي بررسي اين مساله و ارايه اسناد تاريخي آن به مراكز معتبر جهاني برگزار كند.
وي همچنين آمادگي براي همكاري با پژوهشگران ايران را در جهت معرفي مقبرهي شمس در شهر خوي به يونسكو اظهار كرد و ادامه داد: دولت افغانستان براي اثبات اين نام به يونسكو كه «مولانا جلالالدين بلخي» است، تلاش ميكند؛ چون در يونسكو نام اين شاعر با عنوان «مولانا جلالالدين رومي» ثبت شده است.
او تصريح كرد: دولت ايران بايد بپذيرد، فعاليت براي معرفي و ارج نهادن به مقام مولانا و شمس ضروي است؛ زيرا حضور يافتن يا نيافتن ايران در روند جهاني شدن مولانا، هيچ تاثيري ندارد؛ البته خانهي مولانا عقيده دارد كه بهتر است حضور داشته باشيم؛ براي نمونه، وقتي كلمن باركس ـ مترجم آمريكايي مثنوي به زبان انگليسي ـ براي افتتاح خانهي مولانا به افغانستان آمد اين مساله بر او تاثير گذاشت و پس از آن، ميخواست زبان فارسي را بياموزد و قانع شد كه محل تولد مولانا جلالالدين، شهر بلخ است.
وي اينگونه حركتها را مثبت دانست و اضافه كرد: به همين دليل، خانهي مولانا براي فعاليتهاي خود به حمايت دولت نياز دارد تا از حيثيت فرهنگي و شعرهاي فارسي مولانا در جهان دفاع كند.
او در ادامهي سخنان خود، مهمترين فعاليتهاي خانهي مولانا را در يكسال گذشته، برگزاري دو همايش در نيويورك و نيوجرزي آمريكا و همايش «عرفان در آيندهي جهان» در ايران دانست و گفت: اعضاي خانهي مولانا در ايران، اروپا و آمريكا، ماه گذشته در قونيه گرد هم آمدند و اين گردهمآييها براي تبادل افكار بسيار مفيد است.
وي معتقد است كه سرمايهگذاري كشور تركيه در مورد مولانا، ديد فعالان اين حوزه را در ايران بازتر ميكند؛ هرچند قبر مولانا در تركيه است، اما شعرهايش به زبان فارسي است و ايران بايد در حوزهي معرفي مولانا به جهان تلاش كند. در هرصورت، مولانا چه بلخي باشد و چه رومي! شعرهايي به زبان فارسي گفته است كه ميتواند محور تلاشهاي ايران براي معرفي اين شاعر به دنيا قرار گيرد؛ درواقع، بهدليل گستردگي حوزهي تمدن ايران كه در زمان حيات مولانا يك بستر فرهنگي گستردهاي داشته است، مولانا به فارسي شعر گفته است. حتا آن زمان، مردم روم شرقي نيز به فارسي سخن ميگفتند.
وي با تاكيد بر اينكه خانهي مولانا به هيچ سازمان سياسي و شخصيتي وابسته نيست، گفت: خانهي مولانا با همكاري دوستداران آن شاعر و عارف در هفت كشور دفتر دارد؛ در اين ميان، كشورهاي نروژ، كانادا، استراليا، آلمان بهتازگي به دفترهاي خانهي مولانا در ايران، افغانستان و آمريكا اضافه شدهاند. همچنين ايرانياني كه به عضويت در خانهي مولانا علاقهمند هستند، ميتوانند از طريق سايت خانهي مولانا (www.maulanahouse.ir) از سراسر جهان عضو اين مركز شوند؛ اين خانه شرايط خاصي را براي علاقهمندان در نظر نميگيرد و تنها كافي است كه به فعاليت در اين حوزه، علاقه داشته باشند.
به گزارش ايسنا، در اين نشست حامد استاد حسيني نيز بهعنوان مسؤول خانهي مولانا در تهران توضيحهايي را دربارهي پايگاه اينترنتي اين مركز ارايه كرد.
وي با اشاره به اينكه هيچ كشور يا سازماني هنوز كلمات كليدي مربوط به مولانا را در اينترنت خريداري نكرده است، گفت: كلمهي «مولانا» در فضاي اينترنت ازسوي خانهي مولانا خريداري شده و جستوجوهاي مربوط به اين كلمه، سايت خانهي مولانا را در اولويتهاي نخست ارايه ميكند. اين اقدامي است كه بهجز مولانا دربارهي ديگر شاعران و انديشهمندان ايراني نيز ميتوان انجام داد. همچنين خانهي مولانا نخستين انجمن غيردولتي است كه سمينارهاي خور را بهصورت online پخش ميكند.
شهره كائدي:
وفاداري به ادبيات كودك، سليقهي فردي را از داوري كتاب سال دور ميكند
بعيد است كه امسال كتابي بتواند بهعنوان كتاب سال شناخته شود
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
اگر انتخاب كتاب سال بر مبناي معيارهاي آكادميك انجام شود، بحث تنوع و تكثر سلايق از حيطهي افراد خارج ميشود.
شهره كائدي - منتقد ادبيات كودكان و نوجوانان - در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با بيان اين مطلب گفت: سلايق انتخاب كتاب سال به لحاظ تعداد افرادي كه ممكن است پشت ميز داوري بنشينند، متنوع است. بنابراين لازم است معيار وجود داشته باشد؛ تا براساس آن، معيارهاي داوري انجام شود.
داور جايزه مهرگان ادب سال 83 تاكيد كرد: با توجه به اينكه در انتخابات مهرگان ادبي هيچ كتابي بهعنوان كتاب سال شناخته نشد، بعيد است كه امسال كتابي بتواند بهعنوان كتاب سال شناخته شود.
وي گفت: كتابي شايستهي انتخاب شدن بهعنوان كتاب سال است كه بهلحاظ ادبي قدرتمند باشد و از سوي ديگر، داوران قدري نسبت به گزينش و انتخاب آنها اهتمام كرده باشند.
اين منتقد ادبي تاكيد كرد: اگر اين دو موضوع در انتخاب كتاب سال لحاظ نشود، كتابهايي انتخاب خواهند شد كه بهلحاظ ادبي و تاثيرگذاري در جامعه در سطح نازلي هستند و در عمل در جريان ادبي جامعه بيتاثيراند.
وي تاكيد كرد: اگر قرار است داوري كتاب سال بر مبناي علمي انجام شود و الزاما داوران بخواهند به ادبيات كودك وفادار بمانند، بحث سليقهي فردي به كنار خواهد رفت.
حسين بكايي:
جريانهاي سياسي بيرون از ادبيات کودک بر انتخاب كتاب سال سايه انداختهاند
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
در طول هشت سال گذشته ، بهجز چند سال، نگاه سليقهي بر بحش انتخاب کتاب کودک و نوجوان كتاب سال تحميل شده است.
حسين بكايي _ نويسنده و دبير تحريريه پيشين كتاب ماه كودك و نوجوان _ در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با بيان اين مطلب گفت: چه پيش از رياست جمهوري آقاي خاتمي و چه در دوره ايشان، بهخصوص چند سال اخير، روش اجراي انتخاب كتاب سال به گونهاي بوده است كه ناظران بيروني ميتوانستند چنين برداشت کنند که گويي در انتخاب داوران يک خط فکري خاص تعيينکننده بوده است؛ نه آن نگاه تخصصي که انتظار ميرود بر چنين فعاليتهاي دولتي حاکم باشد.
او تصريح كرد: هر چند ادبيات کودک و نوجوان نه تنها در ايران، بلکه در همهجاي دنيا وجه انتقادي ندارد و بهدليل زيرساخت آن، نميتواند هم داشته باشد، اما در طول اين سالها انتخابها بهگونهاي بوده که انگار به آن نگاه ملي مورد انتظار در کتاب سال توجهي درخور نشده است، و بيشتر جريانهاي سياسي بيرون از ادبيات کودک بر اين فعاليت سايه انداخته است. البته اين نخستينبار نيست که اين مساله را مطرح ميکنم. چند سال پيش در سرمقاله کتاب ماه همين نکتهها را مطرح کردم و نوشتم، ولي بههمين دلايلي که اينجا دوباره آنها را تکرار کردم، هيچکس به اين گفتهها توجهي نکرد.
دبير تحريره پيشين كتاب ماه كودك و نوجوان با تاكيد بر اينكه انتخاب و معرفي سالانه چند كتاب به عنوان کتاب سال گويي وظيقهاي مثل امضا کردن نامههاي اداري براي وزارت ارشاد است، نه يک حرکت ملي و ماندگار علمي، فرهنگي، هنري و...، گفت: بهنظر ميرسد اين بيماري تنها سازمان وزارت ارشاد را هدف قرار نداده است و ديگر سازمانهاي دولتي هم که به ويروس برگزاري جشنواره دچار شدهاند، به همين شکل عمل ميکنند. اين همنوايي و همسرايي التبه جاي تقدير و تحسين دارد؛ اما از آن طرف اين روشها باعث رواج کاسبکاري بيشتر در ادبيات کودک و نوجوان مي شود و ناگفته پيداست که کاسبکاري با خودش ميکروبهاي همزيست ديگري را هم ميآورد.
بکايي گفت: انتظار از چنين برنامههايي اين است که داوران، کشفکننده جريانهاي فکري و ادبي و علمي که در طول يک سال در حوزه کتاب کودک و نوجوان فعال بودهاند و بر اين حوزه تاثير محسوسي داشتهاند، باشند و آنها را نقد و به مردم معرفي کنند. درحاليکه تاکنون ما شاهد چنين جستوجوهايي نبودهايم. نگوييم که چنين جرياناتي نيست؛ اگر نيست، تقصير از همين روشهاي اجراست؛ نه از کساني که مشغول نوشتن هستند. براي مثال، در طول همين چند سال، در داستان تاليفي، داستان ترجمه، در بخش علمي، در کتابسازي و فيزيک کتابها اتفاقهايي افتاد که مطبوعات آنها را نشان دادند. داوران کتاب سال چه موضعي در برابر اين جريانها گرفتند و چه نظرگاههاي انتقادي را مطرح کردند؟ اين انتخابها هيچ وقت نتوانسته تاثيري را بهعنوان يك جريان فرهنگي ايجاد كند.
اين نويسنده گفت: بهنظر ميرسد برخي اين حرکت ملي يعني انتخاب كتاب سال را يک امکان شخصي و خصوصي دانستهاند و بدون توجه به افکار عمومي، نيات و اهداف خود را دنبال کردهاند.
وي تاكيد كرد: در برابر اين نگاه، ديدگاه ديگري هم هست که مي گويد، وزارت ارشاد بخشي از دولت جمهوري اسلامي و برخاسته از ملت ايران است؛ بنابراين آنچه ملت ايران ميخواهد، بايد در اين فعاليتها لحاظ شود. مسلما ملت ايران نميخواهد که خانواده 70 ميليوني ايراني را به چند دسته تقسيم کنند و وزارت ارشاد آن فرهنگ اين مملکت را به يک سليقه و يک محور محدود کند. که البته نمي تواند و تاکنون هم نتوانسته است.
بكايي تاكيد كرد: اهداف ملي از اين دست حاصل نمي شود؛ مگر آن که کساني که داوران را انتخاب ميکنند و داوراني که کتابها را انتخاب ميکنند، در برابر افکار عمومي، دليل انتخابها و تصميمهاي خود را مطرح کنند و پاسخگوي نظريات انتقادي باشند. اگر روزي چنين شود، و اين شکل از پاسخگويي هم در ميان ما نهادينه شود و نويسنده و مترجم دليل رد شدن يا قبول شدن کتابش را نپذيرد، بحثهايي که در اين موارد انجام مي شود، کارسازتر و مفيدتر از اين انتخابها خواهد بود.
پس از مجموعهي داستان برگزيدهي جايزهي گلشيري،
مهسا محبعلي، دومين رمانش را منتشر ميكند
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
مهسا محبعلي در حال بازنويسي رمان جديدش است كه تا آخر امسال به سرانجام ميرسد.
بهگزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دومين رمان اين داستاننويس هنوز نام ندارد و بيشتر در حال و هواي كتاب قبلياش - «عاشقيت در پاورقي» - است؛ با آدمهاي امروزي، درحاليكه «نفرين خاكستري» بيشتر فضايي فانتزي و اسطورهيي داشت.
مجموعه داستان «عاشقيت در پاورقي» محبعلي كه برگزيده جايزه هوشنگ گلشيري شد، ازسوي نشر چشمه به چاپ دوم رسيده و منتظر ترخيص از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.
مجموعهي داستان «صدا» (سال ١٣٧٧/ انتشارات خيام) و رمان «نفرين خاكستري» (سال ١٣٨١/ نشر افق) ديگر آثار منتشرشده او هستند.
مدير انجمن ادبيات داستاني خراسان رضوي:
نبود نگاه حرفهيي به نويسندگي، ادبيات داستاني را از مرزهاي جهاني دور كرده است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - مشهد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
در كشورهايي كه داستاننويسي از جايگاه خوبي برخوردار است، نويسندگان از راه اين حرفه امرار معاش ميكنند؛ اما در ايران نويسندگي محلي براي كسب ارتزاق نيست.
هادي مظفري ـ مدير انجمن ادبيات داستاني خراسان رضوي ـ در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان، با بيان اين مطلب اظهار داشت: امروز آسيبهاي وارد بر ادبيات داستاني، اصلاح وضعيت چاپ و نشر را ميطلبد و اين مهم را ميتوان با قرار دادن فيلترهاي منطقي براي نويسندگان تازه كار و رفع گرفتاري و دغدغههاي چاپ براي نويسندگان حرفهاي كه در جامعه از جايگاهي شناخته شده برخوردارند، ميسر كرد.
وي افزود: ادبيات داستاني امروز ما نيازمند يك اقدام جدي در زمينه كم كردن فاصله بين داستانهاي حرفهيي و داستانهايي است كه بخش عظيمي از جامعه آنها را داستان تلقي ميكنند اما به نظر قشر حرفهاي چيزي جز پاورقي نيست.
او ادامه داد: در اين زمينه توجه به شفاف كردن فرهنگ كتابخواني براي عامه مردم را نبايد ناديده گرفت؛ چراكه در آمار چاپ كتابهاي وزارت فرهنگ و ارشاد بيشترين كتب چاپ شده، كتابهاي كمك آموزشي است و اگر مردم به سراغ مطالعه كتاب هم ميروند، در اين بخش است.
مظفري درباره راهكارهاي رفع اين معضل گفت: ابتدا بايد جامعه با كتاب دوست شود كه اين رسالت بر دوش نويسندگان است كه فاصله بين نويسنده و مخاطب كم شود.
اين نويسنده معتقد است: ادبيات داستاني ما امروز نيازمند يك اقدام جدي در كم كردن فاصله بين داستانهايي است كه مردم علاقه دارند و به سراغش ميروند، با داستانهايي كه منتقدان و نويسندگان حرفهاي ميپسندند.
وي بومينويسي را مقدمهاي براي جهاني شدن دانست و افزود: متاسفانه نويسندگان ما بومي نويسي را به صورت جدي دنبال نميكنند و اين واقعيت تلخ در ميان افرادي كه داستان نويسي را مشق ميكنند، وجود دارد.
او ادامه داد: جمال ميرصادقي، احمد محمود و محمود دولت آبادي، از جمله نويسندگاني هستند كه بي تعارف از بومي نويسي شروع كردند و جهاني هم شدند.
مظفري گفت: يكي از وظايفي كه در ادبيات داستاني امروز بر دوشمان است، معرفي آداب و رسوم و فرهنگ اقليمي است كه داستانهايمان در آن فضا اتفاق افتد.
وي افزود: ما بايد نويسندگان را به استفاده از اطلاعاتي كه از فرهنگ بومي خود دارند تشويق كنيم؛ چراكه با داشتن اطلاعات بومي جامع كه خاص هر فرد است، داستان كاملتري حاصل ميشود كه آمادگي لازم براي جهاني شدن را دارد.
او در ادامه درباره نقش جايزههاي ادبي در جهاني كردن ادبيات داستاني گفت: متاسفانه جايزههاي ادبي در كشور ما سابقه كوتاهي دارند و همينها هم ما را به جهاني شدن نزديك نكردهاند و در نهايت كاري جز شناسايي استعداد ما و معرفي نويسندگان آماتور به نويسندگان حرفهيي انجام ندادهاند.
غلامرضا شيري:
فرق نويسنده با ديگران در طور ديگر ديدن است
بيشترين اهميت كارگاههاي داستاننويسي در ايجاد انگيزه براي نوشتن است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
برپايه ديدگاه يك داستاننويس، در كارگاههاي داستاننويسي، بايد بيشتر كار عملي انجام شود.
غلامرضا شيري در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، خاطرنشان كرد: انجام كار عملي در كارگاههاي داستاننويسي از طريق ارايه الگوهاي مناسب و مقايسه آثار صورت ميگيرد.
وي تاكيد كرد: بيشترين اهميت كارگاههاي داستاننويسي در ايجاد انگيزه براي نوشتن و به وجود آمدن يك فضاي مناسب براي عرضه آثار است.
او با بيان اينكه غالب نويسندگان نسل حاضر در جلسات نويسندگان بزرگ شركت داشتهاند، افزود: نمونه بارز اين نويسندگان زويا پيرزاد است كه در كارگاههاي داستاننويسي شهريار مدنيپور شركت داشت.
شيري تصريح كرد: يك نويسنده با نگاهاش زنده است و فرق نويسنده با ديگران در طور ديگر ديدن است. اگرچه آموزش جزو لاينفك نوشتن است، نگاه نويسنده مهمترين اصل است.
غلامرضا رضايي:
در كارگاههاي داستاننويسي، بايد به ادبيات كلاسيك پرداخت
كارگاههاي داستاننويسي آشنايي با سبك و فرم و ساختار را آموزش ميدهند
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
به باور غلامرضا رضايي، كارگاههاي داستاننويسي براي تعالي و رشد داستاننويس مؤثرند و رسيدن به هدف را براي او تسريع ميكنند؛ ولي داستاننويس بار نميآورند.
اين داستاننويس همچنين به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خوزستان، گفت: كلاسهاي آموزش داستاننويسي كه طبق برنامه منظم و ديكته شده پيش ميروند، شخص را به عنوان نويسنده پرورش نميدهند زيرا مهم آن چيزي است كه در ذات دروني شخص وجود دارد.
او با اشاره به وجود شبيه اين گونه كارگاهها در گذشته توضيح داد: در گذشته هم نويسندگان آثارشان را براي هم ميخواندند و از نقطه نظرات ديگران استفاده ميكردند كه مشابه كارگاههاي داستاننويسي فعلي است.
وي خاطرنشان كرد: آنچه كارگاههاي داستاننويسي ميتوانند آموزش دهند آشنايي با سبك و فرم و ساختار نويسندگان غرب و خودمان است.
رضايي تاكيد كرد: در كارگاههاي داستاننويسي، بايد به ادبيات كلاسيك خودمان بپردازيم و از تجربيات خودمان در زمينه داستاننويسي نيز استفاده كنيم؛ زيرا مثلا داستانهاي كوتاه بورخس تحت تاثير ادبيات كلاسيك شرق و قصههاي هزار و يك شب ما است.
نويسنده ” نيمدري “ يادآوري كرد: خيلي از نويسندگان نسل سوم از كلاسهاي آموزشي مرحوم هوشنگ گلشيري استفاده كردهاند كه من هم جزو آنها بودم. اين كلاسها اگرچه به صورت منظم و سيستماتيك نبود؛ موجب ميشد كه نويسندگان از آثار و تجربيات ديگران استفاده كنند.
دربارهي بايزيد بسطامي، عارف بزرگ قرن دوم هجري
«از نخستين عارفان ايراني است كه به نويسندگي و شاعري پرداخت»
سرويس: فرهنگ و ادب - حكمت و فلسفه
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - حكمت و فلسفه
"ابويزيد طيفور" - پسرعيسي پسرسروشان بسطامي - ملقب به "سلطان العارفين" به ظاهر در نيمه اول قرن دوم هجري يعني در سال آخر دورهي حکومت امويان در شهر بسطام از ايالت کومش (قومس) در محله موبدان(زرتشتيان) در خانداني زاهد و متقي و مسلمان چشم به جهان گشود.
بهگزارش بخش حكمت و فلسفه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، فصيح احمد خوافي تولد او را در سال 131 هجري ثبت کرده و نوشته است که جد او سروشان، والي ولايت قومس بوده است.
جد بايزيد را، سروشان زرتشتي ميدانند كه سپس به دين اسلام درآمده است. چنين ميماند که بايزيد در تصوف استاد نداشته و خرقه ارادت از دست هيچيک ازمشايخ تصوف نپوشيده است. گروهي او را امي دانسته و نقل کردهاند که بسياري از حقايق بر او کشف ميشد و خود نميدانست؛ گروهي ديگر نقل کردهاند که 113 يا 303 استاد ديده است.
قدر مسلم اينکه استاد او در تصوف معلوم نيست که کيست و خود چنين گفته است که "مردمان علم از مردگان گرفتند و ما از زندهاي علم گرفتيم که هرگز نميرد". و باز پرسيدند که پير تو در تصوف که بود؟ گفت: "پيرهزني"
بههرحال جهت زندگاني اين عارف بزرگ ايراني مبهم است و خلط و مزج فراوان در آن راه يافته است و اطلاع ما در اينباره بسيار محدود و ناقص است، ولي با اين همه آنچه از تعليم و عرفان او باقي مانده است، بههيچ وجه ناقص و مبهم نيست و بهروشني معلوم ميشود که وي مردي بزرگ بوده است.
به نقل آوردهاند: چون کار او بلند شد سخن او در حوصله اهل ظاهر نميگنجيد؛ حاصل، هفت بارش از بسطام بيرون کردند. وقتيکه وي را از شهر بيرون ميکردند، پرسيد جرم من چيست؟ پاسخ دادند: تو کافري. گفت: خوشا به حال مردم شهري که کافرش من باشم.
در ميان عارفان ايراني، بايزيد از نخستين کساني است که به نويسندگي و بهقولي به شاعري پرداخت. "امام محمد غزالي" در قرن پنجم هجري از آثار قلمي او استفاده کرده است، ولي در حال حاضر چيزي از آثار قلمي وي در دست نيست. تنها سخنان حكيمانهاي از وي به ما رسيده است. يک اثر بسيار جالب ادبي بنام شطحيات (سخنان حکيمانه در وجد) با نام بايزيد وابستگي دارد که در معرض شديدترين حملات دين ياران قرار گرفته بود. تصور ميرود که همين سخنان حکيمانه، انگيزه پيدا شدن هالهاي از کفر براي مولف خود بوده است. اين اثر بهطور کامل تا زمان ما نرسيده و آنچه در دست داريم، قطعاتي است پراکنده با تفسير "جنيد" که تلاش كرده اثبات کند که در آنها مطلبي مغاير با اسلام نيست.
بايزيد در اوايل عمر خود به اقصا نقاط ايران، عراق، عربستان و شام سفر کرد و در هرجايي با ديده تيزبين خود چيزي آموخت. برخي نوشتهاند که وي شاگرد امام جعفر صادق (ع) امام ششم شيعيان بوده است؛ بهروايت "سهلکي" دوسال براي امام سقايي کرد و در دستگاه امام او را "طيفورالسقاء" ميخواندند. تا آنکه امام جعفرصادق وي را رخصت داد که به خانه خويش باز گردد و خلق را به خداي دعوت کند. اين روايت را غالب مآخذ صوفيه ذکر کردهاند. از جمله اينکه: وي مدت هفت سال از محضر امام جعفرصادق کسب دانش نموده است. گويند بعد از هفت سال روزي حضرت به بايزيد فرمودند کتابي را از تاقچه اتاق بياور، بايزيد گفت طاقچه کجاست؟ حضرت فرمود در اين مدت شما در اين خانه طاقچهاي نديدهاي؟ جواب داد من براي ديدن خانه و طاقچه نيامدهام، بلکه جهت ديدن تاق ابروي آن قبله اوليا آمدهام. حضرت فرمود: بايزيد کار تحصيل تو تمام است. بايد به ولايت خود رفته و خلق را راهنمايي كرده و آنان را بهراه حق دعوت نمايي. هنگام بازگشت بايزيد از نزد امام جعفر صادق (ع) هنوز مادرش که پيرهزني پارسا و پرهيزکار بود، زنده بود.
سهلکي، وفات وي را در سال 234 هجري به سن هفتاد و سه ثبت کرده، سلمي و قشيري و خواندمير نيز سال 234 و سال 261 ذکر کردهاند؛ خواجه عبدالله انصاري يا کاتبان بعضي نسخههاي طبقات سال 261 هجري درستتر پنداشتهاند.
ولي با در نظر گرفتن تطابيق تاريخي، وقايع و تلفيق قول مورخان و نويسندگان صوفيه، بهطور نزديک به يقين تولد بايزيد بسطامي در سال 131 هجري و وفاتش در سال 234 هجري در 103 سالگي در بسطام اتفاق افتاده است.
بهموجب روايت سهلکي، بايزيد دو برادر و دو خواهر نيز داشت که از آن جمله، وي برادر ميانه بود، برادر بزرگترش "آدم" نام داشت و آنکه از بايزيد کوچکتر بود "علي" ناميده ميشد. بعدها برادرزادهاش "ابوموسي" که پسر آدم بود، به خدمت بايزيد درآمد و شاگرد و خادم او شد. بايزيد نسبت به ابوموسي علاقه و محبت پدرانه داشت و ابوموسي نيز در مواظبت احوال بايزيد دقت تمام بهکار ميبست و در تکريم بايزيد بسيار ميکوشيد. به روايت سهلکي بايزيد از احوال و اسرار خود آنچه را از ديگران پنهان ميداشت، پيش اين برادرزاده خويش آشکار ميکرد. ميگويند ابوموسي در وقت مرگ گفته بود چهارصد سخن را از بايزيد بهگور ميبرم که هيچکس را اهل آن نديدم که با وي گويم "راستي هيچ فکر کردهايد که سخنان مورد بحث چه بوده و درجه اهميت آن تا چه حد بوده است که برادرزاده بايزيد در تمام مدت عمر خود هيچکس را نيافته که آنها را با او درميان بگذارد و ناگزير آنها را با خود به گور برده است". هنگام وفات بايزيد ابوموسي 22 سال داشت و سالها بعد از بايزيد نيز زيست.
ابوموسي نسبت به عموي خويش حرمت و تکريم بسيار بهجاي آورد. چنانکه هنگام وفات خويش وصيت کرد او را نزديک بايزيد دفن کنند، اما قبر او را از قبر بايزيد گودتر کنند تا گور او با گور بايزيد برابر نباشد.
شيخ فريدالدين عطار نيشابوري در "تذکرةالاولياء" مينويسد: «نقل است که گفت مردي در راه حج پيشم آمد، گفت، کجا ميروي. گفتم به حج. گفت: چه داري؛ گفتم دويست درم، گفت بيا بهمن ده که صاحب عيالم و هفت بار گرد من در گرد که حج تو اين است. گفت چنان کردم و بازگشتم. و گفت از نماز جز ايستادگي تن نديدم و از روزه جز گرسنگي نديدم؛ آنچه مراست، او فضل اوست؛ نه از فعل من، و گفت کمال درجه عارف سوزش او بود در محبت.»
مقبره اين عارف شهير در شهر بسطام و شمال مقبره امامزاده محمد است. مقبره اين عارف فاقد هرگونه تزيين است و بهنظر ميرسد هيچگاه ساختماني مشابه مقبره ديگر بزرگان روي آن بنا نشده باشد و در حقيقت بي اعتنايي به ماديات و گريز از تجمل در اين آرامگاه بهوضوح به چشم ميآيد. وارستگي و بينيازي بايزيد بسطامي حتا بعد از مرگ وي و گذشت يازده قرن، در مرقدش مشهود است. مقبره بايزيد بسطامي داراي يک پنجره مسقف آهني است. روي قبر يک سنگ مرمر قرار دارد که کلماتي از مناجات مشهور حضرت علي ابن ابي طالب (ع) برآن حک شده است. آنطور که از اين سنگ بر ميآيد متعلق به شخصي به نام قاضي ملک ميباشد که احتمال ميرود حاکم قومس بوده باشد، ولي اينکه چگونه ازاينجا سر درآورده کسي چيزي نميداند.
نداي بايزيد " سبحاني، سبحاني، ما اعظم شأني سبحان " (سبحان مراست، سبحان مراست، وه چه بزرگ جايگاهي است مرا) گويا بيش از هر چه مايه برانگيخته شدن خشم عليه بايزيد شده باشد و براي درک علت اين خشم بايد در نظر داشت که واژه سبحان تنها ميتواند در مورد خدا بهکار رود. از اين ندا چنين استنباط شده بود که بايزيد ادعاي الوهيت کرده و در نتيجه همپايه فرعون شده است که بنا به نوشته کتاب آسماني در ازاي چنين ادعا و خيرهسري به عذابي صعب دچار شد. جنيد هنگام تفسير اين سخنان حکيمانه، در آنها موردي که مغاير با دين باشد، نمييابد و در تفسير او از اين سخنان تنها يک مطلب استنباط ميشود که بايزيد غرق در ستايش توحيد، وجود خود را از ياد برده و نداي سبحاني او را نبايد به شخص وي، بلکه به خدا منسوب داشت، که کلماتش را بايزيد بدون اختيار ادا کرده است.
منبع مورد استفاده: "وفيات الاعيان" ابن خلكان