سه شنبه 27 دي ماه 84
«اين مرد ناتمام»؛
اهالي ادبيات، تئاتر و سينما، ياد غلامحسين ساعدي را گرامي داشتند
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
همه آمده بودند تا از غلامحسين ساعدي بگويند؛ عصر ديروز جمعي از اهالي ادبيات، تئاتر و سينما، ياد غلامحسين ساعدي را در هفتادمين سالروز تولدش گرامي داشتند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در ابتداي مراسم كه برادر اين نويسنده معاصر ميزبان آن بود و جواد مجابي اجرايش را بر عهده داشت، فيروزه جوادي - همسر برادر ساعدي - اين گردهمايي را نه آغازي دوباره براي غلامحسين ساعدي، كه تجديد پيماني براي هنر و ادبيات ايران دانست.
او همچنين از بنيانگذاري جايزه نمايشنامهنويسي «گوهر مراد» خبر داد كه بهصورت ساليانه برگزار خواهد شد و آنرا در زمستان سخت اين روزگار مامني براي اهل فرهنگ دانست.
عزتالله انتظامي از خاطرهي بازي در نمايشهاي ساعدي به كارگرداني جعفر والي و ساخت فيلم « گاو» به كارگرداني داريوش مهرجويي گفت.
«مش حسن» فيلم گاو همچنين از شب مردن جهان پهلوان تختي گفت و رفتنش با ساعدي بر سر قبر او؛ فريادهاي ساعدي كه ميگفت « پهلوان مرد» و اينكه ميخواست چيزي بنويسد.
انتظامي در اين بين گفت كه سخنراني بلد نيست و «چوببهدستهاي ورزيل» را بهترين نمايشنامه ساعدي دانست كه ميتواند بهترين فيلم و بهترين ساختار شود.
آسيه جوادي - همسر جواد مجابي - نيز نوشتاري را در بررسي صداها و آواها در كارهاي غلامحسين ساعدي خواند.
به اعتقاد او، غلغله صداها و آواها در كارهاي ساعدي، داستانهاي او را به مثابه يك قطعه موسيقي سامان ميدهد.
او با تاكيد بر اهميت ارگانيك صداها در آثار ساعدي، صداهاي موجود را در كارهاي او، به اصوات انساني، حيواني، صداهاي اشيا و سازها، طبيعت، توصيفي و صداهاي بيصدا و سكوت تقسيم كرد.
نجف دريابندري هم از آشنايياش با ساعدي گفت. او روابط ساعدي با خودش و احتمالا با ديگران را آميخته با نوعي جنگ و جدال دانست.
دريابندري با ياد كردن از او بهعنوان يك آدم جالب - نه بهمعناي معمول كلمه - گفت: هميشه لجبازي داشتيم، ولي دوستش داشتم.
قطبالدين صادقي - ديگر سخنران مراسم - دهه 40 را پر بارترين دهه تئاتري ايران دانست كه بعد از كودتاي 1332 رويكرد دوباره به تئاتر ملي و خودي آغاز شد.
او از علي نصيريان، بهرام بيضايي، بهمن فرسي، نصرتالله نويدي و بيژن مفيد نام برد و درعين حال تاكيد كرد كه هيچكس به جديت غلامحسين ساعدي تحول را در تئاتر ايران موجب نشد.
صادقي در توضيح دلايل خوش درخشيدن ساعدي، گفت: فرهنگ سياسي او ملهم از زادگاهش - تبريز - بود و با گذراندن دوران نوجواني در آشوب، سياست را خوب ميشناخت. تنها نويسندهاي است كه خيلي كم از خودش حرف ميزند؛ بيضايي جوهر آثارش خودش است؛ اما ساعدي يك كلمه از خودش توضيح نميدهد.
او نگاه انتقادي، اجتماعي و ابژكتيو ساعدي را هم يادآور شد و اين كه همانقدر شهر را ميشناخته كه روستا را.
صادقي با اشاره به حرفهي ساعدي و تسلط او به روانكاوي گفت كه قدرت تجزيه و تحليل روان آدمها و قدرت شناخت تضادهاي اجتماعي به او قلمي داده كه از تبعيض، فساد، فقر، فلاكت، فحشا و جهل به زيباترين زبان ممكن صحبت كرده است.
صادقي، «چوببهدستهاي ورزيل» را از زيباترين متنها دانست كه در حد استعارهاي است كه ميشود همه جهان سوم را با آن توضيح داد.
او در عين حال به اين موضوع اشاره كرد كه كارگزاران بددل رژيم پيشين، ساعدي و اين تئاتر را اپوزيسيون لوكس ميدانستند؛ اما اين اپوزيسيون فرهنگي راهها را باز كرد.
به اعتقاد اين كارگردان و مدرس تئاتر، با آمدن آثار ساعدي، تمام صحنههاي تئاتر ايران از آثار جعلي تبليغي شسته شد.
او نوشتههاي ساعدي را آينه 15 سال آخر نظام پهلوي دانست؛ «آي با كلاه، آي بيكلاه» ترس جامعه ايراني را به بهترين شكل بيان ميكند و «جانشين» نقيضهاي است بر بازگشت قدرت و كودتاي 32.
صادقي، رئاليسم ساعدي را غيرانقلابي و غيرشعاري دانست؛ رئاليسمي كه بيشتر ناتوراليستي بود، بيان ديدگاههاي تاريك و نشان دادن دردها، بي اينكه راه حلي را نشان دهد.
به اعتقاد او، بزرگي ساعدي هم در اين بود؛ ذهن ما را تحريك ميكرد، ولي نميگفت چه بايد كرد.
اين پژوهشگر تئاتر، كارهاي ساعدي را اجتماعي، ساده و متعهد دانست و از رفتن او هم گفت: هر كس باعث شد برود، به او خيانت كرد. بايد ميماند؛ هيچچيز مثل غم غربت او را آزار نميداد. عاشق ملتش بود و حتا آبونه روزنامه "جمهوري اسلامي" بود. وقت خداحافظي در پاريس اشك ريخت و گفت "سادگي! خوشا به حالت".
در ادامه، داريوش مهرجويي گفت كه در چند سال اخير انگار اسم ساعدي تابو شده، و به سانسور آثار و اسم او اشاره كرد.
او در عين حال معتقد بود، گرچه هنوز آثار اين نويسنده در دانشگاهها تابو است و تدريس نميشود، اما وقتش است كه نگاه مجددي به آثارش صورت گيرد.
كارگردان فيلمهاي «گاو» و «دايره مينا» كه از آثار ساعدي اقتباس شدهاند، به روزهاي مهاجرت ساعدي اشاره كرد و گفت: برخلاف بقيه روشنفكرها، او از دنياي غرب انزجار داشت و به شناختش تمايلي نداشت. در تمام مدت، آرزوي بازگشت به وطن را داشت.
مهرجويي، برگزاري جايزه «گوهر مراد» را فكر خوبي دانست، بهخصوص كه چنين جايزهاي هم نداريم.
اما جعفر والي وقتي خواست برود پشت جايگاه و از ساعدي يادي كند، از ميزي كه وسايل شخصي، عكسها و دستنوشتههاي ساعدي روي آن بود، برگهاي را برداشت و گفت: يادمان نرود امروز روز تولد ساعدي است و نوشته ساعدي را كه يك پرونده پزشكي طنزآميز براي والي بود، خواند.
او از تمام شدن بليط تئاتر كارهاي ساعدي گفت و اينكه نميداند چه رمز و افسوني در كارهاي او است كه اينطور مردم را به هيجان ميآورد كه بعد از نمايش «چوببهدستهاي ورزيل» فرياد ميزدند، آهاي ورزيليا!...
والي از رابطه صميمي او با مردم هم ياد كرد و كارهايش را نفس جديدي در فضاي تئاتر قهوهخانهيي آن زمان دانست.
جعفر والي كه اولين كار را از ساعدي با نام «فقير» به روي صحنه برده و درمجموع حدود 10 كارش را، در پايان از او با عنوان انسان باشكوهي ياد كرد كه چهره ماندگار ادبيات و فرهنگ ماست.
به گزارش خبرنگار ايسنا، داوود رشيدي هم گفت كه شانس و افتخار اجراي سه كار را از ساعدي داشته است و يادآور شد: با اينكه همه فكر ميكنند ما از فرنگبرگشتهها بيشتر متن خارجي كار ميكنيم، ولي وقتي آدم به نمايشنامه خوب ميرسد، به مليت كار ندارد. نمايشنامههاي ساعدي جهانبيني بزرگي داشت كه همهجا ميشد كار كرد.
رشيدي هم خواست كه از رفتن ساعدي بگويد: شاملو هم همان شرايط ساعدي را داشت، ولي ساعدي را ترساندند. غربت هم برايش خيلي سخت بود.
وي از اجراي نمايشنامه «ديكته» ساعدي هم ياد كرد و گفت: فكر نميكرديم به اين كار اجازه بدهند، اما از روي حماقت سانسورچيها، بهعنوان كارگردان كه آنزمان بايد توضيحي براي كارش مينوشت، نوشتم اين كار در جهت انقلاب آموزشي شاهنشاه است! و كار را اجرا كرديم.
او همچنين اين موضوع را متذكر شد كه همه فكر ميكرديم جزو بهترين دوستانش بوديم؛ طوري با آدم دوست بود كه ميشد پيشش خيلي چيزها را اعتراف كني.
ناصر تقوايي نيز با اشاره به خوششانسياش در شروع كار كه با بهترين هنرمندان آشنا و دوست شده، از جمله اين افراد را غلامحسين ساعدي دانست كه بهدليل رابطه با مجله «آرش» و سيروس طاهباز بين آنها روابط نزديكي ايجاد شده است.
او در ادامه گفت كه براي انتخاب موضوع، دو نوع نويسنده داريم: عدهاي براي پيدا كردن مطلب دور مملكت و دنيا سفر ميكنند و در مقابل گروهي مطلقا سفر نميكنند و كنج خلوت ميگزينند كه نمونه بارز اين گروه نيما است كه محدوده حركتش از مازندران به تهران و آستارا بود.
تقوايي، ساعدي را مجموعهاي از گروه اول و دوم دانست و به سفر چندروزه او به جنوب اشاره كرد كه بهدنبال آن «اهل هوا» را نوشت.
او از منظر ديگري هم به وجود دو نوع نويسنده معتقد بود: گروهي كه با دقت تمام ميراث خود را جمعآوري و پاكنويس ميكند و گروه ديگر كه اينقدر درگيري ذهني و موضوع دارد كه به اين كار نميرسد و ساعدي از اين دسته بوده است.
تقوايي كه «آرامش در حضور ديگران» را براساس داستاني از ساعدي ساخته است، سپس به موضوع راهاندازي جايزه اشاره كرد و پيشنهاد تشكيل يك بنياد فراگير را داد.
به اعتقاد او، كوششهاي فردي كمتر موثر است و بهتر است به فعاليتها شكل جمعي داده شود؛ موسسه فرهنگي عامتر با هيات مديره قويتر تشكيل شود كه عهدهدار چاپ آثار شود و در بخشهاي مختلف جايزههايي را به نام هوشنگ گلشيري، غلامحسين ساعدي، احمد شاملو يا فروغ فرخزاد بدهد.
تقوايي همچنين با اشاره به تعداد زياد آثار چاپنشده ساعدي، پيشنهاد داد هر سال يكي از نمايشنامههاي ناتمام او به مسابقه گذاشته شود و بهترين متن كاملشده جايزه «گوهر مراد» را بگيرد.
محمود دولتآبادي هم خودش را به مراسم بزرگداشت غلامحسين ساعدي رساند. سخنانش را با «اين مرد ناتمام» شروع كرد و گفت: ساعدي ادبيات ناتمام كشور ما بود و يكي از قربانيان حوادث روزگار و شايد هم مهمترين قرباني آن.
دولتآبادي با يادآوري نبوغ و استعداد خاص ساعدي، قسمتي از يكي از داستانهاي او را خواند.
او يادآور شد كه از پايينترين پلههاي اجتماعي تا بالاترينش غلطيده، ولي وقتي به آثار ساعدي مراجعه ميكند، ميبيند چيزهايي را ديده و با نبوغش دريافته كه از دريافت او هم خارج است. ساعدي كاشف آدمهايي است كه هرگز ديده نشدند و ديده نميشوند.
او گفت كه چه در زمان حيات و چه در فقدان ساعدي، نبوغ او را تحسين كرده و تاسف خود را از ناتمام ماندن جريان ويژه ادبي ساعدي ابراز كرد.
دولتآبادي هم از رفتن ساعدي ياد كرد كه اگر وقت رفتن، او را ميديده، كوشش ميكرده منصرفش كند.
وي با گفتن خاطرهاي از ساعدي كه در طول بيمارستان، مطب و منزل كتاب ميخوانده، مثلا كتاب پليسي، نتيجه گرفت كه او لحظهاي از آموختن غافل نبوده است.
دولتآبادي داستانهاي ساعدي را نيز سهل و ممتنع دانست و در ادامه باز هم اين پرسش را مطرح كرد كه او چرا بايد دور از مملكت ما ميرفت و گفت كه برايش هول ايجاد كردهاند.
وي همچنين گفت: ساعدي و هر هنرمندي در مجموعه آثارش وضعيت جامعه انساني ما را بيان كرده است؛ كدام وجه بوده كه ساعدي به آن نپرداخته باشد؟ به گزارش ايسنا اين نويسنده سپس گفت كه ادعا ميكند از دهخدا به اين سو، نويسندگان ما يك منشور پديد آوردهاند.
او در اينباره توضيح داد: ما نويسندگان، مردم ايران را در دوستي، تفاهم و تساوي حقوق ميخواهيم و با فرسودن اعصاب خود و پرداختن قطره قطره وجودمان اين منشور را پديد آوردهايم؛ اكنون ديگران هستند كه در اجتماعيت كشور ما بفهمند رعايت كنند يا نكنند.
رضا سيدحسيني، آخرين كسي بود كه از غلامحسين ساعدي خاطره گفت و از او ياد كرد.
او گفت رابطه آنها - به جز شروع آشناييشان -، چندان ادبي نبوده و به برادري تبديل شده است.
سيدحسيني كه يادآوري خاطراتش او را به گريه انداخت، ساعدي را براي خودش نجاتبخش دانست.
مجابي در بخشهايي از اين مراسم، قسمتهايي از آثار ساعدي ازجمله «ميرمهنا»، فيلمنامه «ما نميشنويم» و شعري از او را خواند.
محمدعلي سپانلو، سيمين بهبهاني، محمد رحمانيان، سيروس ابراهيمزاده، فهميه راستكار، جلال ستاري، حميد امجد، محمد بهارلو، جمشيد لايق، رضا كيانيان، خسرو حكيمرابط ، محمد يعقوبي، محمد چرمشير، اسماعيل خلج، حميد سمندريان، ناصر حسيني و عليرضا اسپهبد هم در مراسم هفتادمين سالروز تولد غلامحسين ساعدي حضور داشتند.
دوماهنامهي ادبي «بلم» ويژهي اكبر اكسير و شعر فرانو منتشر شد
داوود ملكزاده و مجموعهي «شعر جوان آستارا»
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
دوماهنامه ادبي «بلم» شماره آذر و دي ماه 84 توسط مجمع علمي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه پيام نور اردبيل منتشر شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) دوماهنامه ادبي «بلم» در اين شماره خود كه با عنوان
«ويژهنامه اكبر اكسير و شعر فرانو» منتشر شده است، با ارايه نمونهاي از آثار بيش از50 شاعر ازجمله منوچهر آتشي، محمدعلي سپانلو، مفتون اميني، كيومرث منشيزاده، داريوش معمار، عمران صلاحي، بهاءالدين خرمشاهي، مسعود خيام، بهزاد خواجات، منصور اوجي و علي باباچاهي، به بررسي موضوعهايي همچون فرانو، گردنه حيران شعر امروز، فرانو در امتداد فوتوريسم، مانيفست دادايسيتي شعر - نثر هذلولي، سيمين دانشور يا سيمين آل احمد، به همراه اريه داستان، ترجمه، مقاله و طنز پرداخته است.
اين ماهنامه در 94 صفحه و قيمت هفتهزار ريال به سردبيري داوود ملكزاده منتشر شده است.
ملكزاده همچنين بهتازگي مجموعهاي را با عنوان «شعر جوان آستارا» توسط نشر فرهنگ ايليا در رشت منتشر كرده است.
اين مجموعه دربرگيرنده شعر تعدادي از شاعران جوان ازجمله معصومه آقا ويرديپور، امين بنيمجيدي، بابك زينالي، سپهر قاسمي، ياسر فرازيمقدم و ياشار صلاحي است.
مجموعه «شعر جوان آستارا» در شمارگان دو هزار نسخه با عكسهاي پرويز نوريزاد و بهاي نههزار ريال منتشر شده است.
نخستين كنگرهي شعر هاناي در خرمآباد برگزار شد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - خرمآباد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
نخستين كنگرهي شعر هاناي در خرمآباد برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در لرستان، نخستين كنگره شعر هاناي از بيستودوم ديماه جاري بهمدت دو روز در تالار شهيد آويني اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي لرستان برگزار شد.
در اين كنگره كه شاعران معاصري چون سيدعلي صالحي، شاپورجوركش و محمد شمس لنگرودي نيز حضور داشتند، 190اثر از 30 شاعر لرستان و ساير استانها به مرحله مسابقه راه يافتند.
هيأت داوران در پايان در بخش شعر پايداري، امين روشنزاده، منير عسگرنژاد و علياصغر داوري (بهصورت مشترك) و سارا باستاني و سيدمحمدامين جعفري حسيني (بهصورت مشترك) را بهترتيب بهعنوان نفرات برگزيده معرفي كرد و در بخش شعر كلاسيك نيز منير عسگرنژاد شايسته مقام اول معرفي شد. در شعر سپيد اثر برتري معرفي نشد.
در اين كنگره، هيأت داوران كتاب «ديگري» اثر سميرا كرمي را بهخاطر قدرت تلفيق و انسجامبخشي به فضاهاي معمول و بهكارگيري آنها در كليت اثر و كتاب «رازاين اثر» مهتاب رشيديان را بهدليل برخورداري از قدرت احضار فضاهاي حسي متنوع، ناآشنا و سركش در يك اثر، مشتركاً بهعنوان كتاب سال معرفي كرد.
قباد آذرآيين:
كارگاههاي داستاننويسي تاثير بارز و پراهميتي نداشتهاند
تلاش براي الگوسازي در اين كارگاهها بيثمر است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - اهواز
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
برابر باور قباد آذرآيين، كارگاههاي آموزش داستاننويسي در پيشبرد هنر داستاننويسي كشورمان تاثير بارز و پراهميتي نداشته و از دل آنها نويسنده شاخصي ظهور نكرده است.
نويسنده مجموعه داستان ” حضور “ دليل اين امر را نوعي بودن هنر داستاننويسي در ايران نسبت به غرب و آمريكاي لاتين و جدي گرفته نشدن آن، محدوديتهاي زباني و فرهنگي، فقر مطالعه، كمبود كتابهاي سبكشناسي و نشانهشناسي و همچنين موانعي كه بعضا سر راه تشكيل كارگاههاي داستاننويسي ايجاد ميشود، دانست.
او با بيان اينكه داستاننويسي هم، مثل هر مقوله هنري ديگري، تئوريها و فوت و فنهايي دارد كه بعضي از آنها خاص و بعضي عاماند، به خبرنگار ايسنا در خوزستان توضيح داد: مثلا رئاليسم يك مكتب ادبي با ويژگيها و قواعد خاص خود است، اما رئاليسم جادويي جوانهاي روييده بر تنه رئاليسم است كه با ويژگيهاي اقليمي آمريكاي لاتين همخواني دارد و در آن اقليم و آب و هواي ميبالد. پس تلاش براي اينكه از آن در جاي ديگري الگوسازي كنند، بيثمر است و نتيجهاي جز شكست به بار نميآورد.
وي از كلاسهاي داستاننويسي هوشنگ گلشيري به عنوان معروفترين و منظمترين نمونه كارگاههاي داستاننويسي ياد و خاطرنشان كرد: برتري اين كلاسها بر ديگر كارگاههاي آموزش داستاننويسي اين بود كه شادروان گلشيري، ضمن برخورداري از سواد گسترده و مطالعات عميق و شناخت همه جانبه تحولات داستان جهان، خود صاحب سبك خاص در داستاننويسي بود و با اين وجود وي هرگز شاگرداناش را به پيروي از راه و روش و تئوري به خصوص مجبور نميكرد. سبك و سياقهاي مختلف داستاننويسي شاگردان او گواه سعه صدر اين مقتداي بزرگ است.
اين داستاننويس تصريح كرد: اگرچه انديشه ايجاد چنين كلاسهايي مثبت بوده است؛ اين كه همه چيز را به اين گونه كلاسها، واگذار و منحصر كنيم و انتظار معجزه داشته باشيم خوشبيني غيرعاقلانهاي است.
آذرآيين در عين حال معتقد است: دور از انتظار نيست كه نويسنده شاخصي در كارگاههاي داستاننويسي پرورش يابد. البته كسي كه در چنين كارگاههايي شركت ميكند، بايد به قول شاعر سرسوزن ذوقي داشته باشد؛ يعني ذاتا نويسنده باشد و در اين كلاسها فقط راه و روش نوشتن را ياد بگيرد نه خود نوشتن را.
سومین دوره جایزه ادبی اصفهان
جشنواره ادبی اصفهان امسال رنگ و بوی دولتی و حتا ایدئولوژیک گرفته بود.
جشنواره ادبی اصفهان امسال سومین دورهی خود را با کنار گذاشتن مسئولان دو دوره پیشین برگزار کرد. در جشنوارهی امسال بخشهای تازهای از جمله بخشهای «ایثارو شهادت» و «دفاع مقدس» نیز به این جشنواره افزوده شده بود. گرچه قرار بوده به کتابهای منتشر شده در سال ۱۳۸۳ جایزه بدهند مجموعه داستان برتر، «آفتاب مهتاب» شیوا ارسطویی بود که نه تنها سال ۱۳۸۱ منتشر شده، بلکه در سال ۸۲ از سوی بنیاد گلشیری و جایزه یلدا نیز برگزیده شده بود!
جشنوارهی ادبی اصفهان در حالی سومین دورهی خود را پشت سرگذاشت (۱۹ تا ۲۱ دیماه) که به نسبت دو دورهی گذشته تغییرات بسیاری کرده بود. این جایزه گرچه جایزهای دولتی بود و نهادهایی چون اداره ارشاد اصفهان بودجه و امکانات برگزاری آن را تامین میکرد، به دلیل حضور زاون قوکاسیان و علی خدایی، از نویسندگان و چهرههای معروف فرهنگی این شهر، میرفت تا به یکی از جایزههای مهم و معتبر ادبی تبدیل شود. اما اکنون، در سومین دوره، با کنار گذاشتن این دو و افزودن بخشهای تازهای به جشنواره، گمان نمیرود بتواند اعتبار چندانی در میان جایزههای ادبی به دست بیاورد. این جایزه را، در دو دورهی اول و دوم از جنبهی دیگری میشد جایزهای نیمه دولتی محسوب کرد زیرا برگزارکنندگان این جشنواره، ظاهرا دست خدایی و قوکاسیان را تا حدودی باز گذاشته بودند. زاون قوکاسیان که دبیری جشنواره را برعهده داشت سال گذشته در این مورد و دربارهی میزان اعمال نظر اداره ارشاد به رادیو آلمان گفت:
«در دو سال گذشته ما آنچنان درگیر قوانین جاری اداره ارشاد نبودهایم که بخواهیم برای تک تک داورانمان موافقت آنها را جلب کنیم. ولی من با نظر شما موافقم که ما بیشتر نیمهدولتی هستیم. از طرف دیگر اختلافی که با جایزههای دیگر داریم این است که سعی نمیکنیم ما هم روی ارزشهایی که جایزههای ادبی دیگر دارند حرکت کنیم.»
امسال با تغییر و تحولاتی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در وزارتخانهها و ادارههای دولتی انجام شد در مدیریت و برنامههای این جشنواره نیز تغییراتی به وجود آمده و به آن رنگ و بوی جشنوارهای دولتی و حتا ایدئولوژیک بخشیده است. زیرعنوان «ادبیات ایثار و مقاومت» دو بخش «ایثار و شهادت» و «دفاع مقدس»، و زیرعنوان «كوتاههای ادبی»، بخش «ادبیات اهل بیت» به این جشنواره افزوده شده است. همچنین نهادهایی چون «بنیاد شهید انقلاب اسلامی» و «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» در برگزاری این جشنواره سهیم شدهاند. احمد رضایی دبیر این دوره نیز در مورد تغییراتی که به نسبت دو دوره پیش در جشنواره پدید آمده به خبرگزاری مهر گفته است: «حضور ادبیات ایثار و مقاومت با دو رویکرد ایثار و شهادت و ادبیات دفاع مقدس و کوتاهههای ادبی با رویکرد ادبیات اهل بیت (ع) و انتقال ادبیات کودک و نوجوان از حاشیه به متن جایزه ادبی اصفهان از مهمترین تفاوتها» هستند. او افزوده «کوتاهههای ادبی در دو زمینه شکل و قالب نوشتهها و محتوای ادبیات اهل بیت (ع) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.»
این جشنواره امسال نیز چون گذشته در سه روز و با برنامههای مختلفی، از میزگرد گرفته تا داستانخوانی و سخنرانی برگزار شد. از سخنرانان یکی هم اسدالله امرایی، مترجم، بود که در سخنانش تحلیلی جغرافیایی از ادبیات معاصر به دست داد. امرایی ادبیات معاصر را به «مکتبهای» مختلفی تفکیک کرد؛ این مکتبها به گمان او شامل شمال، جنوب، اصفهان و مركز (تهران) میشوند. امرایی در بخشی از سخنانش گفت «حوزههای نفتی آبادان و اهواز باعث شكلگیری بخش گسترده ادبیات داستانی مكتب جنوب شده است كه در رمانها و مجموعه داستانهای نویسندگان این بخش از جمله صادق چوبك، سیمین دانشور، منیرو روانیپور و شهریار مندنیپور میتوان مشاهده كرد.» البته از این چهار نویسنده دو تا شیرازی و دو تای دیگر از اهالی استان بوشهر هستند و دیارشان از «حوزههای نفتی اهواز و آبادان» همانقدر دور است که از اصفهان که به قول امرایی «مکتبی درونگرا» دارد.
جشنواره اصفهان ۲۱ دیماه با اهدای جایزه به تک داستانهای ارسالی و کتابهای برگزیدهی سال گذشته به کار خود پایان داد. در بخش رمان «استخوان خوك و دستهای جذامی» نوشته مصطفی مستور جایزه اول را گرفت و «شالی به درازای جاده ابریشم» از مهستی شاهرخی و «بیداد سكوت» از فرشته كوثر دوم و سوم شدند.
در بخش مجموعه داستان نیز کتاب «آفتاب مهتاب» از شیوا ارسطویی اول و «انجیرهای سرخ مزار» اثر محمدحسین محمدی و «باغ بارون» از شاهرخ تندر صالح عنوان دوم و سوم را از آن خود كردند. اما عجیب این است که گرچه قرار بوده به کتابهای منتشر شده در سال ۱۳۸۳ جایزه بدهند مجموعه داستان برتر، «آفتاب مهتاب» شیوا ارسطویی نه تنها سال ۱۳۸۱ منتشر شده که در سال ۸۲ از سوی بنیاد گلشیری و جایزه یلدا نیز برگزیده شده بود. و این نکتهای است که اگر برگزار کنندگان و داوران نمیدانستند نویسنده به خوبی از آن آگاه بوده است!
بهزاد کشمیریپور، گزارشگر صدای آلمان از اصفهان
شاعري بزرگ تحت تاثير حافظ
جمعي از اهالي فرهنگ در خانه هنرمندان ايران گردهم آمدند تا از رابيندرانات تاگور ، شاعر بزرگ هند ، تجليل کنند.
در اين مراسم فتح الله مجتبايي ، نويسنده با اشاره به تاثيرپذيري تاگور از آموزه هاي اسلامي ، به ويژه ايراني عرفاني گفت : پدر تاگور فارسي را خوب مي دانسته و ديوان حافظ هميشه بالاي سرش بوده است.
وي سپس به تاثيرپذيري تاگور از شعر حافظ و مولوي اشاره و عنوان کرد: وي بر 3 دين اسلام ، يهود و مسيحيت اشراف کامل داشته است.
به گزارش ايسنا ، عسگري پاشايي نيز درباره تاگور گفت : در نظر اول ، با يک شاعر رمانتيک روبه رو مي شويم که برخي صاحبان نظر در گذشته آن را متاثر از آشنايي اش با زبان فارسي مي دانستند.
حسین محمدی و فرهنگ داستان نويسي افغان
خبر گزاری مهر
کتاب " فرهنگ داستان نویسی در افغانستان " به قلم نویسنده افغان محمد حسین محمدی ، توسط نشر شهاب منتشر می شود .
به گزارش خبرنگار کتاب مهر، این فرهنگ شامل چهاربخش است و درآن داستانهای کوتاه ، رمانها و داستان نویسان مشهورافغان ازدوره مولوی محمد حسین پنجابی - نویسنده رمان " جهاد اکبر" درسال 1298 تا آصف سلطان زاده نویسنده " اینک دانمارک " در سال 1383 معرفی شده اند .
" فرهنگ داستان نویسی در افغانستان " در224 صفحه تا پایان سال 84 منتشر می شود .
به گزارش مهر ، از محمد حسین محمدی آثاری چون " انجیرسرخ مزار" ( مجموعه داستان کوتاه ) و" دخترآفتاب و دیو سیاه " ( داستان کودک و نوجوان ) به چاپ رسیده است .
" منظومه شعر تهران " از سپانلو، منتشر شد
خبر گزاری مهر
" منظومه شعر تهران " در برگیرنده تازه ترین سروده های محمد علی سپانلو در قالب مجموعه ای از قطعات بلند و کوتاه منتشر شد .
به گزارش خبرنگار کتاب مهر ، این کتاب در298 صفحه توسط نشر فرهنگ معاصر به تازگی به چاپ رسیده است .
این منظومه شامل بخشهایی مانند : " خانم زمان " ، " پیاده روها " ، " خاک " ، " هیکل تاریک " و " تهران بانو " است که هر کدام از این بخشها مانند یک منظومه بلند ازچندین قطعه شعر کوتاه و به هم پیوسته تشکیل شده است .
جدیدترین منظومه شعرمحمد علی سپانلو از نظر مضمون شامل نوآوری های تازه ای درشعر این شاعر معاصر است که ازجمله آنها پرداختن به موضوعات معاصر در شعر است .
به گزارش مهر، « مـنظـومه شعر تهران » درمـدت زمـان دوسـال توسط ایـن شاعرسروده شـده اسـت .
داستان هاي عاميانه، پس از امير ارسلان كم داشته ايم
ایسنا
حکايت و داستان اصولا براي قصههاي عاميانه عنوان قابل قبولي نيست و کاربرد کمتري دارد كه قصههاي ثبت و تدوينشده را بيشتر بدين نامها مي خوانند. سوادبه يوسفي - محقق گيلاني - در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، درباره حکايتهاي فولکلوريک در زبان فارسي گفت: حکايتهاي فولکلوريک در زبان فارسي يا به عنوان قصه نقل مي شود که برگرفته از لفظ عربي قصه به معناي حکايت و داستان است که حکايت تاريخي و خيالي هر دو را شامل مي شود و يا بهصورت افسانه از آنها نام ميبرند که اين تعبير اخير به ذات و بطن اين دسته از خيالپردازيها نزديکتر است. وي افزود: اما حکايت و داستان اصولا براي قصههاي عاميانه عنوان قابل قبولي نيست و کاربرد کمتري دارد و قصههاي ثبت و تدوينشده را بيشتر بدين نامها مي خوانند، بنابراين قصههايي مثل "شاهنامه"، "سندبادنامه" و نظاير اينها را بهعنوان قصه مکتوب تلقي ميکنند که تفاوت اساسيشان با قصههاي شفاهي در اين است که اين دسته اخير عموما با "يکي بود، يکي نبود" در تدوال عام آغاز ميشود و اين فرمول لايتغير در شروع هر قصهاي کاربرد دارد، اگر چه در لهجههاي مختلف ايراني براي آغاز و پايان قصههاي عاميانه و فولکلوريک ممکن است مفاهيم متدوال با اندکي تغيير کاربرد داشته باشد. يوسفي در پايان گفت: زبان فارسي پس از "اميرارسلان"، قصه عاميانه شناختهشدهاي به خود نديده است؛ اگرچه ذهن خيالپرداز مردم همچنان در بيان روايتها و قصههاي شفاهي جريان پيوستهاي دارد، اما عصر جديد که اقتضاي آن تبادل آرا و سبک تجربههاي ملل از يکديگر است، موجب آن شد که در ايران نيز از سالهاي نخستين مشروطهخواهي شيوه داستاننويسي جديد راه يابد و اقبال عمومي جامعه نيز موجب شده است که اين شاخه اخير همچنان به سرعت پيش ميتازد، هر چند که هنوز تا رسيدن به سرچشمههاي نخستين قصه عصر جديد قرنهاي نوزده و بيست اروپا فاصله نه چندان اندکي باقي مانده است.
حالا ديگراني هستند؛ گزارشي از كارگاههاي فعال داستاننويسي در پايتخت
ایسنا
هوشنگ گلشيري، جمال ميرصادقي و رضا براهني از اولين كساني بودند كه كارگاههاي داستاننويسي را در ايران پايهگذاري كردند. خيلي از شاگردهاي گلشيري اينروزها نويسندگان بهنامي شدهاند، براهني پيروان خود را داشته و ميرصادقي بهخصوص از نظر انتشار كتاب و تبيين تئوريهاي داستاننويسي تاثيرگذاري خاص خود را داشته است. حالا گشيري زنده نيست، براهني اينجا نيست، ميرصادقي كارش را ادامه ميدهد و ديگراني هم هستند. بهگزارش خبرنگار بخش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، جمال ميرصادقي از اوايل دههي 60 كارگاه داستان دارد. 30 تا 40 نفر شاگرد دارد كه يكشنبهها و چهارشنبهها در منزلش پذيراي آنان است. هر داستاني در كلاس او چند بار خوانده ميشود، هر بار نقد ميشود و نظر آخر را خود ميرصادقي ميدهد. او معتقد است كه پنج، شش ماهي طول ميكشد تا شركتكنندهها اصول را ياد بگيرند؛ ولي تا اينها ملكهي ذهنشان و دروني شود، به زمان زيادي نياز است. مجموعههاي داستانهاي يكشنبه، دوشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه حاصل كارگاههاي داستان او هستند كه داستانهاي شاگردانش را دربر ميگيرند. در زمينه چاپ كتاب البته گلشيري هم «هشت داستان» را از داستانهايي كه در جلسههايشان خوانده شده، منتشر كرده است. كلاسهاي محمد بهارلو روزهاي سهشنبه در سالن كنفرانس خانهي هنرمندان ايران تشكيل ميشود. كلاس با خواندن يك داستان حرفهيي و توضيح تئوريهاي داستاننويسي از روي آن شروع ميشود و بعد داستان شركتكنندهها خوانده ميشود. وي اگر ميهماني از شهرستان داشته باشند، به او اولويت ميدهد. امكان چاپ داستانها را هم بر روي سايت ديباچه، مجلهي گلستانه يا بهصورت كتاب فراهم آورده است. سه عنوان از اين مجموعهها براي انتشار آماده هستند كه البته هنوز با ناشر توافق قطعي صورت نگرفته است. بهارلو ميگويد بر فارسي درست اصرار زيادي دارد. شيوا ارسطويي هم تقريبا 10 سالي است كه بهطور مرتب كارگاه داستان داشته است. او معتقد است كه كلاسها با بيش از چهار نفر جواب نميدهند؛ وقتي متقاضي بيشتر باشد، كلاس ديگري را در نظرميگيرد. شعار كلاس او اين است كه متن بر تئوري مقدم است. شركتكنندهها داستان ميخوانند و غير از بحث كارگاهي، بحثي هم كه داستان پيشنهاد ميدهد، مطرح ميشود؛ مثلا اگر داستان رئال اجتماعي يا سورئال باشد، درباره آن كار تحقيقي ميكنند. گاهي هم ميهمان دارند؛ مثلا در دورهي گذشته، ميترا الياتي و پرويز جاهد در جلسهاي شركت داشتهاند. بحث تبديل داستان به فيلمنامه پيش ميآيد كه اين دو نفر دعوت ميشوند، چون جاهد قرار بوده اقتباسي را از داستاني از الياتي انجام دهد. بخش ديگر كلاسها هم به تحليل داستانهاي معروف مثل «آدمكشها»ي همينگوي يا «سوگواري» چخوف اختصاص دارد. ارسطويي با تقسيم كارهايش به دو دورهي مقدماتي و پيشرفته، به اين نتيجه رسيده است كه براي نظم دادن به كلاسها، دورههاي ششماهه در نظر بگيرد. منيرو روانيپور هم حدود 10، 11 سالي است كه كارگاه داستان دارد. پنجشنبهها بهصورت جداگانه، پذيراي شاگردان قديمياش - گروه كوليها -، گروه ديگري كه يك دوره را گذراندهاند و وروديهاي جديد است. روانيپور روزهاي ميان هفته هم تدريس خصوصي دارد كه معمولا بيشتر از دو ما ه نميشود. وقتي شخص به جايي ميرسد كه روي پايش ميايستد، به گروه وارد ميشود. نمونههاي داستاني و متنهاي ادبي مثل «هملت»، «رستم و سهراب» و «حكايتهاي سعدي» هم در كلاس خوانده ميشوند. او اما براي چاپ داستانها كاري نميكند، چرا كه ميگويد نويسنده است؛ نه ناشر. حسن اصغري هم كه ميگويد 15 سال كارگاه داستان داشته، حالا دو ماهي است كه كلاسهايش بهخاطر توقف انتشار نشريه كلك، تعطيل است. كارگاههاي روانيپور چند سالي در دفتر اين مجله برگزار شده است. او كه ميگويد حتما دوباره كارش را شروع ميكند، معرفي و شناخت جنبههاي فني و ساختاري داستان را هم در كلاسهايش دارد. به اعتقاد حسن اصغري، در اين كلاسها بياستعدادها هم حداقل ميتوانند تا حدودي با تكنيك داستان و زمينههاي داستاننويسي آشنا شوند. محمد محمدعلي و اميرحسين چهلتن نيز در موسسه كارنامه كلاس دارند. محمدعلي پنج سالي است كه در اين زمينه مشغول است. 20،15 دقيقهي اول كلاس، دربارهي يك مبحث داستاني صحبت ميكند، بعد هنرجوها داستانهاي خود را ميخوانند و با هم تبادل نظر ميكنند. در آخر محمدعلي هم نظر خود را ميگويد و به گفتهي خودش كلاس كاملا بهصورت دموكراتيك اداره ميشود. هر از گاه هم داستانهاي بزرگان ادبيات مطرح ميشود يا كتابهاي قديمي بررسي ميشوند. گاهي هم از نامداران دعوت ميشود كه بيايند و براي بچهها صحبت كنند يا داستان بخوانند. چهلتن نيز با تجربهاي سه ساله در اين زمينه، در رابطه با داستانها، نقطهنظرهاي خودش را درباره كل مقولهي داستاننويسي توضيح ميدهد. كلاسهاي او انتقال تجربهها و دانستههايش است؛ با اين رويكرد كه معتقد نيست داستاننويسي مثل رشتههاي علمي، آموزش پلكاني داشته باشد. شهريار مندنيپور - داستاننويس شيرازي – هم در كارنامه دورههايي را داشت كه حالا آنرا به تهرانيها واگذار كرده است. حسين سناپور، حسين مرتضاييان آبكنار و فرهاد فيروزي نيز از شاگردان هوشنگ گلشيري هستند كه اين راه را ادامه ميدهند. سناپور جاهاي مختلفي كلاسي داشته كه در اين دوره، در دانشگاه اميركبير، كارگاه داستان برگزار ميكند كه تمرينهاي داستاننويسي (بهمعناي تحليل داستانهاي شركتكنندگان) و آموزش تكنيكهاي داستاننويسي است. او پنج سال است كه كارگاههاي داستان را اداره ميكند. آبكنار از چهارونيم سال پيش كارگاه داستان داشته است. قديميترين شاگردهايش، سهشنبهها، شاگردان دوسال و چندماههاش دوشنبهها و جديدترها يكشنبهها كلاس دارند. او 10 جلسه را براي آموزش عناصر قصه، سبكها و شيوهها، مرور ادبيات ايران و مرور ادبيات غرب در نظر گرفته است و ميگويد در دوره بعدي به فراخور سطح كلاس، برنامههاي گوناگوني دارد. كلاسهاي آبكنار در نشر امتداد برگزار ميشود كه برگزاري آنها فعلا با مشكل مواجه شده و گفته شده است كه بهدليل نداشتن مجوز، محل انتشارات نميتواند محل تشكيل كارگاه داستان باشد. فرهاد فيروزي هم در دو گروه، كلاسهايش را در بنياد گلشيري پي ميگيرد. عناصر داستان 1 و 2 كه به كارگاه داستان منتهي ميشود و گروه ديگر، آموزش تحليل داستان است كه براي علاقهمندان عمومي داستان و كساني كه ميخواهند در نشريات نقد و تحليل بنويسند، در نظر گرفته شده است. دورههاي كارگاه داستاننويسي بنياد هوشنگ گلشيري از اواسط سال 81 با دورهاي براي انجمن هنرمندان افغان كار را شروع كرد كه بعدا بهخاطر نداشتن محل ثابت بنياد، كلاسها در مكانهايي از جمله نشر دشتستان، و كتابكده زبان پي گرفته شد. محمدرضا گودرزي هم چهار كارگاه داستان را در كانون ادبيات ايران و فرهنگسراهاي بهمن، خانواده و اقوام اداره ميكند. گودرزي كه 12 سال است در اين زمينه فعاليت ميكند، علاوه بر طرح مباحث نظري و نقد داستانهاي كوتاه خوب ايراني و خارجي، كار كارگاهي هم ارايه ميدهد. داستانهاي نوشتهشده نيز ابتدا توسط خود گودرزي خوانده ميشوند و آنها كه مباني نسبتا محكمتري دارند، در كلاس خوانده ميشوند؛ روي بقيه هم يادداشت مينويسد. فيروز زنوزي جلالي در فرهنگسراي ارسباران ( هنر) كارگاه دارد. خوانده شدن داستانها بهانهاي ميشود تا دربارهي معيارهاي داستاننويسي صحبت شود. درواقع با خود متن به مسائل تئوري داستاننويسي وارد ميشوند و نتيجه اين ميشود كه مهم نيست هر كسي چه زماني به كلاس بيايد، چون بحث، كارگاهي است اگر ديرتر از بقيه هم به كلاس بپيوندد مشكلي پيش نميآيد. راضيه تجار، هم در خانهي داستان كلاس دارد و هم تدريس نيمهخصوصي در موسسهي نوآور. او كه از سال 67 اين كار را شروع كرده، در كلاسهايش اطلاعات لازم دربارهي عناصر داستان داده ميشود. داستانهاي نوشتهشده هم توزيع ميشود و در هفته بعد همان داستان مورد نقد جمعي قرار ميگيرد. تجار ميگويد هميشه بخشي به تئوري داستان اختصاص دارد، اخبار فرهنگي مبادله ميشوند و زمينهي چاپ كارها هم بهوجود ميآيد. همچنين محمدرضا صفدري يك سالي است كه بهطور پيوسته كارگاه داستاننويسي دارد. او قبلا هم بهطور ناپيوسته به اين كار مشغول بوده است. تحليل و شناخت داستانها و رمانهاي معيار و شناختهشده و نوشتن داستان بر اساس موضوعهاي دادهشده از بخشهاي كلاسهاي صفدري است. جواد جزيني كه 15 سال پيش مسوول آموزش داستاننويسي حوزه هنري بوده، سه چهار سال اخير در دفتر مطالعات ادبيات داستاني مشغول است. در حال حاضر در باشگاه دانشجويان تالار مولوي و انجمن نويسندگان كودك و نوجوان هم كارگاه داستان دارد. به گفتهي او، مجموعه آموزش دفتر مطالعات ادبيات داستاني از الگوي استاندارد آموزشي پيروي ميكند كه 70 واحد و 32 درس را شامل ميشود. او ميگويد كه در اين دفتر سالهاست پيگير طرح تبديل آموزش داستان به رشته علمي – كاربردي بهعنوان مقطع كارداني ادبيات داستاني هستند. جزيني تاسيس هنرستان ادبيات داستاني را هم يادآور ميشود كه اگر چه بيش از دو دوره عمر نكرد و تغيير مديريت حوزه هنري باعث تعطيلياش شد، اما حدود 145 نفر فارغالتحصيل داشت. رضا سيدحسيني، صفدر تقي زاده، حسن ميرعابديني، محمد بكايي، پيروز قاسمي، ناصر ايراني، احمد غلامي، فيروز زنوزي جلالي، حسن محمودي، حسين مرتضاييان آبكنار، رضا نجفي، حسين ابراهيمي (الوند)، علياصغر سيدآبادي، حسين سناپور و خود جواد جزيني در اين دورهها تدريس داشتهاند. صفدر تقيزاده كه تا همين يكسال پيش اداره كارگاهي را برعهده داشت، كارش را از اوايل دهه 60 در مجتمع فرهنگ و هنر اسلامي كه در هر كلاس بيش از 30 نفر شركت داشتند، شروع كرد. به گفته او در دو دوره برگزاري اين كلاسها، بيشتر دانشپژوهان، بعدها داستاننويس و فيلمنامهنويس شدند. او بعدا در دفتر مطالعات ادبيات داستاني كارش را پي گرفت. تقيزاده مجموعهي «سهم من كو» را هم در اين زمينه منتشر كرده است. ميترا الياتي، تابستان گذشته در تعاوني نويسندگان يك دوره كلاس داشته كه ادامهي آنرا به تابستان آينده موكول كرده است. هر بار داستان مطرحي خوانده ميشود و براي طرح مباحث تئوري الگوي داستاني قرار ميگيرد. بعد، از شركتكنندهها خواسته مي شود كه داستاني بنويسند كه در آن مثلا گفتوگو برجسته باشد. داستانهاي نوشتهشده هم همخواني ميشود. الياتي كه ميگويد به خاطر اشتغالهايش در طول سال به كارگاه داستان نرسيده، اين كار را از طريق سايت جنوپري پي گرفته است؛ به اين صورت كه مطالبي را دربارهي داستاننويسي روي سايت مي گذارد؛ تا نويسندههاي كمتجربه استفاده كنند، يا داستانهاي تازهكارها را استفاده ميكند كه مورد بررسي قرار بگيرند. مهسا محبعلي هم كه خودش در كارگاههاي براهني و بعدا - نه بهطور منظم - در كارگاههاي گلشيري شركت داشته، بهتازگي كارش را در دانشگاه هنر شروع كرده است. يك جلسه كار تئوري انجام ميدهند، نمونهاي از داستان مثلا با سبك همينگوي را ميخوانند و جلسه بعد، شركتكنندهها به اين سبك مينويسند. گاهي هم كارهاي آزاد را ميخوانند كه مورد بحث قرار ميگيرد. احمد شاكري نيز يك دوره در فرهنگسراي ارسباران (هنر) كلاس داشته است كه احتمال دارد آنرا پي بگيرد. شاكري ويژگي خاصتر كلاسش را در كنار مسائل ديگر، تاكيد بر روي بحث درونمايه و تعريف واقعيتها عنوان ميكند. او يكي از مسائل تعيينكننده را نگاه نويسنده در درك واقعيت ميداند. به اعتقاد شاكري، بعضي مكتبها، بر اساس تكثر واقعيت كه نفي واقعيت را هم در پي دارد، شكل گرفتهاند و اگر در اين دورهها انديشهاي كه فلسفهي اسلامي و حكمت اسلامي دربارهي واقعيت دارد، مورد بررسي قرار گيرد، شايد نتايج ارزشمندي در نقد ادبي و نوع نگارشها ايجاد شود. محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) نيز از سال 72 به بعد تدريس را رها كرده است. او هفت ترم در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و چند ترم در حوزه هنري مشغول بوده است.
گزارش از: خبرنگار ايسنا، ساره دستاران