سه شنبه15 فروردين 85 محمدرضا يوسفي:
به كارگيري تخيل در داستان به ارادهي نويسنده نيست
تعيين خط قرمز در حيطهي تخيل براي اثر ادبي معني ندارد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
نويسنده دختران خورشيدي گفت : به كارگيري تخيل در داستان به ارادهي نويسنده نيست، او به ضرورت متن از تخيل بهره ميگيرد.
محمدرضا يوسفي نويسندهي كودكان و نوجوانان در گفت و گو با ايسنا با بيان اين مطلب تصريح كرد: تعيين خط قرمز در حيطهي تخيل براي اثر ادبي معني ندارد. البته ممكن است ضرورت متن نويسنده را به سمت و سويي سوق دهد كه براي برخي خسته كننده باشد.
اين نويسنده كودكان و نوجوانان تاكيد كرد: هنر پيدايش خود را مديون تخيل هنرمند است، بنابراين اگرچه در نگاه غير ادبي نقطه مقابل تخيل، واقعيت قلمداد شده و لفظ رئال براي آن به كار برده ميشود، اما از نگاه ادبي در آثار رئال هم تخيل وجود دارد.
وي گفت: در آثار رئال چون شكل تخيل نزديك واقعيات بيروني است، اين دو را در تقابل يكديگر در نظر گرفتهاند كه اساسا چنين نگاهي درست نيست.
اين نويسنده گفت: تعيين كننده حدود تخيل فقط و فقط نويسنده نيست. بلكه حدود آن را ضرورت متن و قدرت نويسنده مشخص ميكند، بنابراين در يك اثر فانتزي همچون ساير آثار ادبي، حدود تخيل را اين دو عامل در كنار يكديگر مشخص كرده و ميكنند.
وي تاكيد كرد: در حوزهي ادبيات بزرگسال«كليدر» اثر رئال است، اما بسياري معتقدند در اين اثر رئال، حيطهي تخيل نويسنده خيلي وسيع است و ميتوان با حذف بخشي از تخيلپردازيها آن را، به نصف تقليل داد.
وي تاكيد كرد: واقعيت اين است كه در ميزان بهرهگيري از تخيل، اراده ي نويسنده نقش ندارد، چرا كه نويسنده خود، جزئي از مجموعهي عناصر بوجود آورندهي داستان است.
محمدرضا يوسفي گفت: البته عنصر تخيل توسط منتقدان ميتواند از زواياي مختلفي مورد بررسي قرار گيرد. بر همين اساس شاهديم كه بعضا عنوان ميشود كه تخيل اين اثر، با متن همخواني ندارد كه البته اين اظهار نظر نميتواند از بعد هنري باشد و احتمالا از بعد روانشناسي مطرح شده است.
وي تصريح كرد: در نهايت تمام خطوط داستان را متن تعيين ميكند، نويسنده نيز جدا از متن نيست. او براي خلق تخيل نيازمند مجموعه عوامل است، اگر شخصيتها، درون مايه، و غيره نويسنده را ياري نكنند تخيلي شكل نخواهد گرفت.
علياصغر سيدآبادي:
ادبيات متعهد بايد از درون نويسنده بجوشد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
بايد مشخص شود منظور از ادبيات متعهد چيست و اين تعهد نسبت به چه كسي و چه چيزي است.
علياصغر سيدآبادي نويسنده، منتقد و روزنامهنگار در گفتوگو با ايسنا با بيان اين اينكه مفهوم ادبيات متعهد از دو زاويه قابل بحث است گفت: بايد سوال كرد منظور از تعهد، تعهد جمعي است؟ يعني قصد ما از بكار بردن ادبيات متعهد، ادبياتي است كه به چيز مشخصي تعهد دارد يا نه اين تعهد، فردي است، يعني هر نويسندهاي با تعهدات شخصي خودش سر و كار دارد.
اين منتقد ادبي تصريح كرد: تعهد در معناي اول، نه تنها چيز خوبي نيست و ارزش محسوب نميشود، بلكه به دليل اينكه
فرديت افراد را مخدوش ميكند، مفهوم ارزشي تلقي نميشود.
اين روزنامهنگار تاكيد كرد: اگر از معناي دوم به ادبيات متعهد نگاه كنيم، بايد گفت، هيچ ادبيات غيرمتعهدي اساسا وجود ندارد؛ چون به هر حال هر ادبياتي به چيزي متعهد است كه نويسنده به آن باور دارد.
وي گفت: بر همين اساس حتي ادبياتي كه به فرم ارجحيت ميدهد، ادبياتي است كه به فرم تعهد دارد. يعني ادبياتي است كه به خود ادبيات تعهد دارد آن را ارجح ميدارد.
سيدآبادي گفت: آنچه ادبيات متعهد خوانده شد و در يك دورهاي در ايران باب بود و تحت تاثير ژان پل سارتر و روشنفكران فرانسوي شكل گرفت، به نظر من مفهوم منسوح شدهاي است. اما مفهوم ادبيات متعهد زماني كه به ايران آمد، دو شكل پيدا كرد، يكي ادبيات متعهدي بود كه نويسندگان چپ غيرمذهبي از آن استفاده ميكردند و بيشتر منظور نظرشان تعهد اجتماعي بود و ديگر ادبيات متعهدي كه بيشتر نويسندگان چپ مذهبي به آن باور داشتند و به لحاظ گرايش اقتصادي عدالتخواه بودند و افرادي همچون دكتر شريعتي و برخي نويسندگان جوانتر آن را تعقيب ميكردند. اين گروه منظورشان از تعهد، تعهد به آرمانهاي اسلامي بود.
اين منتقد ادبي گفت: به نظر من، در هر دو حالت، اگر مفهوم ادبيات متعهد به نفع فرديت نويسنده بيانجامد و آن را به رسميت بشناسد، محترم و قابل دفاع است؛ در غير اين صورت، يعني اگر ما ادبيات متعهد را چيزي خارج از وجود نويسنده بدانيم و بخواهيم آن را به هر شكلي به نويسنده عارض كنيم، درست نيست.
با انتخاب ناهيد طباطبايي،
انتشار داستانهاي اول نويسندگان جوان آغاز شد
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
مجموعه كار اول با عنوان «اوليها» كه به انتشار اولين آثار داستاننويسان جوان اقدام ميكند، آغاز شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كار انتشار اين مجموعه را نشر خجسته با سردبيري و انتخاب ناهيد طباطبايي به انجام ميرساند.
در بخش اول انتشار «اوليها»، «اندكي سايه» از احمد بيگدلي، «آذر و امجديه» از ويدا مشايخي و مجموعه داستاني از عبدالحسين حاج سردار منتشر ميشود.
همچنين به گفتهي طباطبايي، كتاب ويدا مشايخي - نويسندهي ايراني مقيم اتريش - مدت زيادي است كه در وزارت ارشاد منتظر دريافت مجوز مانده است. اين كتاب دربارهي تاريخ تهران 50 سال پيش است.
نشر خجسته دو عنوان از آثار ناهيد طباطبايي را با عنوان «جامهدران»، كه دو سال پيش توسط آنا وانزال به ايتاليايي ترجمه شد، و «خنكاي سپيدهدم سفر» را نيز براي چاپ دوم منتشر ميكند.
مروري بر خبرهاي ادبي در روزهاي پاياني پارسال و آغازين امسال
درگذشت حاجمحمدكاظم كاظمي و سيدخليل زرآبادي، اجلاس آلباني و همايش اميرخسرو دهلوي
سرويس: فرهنگ و ادب
خبرگزاري دانشجويان ايران - خرمآباد
سرويس: فرهنگ و ادب
حجتالاسلام حاج محمدكاظم كاظمي - رايزن فرهنگي سابق ايران در پاكستان - درگذشت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در لرستان، محمدكاظم كاظمي كه سابقه مبارزاتي ضد رژيم پيش از انقلاب اسلامي را داشت، پس از انقلاب در آموزش و پرورش به خدمت مشغول شد و همچنين پنج سال نيز ازسوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان رايزن فرهنگي سفارت ايران در پاكستان خدمت كرد.
وي در سالهاي اخير به تدريس در حوزه علميه قم و دانشگاه تهران پرداخت و مدتي نيز مديريت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان پاكدشت - از توابع تهران - را برعهده داشت.
زندهياد كاظمي روز پنجشنبه ٢٥ اسفندماه ٨٤ بر اثر بيماري ديابت دار فاني را وداع گفت.
پيكر وي پس از تشييع و طواف در حرم حضرت معصومه (س) در گلزار شهيدان قم، با حضور طلاب، روحانيان و جمعي از مردم كرمانشاه و لرستان به خاك سپرده شد.
/////
اجلاس بينالمللي اميرخسرو دهلوي برگزار شد
اجلاس بينالمللي «امير خسرو دهلوي، پل ارتباطي زبان و فرهنگ مشترك ايران و هند» برگزار شد.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، اين اجلاس كه از پنجم تا نهم فروردين ١٣٨٥ در محل «جامعه مليه اسلاميه» شهر دهلي نو برگزار شد، از پشتيباني رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در هند برخوردار بود.
در اين همايش ٤٠ پژوهشگر از كشورهاي ايران، هند، افغانستان، تاجيكستان، آلمان، آمريكا، بلژيك و چند كشور ديگر شركت داشتند و چهرههايي چون رييس فرهنگستان زبان و ادب فارسي، رييس بنياد ايرانشناسي، رييس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و رييسجمهور و نخستوزير هند براي آن پيام فرستادهاند.
رشته دكتري زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه سمنان داير شد
دانشگاه سمنان با دانشگاه كوئيزلند جنوبي استراليا دوره مشترك برگزار ميكنند
سرويس: آموزشي
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: آموزشي
رشته دكتري زبان و ادبيات فارسي با مجوز شوراي گسترش آموزش عالي كشور در دانشگاه سمنان داير شد.
به گزارش سرويس صنفي آموزشي خبرگزاري دانشجويان ايران، در حال حاضر دو دانشجو در اين رشته پذيرفته شده و مشغول به تحصيل هستند.
همچنين به دنبال امضاي تفاهمنامه علمي ميان دانشگاه سمنان و دانشگاه كوئيزلند جنوبي استراليا براي همكاريهاي آموزشي و پژوهشي، رشته دكتري مديريت بازرگاني بيناللملي در دانشگاه سمنان داير ميشود.
به گفته دكتر اكبري مدير دفتر همكاريهاي بيناللملي دانشگاه سمنان، اين رشته با جذب دانشجو از سال تحصيلي آينده آغاز و دانشجويان اين رشته نيمي از مدت تحصيل خود را در ايراني و نيمي ديگر را در استراليا ميگذرانند.
محمدتقي وحيديان كاميار:
طبيعت در شعر معاصر دستآويزي براي انتقال پيامهاي گوناگون شده است
توصيف طبيعت توسط شاعر غمآلود شده است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - مشهد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
شاعر در گذشته با درك زيباييهاي طبيعت و لذت از آن، بيشتر به توصيف آنچه كه ميديد، ميپرداخت.
دكتر محمدتقي وحيديان كاميار - عضو هيات علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد - در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان، با بيان اين مطلب گفت: در شعر معاصر بهدليل بيگانگي و لمس نكردن زيباييها توسط شاعر، درواقع طبيعت دستآويزي براي انتقال پيامهاي گوناگون شده است.
وي شاعر را جزيي از طبيعت عنوان كرد و گفت: انسان هرچه به سوي تمدن و پيشرفت ميل ميكند، به نوعي بيگانگي و مسخشدگي دچار ميشود و از آنجا كه انسان نيز جزيي از طبيعت است، ضمن گرايش به زندهپنداري، با طبيعت احساس وحدت ميكند.
او ترسيم شاعر را از طبيعت در نتيجه هنر بازآفريني عنوان كرد.
وحيديان كاميار گفت: شاعر چنان طبيعت را ترسيم ميكند كه هر زمان مخاطب با شعر روبهرو ميشود، همان احساس را درك ميكند و خود را ناظر طبيعت ميبيند.
اين عضو هيات علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد معتقد است: اكنون در شعر معاصر دوري و بيگانگي شاعر از طبيعت و لمس نكردن زيباييها باعث شده است که توصيف طبيعت توسط شاعر براي مخاطب، غمآلود جلوه كند.
ابوالقاسم قوام:
طبيعتسرايي پناهگاه آرماني شاعران در گذر شعر فارسي است
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - مشهد
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
طبيعتسرايي در شعر معاصر بهعلت بازگشت به اصل حيات از دورههاي پيشين گسترده تر است.
دكتر ابوالقاسم قوام - عضو هيات علمي دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد - در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در خراسان، با بيان اين مطلب گفت: پرداختن به طبيعت در شعر فارسي داراي پيشينيه گسترده است و در گذر شعر فارسي شاعران به بخشهايي از طبيعت ميپرداختند كه جلوهها و جاذبههاي شاعرانه و زمينه پرداخت توصيفات شاعرانه در آن بيشتر بوده است.
وي افزود: در مقاطعي از زمان همچون فصل بهار و حيات مجدد طبيعت در ايجاد فضاي مطلوب در شعر شاعران موثر بوده است.
او به قصيدههايي زير عنوان «بهاريه» در قصيدهسرايي معاصر اشاره كرد و گفت: در گونههاي مختلف شعر كلاسيك فارسي و در مقدمه منظومههاي بزرگ يا در خلال آنها، طبيعتسرايي بهوفور يافت ميشود. همچنين با توجه به ضرورتهاي زندگي امروز، پرداختن به شعر يك عنصر آرامبخش و رهاييدهنده است كه جزو خواستهاي شاعرانه و پناهگاه آرماني شاعران است.
وي طبيعتسرايي را نتيجه عينيتگرايي شاعران عنوان كرد و گفت: در مقاطعي از شعر فارسي نگاه شاعر، درونگرا و توجه و پرداختن به سير انفس است. در اين هنگام ارتباط شاعران و پيوند آنان با طبيعت قطع ميشود كه شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي هر مقطع نيز در گرايش شاعران و درون گرايي آنان موثر بوده اما در مقاطعي ديگر درنتيجه برون گرايي و عينيتگرايي شاعران توجه به طبيعت و طبيعتسرايي شكل ميگرفته است.
او به تجانس روح شاعر با شرايط و عناصر فصل بهار اشاره كرد و گفت: توجه شاعران به فصل بهار نسبت به ديگر فصول نه تنها به لحاظ حيات مجدد طبيعت است، بلكه شرايط آب و هوايي و تازگي و نو شدن در اين فصل با روح حساس شاعر تجانس بسيار داشته و با ايجاد فضاي مساعد به تحريك عواطف شاعر منجر ميشود.
وي همچنين به دو جنبه خيالي و رئاليستي در عينيتگرايي اشاره كرد و گفت: هنگامي كه فضاي بيروني فضاي مساعد و احساسبرانگيز است، عينيتگرايي يا برونگرايي شاعران به گونه رئاليستي و واقعگرايانه بروز و شاعر فضاي موجود را توصيف ميكند، اما هنگامي كه فضاي بيروني را نامساعد يافت به تخيل وذهن مراجعه مي نمايد و فضاي مطلوب و آرماني خويش را بهتصوير ميكشد.
وي به نبود بيگانگي با طبيعت و گستردگي طبيعتسرايي در شعر معاصر اشاره كرد و گفت: در شعر معاصر طبيعت و عناصر طبيعي براي بيان مسائل سياسي، اجتماعي و... بسيار مورد توجه است.
شاپور جوركش:
شعر دوباره جايگاه هنر ملي خود را خواهد يافت
برخي سفارتخانهها در شعر ما جريانسازي ميكنند
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
شاپور جوركش معتقد است: شعر ما كه در حالت وقفهاي براي بازانديشي قرار گرفته است، دوباره جايگاه هنر ملي خود را خواهد يافت.
اين شاعر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، عنوان كرد: شعر دهه 70 پاپخت چشمداشتهايي بود كه بعد از فروپاشي نظام سلطنتي در كل جامعه انگيخته شده بود؛ خواست يك جامعه غير استبدادي و بدون تبعيض كه همگان سالها در انتظارش بودند و شعر به عنوان حساسترين هنر و نيز در مقام هنر ملي ما، قطعا بايد اين آرمان را در خود بازتاب ميداد.
وي افزود: هر چند جنبش شعر دهه 70 خواه ناخواه تحت تاثير فراز و فرودهاي اجتماعي آرمانهاي دموكراتيك خود را به سرانجام مطلوب نتوانست برساند، اما در حيطه تئوريهاي نامنسجم، سمت و سوي دموكراتيكمنش خود را توانست نشان دهد؛ مفاهيمي چون «تكثر حقيقت»، «دراماتيزه كردن شعر»، «تاكيد بر فرديت پرسوناي شعري» و «هنجارگريزي محض كلمهها»، همگي نشانههاي نفي مولفههاي استبداد بودند.
جوركش تاكيد كرد: اين جنبش تازه، از طرفي مثل قانون ظروف مختلفه شكل آرماني خود را مستقل از امكانهاي جامعه نميتوانست بيابد و از طرفي ديگر از درون هم با مشكلهايي روبهرو بود كه جز با گذر زمان بر آن نميتوان چيره شد. بعضي از اين مشكلها عبارت بودند از: تلاش براي جابهجا كردن مبناها و معيارهاي زيباييشناسي نو، گذر از ديدگاه استبدادي به ديدگاه دموكراتيك و فرديتبخشي به پرسوناي شعري بر دوش شاعراني جوان متكي بود كه خود جزو طيفي بودند كه آماج تبعيض و تحقير و نبود امنيت اجتماعي بودند.
وي ادامه داد: اين شاعران، جواناني بودند كه در سطح عام جامعه به زبان مخفي پناه برده بودند و در شعر نيز با گويشها و تركيبهاي غريب به آفرينش زيباييشناسي تازه ميانديشيدند و سوء تفاهم آنان در مورد زبان گفتار نيز تنها كمي از سطح عوامگرايي معمول فراتر ميرفت.
اين شاعر از ديگر مشكلهاي جنبش تازه شعري را در زمينه تئوريك، نبود ژرفاي شفاف دانست و گفت: در زمينه تئوريك كه درشتترين دستاورد شعر امروز هم محسوب ميشود، نبود ژرفاي شفاف و انديشهاي نظاممند به سردرگمي جنبش شعري ميافزود. مثلا تاكيد بر «بازيهاي زباني» كه بسيار هم مورد سوء برداشت قرار گرفت با تعريف شعر رضا براهني همخواني داشت كه معتقد است: شعر مثل رقص بيهدف است.
وي افزود: اين موضوع براي مخاطب ايراني كه تا دهه 50 عادت كرده بود فلسفه و مسائل سياسي و اجتماعي خود را در شعر جستوجو كند، همخواني نداشت. اين مولفه خود به معناي دفع مخاطب است و جالب اينكه نمونههاي ماندگار شعر دهه 70 آنها بودند كه با مضامين تعهدطلبانه اجتماعي سر و كار داشتند. مضمون جنگ تحميلي بهترين شعرهاي اين دهه را بهوجود آورد، چرا كه واقعهاي ملموس و اجتماعي است. شعر «خرمشهر و تابوتهاي بي در و پيكر» از بهزاد زرينپور مثلا به هيچ وجه با «رقص بيهدف» مورد نظر دكتر براهني قابل توجيه نيست.
جوركش در ادامه همين بحث توضيح داد: اگر عناصر زباني اين شعر را هم حذف كنيم، هنوز شعر است. در زمينه تئوريك به هر حال هر نويسنده و خواننده ايراني مديون دكتر براهني است كه البته گاه در برابر يك آموزه غربي تازه شيفتهوار و شتابزده عمل ميكند و يا كتاب «خطاب به پروانهها»ي او بر مبناي چند اشتباه خوانش از نظريهپردازيهاي نيما شكل گرفته است. مثلا براهني اخيرا در بيانيهاي خطاب به جشنواره ادبي «ايوار» مينويسد: بخش عظيم ادب ما آغشته به دو كلانگفتمان بود: يكي جهانبيني افلاطوي كه اساسش بر تقليد از مثال پيشين بود و ديگر مبتني بر ارجاع تصوير به شيء يا انديشه بود كه از بوطيقاي ارسطو ميآيد؛ [در صورتي كه] ارداويرافنامه، معراج پيغمبر اسلام (ص) بر قصصالانبيا فاقد ارجاع بيروني هستند و به همين دليل با شيوهاي چنان واقعي بيان ميشوند كه آدم فكر ميكند واقعيتر از آنها چيزي پيدا نميشود.
وي با اعتقاد بر اينكه پروژه نظريهپردازي و نقد ادبي آينده ما به اين حوزهها خواهد پرداخت، يادآوري كرد: بدون اينكه در ماهيت نفس خودارجاعي بخواهم وارد بحث شوم، صرفا با اشاره به شيوه استدلال دكتر براهني، نظر ايشان را به اين نكته جلب ميكنم كه اگر اسطوره «گيل گمش» محل ارجاع سفرهايي نباشد، و اگر حتا اسطورههايي مثل «اورفه» كه مضمون سفر به جهان ديگر را دارد، نديده بگيرم، دست كم در مورد باورهاي مذهبي به راحتي ميتوانيم بگوييم كه اين باورها بر ايمان قلبي متكي هستند و ايمان محض هرگز قابل قياس با باورپذيري مورد نظر خواننده شعر و داستان نيست، مگر اينكه شاعر يا نويسنده به معجزهگري معتقد باشد.
اين منتقد ادبي متذكر شد: علاوه بر اين مراجعه به هر كتابي در مورد پيدايش اديان، دهها مثال از باور عام به سفرهاي اينچنيني را كه پيش از به وجود آمدن مذهب جزو عقيدههاي روزمره بوده، به ما ميتواند معرفي كند؛ در اين صورت چگونه ميتوان گفت كه ارداويرافنامه ارجاع خارجي ندارد. سستي استدلال دكتر براهني در آنجا به تناقض آشكار تبديل ميشود كه با ارجاع به دو متن مذهبي مثل ارداويرافنامه و معراج پيغمبر اسلام (ص) ميخواهند به قول خودشان، «جهانبيني افلاطوني را كنار بزنند».
او افزود: نميتوان منكر بود كه هر فكر و تئوري تازهاي در پي زمان بايد پالوده شود و به ياري پيروان و نظريهپردازان ديگر به تكامل رسد، اما چنين فكري بايد از حداقل نظاممندي برخوردار باشد. از اين نمونه تناقضها و افكار شتابزده نه تنها در شاعران جوان و شعر دههي 70 ميبينيم كه سردرگمي ايجاد كرده، بلكه خواه و ناخواه تبعات آن به خواننده حرفهيي شعر هم لطمه زده است.
وي گفت: كتاب تئوريك دكتر براهني با زير عنوان «چرا من ديگر شاعر نيما نيستم» براي شاگردان دكتر براهني متضمن اين نكته بود كه نيما داستاني تمامشده است و عنوان شاعر پسانيمايي غيرمستقيم به آنان ميآموخت كه نيما را من به جاي شما خواندهام و ديگر لازم نيست به آن رجوع كنيد و جوانان هم در ابتدا پذيرفتند و نظريههاي نيما را خواندهشده و هضمشده انگاشتند؛ غافل از اينكه دكتر براهني در همان صفحههاي اول كتاب تئوري خود ثابت ميكند كه نه تنها نيما را دقيق نميشناسد، بلكه حرفهاي نيما در مورد اهميت فرم را هم بر اثر خوانش بد درست نفهميده است، در حالي كه اساس تفكر شعر دراماتيك و دموكراتيك در تئوريهاي نيما كه با فراست و طي پژوهشي 40 ساله، نه تنها پايهريزي شده، بلكه با مفصلهاي فرهنگي ما پيوند دروني يافته است.
وي متذكر شد: جنبش شعر دهه 70 كه متاسفانه امروز از جنب و جوش افتاده است، براي يافتن جهان تازه و تثبيت تئوريهاي خود بايد به بازخواني نظريههاي نيما بپردازد تا مبناهاي نظري خود را بتواند تقويت كند، چرا كه هم نظريهپردازي نيما و هم تئوريهاي شعر دهه 70 در جهت دموكراتيزه كردن شعر بود، با اين تفاوت كه بخش اصلي نظريهپردازي صبورانه و هوشمندانه نيما از طرف شاگردان بلافصل او درك نشده، اما همان بخش از نظريههاي او كه درك شد، دوران طلايي شعر آزاد را پديد آورد.
جوركش متذكر شد: شعر دهه 70 نه تنها شعر پسانيمايي نبود، بلكه ناآگاهانه در ادامه و منادي آن بخش دركنشده از نظريههاي نيما بود كه به علت نداشتن پشتوانه تئوريك در عمل به ايستايي رسيد و خوانندگاني را كه تا اوايل دهه 70 شعر را دنبال ميكردند، پراكنده ساخت.
جوركش درباره اين موضوع كه آينده شعر معاصر به كجا ميرود، معتقد است: بخشي از شعر ما به انگيزه جهاني شدن به فرنگ ميرود، بخشي ديگر به جشنوارهها و فستيوالهاي شعر ميرود و بخشي ديگر كه چراغشان درا ين خانه ميسوزد، هيچجا نميروند، همين جا هستند و صبورانه كار خود را پي ميگيرند.
وي تصريح كرد: جهاني شدن شعر به اين معني هم هست كه شعر ما چنان عام و جهانشمول شود كه ديگر از زاد و بوم خود كنده شود و براي وطنيها معناي خاص و موردي نداشته باشد. اگر جريانسازيهايي كه بعضي سفارتخانهها در شعر ما ميكنند براي جهاني شدن شعر است و اگر جهاني شدن همان است كه نمونهاش را در اجراي صحنهاي از فولكلورهاي بوشهر و آفريقا با همكاري شنبهزاده ديديم، بايد گفت مرحمت كرده ما را مس كنيد. مال بد بيخ ريش صاحبش! ما را با همين شعر وطني رها كنيد.
شعرخوانی سمیح القاسم در رباط
جام جم آنلاین: سمیح القاسم، شاعر معروف فلسطینی ضمن شرکت در شب شعری در رباط به مناسبت روز سرزمین فلسطین با حضور جمع کثیری از اندیشمندان و ادبای مغرب و کشورهای دیگر، به شعرخوانی پرداخت.
به گزارش پایگاه اینترنتی الف یاء ، القاسم در این مراسم که از مقام شعری وی تقدیر به عمل آمد ، چند شعر درباره فلسطین و موضوعات دیگر خواند.
شب شعر بزرگداشت سمیح القاسم با شعری از وی درباره گوانتانامو و زندگی فاجعه بار زندانیان این زندان خاتمه یافت.