چهارشنبه 17 خرداد 85
به مناسبت درگذشت «م. بهآذين»
ميرعباسي: امروز اهميت «بهآذين» نويسنده، از «بهآذين» مترجم بيشتر است
خبرگزاري فارس: كاوه ميرعباسي -مترجم- به مناسبت درگذشت محمود اعتمادزاده (م. بهآذين) كه امروز در سن 92 سالگي به علت عارضه قلبي در بيمارستان آراد تهران جان سپرد، گفت: امروز اهميت بهآذين نويسنده از بهآذين مترجم بيشتر است.
كاوه ميرعباسي -مترجم- در گفتوگو با خبرگزاري فارس، درباره فعاليتهاي ادبي «م. بهآذين» كه او را پدر ترجمه ايران هم ميخوانند و علاوه بر ترجمه آثار مشهور ادبي، نقد، پژوهش و داستانهاي بيشماري را نيز منتشر كرده است، اظهار داشت: من شخصا از ترجمههايي كه «م. بهآذين» از شكسپير كرده است، بينهايت لذت ميبرم. عليرغم اينكه خيلي امين نيستند و از زبان واسطه ترجمه شدهاند، زيرا «بهآذين» آنها را از زبان فرانسه ترجمه كرده است.
مترجم «زندهام كه حكايت كنم» يادآور شد: ترجمهاي كه «بهآذين» از «هملت» كرده ، زيباترين ترجمهاي است كه از اين اثر ادبي شده است. من هرجا خواستهام در كتابهاي مختلف از «هملت» نقل قول كنم از ترجمه «بهآذين» استفاده كردهام.
وي افزود: اكنون اگر ما بخواهيم از چشم خواننده امروز به ترجمههاي «بهآذين» نگاه كنيم، شايد قضاوت منصفانهاي نتوانيم داشته باشيم، زيرا كارهاي «بهآذين» را وقتي ميخوانيم، همه جا نثر «بهآذين» را ميبينيم. نميشود به اين ترجمهها خرده گرفت، زيرا اين ترجمهها اكنون انجام نشدهاند.
اين مترجم ادامه داد: مسئله رعايت سبك، پديدهاي است كه از دهه شصت در عرصه ترجمه ايران اهميت خودش را پيدا كرد. وگرنه مترجمان دهههاي قبل فقط به شيوايي زبان فارسي اهميت ميدادند و امانتداري و ترجمه را به امانتداري در رعايت سبك تعميم نميدادند و تقريبا مترجمان آن دوره همه جا با سبك نگارش خودشان ترجمه ميكردند و مخصوصا اگر مترجمي دستي به قلم داشت، مثل مرحوم «بهآذين»، نثرش در تمام ترجمهها ديده ميشد.
ميرعباسي گفت: ترجمههاي «بهآذين» به نظر من براي بعضي متنها زيادي ادبي است و براي خواننده امروز ثقيل است. ولي اهميت ترجمههاي بهآذين را بايد در چارچوب زماني خودش بسنجيم كه از اين لحاظ بسيار پراهميت است.
اين مترجم در پايان اضافه كرد: من امروز از جهاتي «بهآذين نويسنده» را به خصوص در كتاب «مهمان اين آقايان» به «بهآذين مترجم» ترجيح ميدهم.
.. در فراق خورشيد/
شعري از «محمدكاظم كاظمي» در رثاي امام خميني
خبرگزاري فارس: محمدكاظم كاظمي -شاعر- در رثاي امام خميني(ره) تركيب بندي سروده است كه در پي ميآيد.
امشب خبر كنيد تمام قبيله را
برشانه ميبرند امام قبيله را
اي كاش ميگرفت به جاي تو دست مرگ
جان تمام قوم، تمام قبيله را
برگرد اين بهار شكفتن كه سالهاست
سنجيدهايم با تو مقام قبيله را
بعد رفتن تو گرچه نابجاست
باور نميكنيم دوام قبيله را
تا انتهاي جاده نماندي كه بسپري
فردا به دست دوست زمام قبيله را
زخميم، خنجري يميني را بياوريد
زنجيرهاي سينهزني را بياوريد
اي خفته در نگاه تو صد كشور آينه
شد مدتي نگاه نكردي در آينه
رفتي و روزگار سيه شد در آينه
رفتي و كرد خاك جهان بر سر آينه
رفتي و شد ز شعله برانگيزي جنون
در خشكسالي چشم تو خاكستر آينه
چون رنج تا پرپدي از اين خاك خورده باغ
خون ميخورد به حسرت بال و پر آينه
دردا فتاده كار دل ما به دست چرخ
يعني كه دادهاند به آهنگر آينه
در سنگ خيز حادثه تنها نشاندياش
اي سرنوشت رحم نكردي بر آينه
امشب در آستان ندامت عجيب نيست
اي مرگ اگر ز شرم بميري هرآينه
اي سنگدل دگر به دلم نيشتر نزن
بسيار زخمها زدهاي بيشتر نزن
از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي
كتاب دوزبانه «شعر امروز ايران» منتشر شد
خبرگزاري فارس: كتاب «شعر امروز ايران» به اهتمام و ترجمه عربي «موسي اسوار» توسط «فرهنگستان زبان و ادب فارسي» منتشر شد.
به گزارش خبرگزاري فارس، اين كتاب از سه بخش مقالات، شعرها و ديدگاهها تشكيل شده است.
در بخش مقالات، اين مقالهها به چشم ميخورد: سير تاريخي و تحليلي شعر امروز ايران نوشته محمد حقوقي، گونههاي زبان در شعر نو فارسي نوشته حسين معصومي همداني و نكاتي چند درباره شعر نو فارسي نوشته احمد سميعي گيلاني.
همچنين در بخش شعرهاف شعرهايي از نيما يوشيج، الف. بامداد، م. اميد، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري، منوچهر آتشي، م. آزاد، احمدرضا احمدي و ضياء موحد آمده است.
در بخش ديدگاهها نيز، نظارت نيما يوشيج، الف. بامداد، م. اميد، فروغ فرخزاد، منوچهر آتشي، نادر نادرپور، احمدرضا احمدي و ضياء موحد درباره شعر نو به چاپ رسيده است.
«اسوار» در مقدمه خود بر اين كتاب نوشته است: اهتمام به معرفي ادبيات جديد ايران به جهانيان، با توجه به ناشناخته ماندن آن و قصوري كه در اين زمينه طي چندين دهه صورت گرفته است، قطعا از جلوههاي مهم خدمت به فرهنگ ايران زمين است.
وي افزوده است: الزام معرفي ادبيات امروز ايران وقتي پررنگتر مينمايد كه بدانيم قاطبه مخاطبان عرب عمدتا با نامها و آثار پيشينيان و بزرگاني چون مولانا و سعدي و حافظ و عطار و خيام آشنايي دارند و بيش و كم با جلوههاي ادب امروز ايران بيگانهاند.
كتاب «شعر امروز ايران» با 161 صفحه، شمارگان دو هزار نسخه و قيمت 1200 تومان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
اولين دوره جامع داستاننويسي در اصفهان برگزار ميشود
خبرگزاري فارس: اولين دوره يكساله داستان نويسي در اصفهان و با حضور نويسندگان و صاحبان قلم برگزار ميشود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس از اصفهان اين دوره كه توسط سازمان خدمات فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان و از تيرماه جاري برپا خواهد شد توسط جواد جزيني، نويسنده و از صاحبنظران آموزش داستان نويسي و همفكري جمعي از صاحبقلمان كشور طراحي و تنظيم گرديده است.
در اين دوره 120 ساعت آموزش پايه و 420 ساعت آموزش تخصصي براي هنرجويان در نظر گرفته شده كه از اين ساعات 325 ساعت شامل آموزش نظري و 215 ساعت آموزش عملي و كارگاه خواهد بود.
توانايي شناخت عناصر داستاني، توانايي نگارش داستان كوتاه، ويراش و نقد و بررسي داستان كوتاه از اهداف اين دوره در نظر گرفته شده است.
هنرجويان پس از گذراندن اين دوره يكساله ميتوانند در دوره يكساله تخصصي داستاننويسي نيز شركت كنند.
مجموعه داستان «شمايل لرزان مردها» انتشار يافت
خبرگزاري فارس: مجموعه داستان «شمايل لرزان مردها» حاوي يازده داستان كوتاه، نوشته «هادي نودهي» منتشر شد.
به گزارش خبرگزاري فارس، «بلو ليدي»، «سس مخصوص براي يك روز عالي»، «غروبهاي جمعه تنها ميروم شام بگيرم»، «كاغذي چرب براي تو دلدارم»، «خوشگذراني»، «پنجرهاي روشن رو به روي باجه تلفن خالي»، «خوره زندگي»، «چراغ روشن اتاق تاريك»، «مرگ يك نفر با كت سبز»، «شوخي» و «هفت روز ناقص، هفت روز كامل»، عناوين داستانهاي اين مجموعه هستند.
داستان «خوره زندگي» اينگونه آغاز ميشود: «وارد باجه تلفن ميشود. آخرين شماره را كه ميگيرد دو زن جوان كنار باجه ميايستند. يكي از زنها كه آدامس ميجود به او خيره ميشود. در را ميبندد. هول ميشود و پشتش را به آنها ميكند.
صداي خودش را ميشناسد: «اين صداي يك نوار ضبط شده است. لطفا بعد از شنيدن صداي بوق پيام خود را بگذاريد. متشكرم.» بعد صداي بوق ميآيد. تا ميخواهد چيزي بگويد صداي يك هليكوپتر اوج ميگيرد، از پشت شيشه باجه آسمان را نگاه ميكند. مجسمهاي بزرگ از هليكوپتر آويزان است. قطع ميكند.»
كتاب «شمايل لرزان مردها» با 94 صفحه، شمارگان 3300 نسخه و قيمت هزار تومان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
مجموعه داستان «چوبخط» نقد و بررسي شد
خبرگزاري فارس: مجموعه داستان «چوبخط» نوشته «محسن فرجي» توسط جمعي از نويسندگان، منتقدان و روزنامهنگاران عصر جمعه، 12 خردادماه، نقد و بررسي شد.
به گزارش خبرنگار فارس، در اين نشست ابتدا بهناز عليپور گسكري -داستاننويس و منتقد- گفت: داستانهاي اين مجموعه را ميتوان به سه گروه تقسيم كرد؛ داستانهايي كه به تبعات و عواقب جنگ ميپردازند، داستانهايي كه با نشان دادن جزئي از يك واقعيت در پي نشان دادن معضلي اجتماعي هستند و داستانهايي كه از نظر ساختاري به شيوه متفاوتي روايت شدهاند.
وي نقش زنان را در مجموعه داستان «چوبخط» پررنگ برشمرد و گفت: زنان در اين داستانها ضربهگير حوادثي هستند كه اتفاق ميافتند و فضاي قصه را شكل ميدهند؛ حوادثي كه اكثرا در محيطهاي شهري و با نگاهي به معضلات اجتماعي شكل گرفتهاند.
سپس كامران محمدي -داستاننويس و روزنامهنگار- در بررسي كتاب «چوبخط» ابتدا به مجموعه داستان قبلي «فرجي» اشاره كرد و گفت: در مجموعه داستان «يازده دعاي بياستجابت» دغدغههاي شخصي «فرجي» با نوعي نگاه رمانتيك و احساساتيگرا همراه بود، اما در مجموعه «چوبخط» اين نگاه احساساتي كمرنگ شده و نويسنده از فضاهاي ذهني به فضاهاي عيني و اجتماعي روي آورده است.
وي افزود: «فرجي» در مجموعه داستان اول خود اساسا ديالوگنويسي را بلد نبود، اما در مجموعه داستان «چوبخط» هم ديالوگ وجود دارد و هم اينكه ديالوگها به خوبي نوشته و پرداخته شدهاند.
اسدالله امرايي -مترجم- از ديگر حاضران اين جلسه بود كه اظهار داشت: به نظر من بهترين داستان كتاب «چوبخط» قصهاي است با عنوان «انجيرها مال همسايه است». اين داستان به شكل تمثيلي رانده شدن انسان از بهشت را نشان ميدهد و به خوبي از عهده بيان اين مفهوم بر آمده است.
عليرضا سيفالديني -مترجم و منتقد- نيز درباره كتاب «چوبخط» گفت: در داستانهاي اين كتاب نويسنده از توصيف پرهيز كرده و رويدادها و اتفاقات را به شكل نمايشي نشان داده است.
وي در ادامه اضافه كرد: در داستانهاي اين كتاب، فعل وجود دارد نه صفت. يعني به واقع در داستانها عمل داستاني روي ميدهد و نويسنده از توصيف و انشاپردازي فاصله گرفته است.
«مهدي يزدانيخرم»، «محمد مطلق»، «داوود پنهاني» و «محمد آقازاده» از ديگر كساني بودند كه درباره مجموعه داستان «چوبخط» به بحث و اظهار نظر پرداختند.
نقد اين كتاب كه در «كافه تيتر» انجام شد، اولين جلسه از جلساتي بود كه از اين پس تحت عنوان «كتاب پنجم»، هر هفته در اين مكان برگزار خواهد شد.
به بهانه حضور كتابهاي ايراني در جامجهاني/3
حضور كتابهاي ايراني در جامجهاني به معرفي ادبيات كودك ايران كمك ميكند
خبرگزاري فارس: داوود اميريان،نويسنده گفت: حضور كتابهاي ايراني در جامجهاني فوتبال، به معرفي ادبيات كودك و نوجوان ايران كمك شاياني ميكند و تا حدودي كمكاري ناشران ما را در اين زمينه جبران ميكند.
داوود اميريان -كه كتابش با نام «جامجهاني در جواديه» در جامجهاني 2006 آلمان حضور دارد- در گفتوگو با خبرگزاري فارس، درباره اين كتاب اظهار داشت: «جام جهاني در جواديه» درباره نوجواني به نام «سياوش» است كه به كلاسهاي زبان انگليسي ميرود و از طريق آن با پسر سفير كانادا آشنا ميشود. در همين موقع مسابقات فوتبالي در محله جواديه تهران برگزار ميشود كه پسر سفير كاناد نيز در اين مسابقه شركت ميكند و كمكم پاي نوجوانان خارجي مقيم ايران به اين مسابقات باز ميشود و تيمهاي خارجي در اين مسابقات فوتبال شكل ميگيرد.
وي افزود: اگر كتابي درباره ورزش بنويسم حتما ماندگار خواهد شد، زيرا اين گونه كتابها خوانندگان بسياري دارد. اما متاسفانه نويسندگان كودك و نوجوان به ورزش آن چنان كه بايد توجه نميكنند و تعداد آثار ادبي در اين زمينه حتي در نوع عامهپسندش نيز به تعداد انگشتان دست نميرسد.
اميريان ادامه داد: ايران قهرمانان ورزشي زيادي دارد كه بايد كتابهايي درباره آنان منتشر شود. اما نويسندگان ما فقط درباره تختي نوشتهاند كه آن هم بسيار اندك است.
اين نويسنده يادآور شد: براي نوشتن درباره ورزش فقط كافي است، نويسنده با اكشننويسي آشنا باشد، اگر مثلا داستان او درباره فوتبال است، خواننده بايد خود را در وسط زمين فوتبال حس كند. اما متأسفانه در ايران كتابهايي كه درباره ورزش نوشته شده بيشتر تاريخي بوده است و اصلا به صورت داستاني به اين موضوع پرداخته نشده است. در صورتيكه ورزشينويسي در حوزه داستان يك ژانر پرطرفدار در جهان به شمار ميآيد.
وي در پايان گفت: در نوشتن يك داستان ورزشي، تصوير اهميت به سزايي دارد و كاملا مثل يك فيلم سينمايي است. مخاطب را در اين دست كتابها بايد مثل بيننده يك فيلم در نظر گرفت.
«جام جهاني در جواديه» در سال 1383 با 3300 نسخه و قيمت يك هزار و هشتصد تومان منتشر شد. اين رمان 271 صفحه دارد و بهزودي در كانادا منتشر خواهد شد.
نسل پنجم نويسندگان در كافهها به صورت جدي به ادبيات نميپردازند
خبرگزاري فارس: محمد مطلق، منتقد گفت: ويژگي كافهنشيني نسل پنجم نويسندگان ميتواند به ويژگي مثبت اين نسل تبديل شود، زيرا خيلي از آثار ادبي از دل همين كافهها به وجود آمدهاند، اما متاسفانه نسل پنجم نويسندگان ايران در كافهها به صورت جدي به ادبيات نميپردازند.
محمد مطلق -منتقد ادبي- در گفتوگو با خبرگزاري فارس، اظهار داشت: عمدهترين مشكل نسلي كه به عنوان نسل پنجم در ادبيات مطرح هستند، نداشتن تجربه زيسته است. در آثار و نوشتههاي اين نسل بيش از آنكه به شخصيتهاي واقعي جامعه رجوع شود، معمولا به نزديكترين آدمها چنگ انداخته ميشود.
وي افزود: اين نداشتن تجربه در سينماي ايران نيز ديده ميشود. نويسنده و يا هنرمند وقتي تجربه زيسته نداشته باشد فقط از كساني ميگويد يا مينويسد كه شبيه خود نويسنده يا هنرمند هستند.
مطلق ادامه داد: اگر ادبيات نسل پنجم را با ادبيات دهه چهل مقايسه كنيم، ميبينيم كه در دهه چهل ادبيات با تنوع بيشتري رو به رو بود. اگر نويسنده از طبقه پايين اجتماع سخن ميگفت، آن را با مغز استخوانش تجربه كرده بود و اگر از بورژوايي مينوشت، آن را ميشناخت.
وي گفت: از طرفي نويسندگان نسل پنجم اصول تكنيكي داستان دچار ضعف هستند. از اين بابت ديد من به اين نسل منفي است. در شعر نيز بايد گفت شاعراني كه در دهه هفتاد ادعا ميكردند ميخواهند شعر را كن فيكون كنند، كجا رفتند؟ شاعران دهه هفتاد يك زماني بر سر اينكه چه كسي شعر حركت را به وجود آورد، بر سر و كله هم ميزدند. اصلا نظريات شعر دهه هفتاد به چه كار شعر امروز ايران آمد؟ شعر دهه هفتاد خاستگاهي در جامعه نداشت. اكنون نيز در حوزه داستان امري مشابه شعر دهه هفتاد به وجود آمده است و دوباره همه چيز در حال تكرار است.
مطلق يادآور شد: نويسندگان نسل پنجم بيشتر مشعوف خودشان هستند. البته روند داستاننويسي امروز ايران از روند داستاننويسي نسل پنجم جدا است. نويسندگاني هستند كه تريبوني در اختيارشان نيست و در گوشهاي فقط مشغول نوشتن هستند.
وي در پايان گفت: وضعيت جديد ايران به صورتي است كه ادبيات از دل محافل بيرون كشيده شده است. يك زماني جريانهاي ادبي در دانشگاهها بود، يك زماني در محافل و اكنون به نظر من ديگر نبايد ادبيات را در محفلها جستوجو كرد بلكه بايد آن را در گوشههاي انزوا به دست آورد.
نويسندگان جديد و مسأله نسل پنجمي/2
نسل پنجم نويسندگان در واقع يك گروه هستند نه يك نسل
خبرگزاري فارس: يوسف عليخاني گفت: نسل پنجم نويسندگان كه در واقع يك گروه هستند نه يك نسل، ادامه نسلي هستند معروف به نسل چهارم.
يوسف عليخاني -نويسنده مجموعه داستان «قدمبخير مادربزرگ من بود» در گفتوگو با خبرگزاري فارس، با بيان اينكه «نويسنده نياز به خلوت دارد كه متاسفانه نسل من از آن بيبهره است»، اظهار داشت: نسل پنجميها -اين عنواني است كه خود آنها مطرح ميكنند- سالها پيش با يادداشتها و ميزگردهاي مختلف در روزنامههايي كه نويسندگانش از همين نسل بودند، اعلام حضور كردند.
وي افزود: نويسندگان نسل پنجم يا آنچه من ميپسندم بگويم «نسل جديد نويسندگان» با استفاده از وبلاگها و برگزاري جلسات نقد كتاب بار ديگر نگاهها را به خود معطوف داشتهاند. نكتهاي كه در اين ميان مطرح است اين است كه آيا نسل پنجميها تحليلي هم براي شناساندن ويژگيهاي نويسندگان همنسل خود دارند.
عليخاني ادامه داد: نويسندگان نسل سوم اولين بار نه به وسيله منتقدان كه به وسيله نويسندگان اين نسل، در مجلاتي كه گردانندگان آن خود از نسل سوميها بودند، معرفي شدند. آن زمان جز يكي دو نفر از آنها، اغلب داراي يك مجموعه داستان بودند، با اين تفاوت كه اين نسل، يك دهه شاگردي را پشت سر خود داشتند و يك دهه از عمر نويسندگي آنها -اگرچه كتاب منتشر نكرده يا كم منتشر كرده بودند- ميگذشت. اما نويسندگان نسل جديد، مكتوب يا شفاهي، هميشه مدعي بودهاند در پيش خود نويسنده شدهاند و در هيچ كلاس داستاننويسي تلمذ نكردهاند. بر اين عقيدهام كه اگر نسل پنجميها علاقهاي به تقسيمبندي دارند، بايد خود را در زيرمجموعه نسل چهارم نويسندگان قرار دهند.
اين نويسنده كه به زودي مجموعه داستان «اژدهاكشان» را منتشر ميكند، گفت: من با كساني كه با هر جرياني مخالفت ميكنند از يك سو موافقم و از يك سو مخالفم. موافقم چرا كه با مخالفت خود، در گفتوگو را ميگشايند و مخالفم چرا كه دلايلشان مستدل نيست.
وي افزود: اينكه بگوييم همه نويسندگان نسل پنجم تجربه زيسته ندارند، كليگويي است. بايد منتقدان اين جريان همت كنند و شاهد مثال بياورند. همينطور وقتي گفته ميشود نويسندگان نسل جديد مشعوف خود هستند، بايد دليل آورده شود. معناي شعف در اينجا چيست؟
عليخاني گفت: آيا صرف داشتن يك يا دو كتاب كه در سالهاي اخير منتشر شده، ميتواند نويسندهاي را در قالبي به نام نسل پنجم قرار دهد؟ اين تقسيمبندي از كجا آمده است؟ آيا مدعيان عنوان نسل پنجم نميخواهند اين موضوع را بشكافند؟
وي در پايان افزود: من به فاصله زماني بيست تا بيست و پنج سال براي تفاوت نسلها قائلم، مگر اين كه به اين اعتقاد برسيم تفاوت نسلها سرعت گرفته و هر پنج شش سال يك نسل جديد شكل ميگيرد كه در اين صورت اصلا بحث ما منتفي ميشود.
با نمايش آثاري از «كافكا» و «نيچه»
موزه ادبيات در آلمان افتتاح شد
خبرگزاري فارس: دولت إ