تهران- خبرگزاري كار ايران
امروز ، زادروز " محمود دولت آبادي " است . كمتر كسي است كه بامقوله فرهنگ و ادبيات ، هر چند اندك ، سر و كاري داشته باشد و نام خالق آثاري چون " كليدر " ، " جاي خالي سلوچ " ، " گاو واره بان " ، " باشيرو " و " اوسنه بابا سبحان " را نشنيده و نديده باشد .گروه فرهنگ و انديشه ايلنا ، همگام با همه بزرگان ادب و هنر ايران زادروزش را به او تبريك مي گويد.
سيمين دانشور: "محمود دولتآبادي" تولدت مبارك ! با بهترين آرزو براي حال و هميشه از نوجواني تا جواني و تا ميانسالي , در كار هنر بودي عمرت دراز باد و همواره ايدون بود.
محمدعلي سپانلو :خوشوقتم كه سالروز تولد "محمود دولت آبادي" را به هموطنان تبريك بگويم ؛ پديده اي از نسل من كه برخي آثارش همچون رمان " كليدر" در زمان حيات خود او كلاسيك شده است . به عنوان دوست هم سن سال او يادآور مي شوم كه " محمود دولتآبادي" و آثارش اسباب سربلندي همه ايرانيان است.
داوود رشيدي : دوستي من با "محمود دولتآبادي" به اوايل دهه 40 , زماني كه ايشان تئاتر را با گروه هنر ملي كار ميكردند , باز مي گردد . البته ايشان تئاتر را رها كردند و به نويسندگي روي آوردند و در اين راه نيز بسيار موفق بودند و هستند . دوس شان دارم و براي ايشان آرزوي طول عمر مي كنم تا به راه هاي پر افتخار ادامه بدهند . ما نيز در انتظار كارهاي جديد ايشان هستيم , تا چيزهايي از ايشان ياد بگيريم . همه آثار "دولتآبادي" بزرگ هستند , اما " كليدر", يكي از بلندترين قلههاي ادبيات معاصر ايران است.
علي نصيريان : تولد "محمود دولتآبادي" را به ايشان تبريك مي گويم . "دولتآبادي"، يكي از استعدادهاي درخشان در داستان نويسي ما است و زبان آثار ايشان، شاخص و منحصر به فرد است . به نظر من ، "جاي خالي سلوچ"، يكي از درخشانترين رمانهايي است كه تا به حال خواندهام . البته ايشان سابقهاي در تئاتر و سينما نيز دارند , اما درخشش ايشان در نوشتن است . به نظرم ايشان به جاي بسيار بالايي در داستاننويسي ما رسيده است . من تولدش را يكبار ديگر به او تبريك مي گويم و مي گويم "محمود" جان بنويس تا من و مردم ايران از آثار بهره مند شويم.
شمس لنگرودي : "محمود دولتآبادي" بيترديد موجهترين و اثرگذارترين چهره داستان نويسي ايران است و اگر ما در عرصه داستاننويسي "دولتآبادي" را نداشتيم ، حتما اين خلاء احساس ميشد.
حضور پرشور "دولتآبادي" در بازنمايي جامعهشناختي روستاهاي ايراني در قالب داستاني براي هميشه تا ساليان دراز منحصر به فرد خواهد بود . پس از خواندن رمان " كليدر" اين احساس به من دست داد كه "بيهقي" در قرن 5 ، در مهي فرو رفته و در دهه 60 شمسي در رمان " كليدر" سر بيرون آورده است . " كليدر" در واقع به نوعي هم وزن اثر ادبي برجسته بيهقي است.
تولد "دولتآبادي" شانسي براي خود ملت ايران براي خواندن آثار او بوده است . من اين روز را گرامي مي دارم و تولد "دولتآبادي" را به او تبريك ميگويم.
شاپور جوركش: همتاب ستارگان ....
سالروز تولد هنرمند عزيز ،"محمود دولتآبادي" را به خاندان بزرگ "دولتآبادي" و مردمان بي شماري كه به پاس همدليهاي هنرمند در غم و شاديهاش دوستش داشته اند را به او تبريك مي گويم.
"دولتآبادي" دم و بازدم هواي تنفس كرده و همتاب ستارگان آسمان كوير واژه گزيني كرده و خدمت ارائه داده و سربلندي آسمان ادبيات ما است كه حق بزرگ بر ادبيات ما , مهر ايراني زدن او بر داستانها است . از دو سرچشمه ادبيات داستاني ايراني , يكي از "جمالزاده" و ديگري را "هدايت" ميدانند كه همچنان كه در مقاله رئاليسم جادويي و جادوي رئاليسم در شماره 37 مجله نامه آمده است : از نظر رعايت تم يا جان مايه كه مركز ثقل و علت وجودي داستان غربي است , داستانهاي "هدايت"، داراي تم و به الگوي غربي نزديكتر و داستانهاي "جمالزاده" بدون تم و به الگو شرقي و هزار و يكشبي نزديكتر است . به هر حال ما ايرانيها در داستان نويسي شيوه ميان برد روايت ويژه خودمان را داريم و "هدايت" اين موضوع را با طنز چنين بيان ميكند : نكتهاي كه مخصوصا مايه خوشبختي است ، آن است كه نويسندگان زبردست جوان چندان در پي تقليد از شيوه هاي متداول داستاننويسان بزرگ عالم نبوده و خود روش مبتكرانهاي در اين فن ابداع كردهاند ( طنز و طنزيه هدايت , محمد علي كاتوزيان 1384 ) . البته اين گفته شامل اغلب نويسندگان ادبيات داستاني ميشود ، حتي "دولتآبادي" عزيز كه خود از "هدايت" است . در عين حال "دولتآبادي" پيوندگر ادبيات داستاني با اكثريت مردم است و اين كه نويسندهاي بتواند در همان حال كه ادبيات ناب ميآفريند ، مخاطب عام هم داشته باشد ؛ آزموني است كه هر نويسندهاي نميتواند ، از آن سربلند بيرون بيايد , "جن نامه" زنده ياد " گلشيري" احتمالا با هدف تجربه نوشتن يك كار پر فروش نوشته شده است كه نقطه قوت آن در جسارت خود افشارگري راوي غير مرسوم است . هر چند منتقدان " دولتآبادي" شيوه داستان گويي او را به درازگويي تعبير كردهاند ، بايد در نظر داشت كه "دولتآبادي" با استفاده متداول از شيوه نقالي در داستان سرايي مكتوب , داستان را مهر ايراني ميزند و آن را از آن ما ميكند و به نحوي تكامل بخش شيوه داستاني به سبك "جمالزاده" است.
مسعود احمدي : "محمود دولتآبادي" از سختكوشترين نويسندگان ما است كه آثارش در ذهن و بلكه زندگي بسياري از روشنفكران به خصوص روشنفكران دهههاي 40 ، 50 و 60 اثري مطلوب به جاي گذاشته است . من فراموش نمي كنم كه جوان و شايد حتي نوجوان بودم كه " اوسنه بابا سبحان" , مرد , عقيل عقيل و هجرت سليمان ايشان را بارها مي خواندم و فراموش نمي كنم كه رمان برجسته ( جاي خالي سلوچ ) چه تاثير شگرفي بر نسل ما گذاشت و طبعا بر نسلي از نويسندگان كه خود امروز از رماننويسان بزرگ اين جامعهاند . من همين جا تولد ايشان را تبريك مي گويم , عمرشان دراز باد و سايه شان مستدام باد.
سيد علي صالحي : در عصر افسرده ما , عده اندكي چون دستشان به جلال كوه نميرسد , به سوياش سنگپاره پرت ميكنند ، بي خبر آن هرپاره سنگ كه به جانب كوه ميدوانند , قله را رفيعتر كردهاند , طعم طعن , تنها خود راوي را مسموم مي كند , حلول حسد تنها فاعل خويش را هلاك ميكند.
دريغا ... همين هفته ، چند "محمود دولتآبادي" - براي آينده - را در قاناي لبنان مثله كردند . من تا ابد عزادار قيامت قاناي ام , زبان از اندوه ميگيرم تا راه به منزل شادماني شايد ...!
هزارمين سال تولد "محمود دولتآبادي" بزرگ را گرامي مي دارم . اين پير مغان , دوست هزار ساله همه پارسي زبانان است ، سردار درخشانترين كلمات كه تاريخ به استقبالش آمده است.
حافظ موسوي : تولد "دولتآبادي" , تولد بخش شكوهمند ادبيات معاصر ما است . تولد "دولتآبادي"، تولد گلمحمد و زيور است , تولد او بخشي از تاريخ معاصر ما است كه در قامت بلند " كليدر" در فرهنگ مردم ايران حضور شايستهاي پيدا كرده است ، بنابراين تولد "دولتآبادي" عزيز را بر خود "محمود دولتآبادي" عزيز به زيور و گل محمد ، جاي خالي سلوچ و نثر پر شكوه "محمود دولتآبادي" تبريك ميگويم.
نقش "محمود دولتآبادي" در ادبيات معاصر ما نقشي چند جانبه و تحسين برانگيز است ؛ نخست به اين دليل كه "محمود دولتآبادي" با " كليدر" , ادبيات جدي ما را به ميان مردم برد , خوانده شدن " كليدر" در تيراژي كه براي ادبيات ما بي سابقه بود ، افتخاري است كه نصيب اين اثر و تقريبا فقط اين اثر شده است . ديگر اين كه "دولتآبادي" با " كليدر" و "جاي خالي سلوچ"، يك بخش از ادبيات داستاني ما را به سلوچ ميرساند كه به نظر ميرسد ، فراتر از رفتن ديگر مقدور نبود . براي هر نويسندهاي خلق همين دو اثر كافي است تا نامي جاودانه در ادبيات داشته باشند . با اين حال خوشبختانه "دولتآبادي" همچنان مينويسد و همچنان مشتاق فراواني هستند كه چشم به راه آثار اويند.
حسن كيائيان : "دولتآبادي" به عنوان يك نويسنده برجسته معاصر , نام و يادش همواره در يادها و خاطرههاي مردم به ياد خواهد ماند و اعتقاد دارم كه حداقل دو نسل از فرزندان اين مرز و بوم چيزهاي بسياري از نوشتههاي "دولتآبادي" آموختهاند و اميدوارم كه ايشان سال هاي دراز با سلامتي كامل , خوب و سر حال باشند و به خلق آثار تازهتر و بهتر كمر همت ببندند.
محمود معتقدي : تولد "محمود دولتآبادي" را كه از مرز 60 سالگي گذشتهاند و از چهرههاي خوب و به ياد ماندني ادبيات معاصر ما هستند را به ايشان تبريك ميگويم.
ايشان با آثاري كه خلق كردهاند توانستهاند ، مخاطب بسياري در حوزه ادبيات داستاني جذب كنند و در حوزه واقع گرايي و واقعنمايي همچنان قصههايي مينويسد كه درخور تامل و تفكر است , يادم ميآيد در سالهاي اخير در آخرين كتاب هايش كه منتشر شده است ،خاطرات رفتن به آلمان را نوشته اند و در واقع از فضاهاي واقعگرايي تا حدي عبور كرده اند و به نوعي به بازگويي خويش پرداخته اند و به عنوان نويسنده مهماني كه به آلمان رفته بود ، رمانهايي نوشته كه گذشته نويسنده ميانسالش به سراغش آمده و او در اين دو رمان توانسته به پيوندي ميان واقعيتهاي گذشته و نوستالژي كه در اين سال ها اتفاق افتاده ، پيوند بزند و از عشق و عرفان معناي تازهاي به دست بدهد.
"دولتآبادي" در دو رمان اخيرش برآن است تا نشان بدهد كه در گذشته ، نگرشش نسبت به فضاهاي انساني واقع گرايانه بوده است ، ولي امروزه سعي كرده است از آن نگرشها فاصله بگيرد و با يك نوع بازگشت به جواني خواسته به نوعي خودش و افكارش را بازبيني كند.
به گمان من ، "محمود دولتآبادي" قهرمانهايش در فضاهاي روستايي زندگي ميكنند و آثارش نمونه بارز ادبيات روستايي ما است ، اما آثار اخيرش نشان مي دهد كه از آن روزگار تا به امروز نگرش و شيوههاي داستاننويسي اش تغيير كرده و نسبت به مسائل داستاني روزآمد شده است و انديشههاي اخيرش نشان ميدهد كه آثارش در گذشته رنگ و بويي ديگر داشته ، اما امروز "دولتآبادي" در پي تجربه فضاهاي جديد است . البته به " كليدر" ميتوان به عنوان نوع ديگري از آثار كلاسيك نگاه كرد . فضاهاي داستان نويسي "دولتآبادي" نشان مي دهد كه او نويسنده اي انسانيگرا است و در ادبيات معاصر ما ، جايگاه ويژهاي دارد . بار ديگر تولد ايشان را تبريك ميگويم و اميدوارم كه در سال هاي آتي به عنوان الگو سخت كوش بتواند ، فرا روي راه نويسندگان جوان باشد.
ناتاشا اميري : هديهاي به نويسنده گرانقدر , "محمود دولتآبادي" .
مدام در خانوادهام از " كليدر" صحبت بود . خاله ، مادر و پدرم صحنههاي داستان را براي همديگر تعريف ميكردند , شايد ميخواستند ببينند ، ديگري هم همان قدر كه خودشان مجذوب داستان شدهاند , شيفته آن شده يا نه , ميخواستند حس زيبايي را كه وقت خواندن انفرادي داشتند ، با بازسازي دوباره داستان از زبان خودشان با يك نفر ديگر هم تقسيم كنند . اين ويژگي زيبايي است برخلاف خيلي چيزهاي مادي مثل پول و فرزند و يا جاه و مقام كه آدمها را انحصارطلب و بخيل ميكند . امور معنوي و زيباييهاي دنيا تو را گشاده دست و بخشنده مي كند , وقتي زيبايي مطلق را ميبيني ، نميخواهي آن را فقط براي خودت نگاه داري ؛ ميخواهي كس ديگري را هم با خودت شريك كني تا او هم همان لذتي را ببرد كه تو بردي . اين را نميفهميديم تا وقتي كه خودم كتاب را خواندم , من هم مثل آن ها شدم , آن صحنه يادت ميآيد كه ستار ... آن جا كه مارال و زيور ... و حالا هم فقط اين را ميدانم كه هيچوقت صحنه مرگ گل محمد را فراموش نميكنم كه مادرش به او گفت شيرم حلالت ! چون سالها از خواندن آن سطور گذشته , اما من گفتار صداي او را به وضوح در گوش هايم مي شنوم , راز ماندگاري يك اثر مگر چيزي غير از اين است و بهترين هديه هم مگر چيزي غير از اين كه بشنويد ؛ شما هم آقاي "دولتآبادي" شيري كه خورديد حلالتان باشد !
كاوه ميرعباسي : "محمود دولتآبادي" آثار ماندگاري را در حوزه ادبيات خلق كرده و در سطح ملي شناخته شده اند و توانايي اين را داشتهاند كه مخاطبان فرهيخته و عام را به سوي آثارشان جلب كنند ، اگر قرار باشد ، از نويسنده به عنوان نويسندهاي ملي ياد شود , بايد از " محمود دولتآبادي" ياد كنيم ، بي شك كساني ديگر نيز بوده اند ، اما هيچ يك به اندازه "دولتآبادي"، نويسندهاي تمام عيار نبودهاند و حجم آثارشان نيز به گرد پاي آثار "دولتآبادي" نرسيده است.
"دولتآبادي" نويسنده اي به تمام معنا است . او تمام زندگياش را پاي نوشتن گذاشته است . البته نبايد "سيمين دانشور" را ناديده گرفت ، اما حجم آثار "دانشور" با حجم آثار "دولتآبادي" فاصله زيادي دارد و آثار "دولتآبادي" به معناي واقعي ثمره يك عمر زندگي است ."دولتآبادي" به معناي واقعي تنها نويسنده حرفهاي ايران است . تولدش را به او تبريك ميگويم و اميدوارم هر روز آثارش پر بارتر شود.
فريبا وفي : "جاي خالي سلوچ" از تاثير گذارترين كتاب هاي زندگيام بود , لحظههاي زيادي با " كليدر" زيستهام , تولد نويسنده و آفرينندهاش گرامي باد.